
همینگوی در این داستان با زبانی موجز و توصیفهایی شفاف از برف، سرما، و فضای آلپی، تضادی بین طبیعتِ آزاد و انتخابهای محدودکننده زندگی انسانی میسازد. نیک، شخصیت محوری داستان، بین علاقهاش به اسکی و زندگی بیقید و بند، و تعهد به زندگی خانوادگی گیر کرده است.
فرارو-داستان «برف سراسری» یا Cross-Country Snow داستانی کوتاه و پر از آرامش ظاهری است که با گفتوگوی دو دوست، نیک و جورج، در سفری کوتاه به دامنههای پوشیده از برف شکل میگیرد. آنها اسکی میکنند، به مسافرخانهای میروند، نوشیدنی میخورند و در گفتوگویی ساده اما چندلایه، از آینده، مسئولیتها، و تصمیماتی حرف میزنند که مسیر زندگیشان را عوض میکند. نیک قرار است پدر شود و جورج باید به دانشگاه برگردد. زیر سطح آرام گفتوگو، نوعی دلتنگی برای آزادی، و ترس از گذشتن از دوران رهایی موج میزند.
همینگوی در این داستان با زبانی موجز و توصیفهایی شفاف از برف، سرما، و فضای آلپی، تضادی بین طبیعتِ آزاد و انتخابهای محدودکننده زندگی انسانی میسازد. نیک، شخصیت محوری داستان، بین علاقهاش به اسکی و زندگی بیقید و بند، و تعهد به زندگی خانوادگی گیر کرده است. مکالمه او و جورج، بیشتر شبیه مرور گذشته و وداع با روزهای آزادی است تا گفتوگویی ساده. «برف سراسری» نمونهای عالی از سبک همینگوی است که در آن از دل سادهترین لحظهها، عمیقترین احساسات انسانی بیرون میزند.