«... راستیراستی، زندگی یعنی اینکه تو یک تکه جایی بروی و برگردی تا پیر شوی و دیگر هیچ» ماهی سیاه کوچولو در شوق رسیدن به دریا سرشار از انرژی است، نیرویی در درونش او را به سوی رهایی از آن «تکهجا» فرامیخواند. آن «تکهجا» جایی است که انرژی ماهی سیاه کوچولو در چنبره روزمرگی هدر میرود. با این حال آن تکهجا مانند هر تکهجای دیگر قانون خودش را دارد بهطوری که گذشتن از آن تکهجا گذشتن از مرزهای قانون است، اما قانون چیست و چه محدودیتهایی را بر نیروهای سرشار از انرژی اعمال میکند؟