فرارو- در طول هفت دهه آشفتگی و تغییر یک مورد در باره رهبری چین بدون تغییر باقی مانده است: همه اعضای آن مرد بوده اند. مردان چینی آن کشور را به سوی قحطی ناشی از جهش بزرگ، تشنج ناشی از انقلاب فرهنگی و هم چنین گشایش اقتصادی دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ میلادی سوق دادند و کشور را هدایت کردند. در «عصر نوین» اقتدارگرایی دیجیتال شی جین پینگ نیز مردان کماکان مسئول امور چین هستند.
به گزارش فرارو به نقل از گاردین، حزب کمونیست ۷۰ سال است که چین را اداره کرده و در این بازه زمانی هیچ زنی هرگز عضو کمیته دائمی دفتر سیاسی حزب کمونیست چین گروه کوچکی که کشور را اداره میکند نبوده است چه برسد به آن که حزب را رهبری کند و یا رئیس جمهور و نخست وزیر شده باشد.
در هفته جاری در افتتاحیه بیستمین کنگره حزب کمونیست چین که حکمرانی شی را برای پنج سال دیگر تمدید خواهد کرد صف دیگری از رهبران مرد به صحنه تالار بزرگ مردم رفتند تا بار دیگر با تماشاگران تحت سلطه مردان روبرو شوند.
شاید تعداد مهمانداران زن جوانی که فنجانهای چای را با آب داغ پر میکردند بیشتر از نمایندگان زن روی صندلیهایی بودند که به سخنان شی گوش میدادند.
«هسیو هوا شن» استاد جامعهشناسی در دانشگاه ملی تسینگ هوآ در تایوان به «گاردین» میگوید: «زنان چینی از مرکز قدرت سیاسی در هر دو سطح محلی و مرکزی کنار گذاشته شده اند. بدون اقدامات مثبت خاص برای زنان چینی بسیار دشوار است که آنان بتوانند وارد سیستمهای سیاسی شوند و سیاستگذاری را شکل دهند».
شن افزود که حزب کمونیست چین در جریان یک جنگ داخلی در یک جامعهای به شدت مردسالار تشکیل شد و از زمان تاسیس خود بر پایه «خشونت مردانه» و جنگ قدرت استوار بوده است. حزب کمونیست چین نزدیک به ۱۰۰ میلیون عضو دارد، اما کمتر از یک سوم اعضای آن را زنان تشکیل میدهند.
«پان وانگ» مدرس ارشد مطالعات چینی و آسیایی در دانشگاه نیو ساوت ولز به «گاردین» میگوید: «ساختار سیاسی مردسالارانه چین تحرک رو به بالای زنان را محدود میسازد. از پایین تا بالای هرم حزب در هر سطح از اعضای حزب گرفته تا کنگره حزب، کمیته مرکزی و دفتر سیاسی زنان کمتر در سلسله مراتب حضور دارند. این موضوع میتواند سوگیریهایی را در روند نامزدی و انتخاب مناصب رهبری در حزب و دولت ایجاد کند».
پان میگوید که زنان چینی تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار دارند. از جمله این موارد میتوان به انتظارات فرهنگی جامعه از زنان اشاره کرد که بیشتر نقش رسیدگی به وظایف در خانه را برای آنان قائل است ساختار شغلیای که زنان را مجبور میکند زودتر از مردان بازنشسته شوند ساختاری که درست زمانی که ممکن است آنان به نقطه اوجی در یک حرفه یا تحصیلات و اجتماعی شدن برسند از جاه طلبیهای سیاسی منصرفشان میسازد.
حزب کمونیست چین همواره رابطهای ناخوشایند با فمینیستها داشته است تا حدی به این دلیل که کمونیستها مدعی هستند آنان خود زنان را آزاد کرده اند. شعار مائو مبنی بر آن که «زنان نیمی از آسمان را بالا نگه میدارند» به عنوان نیمی از ادای احترام و نیمی وعده به زنان چین معروف شد.
این امر باعث میشود هر زنی که هنوز برای حقوق خود مبارزه میکند به طور بالقوه از سوی حزب کمونیست چین به عنوان عنصری «خرابکار» قلمداد شود به ویژه در زمانی که شی آشکارا به هر سازمان و نهاد مدنیای بیاعتماد بوده است.
سرکوبهای مکرر علیه فمینیستها از جمله بازداشت زنان معترض به مسائلی که آشکارا سیستم سیاسی را به چالش نمیکشند مانند آزار و اذیت جنسی صورت گرفته است. برای مثال، جنبش «می تو» (Me Too#) در چین پیشرفت اندکی داشته است. برای مثال، «پنگ شوآِی» قهرمان تنیس چین سال گذشته به طور علنی «ژانگ گائولی» معاون سابق نخست وزیر را به ارتکاب تجاوز جنسی متهم ساخت. پنگ پس از طرح اتهاماتاش علیه آن مقام بلندپایه حزبی در رسانههای اجتماعی چندین هفته ناپدید شد.
پنگ سرانجام به دنبال یک کارزار بین المللی پرمخاطب که در حمایت از او تحت عنوان و با هشتگ WhereIsPengShuai راه اندازی شده بود در انظار عمومی دیده شد. با این وجود، از آن زمان به این سو او حضوری بسیار کمرنگ داشته و گفته که برداشت صورت گرفته از سخناناش ناشی از سوء تفاهم بوده است. هم چنین، گائولی هنوز در صحنه سیاست چین حضور دارد.
«مری گالاگر» استاد دموکراسی، دموکراسیسازی و حقوق بشر در دانشگاه میشیگان به گاردین «میگوید:« حزب کمونیست چین زمانی که صحبت از زنان در اوج میشود هنوز کاملا سنتی است. سرکوبهای اخیر علیه فعالان فمینیست نشان دهنده یک خط سنتیتر و محافظه کارتر از سوی حزب است».
کمونیسم تحصیل و پیوستن به نیروی کار را برای زنان تسهیل کرد، اما مانند بسیاری از کشورها هم چنان از زنان چینی انتظار میرفت که اکثر کارهای خانه را انجام دهند که کاری خسته کننده است و فرصتهای شغلی را برای آنان محدود میسازد.
با کاهش نرخزاد و ولد در آستانه کاهش جمعیت چین که به سرعت در حال پیر شدن است فشار فزایندهای بر جوانان برای داشتن فرزندان بیشتر وجود دارد. دانشگاهیان و فعالان سیاسی نگران هستند که این امر ممکن است امید زنان را برای کسب قدرت سیاسی بیشتر در چین کاهش دهد.
گالاگر میگوید: «این نگرانی وجود دارد که چین در کوتاه مدت از کشورهای دیگر پیروی کند و دسترسی زنان به امکانات مرتبط پیشگیری از بارداری را به عنوان راهی برای مجبور کردن زنان به داشتن فرزندان بیشتر محدود سازد. در نهایت، چنین سیاستهایی نتیجه معکوس به همراه خواهند داشت و با شکست مواجه خواهند شد، اما میتوانند سرکوب سیاستهای فمینیستی را افزایش دهند».
بالاترین رتبهای که یک زن در چین به دست آورده است جایگاه بیست و پنجمین عضو دفتر سیاسی حزب است که قدرت کمتری در مقایسه با کمیته دائمی دارد و در حاضر حاضر ۲۴ مرد و یک زن را شامل میشود که آن «سون چونلان» تنها زن حاضر است که معاون نخست وزیر چین محسوب میشود. او یکی از سه زنی است که بهعنوان فعال سیاسی به خودی خود به صدر جدول رسیده اند.
از سال ۱۹۴۹ میلادی تنها هشت زن در میان صدها مرد به دفتر سیاسی حزب راه یافته اند. سه نفر از آنان همسران مقامهای ارشد از جمله مائوتسه تونگ رهبر عالی اسبق و جوئن لای (اولین نخست وزیر جمهوری خلق چین) بودند. چند زن دیگر نیز «قهرمانان انقلابی» در جریان انقلاب فرهنگی بودند که نقششان بیشتر تبلیغاتی بود و چندان دارای قدرت نبودند.
«سون» امسال بازنشسته میشود، اما انتظار میرود زن دیگری جانشین او شود که احتمالا «شن ییقین» دبیر حزب در گوئیژو خواهد بود. از سال ۲۰۰۱ میلادی حزب کمونیست چین دست کم به یک زن در پستهای رهبری ارشد در هر سطح نیاز داشته اگرچه این موضوع دفتر سیاسی را شامل نمیشود.
«مینگلو چن» مدرس ارشد در بخش دولت و روابط بینالملل دانشگاه سیدنی به «گاردین» میگوید: «حزب به این موضوع به شیوهای نسبتا مبهم پرداخته است. اگر به قانون اساسی حزب نگاه کنید خطی در مورد ارتقای اعضای زن حزب در رهبری آن وجود دارد».
نیاز به نقش حداقلی برای کادرهای زن شکافی را ایجاد کرده، اما فرهنگ سیاسی زن ستیز چین را تغییر نداده است. تا حدودی دیدگاه غالب در سیاست چین آن است که «تنها یک زن خوب» است و فقط باید یک زن در مناصب عالی وجود داشته باشد. این به وضوح نشان میدهد که سیستم سهمیهبندی در حال تصویب موثر است، اما باید کارهای بیشتری در مورد آن انجام شود. واقعیت آن است که بدون وجود هیچ زنی در مناصب رهبری حزب کمونیست چین مسائل مربوط به زنان کمتر مطرح خواهند شد آن هم در کشوری با جمعیت زنان ۷۰۰ میلیونی.
واقعا دلیلی نمی بینم زنها بخوان پا جای پای مردها بذارن و همچنین مردها بخوان سبک زندگی زنانه در پیش بگیرن.اصلا دنیایی که زن و مرد مثل هم عمل کنند تبدیل به جهنم میشه و روح آدمی رو آزار خواهد داد