تضاد ناپایدار روسیه پوتینی؛ یک مستعمره یا در رویای احیای امپراتوری

روسیه اکنون مستعمره چین است در حالی که هنوز رویای امپراتوری به سر می‌برد!

روسیه اکنون مستعمره چین است در حالی که هنوز رویای امپراتوری به سر می‌برد!

اگر روسیه پوتینی به این سمت و سو پیش برود چین با یک انتخاب دردناک روبرو خواهد شد: تماشای آتش گرفتن مستعمره اش یا تلاش برای حمایت از آن که هزینه زیادی برای پکن به همراه خواهد داشت. گرداب حاصل ممکن است به روسیه بیاموزد که دیگر هرگز امپراتوری نخواهد شد. چین ممکن است یاد بگیرد که داشتن مستعمرات مگالومانی یا دچار هذیان خودبزرگ بینی ارزش تحمل مشکلات ناشی از آن را ندارد.

تاریخ انتشار: ۰۹:۴۷ - ۲۹ خرداد ۱۴۰۳

روسیه اکنون مستعمره چین است در حالی که هنوز احمقانه در رویای امپراتوری به سر می‌برد/ تضاد ناپایدار روسیه پوتینی؛ یک مستعمره یا در رویای احیای امپراتوری/ امپریالیزاسیون خزنده و ادامه دار چین در رابطه با روسیهفرارو- الکساندر جی موتیل؛ مورخ، دانشمند علوم سیاسی و نویسنده امریکایی است. او ساکن شهر نیویورک می‌باشد. او استاد علوم سیاسی در دانشگاه راتگرز در نیوجرسی است. موتیل متخصص در زمینه مسائل اوکراین، روسیه و تاریخ اتحاد جماهیر شوروی است. موتیل به غیر از نگارش آثار دانشگاهی ستون نظرات و یادداشت در نشریاتی مانند "فارین پالسی" و "کی یف پست" داشته است. او نویسنده هشت کتاب دانشگاهی است. تمام کار‌های او به شدت مفهومی و نظری هستند و در آن تلاش شده علوم سیاسی را بر مبنایی فلسفی استوار سازد در حالی که به طور همزمان به این نتیجه می‌رسد که همه نظریه‌ها ناقص هستند و کثرت گرایی نظری اجتناب ناپذیر است. او در اثر "پایان امپراتوری" چاپ شده در سال ۲۰۰۱ میلادی چارچوبی نظری برای بررسی ساختار امپراتوری‌ها به عنوان یک ساختار سیاسی ارائه کرد. موتیل سه نوع ساختار امپراتوری را توصیف می‌کند: پیوسته، ناپیوسته و ترکیبی. او هم چنین درجات مختلفی از امپراتوری را مطرح می‌کند: رسمی، غیر رسمی و هژمونیک. کتابی از او تحت عنوان "دائرة المعارف ناسیونالیسم: مفاهیم اساسی" با ترجمه "کامران فانی" و "محبوبه مهاجر" در سال ۱۳۸۵ خورشیدی توسط دفتر "مطالعات سیاسی و بین المللی" به زبان فارسی ترجمه و چاپ شده بود. موتیل هم چنین یکی از سردبیران نشریه ۱۹ Forty Five فعال در حوزه امنیت ملی است. براساس نظرسنجی "آکادمیک اینفلوئنس" موتیل در زمره ده چهره از تاثیرگذارترین دانشمندان علوم سیاسی عصر حاضر در رتبه ششم قرار گرفته است.

به گزارش فرارو به نقل از هیل، روسیه پوتین بر یک تضاد ناپایدار استوار است. این کشور همزمان هم یک مستعمره و هم کشوری مشتاق احیای امپراتوری گذشته خود است. با این وجود، این امکان پذیر نیست که یک کشور همزمان در هر دو موقعیت قرار داشته باشد و روسیه خیلی زود مجبور خواهد شد که یکی از آن دو جهت را انتخاب کند.

همه شواهد حاکی از یک نتیجه دلسرد کننده برای امپراتوری سازان بدخواه کرملین است: روسیه به عنوان یک مستعمره موفق خواهد شد، اما به عنوان یک امپراتوری شکست خواهد خورد. اغلب گفته می‌شود که پوتین عملا کشورش را به یک دست نشانده چین تبدیل کرده است. این درست است، اما رابطه روسیه با همسایه بسیار قدرتمندتر خود در جنوب با تعریف دقیق‌تر مصداق عینی "استعمار" است.

مستعمرات مناطقی هستند که به صورت محلی اداره می‌شوند و تابع اولویت‌های سیاسی و اقتصادی تعیین شده توسط قدرت‌های خارجی می‌باشند. مستعمرات کاملا مستقل نیستند، زیرا آنان تصمیماتی را که سرنوشت شان را تعیین می‌کند اتخاذ نمی‌کنند. از این منظر روسیه پوتین به همان اندازه که مسکوی قرون وسطایی مستعمره امپراتوری مغول بود اکنون به همان نسبت مستعمره چین است. سفر اخیر پوتین به پکن با همراهی اکثر وزرایش به خوبی نشان می‌دهد که چه کسی ارباب و چه کسی فرمان پذیر است.

جای تعجبی ندارد که یکی از پیامد‌های این موضوع انعقاد معامله‌ای بود که چین را قادر ساخت تا زمین‌های بزرگی را در مسکو اجاره کند. به همان اندازه جای تعجبی ندارد که پوتین روسیه را به تامین کننده مواد خام چین و خانه میلیون‌ها مهاجر چینی تبدیل کرده است. جای تعجبی ندارد که چین نقشه‌هایی از خاور دور روسیه با نام‌های چینی برای شهر‌های روسیه تهیه کرده است. برخی از تحلیلگران روس اصرار دارند که چین کماکان در نبرد‌های سیاسی نخبگان روسیه مداخله می‌کند که با توجه به سهم فزاینده چین در حفظ ثبات و در مقابل تبعیت کرملین از پکن باز هم جای تعجبی نخواهد داشت.

ماهیت دقیق تسلط چین بر روسیه هر آن چه که باشد و صرفنظر از لفاظی رهبران دو کشور درباره ابدی بودن عشق بین دو کشور می‌توانیم مطمئن باشیم که مستلزم امپریالیزاسیونی خزنده و ادامه دار خواهد بود. با توجه به عدم تطابق اقتصادی بین چین و روسیه درگیر شدن روسیه در جنگی که نمی‌تواند در آن برنده شود و ناتوانی آشکار پوتین در اداره کارآمد تضمین‌های ارائه شده اش به چین، انگیزه بیش تری برای مداخله در امور داخلی روسیه خواهد بود تا از این طریق اشتباهات کرملین را اصلاح کرده و از سرمایه گذاری‌های خود محافظت نماید.

از قضا روسیه پوتین در حالی که به مستعمره چین تبدیل می‌شود می‌خواهد امپراتوری سابق روسیه را احیا کند. پوتین خود را نسخه امروزی پطر کبیر تزار تشنه خونی که مسکو را به مقر امپراتوری روسیه تبدیل کرد قلمداد می‌کند. پوتین هم چنین از "الکساندر دوگین" فیلسوف امپریالیست فعلی و از "آنتون دنیکین" ژنرال ارتش امپراتوری روسیه و رهبر نظامی جنبش سفید در جنگ داخلی روسیه که در سال‌های پرتلاطم پس از تسخیر قدرت توسط بلشویک‌ها در آرزوی برپایی مجدد امپراتوری بود ستایش و تمجید به عمل می‌آورد. پوتین دو بار به اوکراین حمله کرد تا جواهر تاج سلطنتی روسیه را تصرف کند. دامنه جاه طلبی‌های او تا قفقاز، اسیای مرکزی و شرق اروپا گسترش یافته و همه صحبت‌ها و اقدامات توسعه طلبانه او همزمان با تثبیت موقعیت روسیه به عنوان مستعمره چین صورت می‌گیرد.

این رویکرد پوتین کارآمد نخواهد بود. امپراتوری‌ها سرزمین‌هایی را به عنوان مستعمره تحت استعمار خود در می‌آورند، اما مستعمرات تبدیل به امپراتوری نمی‌شوند. مستعمراتی که در آرزوی تبدیل شدن به امپراتوری هستند تنها می‌توانند در بی ثبات کردن روابط خود با اربابان امپراتورشان موفق شوند.

اگرچه چین راهی جز جانبداری از روسیه در جنگ ندارد، اما این جنگ و بی ثباتی ناشی از آن آخرین چیزی است که چین به آن نیاز دارد. ادعا‌های چین برای هژمونی جهانی مبتنی بر قدرت اقتصادی، نفوذ نظامی و شیوه زندگی با وضعیت موجود بین المللی است. یک جنگ نادرست که بزرگترین مستعمره آن کشور یعنی روسیه را بی ثبات کند و روابط سودآور چین با سایر نقاط جهان را مختل نماید ممکن است برای پکن فواید کوتاه مدتی به همراه داشته باشد، اما در نهایت شکستی برای خود چین خواهد بود.

اگر موج و مسیر جنگ در اوکراین علیه روسیه سوق یابد، این گونه خواهد شد چین باید مسکو را ترغیب کند که جلوی نفوذ و پیش روی خود را بگیرد و به خود بیاید. موضوع نگران کننده‌تر هم برای چین و هم برای روسیه احتمال بسیار واقعی شکست روسیه در جنگ یا متحمل شدن ضربه‌ای به قدری شدید است که پوتین و رژیم اش و روسیه شکننده مورد حمله داخلی روس‌ها و غیر روس در داخل روسیه قرار بگیرند. مستعمرات ضعیف هستند و علیرغم تظاهر به جنگجو بودن هنگامی که متحمل شکست شوند وقوع قیام، کودتا و جنگ درون کشور‌های مستعمره بسیار محتمل خواهد بود.

اگر روسیه پوتینی به این سمت و سو پیش برود چین با یک انتخاب دردناک روبرو خواهد شد: تماشای آتش گرفتن مستعمره اش یا تلاش برای حمایت از آن که هزینه زیادی برای پکن به همراه خواهد داشت. گرداب حاصل ممکن است به روسیه بیاموزد که دیگر هرگز امپراتوری نخواهد شد. چین ممکن است یاد بگیرد که داشتن مستعمرات مگالومانی یا دچار هذیان خودبزرگ بینی، ارزش تحمل مشکلات ناشی از آن را ندارد. در عین حال، اوکراین از تماشای سر و صدا‌های مسکو و پکن لذت خواهد برد. غرب نیز در این میان باید با لذت نظاره گر اوضاع باشد.

پرطرفدارترین عناوین