
با تضعیف تعهدات امنیتی ایالات متحده، اروپا به تدریج مسئولیت دفاعی بیشتری میپذیرد. بازگشت ترامپ به کاخ سفید و رویکردهای تحریکآمیز او علیه ناتو و اوکراین، رهبران اروپایی را وادار کرده تا بهدنبال یک شورای امنیتی غیررسمی اروپایی باشند. این تغییرات نهتنها نهادهای سنتی مانند ناتو را در معرض بحران قرار داده، بلکه آزمونی جدی برای توانایی اروپا در مدیریت امنیت خود در دنیای بیثبات قدرتهای بزرگ خواهد بود.
فرارو– پل تیلور (Paul Taylor)، روزنامه نگار و همکار ارشد مدعو در اندیشکده «مرکز سیاست اروپا» (EPC) در بروکسل
به گزارش فرارو به نقل از پایگاه اینترنتی نشریه بریتانیایی گاردین، در حالی که دونالد ترامپ با تضعیف اتحاد آتلانتیک تلاش دارد نظم سنتی امنیتی غرب را برهم بزند، ایدهای جدید در اروپا در حال شکلگیری است. این ایده که به عنوان یک «شورای امنیتی اروپا» از آن یاد میشود، هنوز در مراحل ابتدایی خود قرار دارد و بهصورت غیررسمی و موقت طراحی شده است.
هدف اصلی این ابتکار، پر کردن خلأ حمایت نظامی ایالات متحده در مواجهه با تهدیدات فزاینده روسیه تحت رهبری ولادیمیر پوتین است؛ تهدیداتی که نه تنها اوکراین، بلکه ساختارهای دموکراتیک و لیبرال در سراسر اروپا را به چالش میکشد. با این حال، هنوز مشخص نیست که آیا این سازوکار جدید بهتنهایی قادر به بازدارندگی روسیه و حفاظت از اروپا خواهد بود یا خیر.
«سازمان پیمان آتلانتیک شمالی» موسوم به «ناتو» به عنوان یک اتحاد نظامی تحت رهبری ایالات متحده، ابتدا برای مهار تهدید اتحاد جماهیر شوروی و همزمان کاهش تنشهای تاریخی میان قدرتهای اروپایی شکل گرفت. در طول جنگ سرد، این اتحاد بهطور یکپارچه عمل کرد و نقشی کلیدی را در حفظ ثبات اروپا ایفا نمود. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد، ناتو به تدریج گسترش یافت و کشورهای جدیدی از اروپای مرکزی و شرقی را در خود جای داد؛ اما اکنون، در حالی که تهدید خروج ایالات متحده از ناتو به یکی از دغدغههای جدی بدل شده، اروپا با خطر از دست دادن محافظ هستهای خود مواجه است.
در حالی که دونالد ترامپ با شتاب به دنبال توافق با ولادیمیر پوتین است، توافقی که میتواند به بهای حاکمیت و تمامیت ارضی اوکراین تمام شود، رهبران اروپایی با تلخی دریافتهاند که هیچیک از ساختارهای امنیتی غرب اعم از ناتو یا اتحادیه اروپا نمیتوانند ضمانتی قطعی برای امنیت کییف فراهم کنند. تصمیم ترامپ برای کنار گذاشتن هرگونه نقش ناتو در بحران اوکراین، به همراه مخالفت «ویکتور اوربان»، نخستوزیر مجارستان، که عملاً اجماع اتحادیه اروپا را به بنبست کشانده، رهبران اروپایی را در وضعیت دشواری قرار داده است.
در این شرایط، گروهی از کشورهای اروپایی که به «ائتلاف خواستاران» شهرت یافتهاند، سعی دارند کشورها را در چارچوبهای جدیدی گرد هم آورند. هدف این تلاشها حمایت از ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، و ایجاد یک نیروی امنیتی بالقوه برای این کشور است؛ نیرویی که بتواند در صورت برقراری آتشبس، ثبات اوکراین را حفظ کند. در مرکز این تحرکات، پنج قدرت اروپایی شامل بریتانیا، فرانسه، آلمان، لهستان و ایتالیا نقش محوری ایفا میکنند. این گروه، هرچند غیررسمی، بهطور مداوم در حال تحول است و به تدریج به یک «شورای امنیتی پایدار و منسجم» تبدیل شده است.
این پنج کشور، بیشترین سهم را در قدرت اقتصادی، نظامی و سیاسی اروپا دارند. بریتانیا و فرانسه به عنوان تنها قدرتهای هستهای اروپا و اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل، نقشی اساسی در معادلات امنیتی قاره ایفا میکنند. آلمان که بزرگترین اقتصاد اروپا را در اختیار دارد، با افزایش چشمگیر بودجه نظامی خود به یکی از ستونهای اصلی این گروه تبدیل شده است. لهستان با بالاترین نسبت هزینههای دفاعی به تولید ناخالص داخلی در میان اعضای ناتو، در مسیر تبدیل شدن به بزرگترین ارتش اروپا قرار دارد.
با این حال، این مجموعه قدرتمند از کاستیهایی نیز برخوردار است. هشت کشور شمال اروپا و منطقه بالتیک که از رهبران مقاومت و دفاع اروپا بهشمار میآیند، هنوز در این فرآیند جایگاه شایستهای پیدا نکردهاند. علاوه بر این، حضور ایتالیا در این گروه بیشتر به دلایل تاریخی و سیاسی بازمیگردد: ایتالیا یکی از بنیانگذاران جنوبی اتحادیه اروپا است و روابط خاص «جورجا ملونی»، نخستوزیر این کشور با ترامپ به جایگاه آن کمک کرده است. با این حال، آمادگی رُم برای پذیرش ریسکهای نظامی در اوکراین همچنان محل تردید باقی مانده است.
«امانوئل مکرون»، رئیسجمهور فرانسه، نخستین بار در سال ۲۰۱۷ ضرورت ایجاد یک ابتکار امنیتی اروپایی را گوشزد کرد؛ هدفی که در درجه اول برای کاهش پیامدهای ژئوپلیتیکی برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) طراحی شده بود. با این حال، در آن زمان تازهبودن زخمهای برگزیت و فضای سیاسی متشنج، مانع از تحقق این پیشنهاد شد. اما پس از حمله گسترده روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲، مکرون بار دیگر این ایده را پیش کشید. این بار، تلاشهای او منجر به ایجاد یک انجمن سیاسی اروپایی شد؛ نهادی که ۴۴ کشور را گرد هم آورد تا رهبران «اروپای آزاد» در محیطی راهبردی به بحث و تبادل نظر بپردازند. اگرچه این انجمن همچنان فاقد اختیارات اجرایی و دبیرخانهای رسمی است و عمدتاً بهعنوان فرصتی برای نمایش همبستگی تصویری از اروپا تلقی میشود، اما دستکم موفق شده است گروه گستردهای از کشورها را در قالبی واحد گردهم آورد و مفهوم خانواده اروپایی را تقویت کند.
در یک ستون منتشرشده در سپتامبر گذشته در گاردین، به روندی اشاره کردم که به نظر میرسید اروپا در پیش گرفته است: کمک به اوکراین به حدی که همچنان پابرجا بماند، اما نه تا حدی که بتواند به پیروزی قاطعی دست یابد. یکی از مقامات ناتو نیز در گفتوگو با من اظهار داشت که ممکن است وقوع «شوک دومی» با ابعادی مشابه تهاجم گسترده روسیه لازم باشد تا اروپاییها از حالت انفعال بیرون آمده و به سوی اقدامات جمعی و رادیکالتر برای تقویت دفاعی خود گام بردارند.
بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید همان شوک را وارد کرد. در عرض چند هفته کوتاه، او نه تنها روایت مسکو درباره منشأ جنگ را پذیرفت و ولودیمیر زلنسکی را دیکتاتور خواند، بلکه رفتارهای تحقیرآمیزی نیز نسبت به او از خود نشان داد. ترامپ حتی در دفتر بیضی کاخ سفید (دفتر رئیس جمهور آمریکا) زلنسکی را در موقعیتی به شدت تحقیرآمیز قرار داد و به طور ناگهانی کمکهای نظامی و اطلاعاتی به کییف را متوقف کرد. علاوه بر این، ترامپ با درخواستهای عجیب و تحریکآمیز خود، متحدان را به شدت آشفته ساخت. او نه تنها خواستار تصاحب گرینلند (بخشی از قلمروی پادشاهی دانمارک) شد، بلکه از بازپسگیری کنترل کانال پاناما و حتی جذب کانادا به عنوان پنجاهویکمین ایالت ایالات متحده صحبت به میان آورد.
دونالد ترامپ، با اعلام اینکه ایالات متحده از کشورهایی که به اهداف هزینههای دفاعی خود نرسیدهاند، حمایت نخواهد کرد، ناتو را در معرض آسیب جدی قرار داد. «جیدی ونس»، معاون رئیس جمهور آمریکا، در یک سخنرانی تند و آتشین در کنفرانس امنیتی مونیخ، ارزشهای دموکراتیک اروپا را به شدت زیر سؤال برد و انتقاداتی صریح علیه این ارزشها مطرح کرد. در همین حال، پیت هگست، وزیر دفاع آمریکا، به متحدان اروپایی هشدار داد که ایالات متحده در حال تغییر تمرکز راهبردی خود به آسیا است و آنها باید از این پس برای تأمین امنیت خودشان آماده شوند.
این تغییرات موجب شوکی عمیق در اروپا شده و برخی دولتهای اروپایی، حداقل بهصورت علنی، همچنان در مرحله انکار به سر میبرند. در واکنش به این تحولات، لندن و پاریس تلاشهای دیپلماتیک را برای متعادلسازی رویکرد ترامپ و جلوگیری از فروش اوکراین در پیش گرفتهاند و همزمان رهبری بسیج اروپا برای حمایت از کییف را بر عهده دارند. در این راستا، کمیسیون اروپا یک طرح مشارکتی بزرگ در حوزه تسلیحاتی پیشنهاد داده که محور آن اعطای وامهای اتحادیه اروپا به ارزش ۱۵۰ میلیارد یورو است. علاوه بر این، گزارشهایی منتشر شده مبنی بر اینکه بریتانیا، فرانسه، آلمان و کشورهای نوردیک مشغول کار بر روی یک برنامه بلندمدت هستند. هدف این برنامه انتقال تدریجی مسئولیتهای ناتو از ایالات متحده به اروپا، طی یک بازه زمانی پنج تا ده ساله است. این طرح قرار است پیش از نشست مهم ناتو در ماه ژوئن به ترامپ ارائه شود.
تمام این شواهد گویای آن است که یک شورای امنیتی اروپایی، هرچند به شکلی غیررسمی در حال شکلگیری است تا پیامدهای سیاستهای مخرب ترامپ در عرصه ژئوپلیتیک را مهار کند و از بروز خلأ امنیتی در اروپا جلوگیری نماید. اما انتشار گزارشهایی مبنی بر اینکه دولت ترامپ در حال بررسی احتمال خالی کردن پست عالیترین فرمانده نظامی ناتو در اروپا است، نشان میدهد که روند این انتقال ممکن است بهجای رویکردی تدریجی و مبتنی بر اجماع، ناگهانی، یکجانبه و بینظم باشد. چنین تغییراتی در صورتی که به وقوع بپیوندد، آزمونی حیاتی برای اروپاییها خواهد بود. این مسأله در واقع یک محک جدی برای این قاره است تا نشان دهد که آیا قادر است در جهانی که قدرتهای بزرگ بهطور فزایندهای بیقانون عمل میکنند، به تنهایی امنیت خود را حفظ کند یا همچنان به تضمینهای سنتی متکی خواهد ماند.