در این پروژه شهرکهای ویلایی، شهرکهای آپارتمانی و همچنین مجتمعهای تجاری و درمانی و تفریحی طراحی شده بود.
بشکه و سطلی که روی گاری بستنیفروش قرار دارند محل نگه داری یخ و مایۀ بستنی بودهاند. خامه، زعفران و شیر از جمله مواد اصلی تهیۀ مایۀ بستنی بودهاند.
طبق گزارش مطبوعات آن زمان، هتل هیلتون در ١۵ طبقه، با ارتفاع ٨٠ متر، ٤١٠ اتاق یکنفره، ١٨٨ اتاق دونفره، ٢٧ شاهنشین و لژهای مخصوص سلاطین و روسای جمهوری، ٩ مغازه، ٣ رستوران مجلل، ٢ تالار غذاخوری با هزینهای بالغبر ٦۵٠ میلیون تومان ساخته و بهعنوان بزرگترین آسمانخراش ایران به جهانیان معرفی شد.
روزنامه اطلاعات ۱۰ مرداد ۱۳۵۲ در خبری آورده که تخلفاتی مانند دور زدن در محل ممنوعه، توقف در پیچها، توقف دوبله و استفاده از بوق شیپوری با ۱۰۰ تومان جریمه روبرو خواهند شد.
قدیمیها مثلی داشتند اینکه؛ رفتنت با خودت هست برگشتنات با خدا ساکن قدیمی محله یوسفآباد گویا در جوانی هوای رفتن به این محدوده نظامی را میکند و گشتی هم دردره ندید میزند تا ببیند این دره و تپه ترسناک که همه از آن صحبت میکنند چیست و خودش آن را تجربه کند که گیر ماموران میافتد و ضمانت چند نفر از اهالی و سالها بومی بودن خودش به دادش میرسد و باعث رهاییاش میشود.
روزنامه اطلاعات ۲۲ تیر ۱۳۴۲ در خبری نوشت که این جوان در میدان بار دو نفر را باچاقو زخمی کرده و در حالی که نعرههایی شبیه تارزان میکشید.
مرحوم محمدعلی نظام مافی املاک زیادی در محدوده روستای مهرآباد که در حال حاضر فرودگاه مهرآباد در آن محدوده وجود دارد داشت. برای همین غرب تهران را بهخوبی میشناخت و همین باعث شد تا بخش زیادی از زمینهای آن محدوده را بخرد.
خیابان تهران که میدان شهناز (امام حسین (ع) را به شرق تهران متصل میکرد، همه روزه شاهد تصادفات مختلف است.
خانشقاقی سالها بعد از ساخت بلندترین ساختمان ایران و تهران در خیابان شاهآباد (جمهوری)، در مصاحبه با فصلنامه آبادی در سال ١٣۷۴ گفته است: «شبهایی بود که تا صبح نمیخوابیدم و فکر میکردم که چطور مشکلات را یکییکی از سر راه بردارم بهخصوص وقتی به طبقات بالاتر رسیده بودم.»
در ابتدا، نام کوچه کنی نبود. این کوچه را با عنوان کوچه نزدیک به «باغ پوستی» میشناختند. باغ پوستی، باغی بود که در آن پوست دباغی شده گوسفندها را نگهداری میکردند، حتی پوست حیوانات شکاری را هم به این باغ منتقل میکردند. باغ پوستی محلی بود برای انبار پوستهای صادراتی به خارج از کشور.
برخی محققان معتقداند به کار گیری اتومبیل در نقش مسافرکش مربوط به سال ۱۳۰۶ است.
تهرانیها از این دروازه برای ورود و خروج به شمیران، قصران و تهران استفاده میکردند. این محدوده با وجود باغهای پامنار یا عودلاجان، بسیار زیبا و سرسبز بود. به همین خاطر نجیبزاده ایتالیایی که در قرن ۱۶ میلادی از این دروازه وارد تهران میشود در سفرنامهاش تهران را به عنوان شهر چنارها نامیده است.
تهران قدیم چندین دروازه داشت که هر روز مسافران زیادی از این دروازهها از شهر بیرون میرفتند یا وارد شهر میشدند. بروبیای مسافرها از این دروازهها محلههایی را ایجاد کرد که اسم این دروازهها را بهخود گرفتند.
دروازه نو در دوره محمدشاه قاجار تأسیس شد و بههمین دلیل دروازه محمدیه هم نام گرفت. این دروازه از دروازههای اصلی شهر نبود، چون داخل حصار تهران قرار داشت.
تابستان جمعیت تهران قدیم نصف میشد. هر کس توان سفر داشت بار سفر میبست و با اهلوعیال راهی ییلاق و روستاهای کوهستانی میشد. این رسم در میان خانوادههای مرفه بسیار رواج داشت.
نام مهدی موش با گذشت زمان از تابلوی یکی از قدیمیترین خیابانهای تهران محو شد و این کوچه یا خیابان با نام مهدی خان شناحته میشد که در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به شهید فروزش تغییر پیدا کرد. در دوره قاجار بخش قابل ملاحظهای از املاک مهدی موش در همین خیابان بود و به همین دلیل به این نقطه از تهران گذر مهدی موش میگفتند.
دستور میدهند ماستبند را جلو مغازهاش آویزان کنند و ماستها را داخل پاچه شلوارش بریزند تا آب آن گرفته شود و به قول معروف ماست کیسه شود. ماست بندهای تهران هم بلافاصله بعد از شنیدن این خبر و از روی ترس همه ماستهایشان را داخل کیسه میریزند تا سفت شود.
طبق آنچه در کتیبههای قدیمی مربوط به تاریخچه طهران پیدا شده، پس از فتح شیراز بهدست آقامحمدخان قاجار یا همان بنیانگذار دودمان قاجاریه و با سقوط حکومت زندیه، خانواده سلطنتی زند به روستای یافتآباد در تهران منتقل _ تبعید_ شدند تا برای جلوگیری از کودتا و هر گونه آشوب تحت مراقبت قرار گیرند.
در دهه ۶۰ ساختمان سازی، سر و شکل رستمآبادـ اختیاریه را عوض کرد. در اوایل همین دهه، ساخته شدن بزرگراه شهید صدر، شکاف عمیقی در بافت منطقه به وجود آورد. محدوده رستمآباد بالا و پایین کاملاً از هم جدا شد.
سید علی بابا ابراهیمی و زن آقا در جایی که الان ایستگاه سید است در همان چادر، قهوهخانهشان را بر پا میکنند. اوایل با همان ظرف و ظروف خودشان کار راه میافتاد، ولی کمکم که ساختوساز زیاد شد کار آنها هم رونق میگیرد، طوری که روزی ۱۰۰ـ ۱۵۰ تا دیزی بار میگذارند.