
یک سناتور آمریکایی در اظهارنظر وقیحانهای صراحتاً اعلام کرده که رئیسجمهور آمریکا ترجیح میدهد با ایران به توافقی شبیه به توافق لیبی برسد؛ توافقی که ماحصل آن برچیده شدن تمام زیرساختهای هستهای لیبی و در نهایت به نابودی حاکمیت آن کشور منتج شد. از طرفی، نخستوزیر رژیم صهیونیستی در نشست خبری با رئیس جمهور آمریکا اظهار داشته است که توافق با ایران در صورتی خوب خواهد بود که مانند توافق با لیبی انجام شود!
در روزهای گذشته، نام لیبی و توافق این کشور در سال ۲۰۰۳ در محافل سیاسی و بینالمللی و علی الخصوص در رسانهای آمریکا و رژیم صهیونیستی مطرح شده است؛ اما بر خلاف آنچه که انتظار میرود، این رویداد بهعنوان "الگوی موفق" برای توافق با جمهوری اسلامی ایران یاد شده است.
به گزارش دانشجو، تام کاتن، سناتور آمریکایی در اظهارنظر وقیحانهای صراحتاً اعلام کرده که رئیسجمهور آمریکا ترجیح میدهد با ایران به توافقی شبیه به توافق لیبی برسد؛ توافقی که ماحصل آن برچیده شدن تمام زیرساختهای هستهای لیبی و در نهایت به نابودی حاکمیت آن کشور منتج شد. از طرفی، نخستوزیر رژیم صهیونیستی شامگاه دوشنبه در نشست خبری با رئیس جمهور آمریکا اظهار داشته است که توافق با ایران در صورتی خوب خواهد بود که مانند توافق با لیبی انجام شود!
اما سوالی که هم اکنون مطرح میشود واقعاً چه اتفاقی در لیبی افتاد؟ آیا این توافق یک پیروزی برای مردم لیبی بود یا یک دام بزرگ برای خلع سلاح و فروپاشی کشور؟
در این مقاله قصد داریم تا به صورت مختصر، وضعیت پیشینی و پسینی آنچه که از آن به عنوان توافق لیبی یاد میشود، مورد مداقه قرار دهیم.
در دسامبر ۲۰۰۳، لیبی یکی از تاریخیترین دوران خودش را تجربه کرد. دولت این کشور به رهبری معمر قذافی اعلام کرد که داوطلبانه تصمیم گرفته است تمام برنامههای تسلیحات کشتار جمعی خود را کنار بگذارد؛ از جمله: برنامه هستهای (سانتریفیوژ، سوخت، نقشهها) برنامه سلاحهای شیمیایی و بیولوژیکی و موشکهای بالستیک بالای ۳۰۰ کیلومتر.
گفتنی است که این تصمیم در پی ماهها مذاکره محرمانه با آمریکا و انگلیس گرفته شد. قذافی در خیال خام خود تصور میکرد با این اقدام میتواند به بازگشت به جامعه جهانی، لغو تحریمها و تثبیت جایگاه خود دست یابد، اما در ادامه خواهیم گفت که این تصور سرابی بیش نبوده است.
لیبی داوطلبانه زیرساخت هستهای خود را واگذار و با دستان خود نابود کرد.
پرداخت میلیاردها دلار غرامت به قربانیان آمریکایی حادثه لاکربی، بدون محاکمه بینالمللی روشن.
دسترسی کامل بازرسان غربی به تأسیسات امنیتی و دفاعی لیبی
تقدیم اطلاعات محرمانه از دانشمندان هستهای و شبکه ارتباطی آن با خارج به سیستمهای اطلاعاتی غرب،
بسیاری از ناظران معتقدند که قذافی بیش از آنچه لازم بود، امتیاز داد و بسیار کم گرفت. علاوه بر آن امتیازاتی هم که در ظاهر دریافت کرد، تنها روی کاغد اعتبار داشت و پس از گذشت یکی دو سال، لیبی به دوران پیش از توافق بازگشت. در زیر بخشی از امتیازاتی را که غربیها ادعا کردهاند به لیبی دادهاند آمده است:
لغو تحریمهای سازمان ملل و آمریکا (بهصورت تدریجی و ناقص)
عادیسازی روابط دیپلماتیک با غرب
ورود دوباره به بازار جهانی انرژی تضمین امنیتی غیررسمی از سوی غرب.
در واقعیت، آنچه اتفاق افتاد با تصورات قذافی و مردم لیبی سنخیتی نداشت. پس از توافق هرچند در ابتدا وضعیت اقتصادی لیبی بهبود نسبی یافت، اما تحریمهای آمریکا بهصورت کامل برداشته نشد.
فساد، نابرابری اجتماعی و سرکوب سیاسی در داخل لیبی ادامه یافت. ساختار سیاسی همچنان اقتدارگرایانه و بسته باقی ماند.
نکتهی مهمی که باید بدان توجه کرد این است که قذافی بدون هیچ تضمین واقعی، از تمام ابزارهای بازدارنده خود خلع سلاح شد.
قذافی بهاشتباه فکر میکرد که غرب او را بهعنوان شریک میپذیرد؛ اما آنها فقط در پی کنترل و استفاده از منابع نفتی لیبی بودند.
در سال ۲۰۱۱، با آغاز بهار عربی، غرب به رهبری ناتو و همراهی قطر و امارات، با عنوان حمایت از مردم لیبی، حمله گستردهای را علیه دولت قذافی آغاز کرد. در حالی که لیبی هیچ تهدید نظامی علیه غرب نداشت و علیرغم اینکه همکاری امنیتی گستردهای با غرب انجام داده بود، هدف بمباران ناتو قرار گرفت، ارتش آن منهدم شد، و قذافی در خیابانهای سرت به شکل فجیعی کشته شد.
طبق گزارشهای سازمان ملل، از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۲ بیش از ۲۰ هزار نفر در جنگ داخلی کشته و بیش از یکمیلیون نفر آواره شدند.
در این روزها پس از گذشت ۱۴ سال، هنوز اوضاع لیبی باثبات نگذشته و یک دولت ملی فراگیر تشکیل نشده است. از سال ۲۰۱۱ به بعد، تنها در طی ۵ سال، ۹ نخستوزیر روی کار آمد.
واقعیتی تلخی که باید بدان اشاره کرد این است که همان کشورهایی که با لیبی مذاکره کرده بودند (آمریکا، فرانسه، انگلیس)، با بهانه حمایت از انقلاب مردمی، در ساقط کردن حکومت قذافی مشارکت نظامی مستقیم کردند.
مقامات جمهوری اسلامی ایران بارها تأکید کردهاند که تجربه قذافی، عبرت است، نه الگو.
از سوی دیگر ساختار حاکمیتی ایران متفاوت با لیبی است؛ برخلاف لیبی، ایران دارای ساختارهای پایدار حکومتی، عمق استراتژیک منطقهای، و قدرت بازدارندگی نظامی واقعی است. در نظام بینالملل، تنها کشورهایی که قدرت دفاعی واقعی دارند، میتوانند حرفی برای گفتن داشته باشند و بازدارندگی برای منافع خود به ارمغان بیاورند.
از سوی دیگر لیبی در زمان قذافی در مقابل برداشته شدن تحریم ها، به نوعی تمام صنعت هستهای خود اعم از قطعات و ماشین آلات و راکتور خود را تعطیل و تحویل غرب داد، این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران دانش هستهای در ایران یک دانش بومی شده است که توسط دانشمندان ما با آخرین استاندارهای بینالمللی و همراه با سیر پیشرفت صنعت هستهای در جهان توسعه یافته است. از طرفی ایران هیچگاه نخواهد پذیرفت که ماشین آلات هستهای خود را تحت هیچ شرایطی تحویل آمریکا یا کشورهای غربی دهد.
همچنین شایان ذکر است که ایران بنابر مبنای قانونی و شرعی خود هیچگاه به سمت بمب هستهای و سلاح کشتار دسته جمعی نرفته و نخواهد رفت و بر اساس خواسته خود عضویت در پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای(NPT) در آمده است در صورتی که لیبی از یک زرداخانه گسترده شیمیایی بهره میجست که این موضوع تبدیل به دستاویزی برای اعمال قدرت کشورهای غربی علیه خود شد.