
تهران، مذاکرات با ترامپ را جدیتر از بایدن تلقی میکند، زیرا ترامپ برخلاف بایدن، تحریمها را ابزار فشار نمیداند بلکه حاضر است در قبال توافق، آنها را کاهش دهد. نتانیاهو همچنان بر مدل لیبی پافشاری دارد، اما چنین خواستههایی احتمالاً مانعی بر سر توافق خواهد بود. همزمان، انتخاب برخی مشاوران تندرو در اطراف ترامپ، نگرانیها درباره سوق یافتن سیاست خارجی آمریکا بهسمت رویارویی نظامی با ایران را افزایش داده است.
فرارو- تریتا پارسی رئیس سابق شورای ملی ایرانیان آمریکا و معاون اجرایی موسسه کوئینسی
به گزارش فرارو به نقل از نشریه ریسپانسیبل استیت کرفت، براساس گزارشهای اخیر، مقامات ارشد دولت ترامپ از جمله استیو ویتکاف، نماینده ویژه رئیسجمهور قرار است تا پایان هفته جاری در عمان با همتایان ایرانی خود از جمله عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران دیدار کنند.
اهمیت این خبر در آن است که دولت بایدن، در طول چهار سال حضور خود در کاخ سفید، هرگز به مرحلهای از تعامل مستقیم با ایران در این سطح نرسیده بود. این تحول میتواند در واشنگتن چنین برداشت شود که دونالد ترامپ موفق شده است زمینه گفتوگوهایی را با هدف مهار برنامه هستهای ایران فراهم کند؛ آن هم از طریق راهبردی که بر تهدید نظامی صریح و علنی استوار بوده و بهزعم طرفداران او، توانسته طرف ایرانی را به میز مذاکره بکشاند.
عامل کلیدیتر در این معادله، در سوی دیگر آن قرار دارد: بهنظر میرسد تهران اکنون این باور را پیدا کرده است که دونالد ترامپ واقعاً خواهان دستیابی به یک توافق با ایران است و در صورت تحقق این هدف، آمادگی دارد تا تحریمها را بهطور قابلتوجهی کاهش دهد. چنین چشماندازی در دوران ریاستجمهوری جو بایدن وجود نداشت.
برای جو بایدن، کاهش تحریمها نهتنها فرآیندی دشوار و پرهزینه در عرصه سیاست داخلی محسوب میشد، بلکه حتی تلاشهای محدود برای تخفیف فشارهای اقتصادی نیز در عمل با موانع اجرایی و سیاسی جدی مواجه بود و ثبات لازم را نداشت. در مقابل، ترامپ رویکردی کاملاً متفاوت اتخاذ کرده است. او دیپلماسی با دولتهای مخالف ایالات متحده را نه بهمثابه یک ریسک پرهزینه، بلکه بهعنوان فرصتی راهبردی برای ارتقای جایگاه جهانی آمریکا تلقی میکند. برخلاف دولت بایدن، ترامپ تمایلی به حفظ تحریمهایی ندارد که به شرکتها و منافع اقتصادی ایالات متحده آسیب مستقیم وارد میکند.
بر این اساس، چشمانداز ایران در دوران دونالد ترامپ بهطور محسوسی مثبتتر از دوره ریاستجمهوری جو بایدن ارزیابی میشود. بهنظر میرسد تهران برای بهرهبرداری از این فرصت و پیشبرد مذاکرات، آمادگی دارد امتیازاتی را واگذار کند. هرچند این تنها عامل تعیینکننده نیست، اما بدون تردید نقشی محوری در سرعت تحولات جاری ایفا میکند. در همین چارچوب و همزمان با شکلگیری این روند، بنیامین نتانیاهو در جریان سفر خود به واشنگتن این هفته تلاش کرد تا بار دیگر مدل موسوم به «مدل لیبی» را بهعنوان چارچوب مطلوب اسرائیل برای توافق با ایران مطرح کند؛ مدلی که بر پایه آن، ایران باید بهطور کامل و غیرقابل بازگشت از برنامه هستهای خود صرفنظر کند.
با این حال، اگر دونالد ترامپ قصد داشته باشد از راهبردی مبتنی بر «مدل لیبی» پیروی کند؛ یعنی خواهان برچیدن کامل برنامه هستهای ایران، توقف کامل برنامه موشکی و قطع روابط تهران با شرکای منطقهایاش باشد، احتمال موفقیت چنین رویکردی از همان ابتدا بسیار اندک خواهد بود.
این نوع استراتژی عمدتاً مورد حمایت کسانی است که خواستار رویارویی نظامی با ایران هستند، چرا که بهخوبی میدانند تحقق چنین شروطی از سوی تهران بعید است و در نهایت، این سیاست به شکست خواهد انجامید. اما در صورتی که هدف ترامپ، دستیابی به توافقی قابل راستیآزمایی باشد؛ توافقی که تمرکز آن صرفاً بر جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای متمرکز شود، در آن صورت زمینههایی برای خوشبینی محتاطانه نسبت به مسیر مذاکرات آینده وجود خواهد داشت.
فراتر از محتوای پیشنهادی مطرحشده از سوی بنیامین نتانیاهو، انتخاب مشاوران رئیسجمهور ترامپ برای هدایت روند دیپلماسی با ایران نیز با چالشهایی اساسی روبهروست. بهویژه نقش نتانیاهو در این میان، با توجه به سابقهاش در تلاشهای مستمر برای تضعیف و ناکامگذاشتن مسیرهای دیپلماتیک طی بیش از دو دهه گذشته، محل تردید جدی است. بهنظر میرسد فراتر از دستیابی به یک راهحل دیپلماتیک، نتانیاهو اهداف راهبردی بلندمدتتری را دنبال میکند؛ اهدافی که میتوانند ایالات متحده را بهسمت یک رویارویی نظامی گسترده و شاید بیپایان با ایران سوق دهند.
در چنین شرایطی، دونالد ترامپ میبایست به هشدارهایی که از سوی برخی از چهرههای برجسته در میان حامیان خود مطرح میشود، توجه بیشتری نشان دهد از جمله تاکر کارلسون، شخصیت رسانهای محافظهکار، که بارها نسبت به تبعات درگیری نظامی با ایران هشدار داده است. این گروه از منتقدان بهخوبی دریافتهاند که یک جنگ تمامعیار میان ایالات متحده و ایران میتواند پیامدهای ویرانگر و بلندمدتی برای منافع راهبردی آمریکا در پی داشته باشد. ادامه مسیر همراهی با نتانیاهو و دیگر افرادی که خواهان تشدید تنش و حرکت بهسمت رویارویی نظامی هستند، خطر آن را در پی دارد که سیاست خارجی ایالات متحده بهطور فزایندهای از اولویتهای واقعی شهروندان آمریکایی فاصله بگیرد و در نهایت، منافع ملی ایالات متحده در ردههای پایینتر قرار گیرد.