
«در مذاکرۀ غیرمستقیم لذتی است که در نوع مستقیمش نیست. در شکل مستقیم آن، طرفین مجبورند توی چشم همدیگر نگاه کنند و به یاد خیلی از چیزها بیفتند که یادآوری آنها در وضعیت حساس کنونی، مخلّ حیات است و مضرّ مذاکرات. ممکن است گونهها گل بیندازد و این وسط، واسطۀ مذاکرات هم رفته باشد گل بچیند!»
رضا رفیع طی یادداشتی در روزنامه اطلاعات نوشت: در اهمیت و ضرورت غیرمستقیم بودن مذاکرات و ارجح بودن آن بر نوع مستقیم و سیخکی اش، از همان قدیم الایام سخنها گفته شده است. یک پدیدۀ جدید مربوط به الآن نیست. چرا که خب مستقیم رفتن کاری ندارد. شما جلو تاکسی را هم که میگیری، اگر بگویی «مستقیم»، فی الفور سوارت میکند. مهم این است که غیرمستقیم بروی و سوارت بکند.
پیدا کردن راه غیرمستقیم، سخت است و کاربلدی میخواهد. شما حتی در ترانههای امروز هم مشاهده میکنید که طرف برای پیدا کردن مسیری غیرمستقیم، التماس میکند:
بگو بگو کدوم خیابونه/ که منو به تو میتونه برسونه؟
تازه قبلش هم حالت آماده باش پیدا میکند وبا چشم گذاشتن روی برخی چیزها، به مقصد و مقصود مورد نظرفکر میکند:
چشامو رو هم میذارم و / تو رو به یادم میارم و…
در مذاکرۀ غیرمستقیم لذتی است که در نوع مستقیمش نیست. در شکل مستقیم آن، طرفین مجبورند توی چشم همدیگر نگاه کنند و به یاد خیلی از چیزها بیفتند که یادآوری آنها در وضعیت حساس کنونی، مخلّ حیات است و مضرّ مذاکرات. ممکن است گونهها گل بیندازد و این وسط، واسطۀ مذاکرات هم رفته باشد گل بچیند!
ما در بین شاعران و عارفان، از جناب سعدی که رندتر نداریم. ایشان وقتی برای برگزاری یک مذاکره موفق اقدام میکرده، شیوهای را در پیش میگرفته که اثرگذارتر بوده و کمترین ضایعات را داشته. ملاحظه بفرمایید دیپلماسی مذاکرهای جناب سعدی علیه الرحمه را:
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست/ تا ندانند حریفان که تو منظور منی!
فلذاست که مذاکرات غیرمستقیم، همیشه بر نوع مستقیم آن ارجحیت داشته است. مسبوق به عهد بوق هم هست. اینطور نیست که ما از خودمان درآورده باشیم. دیپلماسی ما که من درآوردی نیست. کلی زیر و روی آن فکر شده است. کرونایاب مستعان که نیست!
از سعدی نمونه آوردیم، حالا میرسیم به بعدی؛ به خواجه حافظ شیرازی که حتی خارجیها هم قبولش دارند و شخصی مثل «گوته» ی فیلسوف و شاعر آلمانی، خود را تخته پارهای سرگردان در اقیانوس اندیشههای حافظ میداند. شاعری که خودش نیز جزو کشتی نشستگانی بوده که چشم به باد شرطه دوخته بودند. باشد که باز بینند دیدار آشنا را!
جناب حافظ وقتی میخواهد با طرف مقابلش وارد گود مذاکرات فیمابین به جهت بر طرف شدن برخی سوء تفاهمات موجود شود، خودش بلند نمیشود مستقیم برود پیش یارو، زل بزند به چشمهای مسأله دار وی و طرح موضوع کند. بلکه ابتدا «باد صبا» را واسطه قرار داده و از طریق نامبرده، پیام خویش را ارسال میکرده است. یک نمونهاش را عرض میکنیم:
صبا، به لطف بگو آن غزال رعنا را / که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را
ملاحظه میکنید چقدر لطیف بیان کرده است! … در صورتی که اگر همین «صبا» را واسطه قرار نداده بود و مستقیم اقدام میکرد، ای بسا این قدر لطیف و «ظریف» نمیتوانست پیش برود. آدم همیشه لازم نیست منویات و مطالبش را درشیپور بدمد و با ترومپت بترامپد!
حالا بعد از مذاکرات غیرمستقیم، اگر مصلحت بود و صواب، میتواند گفت و گو وارد فاز آشکار و مستقیم هم بشود. ضرر نکردیم از غیرمستقیم بودن. فقط در نماز است که از خدا میخواهیم ما را به راه راست و مستقیم هدایت نماید؛ در سایر موارد، غیرمستقیم بودن، بهتر جواب میدهد. بعداً سر فرصت، میتوان راست و مستقیمش کرد. همین حافظ فوق الذکر، به این مورد استراتژیک هم اشاره کرده و گفته:
دوستان، در پرده میگویم سخن / گفته خواهد شد به دستان نیز هم!