بررسی فیلم «درخت گلابی» در گفتگو با احمد طالبینژاد
احمد طالبینژاد منتقد سینما گفت: «درخت گلابی» شخصیترین فیلم مهرجویی است، اما نه به این معنی که سرگذشت خودش را تصویر کرده یا بیوگرافی خودش است بلکه به این معنا که این فیلم بیوگرافی همنسلان مهرجویی است.
به موازات بدلکاری موجود، جلوههای ویژه میدانی و بصری با ظرافت و کیفیت بالایی رخ نمایی میکند تا بودجه ۲۲۵ میلیون دلاری تخمین زده شده برای فیلم گویای یکی دیگر از المانهای ممیزه سینمای نئوکلاسیک در هالیوود باشد.
سرنوشت اتفاقی ژیل به عنوان یک یهودیتبار که در لحظه اعدام جان خود را به واسطه یک دروغ ساده نجات میدهد، راهگشای ورود تماشاگر به جهانی است که در مقابل پلشتیهای جنگ، قرارداد خودساختهای را برای دستیابی به آزادی ترتیب میدهد.
فیلم «زنی پشت پنجره» را نمیتوانیم فیلم کاملی بدانیم، چون تعلیق، کشش و هیجان به عنوان عناصر اصلی یک تریلر روانشناختی در آن دیده نمیشود و با تمام قدرت فرمی، به لحاظ مفهومی و محتوایی فیلم غنی نیست و مخاطب را راضی نمیکند.
بررسی فیلم «در جهنم باران نمیبارد» ساخته زهرا شاهحاتمی
اساس فیلم بر دراماتیزهکردن آدمها در یک جغرافیای ویرانه است که جنگ همهچیز آنها را گرفته است. در این کنش و واکنش آدمها با یکدیگر، مخاطب به نقاط قوت و ضعف آنها پی میبرد و کارگردان بهخوبی نشان میدهد آنها وقتی در یک موضع ضعف قرار میگیرند چه چیزهایی از خودشان بروز میدهند.
در میان آثار مسعود کیمیایی میشود فیلم «دندان مار» را بهعنوان یکی از نمونههای شاخص در سینمای ایران معرفی کرد که هنر ادبیات و بهویژه چگونگی استفاده از عناصر روایی، بهعنوان هدایتگر اصلی تکنیکهای سینمایی برای صورتبندی بیان هنری کاربرد دارد.
کاراکترهای اصلی و مکمل همانند مهرهای در بازی مار و پلهاند که بر ابزاری بودن انسان مدرن در قرن بیستم دلالت دارد. ضدقهرمانانی بیحوصله و نه چندان باهوش و چالاک که تعمدا دالهایی بر صحنه ایجاد میکنند تا مخاطب را به چرایی حاصل از آن در ضعف بین فیلمنامه یا تعمد فیلمساز در گره افکنی در قصه وا دارد.
قسمت بیست و چهارم سریال آقا زاده منتشر شد. با این که هیجانات سریال آقازاده نسبت به قسمتهای قبلی کمی فروکش کرده است و همچنین خبری هم از حاشیههایی که، به خصوص، در قسمتهای ابتدایی برای سریال ایجاد میشد، نیست.
تمام آن چه از تینا در این قسمت نمایش داده میشود چیزهایی است که پیشتر به طور تلویحی به آنها اشاره شده بوده است و پرداختن به آنها در این قسمت بیشتر به پشت پا زدن به تلاشهای پیشین میماند!
اتفاق تازهای که سبب میشود داستان در قسمتهای آینده سمت و سوی تازهای بگیرد و تلاش سارا نیز برای جمع آوری و افشای اطلاعات بر علیه بحری و نیما به هدر نرود نسبتی است که تینا با این ماجرا و خانواده پیدا میکند.
«خروج» یک قهرمان کاریزماتیک دارد. شبیه قهرمانهای وسترن. یک افتتاحیه باشکوه. پیرمردی تکافتاده در مرزعه پنبهاش که هلیکوپتری وارد حریمش میشود. هلیکوپتر رئیسجمهوری. «پنبه ناز دارد». همه دارایی مرد. بخشی اش از بین میرود برای کمک به رئیس جمهوری که «جمهور یعنی مردم» و رئیس جمهوری یعنی رئیس مردم. وقتی دیگر، آب شور به پنبهزار میریزند. «یکبار وقتی برای رئیس جمهوری مشکلی پیش آمد من هرچه در وسعم بود برای او گذاشتم. حالا برای من مشکلی پیش آمده. میخواهم او هم آنچه در وسعش است برای ما بگذارد». اینها شاکله «خروج» است. آنچه ابراهیم حاتمیکیا را از دل یک داستان واقعی مجاب کرده روی پرده تصویرش کند. جملههای در گیومه نقل به مضمون از دیالوگهای فیلم است.
قصهی مردن در آب مطهر چند جوان مهاجر افغان را روایت میکند که قصد رفتن به اروپا را دارند. رونا: حامد از دریا نترسی یا از هرچی که بترسی بلای جونت میشه، حامد: نمیترسم.
فیلم «دوزیست»، یکی از عجیب ترین فیلم های امسال است، فیلم داستان سه رفیق با بازی جواد عزتی، هادی حجازی فر و پژمان جمشیدی است که در یک گاراژ متروکه با هم زندگی می کنند، داستان فیلم زمانی آغاز می شود که دختری به نام مریم به سفارش دوست قدیمی «عطا» با بازی عزتی، چند شب در گاراژ می ماند.
«درخت گردو» با همه دستاوردهای تحسینبرانگیزش در کارگردانی و اجرا یک مشکل مهم دارد؛ اینکه تماشاگر را ترغیب نمیکند مثل هر فیلم خوب دیگری دوباره به تماشایش بنشیند و از تجدید دیدار با آن لذت ببرد. جمله سختگیرانهای است و به نظر میرسد نویسنده در مواجهه با فیلم جدیدی از کارنامه فیلمساز توانمندی همچون محمدحسین مهدویان مته به خشخاش میگذارد؟ شاید اینطور به نظر برسد!
«آبادان یازده ۶۰» چهارمین فیلم بلند سینمایی مهرداد خوشبخت کارگردان ۵۰ ساله و اصالتا آبادانی سینمای ایران است. وی که سابقه ساخت آثاری، چون «عقاب صحرا»، «صدای پای من» و «جای او دیگر خالی نیست» را در کارنامه کاری خود دارد، این بار در چهارمین ساخته سینمایی خود به سراغ سوژهای داغ و نفسگیر رفته است.
در فیلم ابر بارانش گرفته سارا پرستار 35 ساله و مجرب، به بیمارانش کمک میکند تا آرام شوند. حتی آنها که امیدی به زنده ماندنشان نیست…
«روز صفر» به لحاظ فنی فیلم تأثیرگذاری از کار درآمده و در ادامه همان مسیری حرکت میکند که حاتمیکیا با «به وقت شام» یا بهرام توکلی با «تنگه ابوقریب» دنبال کردهاند؛ این دو مثال از این جهت در درک جهانبینی فیلم سعید ملکان کلیدیاند که مثل آن با سرمایهگذاری یک نهاد رسانهای و متأثر از یک رویکرد فرمی / مضمونی ساخته شدهاند؛ رویکردی که بیش از هر چیز فیلمهای سینمایی را در قالب «پروژههای ملی» تعریف میکند و عامدانه روی مضامینی مثل وطنپرستی و فداکاری تأکید میگذارد. مشکل از جایی بروز میکند که این دستاوردهای فنی، یا مضامین موجهی مثل دفاع از خاک و کشور، به جای اینکه در بافت دراماتیک این آثار تنیده شوند و به خورد درام بروند، مثل یک وصله ناجور به فیلمها الصاق میشوند و در نهایت گلدرشت به نظر میآیند.
فیلم سینمایی «خوب بد جلف 2: ارتش سری» در شرایطی اکران شد و عملاً در نوروز نیز روی پرده باقی خواهد ماند و بخشی از اکران نوروز خواهد شد که گمان میرود رکورد گیشه سینما را بشکند؛ اتفاقی که در دوران کنونی از سوی کمدیهای بیکیفیت به صورت مکرراً در حال وقوع است و اکنون نوبت این فیلم است که در این مسیر به موفقیت دست یابد.
مشکل «روز بلوا» فقط این شتابزدگی و یکسویهنگری در مواجهه با سوژه نیست. مشکل اصلی به استفاده (یا به تعبیر دقیقتر سوءاستفاده) از این سوژه در جهت تسویهحسابهای سیاسی و حزبی برمیگردد. وقتی با فیلمی طرفیم که بیشتر از آنکه قصهاش را در چارچوب قواعد سینمایی تعریف کند و روایتی هنرمندانه در پیش بگیرد، تطهیر بخشی از یک نظام سیاسی و ارائه تصویری دمده از یک صنف مذهبی را اصل قرار میدهد، چگونه میتوان انتظار داشت نتیجه قابل توجه یا تحمل به نظر بیاید؟ در «روز بلوا» جامعهای مملو از شر ترسیم شده که در آن حتی زنها به شوهرها رحم نمیکنند و منفعتطلبی بر هرگونه آرمان و ارزشی سایه انداخته است.
«آن شب» داستان یک زوج ایرانی ساکن آمریکاست که در هتلی محبوس شده در حالی که وادار میشوند تا با بزرگترین ترس خود، در شبی بی پایان روبرو شوند…