گروهها و مجامعی نظیر بریکس، جی ۷، شانگهای و ... عموماً یک هدف مشخص و اصلی دارند و آن هم این است که همگرایی بین کشورهای عضو ایجاد کنند تا این گروهها بهعنوان یک کل واحد بتوانند به نقشه راه مشخصی رسیده و در مقابل گروههای مشابه، وزن رقابتی داشته باشند.
به گزارش هممیهن، مسلم است که توسعه گروه بریکس به لحاظ تعداد اعضای کشورهای در حال توسعه، وزن اقتصادی و سیاسی این گروه را بهعنوان یک گروه غیرغربی افزایش میدهد، اما تنوع و اختلافات بالقوه میان اعضای این گروه آنقدری هست که موجب شده این گروه نتواند به آن همگرایی و تاثیرگذاری از نوع تاثیرگذاری گروه ۷ برسد. گروه بریکس با اسم مخفف BRICS توسط پنج کشور تاسیس شد و حرف اول اسم لاتین هر کشور در نام این گروه دیده میشود. این کشورها عبارتند از برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقایجنوبی. اجلاس تازه بریکس در تاریخ ۲ تا ۳ ژوئن سال جاری، در کیپ تاون آفریقای جنوبی برگزار شد. دستور کار این اجلاس گفتگو درباره گسترش این مجمع و بررسی درخواستهای عضویت سایر کشورها در این گروه بود.
سفیر آفریقای جنوبی در بریکس اعلام کرد که ۱۹ کشور برای پیوستن به این ائتلاف ابراز علاقه کردهاند. از بین این ۱۹ کشور، ۱۳ کشور رسماً درخواست پیوستن به این اتحادیه را داشتهاند و شش کشور دیگر بهصورت غیررسمی این کار را انجام دادهاند. کشورهایی که برای عضویت در بریکس ابراز علاقه کردهاند عبارتند از الجزایر، آرژانتین، بحرین، مصر، اندونزی، ایران، عربستان سعودی و امارات متحده عربی. در سال ۲۰۲۲، که چین میزبان اجلاس بریکس بود، رسماً پیشنهاد داده بود که این بلوک روند توسعه و افزایش تعداد اعضا را آغاز کرده و رویهها و معیارهایی برای این کار ایجاد کند.
در ابتدا نام این مجمع “BRIC” بود که برای اولین بار در سال ۲۰۰۱ توسط جیم اونیل، اقتصاددان وقت گلدمن ساکس برای توصیف کشورهایی که او از آنها با عنوان موتورهای رشد اقتصادی برتر، در فضای خارج از جهان غرب توصیف میکرد، ابداع شد. این چهار کشور اصلی - برزیل، روسیه، هند، چین - در نهایت در یک بلوک رسمیت یافتند و اولین اجلاس سران خود را در سال ۲۰۰۹ برگزار کردند. از آن زمان تاکنون این اتحاد فقط یک عضو دیگر (آفریقای جنوبی) را اضافه کرده است و بنابراین حرف S در انتهای نام لاتین BRIC افزوده شده است.
افزایش رقابت استراتژیک چین و روسیه با غرب و تمایل چین به افزایش قدرت اقتصادی و سیاسی خود، این بلوک را به سمت افزایش تعداد اعضا سوق داده است. ظاهراً از نگاه چین و روسیه، بریکس میتواند وزنه تعادلی غیرغربی، در مقابل گروه ۷ باشد. گروه ۷ اصلیترین مجرای اعمال سیاستهای کشورهای غربی برای شکل دادن به سیاستهای دیپلماتیک و اقتصادی بلوک غرب است. سیاستهای کشورهای غربی معمولاً ابتدا در گروه ۷ تدوین میشود و بعد برای اجرا در ساختار مختلف کشورهای غربی به زبانهای اجرایی ترجمه میشود.
در سالهای اخیر، فعالیت و قدرت این گروه که شامل کانادا، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن، بریتانیا و ایالات متحده و همچنین اتحادیه اروپا بهعنوان عضو غیررسمی است، بهطور چشمگیری افزایش یافته است. سال گذشته گروه ۷ تحریمهای گستردهای علیه روسیه به اجرا گذاشته و مواضع قاطعتری برای مهار تغییرات اقلیمی، اتخاذ کرد. قدرت یافتن گروه ۷ در کنار سایر سیاستهای اصلی بلوک غرب، موجب شده که پکن و مسکو هم دست به کار شوند و بهدنبال یک مجمع مشابه با گروه ۷، اما غیرغربی باشند تا بتوانند با استفاده از نظرات کشورهای غیرغربی، نظرات خود را در خصوص موضوعاتی نظیر تغییرات آب و هوایی و لزوم کاهش تسلط غرب بر امور مالی بینالمللی تقویت کنند.
در میان گروههای موجودی که چین و روسیه عضو آن بوده و کشورهای غربی عضو آن نیستند، بریکس تنها مجمعی است که جهانی است و بهعنوان ابزاری برای برانگیختن چنین مباحثی، میتواند منطقی و اثرگذار باشد. توسعه بریکس نیز یک امر طبیعی است، زیرا نظم جهانی که زمانی تحت رهبری غرب بود، حالا بهطور فزایندهای چندقطبی شده است. در میانه این تغییر ژئوپلیتیک جهانی، کشورهای غیرغربی بهطور فزایندهای به دنبال راههایی برای تعمیق روابط اقتصادی و سیاسی خود با یکدیگر هستند و اساساً دلیل علاقه فزاینده آنها به عضویت در بریکس نیز همین است.
اروپا و آمریکا، کشورهای غیرغربی را تحت فشار قرار میدهند تا در یک چارچوب زمانی مشابه کشورهای توسعهیافته، جدول زمانی دقیقی را برای حذف تدریجی سوختهای فسیلی و حرکت به سمت انتشار صفر کربن تعیین کنند. کشورهایی مانند چین و هند میگویند که این زور و اجبار ناعادلانه است. استدلال آنها این است که این غرب است که باید بار سنگین انتشار گازهای گلخانهای و هزینههای تغییرات اقلیمی را متحمل شود، زیرا در ابتدا این کشورهای غربی بودهاند که به لحاظ تاریخی بیشترین مسئولیت را در خصوص انتشار گازهای گلخانهای بر دوش دارند.
چین و روسیه همچنین با روش آمریکا و بهطور کلی گروه ۷، در استفاده زیاد از تحریمهایی که شرکتهای بینالمللی از جمله شرکتهای روسی و چینی را تهدید میکند که به قوانین تعیینشده از سوی غرب پایبند باشند یا دسترسیشان به نظامهای مالی اروپا و آمریکا قطع میشود، مخالف هستند.
هیچ مانعی جز جدول زمانی برای پذیرش اعضای جدید در بریکس وجود ندارد. بسیاری از کشورهایی که تمایل خود را برای پیوستن به این اتحادیه ابراز کردهاند، به وضوح به این بلوک نفع میرسانند. عربستان سعودی و امارات متحده عربی نیز احتمالاً در نهایت به بریکس ملحق خواهند شد و این عضویت بریکس را قادر میسازد تا چتر خود را در خاورمیانه نیز بگستراند. پذیرش عضویت دو کشور عربی حاشیه خلیجفارس که هر دو ثروت دولتی بزرگی برای سرمایهگذاری دارند، هم اعضای این گروه را افزایش میدهد و هم موجب میشود سرمایهگذاریهای داخلی در میان اعضای بریکس نیز رونق یابد.
از دیدگاه پکن، اضافه شدن دو تولیدکننده بزرگ نفت به بریکس، در آینده میتواند به تضمین دسترسی چین به منابع انرژی کمک کرده و امنیت انرژی جهان را نیز افزایش دهد. مصر، یکی از بزرگترین اقتصادهای آفریقا با بیش از ۱۰۰ میلیون جمعیت، یکی دیگر از نامزدهای عضویت در بریکس است. همین امر را میتوان برای اندونزی، که در قلب آسیای جنوب شرقی است نیز در نظر گرفت و خاطرمان باشد که بریکس در این منطقه هیچ عضوی ندارد. این منطقه نیز بهطور فزایندهای آماده تبدیل شدن به مقصدی برای سرمایهگذاران غربی و تبدیل شدن به بخش مهمی از زنجیرههای تأمین تولید جهانی است. قزاقستان نیز تمایل خود را برای پیوستن به بریکس ابراز کرده است. با عضویت قزاقستان در بریکس، این بلوک به آسیای مرکزی نیز راه خواهد یافت
. آسیای مرکزی منطقهای است که یک چهارراه حیاتی برای طرح کمربندراه چین محسوب میشود. گسترش بریکس در خاورمیانه، شمال آفریقا یا آسیای جنوب شرقی میتواند به سرعت تریلیونها دلار تولید ناخالص داخلی را به این بلوک و میلیونها نفر از جمعیت کشورهای عضو این بلوک را سرازیر کند و موجب شود که اندازه کلی این بلوک، با گروه ۷ برابری کند. آنطور که صندوق بینالمللی پول گزارش کرده، مجموع تولید ناخالص داخلی کشورهای عضو گروه ۷، در سال ۲۰۲۲ حدود ۴۴ تریلیون دلار بوده است، درحالیکه مجموع تولید ناخالص داخلی اعضای بریکس به حدود ۲۶ تریلیون دلار رسیده است.
هرچقدر که بریکس بزرگتر شود، بیشتر قادر خواهد بود ظرفیت مؤسسات مرتبط با خودش را برای تبدیل شدن به جایگزینهای مناسب برای مؤسسات غربی افزایش دهد. هرچند این توانایی بریکس احتمالاً با محدودیتهایی نیز مواجه خواهد شد. دو مؤسسه مهمی که پنج عضو فعلی بریکس ایجاد کردهاند عبارتند از «بانک توسعه جدید» موسوم به NDB که قرار است مشابه بانک جهانی و نقش بانک توسعه را ایفا کند و دیگری «صندوق ذخیره ارزی» موسوم به CRA است که قرار است نقشی مشابه صندوق بینالمللی پول داشته باشد که وظیفه دارد فشارهای کوتاهمدت مربوط به تراز پرداختها را مرتفع کند. اما از آنجایی که چین در حال حاضر تنها عضوی است که در خارج از کشور بهعنوان یک سرمایهگذار بزرگ مطرح است، بنابراین هرگونه سازوکاری در بریکس برای تضمین یا تسهیل دامنه توانایی مالی بریکس، به خواست پکن بستگی خواهد داشت و این خود دامنه تصمیمسازی در بریکس را محدود خواهد کرد.
البته پیوستن کشورهایی مانند امارات متحده عربی و عربستان سعودی به مکانیسمهای بریکس بهعنوان عضو کامل، اندازه این بلوک را افزایش میدهد و موجب میشود که بریکس بیشتر بتواند با نهادهای تحت حمایت غرب، رقابت کند. در حال حاضر، این رقابت با نقشآفرینی بانک توسعه جدید آغاز شده است و بنگلادش، مصر و امارات متحده عربی اولین کشورهایی هستند که بهرغم عدم عضویت در بریکس، در سال ۲۰۲۱ به این بانک پیوستند. هرچند سهم آنها در این بانک کمتر از سهم اعضای اصلی بریکس است. با این حال، اگر بانک توسعه جدید و صندوق ذخیره ارزی بریکس، بخواهند خود را بهعنوان جایگزین و آلترناتیو مؤثری برای همتایان غربی خود معرفی کنند، باید اندازه خود را افزایش دهند. برای مثال بانک توسعه جدید آنقدرها هم بزرگ نیست و در خوشبینانهترین حالت میتوان گفت که فقط یکی از دهها بانک توسعه چندجانبه در جهان است.
در تاریخ دوم ماه مه، لوئیز ایناسیو لولا داسیلوا، رئیسجمهور برزیل، اعلام کرد که مذاکراتی را با بانک توسعه جدید که در حال حاضر توسط دیلما روسف، رئیسجمهور سابق برزیل اداره میشود آغاز کرده است تا قوانین داخلی بانک را اصلاح کرده و به آرژانتین که به این بانک بدهکار است، اجازه دهد تا منابع مالی یا وام دریافت کند تا به این ترتیب بانک توسعه جدید به ابزاری «برای برداشتن چاقوی صندوق بینالمللی پول از روی گردن آرژانتین» تبدیل شود. این خبر نشان میدهد که چگونه رهبران بریکس احتمالاً به دنبال گسترش نفوذ این نهادها خواهند بود؛ حتی اگر در عمل تلاشهای آنها تأثیرگذاری کمی داشته باشد.
گسترش بریکس همچنین میتواند به تقویت تجارت با ارزهای غیرغربی و همچنین حمایت از ارز احتمالی بریکس کمک کند. اما این تلاشها همچنان تهدید اندکی برای دلار آمریکا به حساب خواهد آمد و راههای محدودی برای دور زدن ارزهای غربی ایجاد میکند. یکی از زمینههایی که کشورهای بریکس در آن همسو هستند، کاهش تسلط دلار آمریکا و کاستن از کنترل غرب در امور مالی تجارت بینالمللی و ذخایر جهانی است. رهبران بریکس قصد دارند این هدف را با یک ارز ذخیره جایگزین با پشتوانه بریکس انجام دهند. کشورهای غربی به ویژه ایالات متحده توانستهاند از طریق سیاستهای تحریمی که ارتباط شرکتهای خاطی را با سیستم مالی بینالمللی قطع کرده یا تهدید به قطع ارتباط میکند، از این سلطه بهرهبرداری کنند.
این آسیبپذیری بهطور فزایندهای به یک نگرانی عمده در پکن و مسکو تبدیل شده است، زیرا غرب، روسیه را به دلیل جنگ در اوکراین تحریم میکند و چین نیز میداند که در صورت حمله به تایوان، احتمال اقدام تلافیجویانه غرب با اعمال تحریمها، مطرح است. با این حال، تلاشها برای گسترش تسویه مبادلات تجاری با ارزهای محلی بهعنوان راهی برای دور زدن دلار با محدودیتهایی مواجه است. بهعنوان مثال، ارزهای کشورهای عضو بریکس خیلی قوی نیستند و بهراحتی قابل تبدیل نیستند. همین امر باعث میشود بانکها و شرکتها این ارزها را در ترازنامه خود بهعنوان ارزهای نامطلوب به حساب بیاورند. بهعنوان مثال، اگرچه روسیه تلاش کرده استفاده از یوان در تجارت خود با چین را تقویت کند، اما مسکو به دلیل نگرانی در مورد تبدیلپذیری محدود روپیه، تمایل کمتری به افزایش استفاده از روپیه هند داشته است.
مازاد تجاری بزرگ روسیه با هند نیز منجر به انباشت روپیه قابلتوجهی میشود. بیشتر تجارت در داخل بلوک بریکس نیز چینمحور است، زیرا تجارت دوجانبه بین کشورهای بریکس که چین درگیر آن نیست، نسبتاً محدود است و هرگونه تغییر به سمت استفاده از یوان بیشتر به یک موضوع دوجانبه با چین تبدیل میشود نه کشور دیگری. علاوه بر این، به دلیل عدم تمایل چین به انجام اصلاحات برای افزایش تبدیلپذیری یوان، تجارت با این کشور نیز با محدودیتهایی مواجه است. گسترش بریکس میتواند به افزایش تجارتهایی که چینمحور نباشند، کمک کند.
از نظر کشورهایی نظیر عربستان سعودی و امارات متحده عربی، جذابیت اصلی پیوستن به بریکس، اقتصاد بزرگ چین است، اما محدودیت تبدیلپذیری یوان، موجب میشود که این کشورها در تجارت گستردهتر با چین، انگیزه کمتری برای حرکت به سمت دلارزدایی داشته باشند. علاوه بر این، امارات متحده عربی و عربستان سعودی تمایل کمی برای کنار گذاشتن کامل سنت قدیمیشان و فروش بیشتر نفت خود به ارزهای دیگر غیر از دلار نشان دادهاند. این کشورها دیدهاند که چگونه چین عادت به دستکاری قیمتهای یوان در سایر کالاها داشته است. فروش نفت بیشتر براساس ارز یوان مشکلساز خواهد بود، زیرا هر دو کشور عربستان و امارات ارزهای خود را به دلار متصل میکنند و افزایش انباشت یوان برای آنها همانقدر خطرناک است که انباشت روپیه برای روسیه خطرناک است. قابلیت تبدیلپذیری یوان برای کشورهایی نظیر امارات و عربستان همان اندازه کم است که قابلیت تبدیلپذیری روپیه برای روسیه کم است.
آمارها نشان میدهد که تا دسامبر سال گذشته، کمی بیش از ۵۴ درصد ذخایر ارزی جهان به دلار آمریکا نگهداری میشد. این درصد از زمان معرفی یورو در سال ۱۹۹۹، یعنی زمانی که سهم دلار از ذخایر ارز خارجی جهانی به ۷۱ درصد رسید، بهطور پیوسته روندی کاهشی داشته است. با این حال، با وجود اینکه سهم پول ایالات متحده به آرامی کاهش یافته است، سهم کشورهای غیرغربی بسیار پایینتر آمده است. بهعنوان مثال، یوان چین تا دسامبر ۲۰۲۲ فقط ۷/۲ درصد از ذخایر ارزی جهانی را به خود اختصاص داده است.
خبرگزاری رویترز در تاریخ چهارم ماه مه به نقل از مقامات هندی گزارش داد که روسیه و هند پس از ماهها مذاکره، گفتگوها درباره تجارت دوجانبه بر مبنای روپیه را به حالت تعلیق درآوردهاند. مقامات روسیه نگران بودند که انباشت روپیه - که به دلیل مازاد تجاری بزرگ روسیه با هند رخ میداد – مطلوب اقتصاد روسیه نبود، زیرا روپیه به میزان کافی قابلیت تبدیل به ارزهای دیگر را نداشت و هند فقط ۲ درصد از تجارت جهانی را تشکیل میداد.
براساس آخرین دادههای تجاری که بهطور سالانه در پایگاههای اطلاعرسانی سازمان ملل متحد درج میشود، چین بیشترین تجارت را در داخل گروه بریکس به خود اختصاص داده است. تجارت با چین ۸۴ درصد تجارت برزیل با کشورهای بریکس را تشکیل میداد. این رقم برای هند ۷۳ درصد، برای روسیه ۸۶ درصد و برای آفریقای جنوبی ۶۷ درصد بود. حرکت سیاسی جدیدی برای ایجاد یک ارز ذخیره در بریکس به راه افتاده است. این ایدهای است که بیش از ده سال است که بر روی میز کشورهای عضو بریکس بوده است. با این حال، چنین ارزی به دلیل اینکه ارزهای کشورهای عضو بریکس نسبت به ارزهای اصلی غربی ایمنی کمتری دارند، همچنان با نگرانیهای مرتبط با نوسان ارزش مواجه است؛ بنابراین باید دید که سایر کشورها تا چه حد مایل به استفاده از ارز ذخیره بریکس هستند.
تغییرات اقلیمی و انتقال انرژی زمینههایی هستند که در چارچوب آنها ممکن است همکاری بریکس بهطور قابلتوجهی افزایش یابد. اضافه شدن عربستان سعودی، امارات متحده عربی، اندونزی و الجزایر به بریکس - که همگی از تولیدکنندگان عمده نفت و گاز یا مصرفکنندگان زغالسنگ هستند - میتواند بریکس را به یک بازیگر اصلی در مذاکرات اقلیمی تبدیل کند. البته به این شرط که همه این کشورها در چارچوب بریکس یک موضع مشترک اتخاذ کنند. این بلوک نهتنها دو مصرفکننده بزرگ زغالسنگ در جهان (هند و چین) بلکه دو تولیدکننده نفت غیرغربی (روسیه و عربستان سعودی) را نیز در خود خواهد داشت.
همچنین گروهی از دیگر کشورهای کوچکتر و وابسته به سوخت فسیلی (از جمله الجزایر، آفریقای جنوبی، اندونزی و برزیل) در این گروه خواهند بود که همگی فشار غرب برای تسریع دور شدن از سوخت فسیلی را ناعادلانه میدانند. هند، با حمایت چین، از هماکنون برای حمایت از «راههای چندگانه» برای گذار انرژی در نشست سپتامبر در دهلینو، گروه ۲۰ را تحت فشار قرار داده است. روشهای متعدد به کشورها این امکان را میدهد که تاریخ خاصی را برای استفاده از زغالسنگ یا سایر سوختهای فسیلی تعیین نکنند و این نکتهای است که کشورهای غربی نمیتوانند بپذیرند.
علاوه بر این، امارات متحده عربی که میزبان اجلاس آب و هوایی سازمان ملل در سال جاری است، تلاش کرده است تا بحثها را از حذف تدریجی استفاده از سوختهای فسیلی به حذف تدریجی «انتشار سوختهای فسیلی» تغییر دهد. این ایده باز هم امکان مصرف نفت، گاز و زغالسنگ را در بازه زمانی طولانیتر فراهم میکند. استدلال امارات این است که با استفاده از فناوریهای جدید میتوان جذب و ذخیره کربن ناشی از استفاده از سوختهای فسیلی را کاهش داد، اما این استدلال لزوماً مورد پذیرش کشورهای غربی واقع نخواهد شد. بنابراین، بریکس این پتانسیل را دارد که ابزاری برای کشورهای همفکر باشد تا موضعی متفاوت نسبت به غرب در مورد مسائل آب و هوایی اتخاذ کنند و دیدگاه مشترک خود را در مذاکرات بینالمللی، مانند کنفرانسهای سازمان ملل و سایر نشستهای چندجانبه، مطرح کنند.
اما با رشد بریکس، اختلافات داخلی بر سر سیاستهای مختلف، بهویژه در مورد مسائل غیراقلیمی و اقتصادی نیز افزایش خواهد یافت و همین اختلافات انسجام داخلی بریکس را محدود میکند. پنج عضو کنونی بریکس در مورد موضوعاتی مانند کاهش تسلط مالی غرب یا تقویت منابع مالی تغییرات اقلیمی برای کشورهای در حال توسعه دیدگاههای مشابهی دارند. با این حال، آفریقای جنوبی، برزیل و هند به اندازه چین و روسیه، دیدگاههای مبتنی بر ضدیت با آمریکا و اروپا را دنبال نمیکنند. نکته بعدی رقابت و حتی اختلافات هند با چین است که موجب میشود آمریکا با واسطه ضدیت با چین، در حوزه نظامی به شدت از هند حمایت کند. در سوی دیگر ماجرا برزیل قرار دارد که اگرچه روابط اقتصادی بسیار گستردهای با چین دارد و مقصد بسیاری از سرمایهگذاریهای چین است، اما در عین حال، روابط اقتصادی عمیقی با ایالات متحده نیز دارد و بههیچعنوان واشنگتن را بهعنوان یک رقیب استراتژیک نمینگرد.
در گذشته نیز این تضادهای داخلی، همکاریهای بریکس را محدود کرده است و باید دید آیا در آینده کشورهای عضو بریکس از سد این تضادها عبور خواهند کرد یا خیر. بهعنوان مثال، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و اندونزی عمیقاً با دستگاه امنیتی ایالات متحده مرتبط هستند و در صورت پیوستن این سه کشور به بریکس، همکاریهای امنیتی این سه کشور با آمریکا مختل خواهد شد. ایران، یکی دیگر از نامزدهای احتمالی بریکس است که البته در خصومت عمیق روسیه و چین با ایالات متحده و متحدان غربیاش، همراهی نشان داده است. اما ایران بزرگترین رقیب منطقهای عربستان سعودی نیز هست و در صورت عضویت هر دو کشور در بریکس، این رقابت میتواند منجر به اختلافات داخلی در بریکس شود.
در نهایت، باید گفت که ورود این کشورها و سایر کشورهای علاقهمند به بریکس، همکاری در زمینههای مورد علاقه دوجانبه در مسائل اقتصادی و مالی را محدود نمیکند، اما همکاری این کشورها در چارچوب بریکس با هدف ایجاد یک مجمع متحد سیاسی برای مقابله با گروه هفت، بهشدت محدود خواهد بود. کشورهای عضو گروه ۷، همگی دارای مجموعهای از ارزشها و باورهای بنیادی مشترک هستند و همین مسئله است که گروه ۷ را بسیار باثباتتر و متحدتر از بریکس جلوه میدهد. اما بریکس، مجموعهای از کشورها است با منافع متفاوت، نیات متفاوت، رقابتها و تنشهای گوناگون در میان خود و چنین مجموعهای برای متحد شدن، راه سختی پیش پای خود دارد.