
«هسته سخت نظام نیازی ندارد نظام را تهدید کند یا طلبکار نظام باشد و در برابر هزینهای که برای حفظ نظام داده است، مطالبهای داشته باشد که خلاف مصلحت کشور باشد. اویی را که برای نظام جان میدهد، نباید سپر و بهانه مطالبات خود کرد یا به مسیری هدایت کرد که برای ایستادن مقابل نظام متبوع خود تحریک شود. این قسم مواضع از سویی تهدید حاکمیت و از دیگر سو، تحریک هسته سخت است.»
وقتی در نخستین روزهای فروردینماه سال جاری بعد از نزدیک به ۵۰ روز نیروهای انتظامی با تجمعکنندگان مقابل مجلس که مطالبه ابلاغ قانون حجاب و عفاف را داشتند، برخورد کردند مشخص بود که طیفی که خود را حلقه سخت نظام یا هسته سخت نظام معرفی میکنند، ادبیات جدیدی را در پیش خواهند گرفت؛ ادبیاتی که البته ریشه در ۳ سال قبل داشت و از همان زمان «مساله حجاب» نقطهای برای خط و نشان کشیدن شده بود، وحید یامینپور مرداد سال ۱۴۰۱ در گفتوگویی تلویحا از نحوه برخورد حاکمیت با مساله حجاب و کوتاهی در برخوردهای قضایی انتقاد و البته تهدید کرد که در صورت ادامه این رویه حلقه سخت وفاداران از قطار انقلاب پیاده میشود.
به گزارش اعتماد، در فروردینماه سال جاری نیز فیلمی از گفتوگوی سیدمنان رئیسی نماینده مردم قم در مجلس دوازدهم منتشر شد. اگرچه تاریخ انتشار در زمان بعد از برخورد با تجمع مقابل مجلس بود، اما مشخصا این گفتوگو در اسفندماه سال گذشته ضبط شده بود.
رییسی که ریاست ستاد انتخاباتی سعید جلیلی در قم را بر عهده داشت، در این گفتوگو با انتقاد از شورای عالی امنیت کشور میگوید: «هسته سخت نظام که سکه ۱۰۰ میلیونی و دلار ۱۰۰ هزار تومانی را تحمل میکنند، دلشان به این خوش است که اینجا دارد احکام خدا اجرا میشود. میگوید من گرانی را تحمل میکنم، زیر بار فشار اقتصادی له میشوم و پای جمهوری اسلامی ایستادهام به خاطر انتساب جمهوری اسلامی به اسلام، به شریعت، به احکام اسلام. [هسته سخت نظام میگوید]این انقلاب اسلامی است، اگر قرار باشد از اسلام تهی شود برای چه خون بدهیم، برای چه گرانیها را تحمل کنیم؟ این نکته مهم است که مردم - مردمی که پای انقلابند، هسته سخت نظام - نباید ناامید شوند.
اگر هسته سخت نظام ناامید شد و جدا شدند از بدنه انقلاب، یعنی رحمالله مِن یقرأ فاتحه معالصلوات. امیدوارم شورای عالی امنیت ملی فهم این موضوع را داشته باشد، که اگر بخواهد به این قصه [تعلیق اجرای قانون حجاب]ادامه دهد، هسته سخت نظام ناامید میشود. امیدوارم اینقدر فهم داشته باشند...»
یامینپور در ویدئویی در سال ۱۴۰۱ مستقیما به این مساله اشاره و ادبیات تهدید را آغاز میکند: «این طور نیست که شهروندان نظام جمهوری اسلامی بعد از اینکه دیدند نظام جمهوری اسلامی نسبت به مسائل اخلاقی و جنسی تلورانس دارد، بگویند خود این نظامی است که ما با آن ادامه خواهیم داد، منتقل میشوند به مرحله بعد و – خطاب به نظام- میگویند پس اورجینال سکولار شو! این نکته به لحاظ نظری است».
او در ادامه رفتار عملی این حلقه سخت در قبال جمهوری اسلامی را نیز پیشبینی کرده و میگوید: «به لحاظ عملی باز هم نظام نفع خود را در این نمیبیند که اصطلاحا وا بدهد. چرا که جمهوری اسلامی میبیند قطاری سوار است که لوکوموتیو این قطار «حلقه سخت وفاداران» هستند که اتفاقا برای همین (منظور اجرای سفت و سخت شریعت) طرفدار نظام جمهوری اسلامی هستند و اگر (نظام) از چند اصل کوتاه بیاید، آن حلقه وفاداران اولین گروهی هستند که از قطار نظام جمهوری اسلامی پیاده میشوند».
یامینپور همچنین تاکید و تهدید میکند: «وقتی شما نظارت و اعمال قدرت را بر میدارید، یعنی حمایت کیفری از اخلاق نمیکنی و مواضع رسمی خود را تغییر میدهید، (مثلا) روسری را آزاد میکنی، او (شهروند) به برداشتن روسری اکتفا نمیکند، الان روسری را بر سر چوب (میزند) بر روی بلندی میایستد و ...».
فاصله بین بیان این دو جمله از زبان یامینپور و رییسی حدود سه سال است. در این سه سال البته چهرههای دیگری نیز با طلبکاری خود را حلقه و هسته سخت نظام نامیدند و تهدید کردند که اگر قرار باشد مطالباتشان تامین نشود، حمایت خود را از نظام بر میدارند و دیگر در هر منازعهای پای کار نظام نیستند. صدای این تهدیدها البته مختص حجاب و قانون حجاب نبود و در موضوعات سیاستهای منطقهای و بینالمللی نیز هسته سخت تاکید داشت که اگر مطالبه ما توسط نظام پیگیری نشود، ما رویه دیگری در پیش خواهیم گرفت و به روایت یکی از چهرههای این روزهای فضای مجازی راهی یمن میشویم!
آذرماه سال گذشته فوادایزدی پای ثابت نقد مذاکرات و برجام و توافق در صداوسیما، در یک گفتوگو با برنامه یوتویوبی علی علیزاده گفت که «اگر جوانانی که باید از کشور دفاع کنند، احساس کنند حکومت خیلی اسلامی نیست، دفاع نخواهندکرد و ایران به سوریه تبدیل میشود؛ بنابراین بحث حجاب بُعد سیاست خارجی ایجاد میکند».
فرم ادبیات تهدیدگونه این طیف در سالها و البته به صورت تندتر در سالهای اخیر حتی صدای بقیه طیفهای اصولگرا را نیز در آورده است. حالا کار به جایی رسیده که روزنامه اصولگرای فرهیختگان نیز در یادداشتی از این رویه انتقاد و تاکید کرده است که این حلقه نمیتواند طلبکار باشد. در یادداشتی که هفته گذشته در این روزنامه منتشر شده تاکید شده است: «هسته سخت نظام نیازی ندارد، نظام را تهدید کند یا طلبکار نظام باشد و در برابر هزینهای که برای حفظ نظام داده است، مطالبهای داشته باشد که خلاف مصلحت کشور باشد. اویی را که برای نظام جان میدهد، نباید سپر و بهانه مطالبات خود کرد یا به مسیری هدایت کرد که برای ایستادن مقابل نظام متبوع خود تحریک شود.
این قسم مواضع از سویی تهدید حاکمیت و از دیگر سو، تحریک هسته سخت است. تصویرسازی «بیتفاوت نسبت به نظام» از حامیان پروپاقرص جمهوری اسلامی در واقع نشاندادن راهی به این حامیان است که آنها برای خود محال میدانند، اما این موضع میگوید که همین محال هم میتواند مورد انتخاب قرار بگیرد و محال نباشد!».
به نظر میرسد نقطه شروع وارد شدن نظری و عملی حلقه سخت به ادبیات و عرصه سیاسی ایران، همزمان با آغاز دولت اصلاحات است. بعد از پیروزی سیدمحمدخاتمی در انتخابات سال ۱۷۶ باز میگردد. وقتی گفتمان مقابل دولت اصلاحات و اصلاحطلبان شروع به تولید شبکهای انسانی جدید کرد که طی دو دهه به سوپرانقلابیهایی تبدیل شدند که خود را حلقه و هسته سخت میدانند.
نشریه عصر ما به عنوان ارگان رسمی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در آن زمان شروع به ترسیم آناتومی جریانهای سیاسی در کشور کرده بود و این جریان جدید که ذیل عنوان کلی حزباللهیها و با تابلو کلی اصولگرا تقسیمبندی میشدند را «چپهای جدید» نامید و آنها را اینگونه تفسیر کردند: «برداشت جریان فکری «چپ جدید» از دین و شریعت اسلامی تلفیقی از برداشتهای سنتگرایانه و نوآورانه موردی به نظر میرسد».
خشن هستند و آنارشیسم و هرجومرجطلبی بر رفتار سیاسی آن سایه افکنده و بهشدت از نظر فکری متشتت و بیانسجامند». به «انقلاب دایم» باور دارند و میخواهند از تبدیل «نهضت به نظام» جلوگیری کنند. به استقلال و عدم وابستگی به خارج بهشدت حساسیت دارند و در زمینه تسلیحاتی خودکفایی کامل میخواهند و «شاید مناسبترین الگوی استقلال اقتصادی طیف مزبور، کشور آلبانی در زمان حاکمیت کمونیستها و «انور خوجه» باشد».
در شماره ۱۷ اسفند ۱۳۷۳ این نشریه در مطلبی دیگر درباره چپ جدید هشدارهای دیگری نیز داد: «اینها مانند راست سنتی، اما به دلایل دیگر با آزادی مخالف هستند. این گروه، برخلاف راست سنتی که خواستار تمرکز قدرت در دست فقها هستند، «توتالیتر» است. این طیف از نظر کسب هویت سیاسی مستقل «طیفی جدید به لحاظ تاریخی است»، نه به سنت وفادار است و نه به مدرنیته.
هر نوع تبادل فرهنگی را با غرب توطئه تلقی میکند و آن را مترادف «تهاجم فرهنگی» میداند و «همه دگراندیشان را دشمنان اسلام، انقلاب، نظام و در حال توطئه دانسته و آنها را بههیچوجه تحمل نمیکند» نشریه صبح با مدیریت مهدی نصری که آن زمان شمایل کامل راست بود مجموعه مقالاتی را منتشر میکرد که در عمل کارخانه تولید ادبیات و گفتمان سوپرانقلابیها یا همان چپهای جدید بود. در یکی از این مقالات نویسنده با استناد به آیه ۲۴۹ سوره بقره عبارت «هسته سخت» را به کار برد و غلبه این هسته -که در اقلیت هستند- بر اکثریت را تئوریزه کرد.
در همین مقاله در نشریه صبح اکثریت جامعه و کسانی که به خاتمی رای داده بودند «مفتون غرب» توصیف شدند و در ادامه نویسنده تاکید کرد که حاکمیت باید هستههای سخت وفادار به خود را برای پاسداری از مرزهای ایدئولوژیک در اندیشه و سبک زندگی تئوریزه کند.
عبدالرضا داوری، فعال رسانهای و مجازی درباره این برهه زمانی تحلیل دیگری نیز ارایه میدهد. او در یکی از مطالب منتشر شده در حساب کاربری توییتر خود نوشته است که در دولت اصلاحات، محمود احمدینژاد بعد از خروج از دولت بسیج اساتید دانشگاه علم و صنعت را با تئوری ایجاد هسته سخت با محوریت موسسه محمدتقی مصباحیزدی شکل داد.
این شبکه در سال ۱۳۸۴ توانست در فضای تقابلی علیه هاشمیرفسنجانی به عنوان نماد اشرافیت، محمود احمدینژاد را به پاستور بفرستد. مهمتر از فرستادن احمدینژاد به ساختمان پاستور رخدادی بود که نطفه این هسته سخت رقم زد؛ خنثی کردن فضای اصولگرایی و اصلاحطلبی و سنتز نیروهای جدید که امروز ذیل سوپرانقلابیها مدعی هستند که حلقه سخت نظام هستند و برای نظام خط و نشان میکشند».
تا پیش از انتخابات ریاستجمهوری سال گذشته به نظر میرسید که حلقه سخت ترکیبی از طیف سعید جلیلی و جبهه پایداری است، اما حالا مرزبندهای شفافی ایجاد شده که نشان از شکاف در این طیف دارد و حلقه سخت از گذشته نیز در اقلیت آماری بیشتری قرار دارد.
اسفندماه سال گذشته محمود نبویان، عضو ارشد جبهه پایداری و از مطرحترین شاگردان محمدتقی مصباحیزدی و رای اول اصولگرایان در انتخابات تهران در مجلس دوازدهم در اقدامی عجیب در یک ویدئو تاکید کرده که مساله اصلی باید «اصل نظام» باشد و اگر ابلاغ قانون حجاب به صلاح نظام نیست نباید بر روی آن پافشاری کرد.
او که تا پیش از این در حوزه سیاست خارجی از تندروترین چهرههای جبهه پایداری در سالهای اخیر بوده، حالا مقابل شورش طیف دیگری در جبهه انقلاب قد علم کرد و ابهامات و شایعات مختلف در شش ماه دوم سال گذشته درباره اختلاف بین طیفی از جبهه پایداری و حلقه سعید جلیلی را عیان کرد. علی رغم ائتلاف راهبردی و استراتژیک حامیان سعید جلیلی و جبهه پایداری در سالهای اخیر، اما به نظر میرسد این ائتلاف دچار اختلافاتی جدی شده است.
در این فعل و انفعالات چهرههای جبهه پایداری در یکسو و حلقه سعید جلیلی با یارگیری از اعضا و نزدیکان دولت سابق مختصات جدیدی از تقسیمبندی را در منتهیالیه جریان راست ایجاد کردهاند. گویا انتخابات ریاستجمهوری اخیر، مواردی از قبیل قانون حجاب و موضوعات اجتماعی از قبیل فیلترینگ باعث شده تا بین علمای «خالصسازی» اختلافاتی رخ دهد.
در این مسیر البته برخی روحانیون و خطبای نزدیک به جبهه پایداری نیز زمین ثابتی و رسایی را برگزیدند؛ مرتضی آقاتهرانی، محمدتقی نقدعلی و علیرضا پناهیان با لباس روحانیت خود را صاحب فتوا و حکم دانسته و با ادبیاتی دیگر به طیف دیگر جبهه انقلاب از قالیباف تا نیروهای مسکوت جبهه پایداری یادآوری میکردند که حکم آنچه ما میفرماییم.
بعد از انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۹۲ شکاف بین طیفهای مختلف جریان اصولگرایی رخ نمود. پیش از آن راست سنتی به حاشیه رفته بود و تکنوکراتها و اصولگرایان میانسال دیگر سبزی برای جامعتین و شیوخ خرد نمیکردند. به حاشیه رفتن شیوخ، اما میدان را برای درگیری نیروهای باقی مانده که طی یک دهه از اصولگرا به انقلابی تغییر اسم دادند، باز کرد.
از انتخابات مجلس یازدهم زمین بازی کوچکتر و درگیریها بزرگتر شد؛ محمدباقر قالیباف با کادرسازی و گفتمانتراشی طیف خود را خلق کرد و در مقابلش جبهه پایداری قرار گرفتند که در عمل در زمین رقیب قدیمی قالیباف فعالیت میکردند؛ سعید جلیلی. در این ارزیابی نباید از نظر دور داشت که سعید جلیلی هرگز عضو جبهه پایداری نبود و در دهه ۸۰ و ۹۰ زیر سایه نگاه مثبت محمدتقی مصباحیزدی او کاندیدای اصلاح پایداریها بود. بعد از چند نوبت شکست پایداریها با مهره کاندیدای اصلح مصباحیزدی شاید حالا بخشی از پایداریها به این جمعبندی رسیدهاند که چرا باید روی اسبی شرطبندی کنند که نه از خانه آنها برخاسته و نه برایشان شانس برد داشته است و علاوه بر این نیروهای هوادارش نیز خود را صاحبان طلبکار انقلاب و نظام میدانند!
محمود نبویان شمایل طیفی است که اصل نظام برایش از هسته سخت نظام مهمتر است. طیفی که میگوید اولویت حفظ اصل نظام است و در مقابل احکام نهادهای داخل نظام علیرغم دلخوری و رنجوری سکوت میکنند. آذر ماه سال جاری حمید رسایی نماینده تهران در مجلس دوازدهم - و البته از نیروهای جدا شده از جبهه پایداری- درباره عدم ابلاغ قانون حجاب در جلسه علنی انتقادی را بیان کرد که با پاسخ سربسته محمدباقر قالیباف نیز همراه شد و به رسایی یادآوری کرد که «همان مرجعی که تاریخ ابلاغ قانونی را ۲۳ آذر اعلام کرده بود حالا نیز از عدم ابلاغ آن ذیل تصمیم شورای عالی امنیت ملی» خبر داده است.
گفتوگوی بین قالیباف و رسایی شاید یکی از مهمترین دیالوگها در بررسی آناتومی سوپرانقلابیها در ماههای اخیر باشد و به خوبی نشان میدهد برای این دو طیف در گعده کوچک سوپرانقلابیها خطوط قرمز تا چه اندازه متفاوت است.
طرز تفکر و حتی ادبیات این طیف بر این است که دهها میلیون یک طرفند و در طرف دیگر خودِ اندکشمارشان قرار دارند که نامشان هم هست «هسته سخت نظام.» توهم بزرگترشان هم این است که فکر میکنند خودشان هستند که نظام را حفظ کردهاند و از این رو میگویند نظام وامدار آنها است. اینکه یامینپور در گفتههای خود مشخصا از کلمه شهروندان استفاده میکند و میگوید: «اگر شهروندان ببینند که نظام در اجرای برخی موارد کوتاه میآید به روسری بسنده نمیکند و به نظام میگوید اورجینال سکولار شو.»
نگاه او را به خوبی به مختصات و موقعیتها نشان میدهد؛ شهروندان یعنی اکثریت! چرا حلقه سخت این توهم را دارد که میتواند به جای اکثریت برای کشور تعیین تکلیف کند؟!
ایزدی نیز در گفتههای خود با تاکید بر «جوانان مومن» تفکیک کاملی بین اکثریت و اقلیت را اعمال میکند، گویی حلقه سخت در اقلیتی در مقابل شهروندان هستند و مشخصا خواستههای این دو با هم در تقابل است. در این دوگانه اگر حاکمیت گوش خود را سمت شهروندان بگیرد و بر اساس مطالبات آنها سیاستگذاری کند، حلقه سخت ممکن است علیه نظام بشورند و با برداشتن حمایت خود از حاکمیت و پیاده شدن از قطار نظام رویه دیگری در پیش بگیرند.
فارغ از بازخوردهای حقوقی چنین ادبیاتی نکته اصلی این است که به واقع این حلقه سخت از اقلیت بودن خود اطمینان دارد و بازهم در مقابل اکثریت شاخ و شانه میکشد؟ یعنی حلقه سخت به وضوح میداند جامعه و شهروندان مطالباتی خلاف دیدگاههای آنها دارند، اما با تهدید میخواهند ریل سیاستگذاری را در دست خودشان نگه دارند و اگر غیر این باشد انگشت تهدید سمت نظام میگیرند؟! نکته دیگر اینکه تصور و بدون تعارفتر توهم سرپا ایستادن نظام بر اساس حمایت این حلقه سخت توسط چه شخص یا جریانی به این طیف تزریق میشود؟ آیا نیت حلقه سخت بیان چنین توهمی است که بدون من نابود هستی پس مطابق میل و خواسته من رفتار کن؟!
علاوه بر این بر اساس نظرسنجیها و فضای امروز جامعه میتوان به یقین گفت که برآورده کردن مطالبات این گروه محدود موجب کاهش محبوبیت اجتماعی و مشروعیت سیاسی نظام شده است. نگاهی به مطالبات و جنس اعتراضات چندساله اخیر، خود گویای این است که عملکرد این گروه محدود همواره در جهت برافروختن بیشتر اعتراضات بوده و از این گروه محدود طرفدار خبری جز سخنرانیهای تند و تحریککننده که اتفاقا آتش خشم مردم را بیشتر برافروخته میکرد، خبری نبوده است.
به بیان شفافتر حلقه سخت نظام میگوید شهروندان از جمهوری اسلامی حمایت نمیکنند بنابراین باید خواستههای این طیف محدود برآورده شود تا نظام سر پا بماند! اولین ایراد به این ادعا را میتوان در برگزیده انتخابات ریاست جمهوری اخیر دید؛ چرا کاندیدای هسته سخت در مقابل رای مردم به گزینه دیگری نتوانست به ریاستجمهوری برود؟!