درخشش تازۀ نیکلاس کیج در نقشی تاریک و افسرده
فیلم «خوک» داستان شخصیتی منزوی است که برای پیدا کردن تنها همدم زندگیش مجبور میشود به شهری بازگردد که سالها پیش آن را ترک کرده است.
رازهای جادوییترین خانۀ دیزنی
آبیولا آلما مادریگال، مادرسالار خانواده، که در جوانی از یک خشونت سیاسی جان سالم به در برده، به شکلی اسرارآمیز صاحب خانهای جادویی در تپههای کلمبیا شده است. همۀ فرزندان و نوادگان او هم با قدرتهایی جادویی به دنیا میآیند. اما میرابل هیچ قدرت خاصی ندارد و خیلی زود میفهمد که جادو ممکن است ماندگار نباشد.
یک کارگردان مشهور تئاتر به اسم یوسوکه کافوکو (با بازی هیدتوشی نیشیجیما) دعوت شده است که نمایشنامۀ «عمو وانیا» را در فستیوال هیروشیما به روی صحنه ببرد. هنگامی که اختلافات بین کارگردان و ستارۀ نمایش بالا میگیرد، یوسوکه شروع به یادآوری و بازنگری زخمهای روحی قدیمیاش میکند. رانندۀ کمحرف او میساکی واتاری (توکو میورا) در این بازنگری به او کمک میکند.
یک اقتباس تازه از ماجراهای پیتر پن
این فیلم برداشتی آزاد از ماجراهای پیتر پن است و ماجرای سفر یک دختربچه را به همراه دو برادرش به جزیرهای جادویی روایت میکند.
فیلم تازهکار تصویری است از جنبۀ تاریک و خطرآفرین تلاش بیش از حد توان برای رسیدن به کمال.
روایتی از نبرد انسان و طبیعت
یک عکاس خبری جوان به اسم فوکاماچی (با صداپیشگی دامین بویسو) به صورت اتفاقی یک دوربین عکاسی پیدا میکند که احتمالا در صعود سال ۱۹۲۴ جورج مالوری به اورست از آن استفاده شده است. فوکاماچی کنجکاو میشود که از حقیقت ماجرای ناپدید شدن آن گروه کوهنوردی سر در بیاورد. او شخصیتی مرموز به اسم هابو جوجی (اریک هرسون ماکارل) را قانع میکند که کمکش کند. جوجی یک کوهنورد منزوی است که سالها کسی از او خبر نداشته است.
اولین فیلم موزیکال اسپیلبرگ
کهرباهای ایتالیایی-آمریکایی و کوسههای پورتوریکویی نام دو دستۀ خیابانی است که برای داشتن دست برتر در محلۀ وست ساید نیویورک با هم درگیر هستند. رئیس کهرباها به اسم ریف (با بازی مایک فیست) و رئیس کوسهها به اسم برناردو (دیوید آلوارز) طرح یک دعوا را ریختهاند. اما وقتی بهترین دوست ریف به اسم تونی (انسل الگورت) و خواهر برناردو به اسم ماریا (ریچل زگلر) همدیگر را میبینند و به هم علاقهمند میشوند، شرایط خطرناکتر از قبل میشود.
دست خدا فیلمی از پل سورنتینو کارگردان برندۀ اسکار است که در واقع روایتی از زندگی شخصی او در اوایل جوانی است.
یک خلافکار مرموز و کم حرف به اسم بال (با بازی نیل ماسکل) بعد از ده سال غیبت بازگشته است تا از خانوادهای که به او خیانت کردند انتقام بگیرد. اوضاع قرار است به هم بریزد.
دو برادر با روحیات کاملا متضاد به ادارۀ یک مزرعۀ موفق در مونتانا مشغول هستند. وقتی جورج (جسی پلمونز) با زنی به اسم رز (کرستن دانست) ازدواج میکند و او را به خانه میآورد، فیل (بندیکت کامبربچ) آزرده خاطر میشود و تصمیم میگیرد آن زن و پسرش را از آنجا بیرون کند.
کمدی، آخرالزمانی، متفکرانه
در فیلم شب ساکت، گروهی از همدانشگاهیهای قدیمی برای جشن گرفتن کریسمس در خانۀ نل (کیرا نایتلی) و سیمون (متیو گود) در بیرون شهر جمع میشوند. اما ابری از مواد سمی به سراغ آنها میآید که قرار است همه چیز را پایان دهد.
در صحرای نوادا، یک افسر سابق نیروی دریایی به اسم ملیک (با بازی ریز احمد) تلاش میکند تا از دو پسرش در برابر یک حملۀ ناشناخته و عجیب دفاع کند. در این هجوم، انگلها مغز آدمها را تحت کنترل میگیرند.
بلافاصله بعد از ناپدید شدن یک قایق ماهیگیری اسکاتلندی، مرگ مشکوکی در زیردریایی هستهای ویجیل که در همان نزدیکیهاست اتفاق میافتد. یک مامور پلیس به اسم آمی سیلوا (با بازی سوران جونز) برای تحقیق دربارۀ حادثه به زیردریایی اعزام میشود. او خیلی سریع میفهمد که وقایعی شوم در حال رخ دادن است.
در سال ۱۹۹۷، داستان سرگذشت حیرتانگیز میشا دفونسکا در همه جای دنیا سر زبانها افتاد. ماجرا به کودکی او برمیگشت؛ زمانی که اروپا تحت اشغال نازیها بود. گفته میشد که او به شکلی معجزهآسا از هولوکاست جان سالم به در برده است. اما بعد از منازعهای که بین فونسکا و ناشر خاطراتش پیش آمد، یک بلژیکی بازمانده از هولوکاست به تحقیق دربارۀ ادعاهای او پرداخت و حقایقی شوکهکننده را کشف کرد.
رز (با بازی آن اِسکلی) میفهمد که در کودکی به سرپرستی گرفته شده و پدر و مادر واقعیاش آدمهای دیگری هستند. او مادر واقعیاش اِلن (اورلا برادی) را پیدا میکند که یک هنرپیشه موفق تلویزیون است. او را زیر نظر میگیرد و سعی میکند به این طریق از گذشتۀ خودش سر در بیاورد.
زندگی آرام یک قایقران با دو اتفاق به هم میریزد. اتفاق اول اینکه در نزدیک محل زندگی او دارند یک پل روی رودخانه میسازند و اتفاق دوم اینکه او زن جوانی را که در رودخانه شناور است پیدا میکند و نجات میدهد.
کوروساوا داستان هفت سامورایی را روایت میکند که برای هدف واحدی دور هم جمع میشوند. بارها و بارها از این فیلم تقلید کردهاند، اما فیلم اصلی هنوز هم جادوی خاص خودش را حفظ کرده است.
جهان به یک برهوت غیر قابل سکونت آلوده به رادیواکتیو تبدیل شده است. مهندس فینچ فقط دنبال این است که زنده بماند، البته نه خیلی زیاد. او میخواهد قبل از اینکه بمیرد رباتی بسازد که بتواند از سگش مراقبت کند. چون این سگ تنها چیزی است که او هنوز دوست دارد.
شوالیهای که غرق در زندگی عیاشانه است، در اثر یک اتفاق وارد سفری ماجراجویانه میشود که او را با معنای مرگ آشنا میکند.
سه جادوگر به مکبث میگویند که او به زودی «اربابِ کاودور» نامیده میشود و یک روز به پادشاهی خواهد رسید. وقتی اولین بخش پیشگویی درست از آب درمیآید، او و همسر بلندپروازش تلاش میکنند که بخش دوم را هم تحقق ببخشند؛ و این تلاشی است که موجب جنون و آشوب میشود.