در فیلم مامان کوچک، نلی هشت ساله (با بازی ژوزفین سانز) بعد از مرگ مادربزرگش به همراه پدر (استفان واروپن) و مادرش (نینا موریس) به خانۀ او رفتهاند تا اسباب و اثاث خانهاش را تخلیه کنند. در جنگل اطراف خانه نلی با دختری هم سن و سال و خودش به اسم ماریون (گابریله سانز) آشنا میشود که در واقع کودکیِ مادر نلی است.
افسون (Encanto) شصتمین انیمیشن والت دیزنی است که نقطه قوتش ترانههای لین مانوئل میراندا و صداپیشگان درجه یک آن هستند، اما پیامی متناقض دارد و درخشش خاصی در آن نیست.
فیلمی از سینمای ایمانمحور
«فاطیما» فیلمی است دربارۀ معجزهای که در سال ۱۹۱۷ در شهر فاطیمای پرتغال اتفاق میافتد. سه کودک چوپان مدعی میشوند که بانویی مقدس بر آنها تجلی کرده است که خود را «بانوی تسبیح» معرفی کرده و پیامهایی به آنها داده است. بعداً تعداد بسیار زیادی از مردم در آن محل جمع میشوند و معجزۀ چرخش خورشید در آسمان را به چشم خود میبینند.
مبارزه، خیانت و توطئه
فیلم یهودا و مسیح سیاه روایت ماجرای کشته شدن فرد همپتون (یکی از رهبران حزب پلنگ سیاه) به دست نیروهای اف بی آی است. اونیل اساساً سرسپرده و بردۀ حاکمیتی است که هیچ نصیبی هم از آن ندارد، جز اینکه خودش را به دروغ به عنوان پلیس جا بزند.
C'mon C'mon از آن فیلمهایی است که مخاطب را به تامل وادار میکند و پرسشها و دغدغههایش تا مدتها در ذهن باقی میماند. این فنیکس است که با بازی عالی خود در نقش شخصیتی آسیبپذیر و شکننده، اصل و اساس فیلم را میسازد.
نگاهی مختصر به جهانبینی اصغر فرهادی از دریچۀ فیلمهایش
اگر با اصطلاحاتی فلسفیتر بخواهیم بار دیگر نتیجهگیریمان را بیان کنیم، میتوانیم بگوییم اندیشهای که در پس فیلمهای فرهادی جریان دارد، همچون ترکیبی از اگزیستانسیالیسم و تراژدی یونانی است. جنبۀ اگزیستانسیال این اندیشه در این است که فرد انسانی گاهی مجبور است که با آزادی خود برای تصمیمگیری مواجه شود و آن را تمام و کمال بپذیرد بیآنکه بخواهد با تکیه بر اصولی همگانی و از پیش معلوم از آزادی انتخاب خود بگریزد. جنبۀ تراژیک نیز این است که با هر تصمیمی و بر مبنای هر اصلی، زندگی همیشه آمادۀ آن است که کوچکترین اتفاقات و تصمیمها را به بزرگترین مصیبتها تبدیل کند.
«Finch» با استفاده از المانهای ماشینی با ارجاعات میزانسنی به آثاری، چون فیلمهای «هوش مصنوعی ۲۰۰۱» اسپیلبرگ، «سری بیگانه» ریدلی اسکات و انیمیشن «WALL-E» اندرو استنتن به خلق سکانسهایی روی میآورد تا به جهان شخصی شده و درونی کاراکترهایش نفوذ کند.
سعید عقیقی منتقد سینما گفت: الان فیلمسازانی را می بینیم که برای فیلم اولشان به اندازه تمام فیلمهای تقوایی هزینه میکنند، اما هیچکس به آنها نمیگوید «وسواسی». متوجه هستم که فرهادی در دورهی «دربارهی الی...» تازگیای داشته و با «جدایی...» برای دوستداران «افتخار ملی»، افتخاری آفریده و الان دیگر «مُد» نیست، اما اهمیتی ندارد.
آن چیزی که فیلم «گناهکار» را متمایز ساخته است، جهان صداهایی است که دور تا دور این افسر پلیس یعنی کاراکتر «جو بایلور» را احاطه کرده و مخاطب نیز هر بار همراه با او برای هر صدایی که از پشت خط تماسهای تلفنی که میشنود، تخیلپردازی قضاوتگرش را به کار میاندازد.
با اینکه هسته اصلی فیلم رابطه عاشقانه و مثلث رمانتیک عشقی است، اما آن چیزی که در خلال تعریف داستان کاملا مشهود است نشان دادن چشماندازی زیبا وبکر از دهکده ساحلی ایرلند است که به نظر میرسد اساسا معرفی این منطقه به مخاطبان منظور سازندگان فیلم است.
دختری نوجوان در یک خانواده ناشنوا به دنیا آمده و به تدریج بدل شده به زبان گویای آنان در ارتباط با دیگران. روبی همیشه در خدمت خانواده است تا امکان ادامه دادن زندگی از دست نرود.
در هیچکجای فیلم، هیچیک از مشکلاتی که به ناشنوایی آنها مربوط است توسط جامعه حلوفصل نمیشود، حتی جامعه محدودتر صنفی که قرار بوده در خدمت اعضای صنف باشد، مشکلاتشان را افزونتر میکند. این نهادها ناکارآمدند (با آنکه شعارهای خوبی میدهند) و این در صحنه دادگاه بهروشنی آشکار است.
ریتم کند فیلم قهرمان را میتوان در ازای بازیهای درخشانش تاب آورد. باید بگویم قهرمان یکی از پیچیدهترین و در عین حال سر راستترین ساختههای اصغر فرهادی است.
روایت فیلم پوست تلفیقی است از عشق و جدایی در نبرد بیامان خیر و شر. به راستی که افسانهها خلق شدند تا جهان بیمنطق ما را توضیح دهند که چرا در عالم هستی باید خیر و شر، روشنایی و تاریکی اینچنین مقابل یکدیگر صفآرایی کرده و به منازعه مشغول باشند.
کلید اتصال دو فضای مجازی و واقعی در فیلم عنصر رئالیسم جاودیی یعنی عینکیست که کاراکترهای «گای» و «بادی» با استفاده از آن به سیاهچاله مجازی و طعم شیرین آن ورود کرده تا با قدرت گرفتن، از خمودی ناشی از روزمرّگی فائق آیند.
فیلمی شاعرانه با دنیای بصری صمیمی
نمیتوان «آنت» را به عنوان فیلمی عاقل یا رک و راست توصیف کرد و به همین دلیل، درایور مجبور میشود مجموعهای از رفتارهای مختلف و متضاد را در عین حال به شیوهای سورئال در نقشآفرینی خود کنار هم قرار دهد.
فیلم «حرکت ناگهانی ممنوع» آخرین ساخته استیون سودربرگ فیلمی است که ساخت آن مانند فیلمهای Contagion، Side Effects و Unsane کم هزینه بوده است. فیلمی جنایی که به سبک و سیاق آثار کلاسیک قدیمی ساخته شده است
لیودا در محدوده زمین بازی فیلم «رفیقهای عزیز» و به خواسته کونچالفسکی، گاه قدم به جاده شخصیتهای شناختهشده در الگوی «بیگانهسازی» میگذارد و گاه چشم و گوش تماشاگر را به تورق برگی از تاریخ عادت میدهد.
وایلدر با عناصری، چون غذای آماده و سرد، آپارتمان خالی از جنس مخالف، به ما میفهماند که او در تنهاییاش اسیر شده است. وایلدر به این نمادها بسنده نمیکند؛ برای تغییر کانالهای تلویزیون عناصر مکانیکی وجود دارد که نشان میدهد انسان امروزی غرق در صنعت و مکانیزه شده است.
فیلم «انِت» در نگاهی شخصی و منتقدانه فیلم موفقی است اگر به دام تفسیر و تحلیل کارگاهی کشانده نشود، بهدرستی آنچه او را مانند یک تخممرغ در پوسته بیرونی فانتزی نگه داشته و از درون سرشار از معنا و ژرفای در هم تنیده از جنس «واقعیت-زندگی» روز است.