bato-adv

نیما یوشیج و بدعت در ادبیات؛ آیا نیما اولین بدعت‌گذار شعر فارسی بود؟

نیما یوشیج و بدعت در ادبیات؛ آیا نیما اولین بدعت‌گذار شعر فارسی بود؟

نیما یوشیج را معمولا به عنوان اولین فرزند ناخلف ادبیات فارسی می‌دانیم و به همین سبب نام بدعتی را که بعد‌ها تبدیل به گونه‌ای از شعر شد «نیمایی» گذاشته‌ایم. اما آیا نیما اولین بدعت‌گذار شعر فارسی بود؟

تاریخ انتشار: ۲۳:۰۷ - ۲۶ فروردين ۱۴۰۴

فرارو- با وجود این که نام نیما یوشیج به عنوان اولین بدعت‌گذار بر زبان‌هاست، باید دانست که سابقه بدعت‌گذاری در ادبیات فارسی به پیشتر از آن چه که ما فکر می‌کنیم بر می‌گردد.

به گزارش فرارو، منظور شکل شعر فارسی اتفاقی نیست که به ناگهان و در عرض یکی-دو سال اتفاق افتاده باشد. این سیر تطور از سال‌ها پیش و در جریانات متعدد اتفاق افتاده و در نهایت به دست نیما و به پایمردی او به بار نشسته است. به هر حال خالی از لطف نخواهد بود اگر نگاهی اجمالی و گذرا به مسیر تحول و تطور شعر فارسی بیاندازیم.

بدعت‌های پیش از نیما

رضا براهنی در کتاب «طلا در مس» مولانا را جزو اولین افرادی می‌داند که از عروض به تنگ آمده است و قصد دارد از وزن شعر فارسی عدول کرده و آن را کنار بگذارد. براهنی برای این ادعا مثالی از یکی از شعر‌های خود مولانا می‌آورد که:

رستم از این بیت و غزل‌ای شه و سلطان ازل
مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا
قافیه و مغلطه را گو همه سیلاب ببر
پوست بود پوست بود درخور مغز شعرا

چنان که در این دو بیت می‌بینیم مولانا مستقیما به اوزان شعر بی‌اعتنایی کرده و با مجازقراردادن «مفتعلن» که از ارکان وزن است، به کل وزن و کارکرد آن و سپس به قافیه حمله می‌کند. از این دست نمونه‌ها در اشعار مولانا بسیار می‌توان یافت. اما به هر حال مولانا تنها از وزن شعر، آن هم به شکلی گذرا، اعلام انزجار کرده و کاری بیشتر از این انجام نمی‌دهد. در ادامه نیز کوشش‌هایی در این راستا شکل می‌گیرد، اما چندان راه به جایی نمی‌برند.

اما به هر حال در نهایت در اواخر قرن ۱۳ و اوایل قرن ۱۴ وزن شعر شکسته می‌شود. اما چه کسی اول این کار را انجام می‌دهد؟

قرن چهاردهم قرن حمله‌های همه‌جانبه به وزن شعر است. این حملات آنقدر نزدیک به هم و تو در تو هستند که چندان نمی‌توان اطمینان حاصل کرد که شروع‌کننده‌شان چه کسی بوده است. اما تقریبن می‌توان اطمینان داشت نیما یوشیج اولین نفر نیست. بسیاری معتقدند که نیما در تاریخ اشعارش دست برده و تاریخ‌ها را عقب‌تر کشیده است. باری شعر افسانه که آن را به عنوان اولین شعر نوی قرن چهاردهم می‌شناسند، بنا به تاریخی که شاید چندان قابل استناد نباشد متعلق به دی‌ماه سال ۱۳۰۱ است. این در حالی است که چهره‌های دیگری پیش از نیما وزن شعر فارسی را شکسته بودند. محمدرضا شفیعی کدکنی در کتاب «با چراغ و آیینه» در این باب بسیار نوشته است.

شمس کسمایی

نمونه‌هایی از اشعار شمس کسمایی که در آنها وزن و قافیه وجو ندارد در یکی از شماره‌های مجله آزادیستان به سال ۱۲۹۹ به چاپ رسیده است.

تقی رفعت

تقی رفعت نیز که مدیر نشریه آزادیستان بود یکی دیگر از افرادی بود که پیش از نیما به نوشتن شعر‌های نو و فراروی از وزن و قافیه کلاسیک اهتمام ورزید.

صدرالدین عینی

شعری از صدرالدین عینی به نام «مارش حریت» در دست است که نشان می‌دهد او ۵ سال پیش از نیما شعری در وزن شعر افسانه نیما سروده است که در آن از قواعد نوین شعر استفاده شده است.

شمس‌الدین تندرکیا

با وجود این که تندرکیا از آن دسته از شاعرانی بود که تقریبا همه ادبا به شکل متفق‌القول از او اعلام برائت کردند، اما نمی‌توان نادیده گرفت که او نیز از اولین افرادی بود که در راستای نوگویی اهتمام ورزید.

پرویز ناتل خانلری

خانلری نیز از دیگر چهره‌هایی است که در سرودن شعر‌های نوگرا دست پیش را گرفته بود و حتی در این باره با شخص نیما نیز مجادلاتی داشت.

گلچین گیلانی

از دیگر شاعران نوگرا به در سرودن این نوع شعر مبادرت ورزیده است. شعر «باز باران با ترانه» او یکی از معروف‌تریم و در عین حال اولین نمونه‌های نوگرایی در شعر فارسی است.

در این بین تعدادی دیگر از شعرا نیز هستند که ما از آوردن نام یکایک آنها پرهیز می‌کنیم. به هر حال با وجود همه اینها می‌توان گفت که نیما اولین نوگرای شعر فارسی نیود، اما چرا نام نیما از همه پررنگ‌تر شد؟

چرا نیما یوشیج؟

دلایل بسیاری می‌تواند وجود داشته باشد که چرا در این میان نام نیما یوشیج از دیگر افراد پررنگ‌تر است. یکی از مهم‌ترین عوامل نگاه نیما به شعر نوگراست. نیما برعکس بسیاری از افرادی که نام بردیم، برای مثال صدرالدین عینی، نگاه دیگرگونه‌ای نیز به شعر نو داشت و علاوه بر این با استمرار بیشتر در این زمینه نسبت به دیگران توانست به چهره خود تشخص بیشتری ببخشد.

مسئله دیگری که قابل بررسی است، مسئله بسامد و تکرارپذیری شعر‌های نو در دیوان اشعار نیماست. اکثر افرادی که از آنان نام بردیم، تنها در چند مورد و آن هم به گونه‌ای دیگر دست به سرودن شعر‌های نوگرا زدند. اما نیما در این میان علاوه بر تبیین یک رویکرد راهبردی در مورد شعری که می‌سرود در تمام عمر نیز پیوسته به آن وفادار بود و تعداد بیشتری شعر با این رویکرد نوشت. در کنار اینها تاثیر جایگاه نیما، شاگردان او و روزگارش را نیز نمی‌توان نادیده گرفت.

به هر حال با گذشت سالیان ما همچنان نیما را به عنوان سردمدار شعر نو می‌دانیم و چه بسا که او در این راه بیشتر از هر کسی مجاهدت ورزید. در ادامه شعری از نیما یوشیج خواهیم خواند.

خشک آمد کشتگاه من 
در جوار کشت همسایه. 
گر چه می‌گویند: «می‌گریند روی ساحل نزدیک 
سوگواران در میان سوگواران.» 
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می‌رسد باران؟ 
بر بساطی که بساطی نیست 
در درون کومه تاریک من که ذره‌ای با آن نشاطی نیست 
و جدار دنده‌های نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش می‌ترکد 
ـــ، چون دل یاران که در هجران یاران ـــ 
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می‌رسد باران؟

نویسنده: مهدی دهقان

bato-adv
پرطرفدارترین عناوین