اوایل تابستان ۱۴۰۱، مرد جوانی به یکی از بیمارستانهای پایتخت منتقل شد، اما ساعتی بعد جانش را از دست داد. با تأیید مرگ سروش بر اثر سکته قلبی، مراسم خاکسپاری و تدفین او برگزار شد.
به گزارش ایران، در حالی که حدود ۲ سال از این ماجرا گذشته بود، مدتی قبل پدر سروش به پلیس مراجعه کرد و مدعی شد پسرش به قتل رسیده است.
مرد میانسال گفت: از زمانی که پسرم فوت کرد، همسرش مینا با ما قطع رابطه کرد، دیگر نه خودش را میدیدیم و نه سه نوهام را به ما نشان داد. از طرفی مطلع شدیم سه ماه بعد از فوت پسرم، او با پسری که ۱۰ سال از خودش کوچکتر است، ازدواج کرده است. این ازدواج یکسال بعد از مرگ پسرم رسمی شده و آنها در یک خانه زندگی میکنند؛ پی جوی قضیه شدم و شکم بیشتر و بیشتر شد. با شکایت مرد میانسال، به دستور بازپرس حمیدرضا کیاستینیا تحقیقات آغاز شد. بررسیهای تیم جنایی حکایت از آن داشت که مینا با همسر جدیدش، از مدتها قبل ارتباط داشته است، بنابراین همین مسأله احتمال جنایت را قوت بخشید.
باتوجه به فرضیه قتل، زن و مرد جوان بازداشت شدند و در ادامه بازجوییها مرد جوان به قتل شوهر مینا با کمک او اعتراف کرد و گفت: به مینا علاقهمند بودم و زمانی که متوجه شدم همسرش راضی به طلاق او نمیشود، تصمیم گرفتیم او را به قتل برسانیم. شب حادثه مخفیانه به خانه سروش رفته و داخل نوشابه سیانور ریختم و بیرون آمدم. عامل قتل سروش من هستم و از جنایتی که مرتکب شدهام، پشیمانم.
با اعتراف مرد جوان، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت پی بردند که قرصهای سیانور از یک مغازه تجهیزات پزشکی خریداری شده است. وقتی کارآگاهان به مغازه موردنظر رفتند، فروشنده مغازه گفت: ما قرصها را به زن جوانی که مدعی بود دانشجو است و برای کارهای آزمایشگاهی نیاز به سیانور دارد به مبلغ ۱۰ میلیون تومان فروختیم.
باتوجه به فروش غیرقانونی سیانور، دو فروشنده بازداشت شدند. در ادامه نیز به سراغ زن جوان رفته و او با گذشت بیش از دو سال از قتل، لب به اعتراف گشود و گفت من عامل قتل شوهرم هستم و همسر فعلیام برای کمک به من به دروغ اعتراف کرده است. بدینترتیب به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی پایتخت، دو متهم در اختیار کارآگاهان اداره دهم قرار گرفته و بررسیها در این رابطه ادامه دارد.
چرا شوهرت را کشتی؟
باهم اختلاف داشتیم، او راضی به طلاق نبود. چند باری هم قهر کردم و به خانه پدرم رفتم، اما هربار به خاطر بچههایم سر زندگیام برگشتم. تا اینکه به این فکر افتادم همسرم را به قتل برسانم و برای اجرای نقشهام تصمیم گرفتم از سیانور استفاده کنم.
با همدستت چطور آشنا شدی؟
او عطاری داشت وقتی برای خرید سیانور به او مراجعه کردم به من شک کرد و قرصهایی با دوز پایین به من داد که فقط حال همسرم بد شد. وقتی برای اعتراض پیش او رفتم و درددل کردم، کمکم با هم آشنا و علاقهمند شدیم.
نقش او در قتل چه بود؟
او مخالف قتل بود، میگفت فرار میکنیم و بعد هم غیابی طلاق میگیری و زندگی جدیدی را باهم شروع میکنیم، اما من اصرار داشتم که او را به قتل برسانیم. سرانجام قرص خریدم و او را کشتم.
چه شد تصمیم به اعتراف گرفتی؟
وقتی فهمیدم او قتل را به گردن گرفته است، عذاب وجدان به سراغم آمد. تصور اینکه او به جای من مجازات شود، باعث شد تا راز جنایت را برملا کنم.