
«باید بپذیریم که سینما در حیطه بینالملل بسیار تاثیرگذار است. من وقتی در امریکا فیلم «آخرین سامورایی» را تماشا کردم پس از اکران به کارگردان آن فیلم گفتم پس از تماشای فیلمت احساس میکنم چقدر خوب فرهنگ ژاپن را شناختم و این تاثیر سینماست که هرگز نباید دستکم گرفته شود. وقتی به ایران بازگشتم با حرف و حدیثهای بسیاری روبهرو شدم. عدهای میگفتند اسی نیکنژاد جاسوس است حتی به من تهمت زدند که در امریکا فیلمهای پورنو میساختم که البته در مقابل قانون آنها را قرار دادهام و بیشتر هم ادامه خواهم داد.»
اگر بگوييم «لاله» و اسدالله نيكنژاد دو نام جنجالي يك دهه اخير سينماي ايران هستند، بيراه نگفتهايم، «لاله» از آن دست پروژههايي كه از همان بدو توليد درگير حواشي بيشماري بوده، از بودجه سنگين و داستان چالشبرانگيزش كه اقتباسي از زندگي لاله صديق، قهرمان اتومبيلراني ايران است و مشكلات اين راننده حرفهاي را نشان ميدهد تا سازنده آن اسدالله نيكنژاد كه مقيم امريكاست و حرف و حديثهاي بسياري پيرامون او وجود داشت.
به گزارش اعتماد، فيلم روند هشت سالهاي را در پروسه توليد طي كرد و با تغيير و تحولات زيادي مواجه شد. آنطور كه كارگردان ميگويد در اين 8 سال يكي از بازيگران اصلي آن يعني ماهچهره خليلي فوت كرد، يكي از بازيگران خارجي آن از ايران رفت و ديگر بازنگشت و پسر بچه 12 ساله فيلم 20 ساله شد و چهرههاي بازيگران تغييرات بسياري كرده بود ولي با اين حال نيكنژاد اين فيلم را ساخت و به نمايش عمومي درآمد. حالا ما به مناسبت اكران آنلاين اين فيلم گفتوگويي با اين كارگردان انجام داديم و از او درباره تجربه ساخت اين فيلم و حواشي آن پرسشهايي داشتيم كه پيش روي شماست.
پس از سالها دوري از ايران و فعاليت در امريكا تصميم گرفتيد به ايران بازگرديد و يك پروژه سينمايي را آغاز كنيد. انگيزهتان چه بود؟
وقتي تعصب و عرق ملي داشته باشيد و ببينيد رسانههاي بسياري از كشورها عليه كشور و هموطنانتان نفرتپراكني كرده و تصويري غيرواقعي از آن به دنيا نشان ميدهند، نميتوانيد سكوت كنيد. اين موضوع احساساتم را به عنوان يك ايراني جريحهدار ميكرد. تكتك ما در مقابل اين هجمههاي ناعادلانه و كذب درباره كشورمان وظايفي برعهده داريم. مردم اين كشور را سرپا نگه داشتهاند .
نسلها اين كشور را حفظ كردند تا به امانت به دست ما رسيده و حالا اين وظيفه ماست كه از كشورمان دفاع كرده و آن را به دست نسلهاي آتي به امانت بسپاريم. انگيزه اصليام از بازگشت به ايران و آغاز پروژه «لاله» اين بود كه به عنوان يك شهروند ايراني احساس تكليف ميكردم. به خصوص اينكه قصه درباره يك زن ايراني است. قصه فيلم «لاله» اين اختيار را به من ميداد كه فيلمي بسازم كه با تصورات اشتباهي كه در خارج از كشور درباره ايران و زنان آن رايج است و گفته ميشد، ايرانيان بيسواد و تو سري خور يا از تمدن به دور هستند، مقابله كنم.
البته در دهه شصت سريالي با عنوان «پاييز صحرا» درباره زني ايراني ساختيد كه در زمانه خود و در آن دوران پر از محدوديت تلويزيون، زن ايراني را زني مطالبهگر و پيشرو نشان داديد، آن زمان چه انگيزهاي داشتيد؟
من اين باور را دارم كه دختران امروز يا زنان و به خصوص مادران، پايه و اساس هر جامعهاي هستند. وقتي يك ساختمان ساخته ميشود، آنچه اهميت دارد فانديشن زيربنا و پايهها و ميزان استقامت آن محاسبه ميشود. اينكه اين بنا در مقابل سيل، زلزله و انواع توفانها دوام بياورد به پايه و زيربناي آن بستگي دارد و زنان و مادران در جوامع پايهها و زيربناي آن جامعه محسوب ميشوند. اگر زنان يك كشور خوب رشد كنند، تاثير مستقيم بر نسلهاي آتي خواهند داشت. اين رشد و تكامل خوب به عوامل مختلفي از جمله تحصيلات، باورها، شناخت از حقوق خودشان، احترام اجتماعي و فعاليتهاي فرهنگي و اقتصادي يا سياسي بستگي دارد. هر فرد پيش از آنكه از جامعه تاثير بپذيرد از يك زن كه مادر او است، تاثير ميپذيرد.
در سالهاي اوليه زندگي و حتي در كل دوران زندگيمان اين مادر است كه به ما غذاي جسم و روح ميدهد. اگر اين مادر خودش روح و جسم سالمي نداشته باشد و از سواد و حقوق اجتماعي دور باشد و شناختي از جامعه، تاريخ، حقوق شهروندي، مسائل اجتماعي و فرهنگي و ... نداشته باشد، نميتواند نسلي را پرورش دهد كه بتوانند ستونهاي جامعه باشند. سريال «پاييز صحرا» يا ديگر كارهاي من بر همين مبنا ساخته شدهاند.
ساخت چنين سريالي آن هم در دهه شصت حتما كار بسيار دشواري بوده. براي ساخت و پخش با چه چالشهايي روبهرو شديد؟
چالشها و مشكلات بسيار زياد. جالب است بدانيد حتي عدهاي گفته بودند سازنده اين سريال جوان است و چيزي نميداند و او را آدم مفسدي ميدانستند! اما امام خميني(ره) با نگاه پيشرويي كه داشتند نه تنها اجازه پخش سريال را دادند و حتي گفته بودند، آن افراد بروند و خودشان را اصلاح كنند و دستور داده بودند كه ساختار سريالسازي تلويزيون بايد بر همين اساس باشد. بنابراين اينكه يك زن درباره حقوق خود آشنا باشد و روحيه مطالبهگر داشته و سرسختانه از حقوقش دفاع كند در هيچ جامعهاي نميتواند معناي بدي داشته باشد يا با هيچ عقيده سالمي در منافات نيست.
سريال با مميزي هم مواجه شد؟
خير، سانسور وقتي به وجود ميآيد كه شما براساس قواعد و قوانين نوشته شده يك جامعه عمل نكنيد. بنابراين كساني كه محافظ آن قوانين هستند جلوي شما را ميگيرند. ما قانون اساسي داريم و طبيعي است اگر برخلاف اين قوانين عمل كنيم جلوي كارمان گرفته شود. اما اتفاقي كه در كشور ما در حوزه فرهنگ و هنر رخ ميدهد، اسمش سانسور نيست، بلكه تحميل سليقههاي فردي است. به اين معنا كه هنرمندان پا را فراتر از قانون نميگذارند، اما باز هم در مواجهه با عقايد شخصي و سليقه فردي با محدوديت روبهرو ميشوند و سانسور اصلي در سينما و هنر ما همين است.
تعريف من از سانسور در كشورمان شايد با ديگران متفاوت باشد ولي بنده باور دارم وقتي جلوي يك كار هنري و اجتماعي گرفته ميشود، نه بر اساس قانون يا استدلال، بلكه بر اساس سليقه فردي است و همين افراد در مقابل اجازه فعاليت به كارهايي ميدهند يا داده ميشود كه نه تنها براي فرهنگ جامعه مضر است، بلكه افراد جامعه و نسلهاي آينده ما را نسبت به فرهنگ و هنر و اعتقاداتمان بيتفاوت ميكند، اين است مشكل نارضايتي بعضي ار دوستان هنرمند كه به نوعي با سلايق بنده هم همگوني دارد.
«لاله» به زبان انگليسي ساخته شده، چرا؟ آيا به اين معناست كه توجه ويژه بر اكران خارجي اين اثر داشتيد؟
اين فيلم در سال 2022 در اوج بيماري همهگير كرونا، در ايران به مدت پنج روز در تهران اكران شد (جالب است نه؟ فقط چند روز...) فكر كنيم بيمعرفتي است؟ نه...! اين نقشه و برنامه همان افرادي بود كه هشت سال به بهانه واهي و بيربط و بيقانون جلوي ساخت آن را گرفته بودند. ولي اين فيلم به خارج از مملكت رفت و در بهترين زنجيره سينمايي امريكا (AMC) نمايش داده شد و به دنبال آن در شبكههاي خانگي مثل آپل تيوي -آمازون و ديرك تيوي در امريكا و سراسر اروپا و آفريقا نمايش داده شد و امروز هم در شبكه خانگي فيليمو در ايران نمايش داده ميشود.
همانطور كه اشاره كردم به عنوان يك ايراني كه عاشق كشور و مردمش است دلم ميخواست در حد توانم نگاه اشتباه مردم دنيا را به كشورم و به مردمم تغيير دهم و در مقابل دروغها و اهانتها به كشورم بايستم. هميشه ميگفتم اگر از صد نفري كه خارج از كشور اين فيلم را ببينند و فقظ ده نفر از آنان نظرشان نسبت به مملكتم عوض شود من دين خودم را به كشورم ادا كردهام، ولي خيليها در آن مقطع دوست نداشتند نگاهها به مملكت عوض شود و هنوز هم افرادي هستند كه بر طبل ايرانهراسي ميزنند و هنرمندان دلسوز اين مملكت را عمدا ناراضي ميكنند كه آنان بروند و كارهاي هنري غيرمتعارف بكنند و حتي جوايزهايي دريافت كنند. اين نوع عملكرد و تفكر نادرست دل من را ميسوزاند و پريشانم ميكند.
البته يكي از نكاتي كه درباره فيلم گفته ميشود اينكه فيلم «لاله» فيلم شيكي است. نظر شما چيست؟
من فيلم را به اصطلاح بزك نكردم و آنچه واقعي بود، نشان دادم. تصور كنيد در دو سوي يك خيابان، ممكن است شما شاهد گلكاري در يك سوي خيابان باشيد و همزمان در آن سوي خيابان آشغال يا زباله ريخته باشند و اين تصميم شماست كه دوربين را به كدام سمت بچرخانيد و چه چيزي را به مخاطب نشان دهيد. تصاوير فيلم برخلاف آنچه گفته ميشود ميكآپ نشده و من فقط تصميم داشتم روي زيباي مملكت را به مخاطب نشان دهم. من حتي به كسي كه روي ديگر اين خيابان يعني آشغالها را نشان ميدهد هم حق ميدهم و اسم سياهنمايي روي آن نميگذارم. هر دو وجه در اين شهر وجود دارد، اين تصميم كارگردان و البته قصه و مضمون فيلم است كه بنا را بر اين بگذارد كه كدام سوي شهر به تصوير كشيده شود.
فيلم «لاله» بر مبناي تلاشهاي يك زن قدرتمند ساخته شده و طبيعي است كه ما در اين فيلم نيز شاهد سوي زيباي شهر باشيم و نشان دهيم او براي زيباييهاي كشورش و حقوق خودش در اين كشور ميجنگد، چون اين كشور شهر او است، محل تولد او است و ميخواهد در مقابل نادرستيها و بيعدالتيها در زندگيش بايستد و جامعه خود را موفق ببيند.
همواره گفتهام كه اگر حتي صد نفر در خارج از كشور اين فيلم را تماشا كنند و نظرشان درباره مردم كشورم تغيير كند من دينم را به كشورم ادا كردهام. جمله معروفي وجود دارد كه ميگويد پيش از آنكه از خود بپرسيد كشورم براي من چه كرده؟ از خود بپرسيم ما براي كشورمان چه كارهايي كردهايم؟ اينكه فيلم به زبان انگليسي ساخته شده بر همين مبنا بوده است.
خوشبختانه افرادي كه پس از اكرانهاي خارجي از سالن خارج ميشدند به خصوص ايرانيهايي كه سالهاست از كشور دور بودهاند، اشك شوق ميريختند. حتي يكي از چهرههاي معروف به اپوزيسيون به من گفت اگر كشورم اينطور است كه در فيلم «لاله» ديده ميشود من دوست دارم به ايران بازگردم. فيلمهاي اين گفتوگوها موجود است. يك مخاطب امريكايي پس از اتمام يكي از اكرانها به من گفت آنچه درباره ايران شنيده و خوانده بودم جز فقر و بدبختي و عقبافتادگي نبود ولي اين فيلم به من ميگويد، كشور ايران و مردم ايران متمدن هستند.
بايد بپذيريم كه سينما در حيطه بينالملل بسيار تاثيرگذار است. من وقتي در امريكا فيلم «آخرين سامورايي» را تماشا كردم پس از اكران به كارگردان آن فيلم گفتم پس از تماشاي فيلمت احساس ميكنم چقدر خوب فرهنگ ژاپن را شناختم و اين تاثير سينماست كه هرگز نبايد دستكم گرفته شود.
پروسه توليد فيلم بسيار طولاني بود. اين موضوع چقدر بر كيفيت كار و اكران تاثير داشت؟
وقتي به ايران بازگشتم با حرف و حديثهاي بسياري روبهرو شدم. عدهاي ميگفتند اسي نيكنژاد جاسوس است حتي به من تهمت زدند كه در امريكا فيلمهاي پورنو ميساختم كه البته در مقابل قانون آنها را قرار دادهام و بيشتر هم ادامه خواهم داد. ولي در مسير توليد اين كار، خب ضربه به فيلم وارد شده بود. در روند توليد هشت ساله يكي از بازيگران اصلي يعني خانم ماهچهره خليلي را از دست داديم. يكي از بازيگران خارجي از ايران رفت و بازنگشت و پسر بچه 12 ساله فيلم 20 ساله شد و چهرههاي بازيگران تغييراتي كرده بود، ولي ما فيلم را تمام كرديم.
اگر پروسه توليد اينقدر طولاني نميشد، سرنوشت اين فيلم بسيار تغيير ميكرد. اگر فيلم «لاله» سال 91 اكران ميشد با توفيقي خيرهكننده در ايران و خارج از كشور مواجه ميشد. اما فيلم در دوران همهگيري شديد كرونا اكران شد كه ماهها بود سينماها تعطيل بودند. فيلم دوم فروردين اكران شد و ششم فروردين به خاطر تشديد بيماري كرونا در كشور مجددا سينماها تعطيل شدند. «لاله» در بدترين دوران اكران شد. اما من با اين وجود نااميد نشدم و فيلم را در امريكا و در بزرگترين زنجيره سينمايي اين كشور به اسم «ايام سي» كه فقط فيلمهاي سطح يك را نمايش ميدهد، اكران كردم. اين افتخار من است كه فيلمي را كه يك گروه ايراني توليد كردهاند در اين زنجيره معتبر سينمايي نمايش دادم.
شما سالها ايران نبوديد و با عوامل سينماي ايران چندان آشنايي نداشتيد. گروه و عوامل ساخت اين فيلم را چطور انتخاب كرديد؟
در ايران حضور نداشتم، اما هرگز ارتباطم را با سينماي ايران و دوستانم قطع نكردم. حتي وقتي در امريكا بودم و دوستان هنرمند ايراني براي كارهايشان به آن كشور ميآمدند، مهمان من ميشدند. در خانهام سوئيتي مجزا داشتم كه در اختيار دوستان ايراني بود كه براي كارهاي فرهنگي و هنري به امريكا ميآمدند. گاهي حتي برخي از آنها را نميشناختم، اما دوستان هنرمندم در ايران آنها را به من معرفي ميكردند و من با خوشحالي ميزبانشان ميشدم. بنابراين با جو سينمايي و حتي اجتماعي و سياسي ايران اصلا غريبه نبودم. تنها چيزي كه با آن آشنايي نداشتم، مسائل مالي بود.
براي مثال نميدانستم ميزان دستمزد بازيگران چقدر است؟ يا اجاره يك خانه براي فيلمبرداري چقدر ميشود؟ به همين دليل براي اين كار مشاور داشتم. براي انتخاب بازيگران نيز فقط به اينكه بازيگران چقدر با نقشها و كاراكترها همخواني داشته باشند، اهميت ميدادم. حتي تسلط بر زبان انگليسي در اولويت اول قرار نداشت، چون بازيگر ميتواند ديالوگها را حفظ كند. بنابراين بازيگران بر اساس توانايي و هماهنگي با نقشها انتخاب شدند نه توصيه دوستان يا ديگران .
جالب است بدانيد من از هيچ، فرد خارجي در اين فيلم براي كادر فني استفاده نكردم. بضاعت فني سينماي ايران اندك است، اما ما با گروهي خلاق با همان بضاعت اندك فيلمي استاندارد ساختيم. همزمان با ساخت فيلم من يك فيلم ديگر هم در حال توليد بود كه تمامي عوامل فني آن از ايتاليا به ايران آمده بودند و هزينه بسيار سنگيني نيز براي توليدش شده بود. اما من ترجيح دادم از هنرمندان ايراني بهره ببرم و آنچه بلد بودم را به آنها ياد دادم.
حالا اين پرسش به وجود ميآيد كه چرا پس از توليد و اكران فيلم «لاله» ديگر فيلم نساختيد؟
باور كنيد از دل و جان ميگويم ... لطمهاي كه ساخت اين فيلم به من زد در طول زندگي حرفهاي هرگز نخورده بودم، از جهت فيزيكي به بيماريهاي مختلفي دچار شدم و حتي پرده چشمم پاره شد بر اثر يك برخورد با اتومبيل روي صحنه و گفتند تصادفي بوده كه نبود، زندگي خصوصي من دچار آسيب شد و ديگر قابل جبران نيست و حتي سرمايههاي ماليام را از دست دادم.
حتي بسياري از ارتباطاتم در خارج از كشور از دست رفت. من در مقابل جمعيتي قرار گرفتم كه نميخواستند اين فيلم ساخته شود. ولي غافل از اينكه شعار فيلم «لاله» اين است: «هرگز تسليم نشو» و من بر مبناي اين شعار عمل كردم. باوري به تسليم و نااميد شدن ندارم، چون از بزرگان دينمان آموختهام كه ما انسانها در زندگي همواره بر سر دوراهي حق و ناحق قرار داريم و وقتي راه حق را انتخاب ميكنيم ديگر اين اجازه را نداريم كه تسليم ناحق شويم.
در طول ده سالي كه من را متوقف كردند همكاران و رفقاي من فيلمهاي بسياري ساختند، سودهاي كلاني بردند و جوايزهايي گرفتند و به من ميگفتند اين فيلم را رها كن ... اما من شبانهروزم را پاي اين كار گذاشتم، چون آموخته حقانيت هستم. در بخش پاياني فيلم يك خبرنگار از لاله ميپرسد آيا ارزشش را داشت كه زندگيات را پاي هدفت بگذاري؟ و لاله در جواب ميگويد... (بله. در مقابل بيعدالتي ايستادن پربهاست ...) و من تمام سعيام را كردم كه در اين مسير حق و حتي باوجود سختيها و ضربههاي مختلفي كه خوردم، ثابتقدم باشم.
بسيار خوشحالم كه اين فيلم مسيرش را تا پايان رفت و اكران جهاني پيدا كرد و امروز هم در اكران آنلاين داخلي موفق بوده و مردم آن را تماشا ميكنند و آنان كه به ناحق جلوي اين فيلم را گرفتند و بيانصافي كردند و من را آزردند و زندگي من و حتي ديگر افراد اين فيلم را دچار لطمه و دگرگوني كردند فقط از خداوند ميخواهم اصلاح شوند.
آيا به فيلم جديد فكر ميكنيد؟
من هميشه با كار كردن سربلند و سلامت بودهام. بله، اتفاقا دو طرح خوب نوشتم كه براي توليد يك سريال تلويزيوني و يك فيلم سينمايي هم نوشته آماده دارم كه شايد خارج از كارهاي بازاري امروز باشد.
از چه نظر خارج از قاعده آنهاست؟
از نظر محتوايي. به سريالهايي كه توليد شده، نگاه ميكنيد جز تبليغ دروغ، خشونت، انتقام، دزدي، قتل، خيانت و تحريف تاريخ چيز ديگري ميبينيد؟ مگر ميشود در يك جامعه فقط چنين انسانهايي باشند؟ انتظار داريم مخاطبي كه مدام چنين شخصيتهايي را در فيلمها و سريالها ميبيند از آنها تاثير نپذيرد؟ و جالب است بعضي از دستاندركاران براي جبران اين اشتباهات خودشان، بازار توليد را به اصطلاحا با كارهاي كمدي و بيمحتوا پر كردهاند و آن را گرم نگه ميدارند، البته چون متاسفانه ابزار كار را در اختيار دارند و شديدا سرمست و مشغول پولسازي هستند و شديدا هم پشتگرمي دارند. غافل از صدمه فرهنگي كه به جامعه وارد ميشود، چون برايشان كشور، مردم، فرهنگ، آينده نسلها مهم نبوده و بايد گفت نخواهد بود.
وقتي مخاطب فيلم «لاله» را ميبيند با انگيزه از سالن خارج ميشود. شعار فيلم تلاش و اميد و تسليم نشدن است، شما نبايد اميد را از مردم بگيريد حتي اگر اميد نباشد، ما بايد مردم را با اميد شاد كنيم نه با جوكهاي زيرشكمي آنها را از زندگي كردن سير كنيم. اما وقتي ما مدام آثاري توليد كنيم كه يأس، نااميدي، رخوت و نفرت را ترويج ميكنند نبايد انتظار داشته باشيم مردم كشورمان يا تماشاگران آنها افرادي با انگيزه و پرتلاش و اميدوار باشند. من قلبا اميدوارم سينماي ايران در جهت اميد و ترويج انگيزه براي تلاش و موفقيت قدم بردارد.
سينما تنها سرگرمي نيست، بلكه در تمام جهان با اهدافي مهم بسيار بالاتر از سرگرمي به اين هنر نگاه ميشود. از خودتان بپرسيد چرا به فيلمهاي به اصطلاح جهان سومي فقط جايزه ميدهند و سروصداهاي بزرگي راه مياندازند عاري از ديده شدن در سطح جهاني، ولي در عوض بازارهاي جهاني را كه تماشاگر ميليوني دارد فقط خودشان در اختيار دارند. چرا...؟ سوال كنيم.