bato-adv
کد خبر: ۸۵۳۵۸۸

مشکلات مذاکره با آمریکا به روایت رئیس سازمان انرژی اتمی دوره شاه

مشکلات مذاکره با آمریکا به روایت رئیس سازمان انرژی اتمی دوره شاه

«علاوه بر این، تغییرات سیاست اتمی آمریکا همیشه ما را در مقابل این خطر قرار می‌داد که آنها تعهدات خود را محترم نشمرند و قواعد بازی را عوض کنند. به همین دلیل حتی در صورت امضای موافقت‌نامه دوجانبه، تمایلی به دادوستد با آمریکا نداشتم.»

تاریخ انتشار: ۲۰:۳۱ - ۲۴ فروردين ۱۴۰۴

در سال‌های پایانی حکومت پهلوی، برنامه انرژی هسته‌ای ایران به یکی از اولویت‌های استراتژیک کشور تبدیل شده بود؛ برنامه‌ای جاه‌طلبانه که نه‌تنها اهداف اقتصادی و صنعتی را دنبال می‌کرد، بلکه حاوی پیام‌های مهمی در عرصه سیاست بین‌الملل نیز بود. در این مسیر، اکبر اعتماد، نخستین رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، نقشی کلیدی در طراحی و پیشبرد این سیاست ایفا کرد. او نه صرفا یک مدیر تکنوکرات، بلکه مذاکره‌کننده‌ای جدی و آگاه به بازی پیچیده قدرت در سطح جهانی بود.

خاطره‌ای که در ادامه از او نقل شده، گوشه‌ای از چالش‌های جدی ایران در تعامل با ایالات متحده در دهه ۵۰ خورشیدی را بازگو می‌کند؛ چالش‌هایی که از اختلاف در منافع ملی دو کشور، تا برخورد‌های فرهنگی، سیاسی و دیپلماتیک را در برمی‌گیرد. اعتماد در این روایت، از پشت پرده مذاکرات هسته‌ای با آمریکا می‌گوید؛ از محدودیت‌هایی که آمریکا می‌کوشید بر چرخه سوخت ایران تحمیل کند، تا واکنش‌های صریح خود در برابر رفتار متکبرانه مقامات آمریکایی.

نکته قابل تأمل در این روایت، نه‌تنها تضاد بنیادین دیدگاه‌های دو طرف درباره «حاکمیت ملی» بر انرژی هسته‌ای است، بلکه نشان می‌دهد ایران در آن دوران چگونه می‌کوشید با وجود وابستگی‌های فناورانه، در مذاکرات، استقلال و شأن سیاسی خود را حفظ کند. این خاطره برگرفته است از «در پرتگاه حادثه؛ زندگینامه دکتر اکبر اعتماد» مصاحبه و تدوین محمدحسین یزدانی‌راد (ص ۲۹۳) است.

آمریکا چه واکنشی در مقابل سرسختی ایران نشان می‌داد؟

آمریکا که می‌دید ایران راه را سد کرده می‌کوشید ایران را به نحوی راضی کند که دست از مقاومت بردارد و موافقت‌نامه را بپذیرد. این کوشش در دو زمینه اعمال می‌شد: یکی از طریق فضای سیاسی که به آن اشاره شد و دیگر از طریق مذاکره برای تعیین شرایط که به صورت قابل قبول درآیند. باید متذکر شوم که این حد شرایط به طور مستقیم روی متن قانونی که آمریکا برای عدم گسترش سلاح اتمی در دست مطالعه داشت تأثیر می‌گذاشت. سرانجام در طی مذاکرات طولانی با آمریکایی‌ها موفق شدیم به آنها بفهمانیم که شرایط شان بسیار غیرمنطقی است و کشور‌های دیگر نمی‌توانند بپذیرند. در چند مورد مجبور شدند تخفیف بدهند. البته باید بگویم که مذاکرات ما گاهی از حیطه دولت (قوه مجریه) آمریکا فراتر می‌رفت و به نمایندگان کنگره، مخصوصا سنا می‌رسید. بار‌ها با نمایندگان کنگره که قانون عدم گسترش سلاح‌های اتمی را در دست مطالعه داشتند مذاکره کردم. بالاخره در بعضی موارد نظر‌های ما در متن نهایی قانون منظور شد. یادم هست که یک وقت یک سناتور آمریکایی به من گفت که بعضی از مواد این قانون را باید «ماده اعتماد» نامید، چون آنها درنتیجه مذاکرات با شما تدوین شده‌اند.

مشکلات مذاکره با آمریکا

به طور دقیق، مشکل شما با آمریکا چه بود؟ آنها چه شرایطی داشتند که قبولش برای شما ممکن نبود؟

برای این‌که پاسخ من به این سؤال روشن باشد لازم است که خیلی خلاصه توضیحاتی در مورد سوخت اتمی بدهم. وقتی مقداری سوخت تازه را که معمولا از اورانیوم کم غنی شده (حدود ۳ تا ۴ درصد) تشکیل شده در داخل راکتور اتمی قرار می‌دهند و نیروگاه را به کار می‌اندازند و به صورت برق از آن انرژی می‌گیرند، سوخت اتمی تحلیل می‌رود. بعد از مدتی باید سوخت را از راکتور خارج کرد و سوخت تازه وارد کرد. وقتی سوخت را از راکتور خارج می‌کنند، دلیلش این نیست که آن سوخت دیگر خاصیت سوختی ندارد و همه مواد سوختی آن از بین رفته است، این امر به علل فنی خاص انجام می‌شود. یعنی به علل ایمنی قبل از این‌که مواد سوختی تمام شود باید سوخت را از راکتور بیرون آورد. وقتی میله‌های سوخت تحلیل‌رفته از راکتور خارج می‌شوند باز در آنها مقدار زیادی مواد سوختی قابل مصرف وجود دارد؛ ازجمله مقداری اورانیوم غنی‌شده (در اثر سوختن درجه غنای اورانیوم مقداری پایین می‌آید) در آن هست و مقداری هم پلوتونیوم که آن هم سوخت اتمی است و در داخل سوخت درنتیجه فعل وانفعالات اتمی ایجاد شده است، این امکان وجود دارد که این پلوتونیوم بتواند تحت شرایطی در ساخت سلاح اتمی به کار رود ولی تاکنون به دلیل ترکیب ایزوتوپی نامساعد، هیچ کشوری با استفاده از پلوتونیوم تولیدشده در سوخت اتمی مصرف‌شده در نیروگاه سلاح اتمی نساخته است. بقیه هم مقداری مواد رادیواکتیو است که آن را می‌توان به خاکستر تشبیه کرد.

از لحاظ صرفه اقتصادی نیروگاه که در قیمت تمام‌شده کیلووات ساعت برق تولیدشده، خلاصه می‌شود، مسئله وجود مقداری اورانیوم با غنای کم و پلوتونیوم در سوخت اتمی مصرف‌شده اهمیت دارد؛ اما تا چه حد اهمیت دارد؟ این مربوط به این است که شما در چه زمان و در چه شرایطی مسئله را بررسی می‌کنید، اگر وضع منابع انرژی قابل دسترسی به‌ویژه اورانیوم طوری باشد که احساس کمبود شود این موضوع اهمیت زیادی دارد، چون وقتی کمبود منابع انرژی هست قیمت این مواد بالا می‌رود و آن مقدار سوخت که در سوخت اتمی مصرف‌شده باقی‌مانده است ارزش زیادی دارد و در اقتصاد انرژی اتمی نقش مهمی بازی می‌کند. اگر افکار عمومی بر این باشد که منابع انرژی در هر صورت آن‌قدر محدود نیستند، این سوخت باقی‌مانده اهمیت کمتری دارد و می‌توان از ارزش اقتصادی آن صرف نظر کرد. ما در آن موقع که مسئله انرژی اتمی در ایران مطرح بود، در حالت اول قرار داشتیم یعنی مسئله استفاده مجدد از سوخت مصرف‌شده در راکتور‌های اتمی اهمیت داشت و همه کشور‌ها سعی می‌کردند که از آن سوخت استفاده کنند. در شرایط دهه آخر قرن بیستم در حالت دوم قرار داشتیم، چون کمبود منابع انرژی احساس نمی‌شد.

حال اگر برگردیم به سؤال شما، باید بگویم که بخش اساسی مشکلات ما با آمریکا در مورد موافقت‌نامه دوجانبه، بیشتر به مسئله استفاده از سوخت‌های مصرف‌شده در راکتور مربوط می‌شد. آمریکایی‌ها می‌گفتند که اگر شما سوخت را از ما می‌خرید بعد از این که آن سوخت در راکتور کار کرد و از راکتور خارج شد بقیه عملیاتی که با آن سوخت می‌شود باید با موافقت ما باشد. در این صورت ما دیگر بر سرنوشت آن سوخت حاکم نبودیم. برای مثال، نمی‌توانستیم آن را بدون موافقت آمریکا به کشور دیگری بفروشیم، نمی‌توانستیم بدون موافقت آمریکا مواد سوختی آن را جدا کنیم. به علاوه حتی اگر سوخت را هم از آمریکا نمی‌خریدیم و از منبع دیگری تأمین می‌کردیم، اگر این سوخت در یک نیروگاه ساخت آمریکا مصرف می‌شد باز همان شرایطی که عرض کردم بر آن حاکم می‌شد.

درواقع کشور‌های دارنده تکنولوژی هسته‌ای می‌خواستند حاکمیت خود را بر برنامه سوخت اتمی کشور‌های دریافت‌کننده تحمیل کنند. بهانه ظاهری این امر، جلوگیری از اشاعه سلاح‌های اتمی بود، ولی شواهد متعددی داشتیم که نشانگر این بودند که آنها در این زمینه مقاصد سیاسی و اقتصادی خود را در نظر دارند و این مسئله را وسیله‌ای برای تأمین این مقاصد قرار می‌دهند.

ما می‌دانستیم که در شرایط آن روز برای ما میسر نبود که بر سرنوشت سوخت اتمی خود حاکمیت کامل داشته باشیم و بدون هیچ قیدوبندی در مورد آن تصمیم بگیریم. این محدودیت ناشی از این بود که بر تکنولوژی‌های مختلف چرخه سوخت اتمی دست نیافته بودیم و در هر مورد، نیاز به کشور‌های دارای تکنولوژی و همکاری با آنها داشتیم؛ بنابراین این خطر وجود داشت که این کشور‌ها به اقتضای منافع خودشان، یا همکاری‌های شروع‌شده را به‌کلی قطع کنند یا شرایط سیاسی تازه‌ای را مطرح کنند. در تاریخ کوتاه انرژی اتمی مثال‌های بارزی را می‌توان در این زمینه ذکر کرد که در جای دیگر به بعضی از آنها اشاره شده است.

در هر صورت به مذاکره با آمریکا ادامه می‌دادیم، بدون این‌که بخواهیم از آمریکا نیروگاه بخریم، چون نیاز‌های ما از طریق کشور‌های اروپایی تأمین می‌شد و نیز می‌دانستیم که متن موافقت‌نامه دوجانبه هرچه باشد در غایت امر، کار ما با آمریکا به مشکل برخواهد خورد، چون ارگان‌های مختلف آمریکا همیشه در این زمینه یکپارچه نبودند و با هم هم‌خوانی نداشتند و این خود کار را مشکل‌تر می‌کرد.

به خاطر دارم که یک بار که در واشنگتن با آمریکایی‌ها مذاکره می‌کردیم نمایندگان چند دستگاه آمریکایی حضور داشتند. طی مذاکرات بار‌ها گفته‌های ضدونقیض از نمایندگان دستگاه‌های مختلف شنیدم و بالاخره یکدفعه عصبانی شدم. کاغذ‌های خود را جمع کردم، بلند شدم و به همکارانم با صدای بلند به انگلیسی گفتم: «بلند شوید برویم؛ و وقتی برمی‌گردیم که اینها مشق خانگی خود را انجام داده باشند.» همه از جلسه خارج شدیم و فردای آن روز به تهران بازگشتیم.

یک بار دیگر جلسه‌ای در وزارت خارجه ایالات متحده داشتیم. آنها یک چیزی می‌گفتند و من چیز دیگری و با هم توافق نداشتیم. یکدفعه یکی از مذاکره‌کنندگان آمریکایی به من گفت: «شما چرا همین حالا به شاه تلفن نمی‌کنید و بگویید که من یک چیز می‌گویم و آمریکایی‌ها چیز دیگری می‌گویند. شاید شاه حرف ما را قبول کند و مسئله حل شود.» گفتم: «اکنون در آمریکا آخر بعدازظهر است و شاه در ۲ هزار کیلومتری این‌جا خواب است و من دلیلی نمی‌بینم او را بیدار کنم، ولی رئیس‌جمهور شما در ۲۰۰ متری این‌جاست و خواب نیست. پیشنهاد می‌کنم شما همین حالا به او تلفن کنید و بگویید که ما یک چیز می‌گوییم و اعتماد چیز دیگری می‌گوید. شاید او نظر مرا قبول کند و مسئله حل شود.»

این نوع برخورد با مسائل نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها چگونه ساده‌لوحانه به مسائل نگاه می‌کردند و سعی می‌کردند نظر خود را به سایر کشور‌ها تحمیل کنند. این رفتار آمریکایی‌ها همیشه مرا زجر می‌داد و به همین دلیل به هیچ وجه نمی‌خواستم با آنها دادوستد اتمی داشته باشم.

یک نمونه دیگر از بی‌فرهنگی سیاسی آمریکایی دارم؛ در همان اوایل مذاکره با آمریکایی‌ها جیمز شلزینگر که آن وقت وزیر دفاع آمریکا بود پیامی توسط سفیر آمریکا در تهران برای من فرستاد و از من خواست با او ملاقاتی داشته باشم. به سفیر گفتم: «قرار بگذارید به تهران بیاید و مرا ببیند.» سفیر گفت: «او نمی‌خواهد به تهران بیاید، ولی گفته است در هرجای دیگر دنیا می‌تواند با شما ملاقات داشته باشد.» به او گفتم که «محل کار من تهران است و حاضر نیستم در جای دیگری با او ملاقات کنم» و به این ترتیب این ملاقات عملی نشد. او حدود دو سال بعد به سمت وزیر نیرو منصوب شد که تمام مسائل مربوط به انرژی، ازجمله انرژی اتمی را زیر نظر داشته باشد. روزی که کنگره ایالات متحده وزارت او را تصویب کرد بنده در واشنگتن بودم و او هنوز دفتری در کاخ سفید داشت. به کاخ سفید رفتم تا با او ملاقاتی داشته باشم و سمت تازه او را تبریک بگویم. بعد از سلام و تبریک، یک‌باره از من پرسید: «حالا من چه کمکی می‌توانم به شما بکنم؟» گفتم: «من گرفتاری ندارم که محتاج کمک شما باشم. اگر شما مسئله‌ای دارید و من می‌توانم به شما کمک کنم بفرمایید.» از این طرز صحبت کردن او خیلی ناراحت شدم و بلند شدم که خداحافظی کنم. وقت خداحافظی گفت:

If you see the Shah, say hello to him for me

«اگر شاه را دیدی، سلام مرا به او برسان»

با قدری عصبانیت پاسخ دادم:

It is not if; it is when. Yes, when I see His Majesty, I'll let him

have your respect

«موضوع "اگر" نیست؛ موضوع "وقتی" است. بله، وقتی اعلیحضرت را ببینم، احترام‌تان را به او خواهم رساند.»

این هم نمونه‌ای از ادب سیاسی یک وزیر آمریکایی.

علاوه بر این، تغییرات سیاست اتمی آمریکا همیشه ما را در مقابل این خطر قرار می‌داد که آنها تعهدات خود را محترم نشمرند و قواعد بازی را عوض کنند. به همین دلیل حتی در صورت امضای موافقت‌نامه دوجانبه، تمایلی به دادوستد با آمریکا نداشتم.

bato-adv
پرطرفدارترین عناوین