کد خبر: ۳۶۶۴۴

گروهی از مردم واقعا دچار شبهه بودند

علی مطهری

تاریخ انتشار: ۱۰:۳۶ - ۲۳ آذر ۱۳۸۸


علي مطهري از چهره هاي شناخته شده مجلس و از اصولگرايان منتقد است که به تازگي انتقادات او رنگ و بوي ديگري به خود گرفته است. او از منتقدان دولت است.

---

-فکر نمي کنيد براي رسيدن به آشتي ملي در کشور بيش از هر چيز بايد بين رهبران تشکل هاي اصولگرا و هواداران آنان که در مورد ريشه هاي حوادث بعد از انتخابات در جبهه هاي چندگانه قرار گرفته اند، توافق حاصل شود؟
بسياري از حاميان دولت قبول دارند که از طرف کانديداي آنها اشتباهاتي صورت گرفته است و در جلسات خصوصي به اين اشتباهات اعتراف مي کنند اما بيان علني آن را موجب سوءاستفاده اصلاح طلبان مي دانند چون آنها معتقدند رهبران اين فتنه به دنبال ساقط کردن نظام بودند و يک انقلاب مخملي را هدايت مي کردند و از اين رو بر اين عقيده اند که پرداختن به خطاهاي طرف خودي و غفلت از توطئه بزرگ طرف مقابل يک نوع ساده لوحي است. 

بنابراين بيشتر اختلاف در روش مطرح است تا اختلاف در عقيده، لذا نااميد نيستم که بار ديگر وحدت و دوستي ميان اصولگرايان و در کل کشور حاکم شود. توجه به سخنان اخير رهبري در جمع بسيجيان که فرمودند به هر بهانه يي نمي توانيم افراد را منافق يا ضدولايت فقيه بناميم، در ايجاد وحدت در کشور موثر خواهد بود.

-اما شاهد هستيم که برخي از اصولگرايان همچنان به تهمت و افترا ادامه مي دهند.
بالاخره هميشه افراط، تندروي و بي تقوايي در مسائل سياسي وجود داشته و امروز هم وجود دارد و اين بيشتر به هواهاي نفساني و عدم تسلط بر خود برمي گردد. از اين رو افرادي هستند که ولايت فقيه را تا جايي قبول دارند که منافع آنها را تامين مي کند و اگر برخلاف منافع آنها باشد، ديگر تابع رهبري نيستند. علاوه بر آن گاهي آنقدر کينه ها شديد است که افراد نمي توانند کوتاه بيايند و از متهم کردن رقيب خودداري کنند.

-فکر نمي کنيد بايکوت کردن طرح وحدت ملي هم به دليل همين عدم تمايل آنها به قدم گذاشتن در راه وحدت است؟
در مورد برخي از آنها همين طور است ولي برخي ديگر روي اعتقاد و اينکه فکر مي کنند اين طرح موجب نجات مجرمان اصلي است، با آن مخالفند. به هر حال دو طرف فتنه اخير بايد جانب انصاف را رعايت کنند و واقع بين باشند و همان طور که اشکالات طرف مقابل را مي بينند، نگاهي هم به اشکالات خودشان داشته باشند.
 
از اين رو من معتقدم اگر کانديداهاي معترض و حاميان آنها يک گام به جلو بردارند و قانوني بودن رئيس جمهور فعلي را اعلام کنند، اين طرف هم به اشتباهات خود اعتراف خواهد کرد چراکه اختلافات به وجود آمده بيش از آنکه متکي بر واقعيات باشد، بر پايه عناد و لجبازي است. اين هم به نحوه مناظره ها در جريان انتخابات رياست جمهوري برمي گردد که به گونه يي بود که نوعي نفرت و دشمني در بين کانديداها و مردم ايجاد کرد تا جايي که اين موضوع به بعد از اعلام نتايج انتخابات کشيده شد. 

در حقيقت بسياري از مخالفان احمدي نژاد کاري به اينکه ايشان راي آورده يا نياورده نداشتند بلکه از نوع رفتار ايشان در مناظره ها ناراحت بودند. به هر حال براي حل اين مشکل، دو طرف بايد به طور همزمان يک گام به جلو بردارند و آن هم اعتراف به اشتباهات است و از مردم هم به دليل آنکه تحت تاثير هيجانات ناشي از انتخابات دچار لغزش هايي شدند، عذرخواهي کنند. در اين صورت اين فتنه مانند يخي که آب شود از بين مي رود.

-همه واقعيت آن چيزي نيست که شما مي گوييد. آيا احساس نمي کنيد رسالت سنگيني در اين زمينه بر دوش داريد؟
قطع نظر از اينکه رهبران اين فتنه برنامه ريزي و وابستگي به بيگانگان داشتند يا نه، گروهي از مردم واقعاً دچار شک و شبهه شده بودند و واقعاً خيال مي کردند تقلب شده است. بايد با اينها يک رفتار ملايم و اقناعي صورت مي گرفت و به آقاي هاشمي و خانواده ايشان فرصت دفاع کردن از خود داده مي شد. 

در چنين شرايطي مردم از امثال ما، هم از حيث نماينده تهران بودن و هم از حيث انتساب به شهيد مطهري انتظار دارند و من سعي کردم به اين مسووليت خود عمل کنم و قضاوت عادلانه داشته باشم و از همين رو قضاوت هاي برخي افراد همچون آقايان حدادعادل و محمدجواد لاريجاني را قبول ندارم چون آنها اشتباهات طرف خودي را نديدند يا عمداً از آن غفلت کردند. البته قضاوت برخي اصلاح طلبان را هم قبول ندارم.

-اگر شهيد مطهري اکنون در بين ما بودند چه موضعي مي گرفتند؟
در هر جايگاهي که بودند قطعاً نقش موثري در ايجاد وحدت و نزديک کردن افکار افراد و گروه ها ايفا مي کردند و روي اهداف انقلاب اسلامي به معني درست آنها مانند عدالت اجتماعي، آزادي بيان، استقلال فرهنگي، اخلاق و معنويت، استقلال روحانيت از دولت و اصل ولايت فقيه تاکيد مي کردند.

-اما امروز رفتارهاي راديکال آنقدر گروه هاي سياسي را از هم دور کرده است که به محدود کردن دايره خودي ها و توهم حق مطلق بودن انجاميده است...
به اعتقاد بنده دو طرف ماجرا حق و باطل را مخلوط کردند و هيچ يک حق مطلق يا باطل مطلق نيستند اگرچه ممکن است در يک طرف حق بر باطل غلبه داشته باشد. در هر صورت ما بايد نگاهي واقع بينانه به حوادث اخير داشته باشيم اما اينکه چرا اين گونه نيست، به اين علت است که يک عده فکر مي کنند چون رهبري از يک طرف حمايت کرده است، آن طرف حق مطلق و طرف ديگر باطل مطلق است. 

اين در حالي است که حمايت از دولت فقط مربوط به نقاط قوت اوست و به اين معنا نيست که دولت نقاط ضعف ندارد. رهبري در همه دوره ها خود را موظف مي دانند که از دولت وقت حمايت کنند تا کارها سامان پيدا کند. لذا اين موضع گيري هاي افراطي را ناشي از برداشت غلط از اظهارات رهبري مي دانم.

-به نظر مي رسد اختلافات بين اصولگرايان را بايد در گذشته جست وجو کرد؟
در واقع همين طور است. به سال 1384 برمي گردد يعني زماني که آقاي احمدي نژاد کانديداي رياست جمهوري و سپس رئيس جمهور شد و افراد و گروه هاي اصولگرا را به بازي نگرفت و تنها از يک گروه خاص استفاده کرد. متاسفانه در اين دوره هم ايشان همان راه را ادامه مي دهد و اساساً ارزشي براي احزاب و گروه ها و شخصيت هاي سياسي اعم از اصولگرا و اصلاح طلب قائل نيست. 

البته اين امر از آن نظر که او وامدار هيچ يک از آنها نيست و افراد و گروه ها نمي توانند کسي را بر ايشان تحميل کنند، مي تواند يک نقطه مثبت باشد اما از طرف ديگر اين رويه باعث شده است از توانايي بسياري از نيروهاي زبده و کارآمد استفاده نشود.

-وقتي احمدي نژاد خود را اصولگرا مي داند، چرا مستقل از اين جريان عمل مي کند؟
احمدي نژاد در دوره نهم رياست جمهوري که کانديدا شده بود کانديداي اصولگرايان نبود بلکه کانديدايي مستقل بود که به نام اصولگرايي وارد شد. ايشان نه اصولگرا و نه اصلاح طلب است بلکه روش مستقل و خاصي دارد. من در نامه يي که قبل از انتخابات رياست جمهوري به ايشان نوشتم، بر اين نکته تاکيد کردم و گفتم پيروزي يا شکست شما در انتخابات به معناي پيروزي يا شکست اصولگرايي نيست. از اين رو اکنون دولت و حاميان آن يک جريان مستقل از اصولگرايي و اصلاح طلبي هستند اما متاسفانه در بين مردم جا افتاده است که اين دولت يک دولت اصولگراست.

-يعني مي خواهيد بگوييد دولت و حاميان آن يک جريان سوم جداي از جريان اصولگرايي و اصلاح طلبي هستند؟
بايد قبول کنيم که اين گروه يک جريان سومي با اصول و عقايد خاص خود هستند. لذا مي بينيد برخي اقدامات آنها با اصولگرايي و برخي ديگر با اصلاح طلبي به معني رايج اين دو سازگار است اگرچه ما هم يک مرز واقعي بين اصولگرايي و اصلاح طلبي قائل نيستيم چرا که معتقديم هر اصولگرايي اصلاح طلب است و اصلاح طلبي تعبير ديگري از امر به معروف و نهي از منکر است و يکي از اصول اصولگرايي است و هر اصلاح طلبي چون اصلاح خود را بر اساس اصولي انجام مي دهد، پس اصولگرا هم هست. اما براساس دسته بندي هاي سياسي رايج، احمدي نژاد و دوستانش يک جريان سوم را تشکيل مي دهند.

-هسته اصلي اين جريان سوم چه کساني هستند؟
اين جريان سوم دوستاني هستند که نخست در دانشگاه علم و صنعت هم دانشگاهي و بعدها در استانداري اردبيل همکار بودند اما از وقتي شهرداري تهران را در اختيار گرفتند، اتحاد بيشتري در بين آنها شکل گرفت و به صورت سازمان يافته تر عمل کردند تا اينکه شهرداري تهران براي آنها سکوي پرتابي شد تا کرسي رياست جمهوري را نيز در اختيار بگيرند.

-از نظر فکري توسط چه کسي يا کساني تغذيه مي شوند؟
از نظر فکري وابسته به مشايي هستند و روي مساله مهدويت و پيوند انقلاب اسلامي با مهدويت تاکيد زيادي دارند. همچنين نوعي احساس خودکفايي در شناخت اسلام و آرمان هاي اسلامي دارند که البته همين مي تواند نقطه انحراف و سقوط آنها باشد چون متکي به يک اسلام شناس نيستند و مشايي هم در حدي نيست که بتواند ايدئولوگ يک جريان فکري و اجتماعي باشد. 

البته از سوابق ايشان اطلاعات کافي ندارم. از نظر فرهنگي نيز اين جريان، باز فکر مي کند و ليبرال است. لذا نسبت به مسائلي مانند نظارت بر پوشش اسلامي جامعه و نظارت بر فيلم هاي سينمايي و مميزي کتاب و مبارزه با رواج کلمات لاتين در جامعه حساسيت لازم را ندارد.

-يعني مشايي تنها ايدئولوگ اين جريان است؟
اگر شخص ديگري هم باشد که اين جريان را از نظر فکري تغذيه مي کند، اطلاع ندارم و در اين زمينه بايد تحقيق بيشتري صورت گيرد اما در هر حال ارادت و شيفتگي احمدي نژاد به مشايي قابل انکار نيست.

-آيا تحقيق بيشتر در زمينه شناسايي و ريشه يابي اين جريان سوم از سوي اصولگرايان انجام شده است؟
ريشه اين جريان هر چه باشد، تاثير زيادي در واقعيت ندارد و خيلي مهم نيست بدانيم که آيا اين جريان مراد يا مرشدي دارد يا نه. واقعيت اين است که الان قدرت به دست آنهاست و در چنين شرايطي ما بايد عملکرد آنها را مد نظر قرار دهيم.

-خب با اين وجود از عملکرد آنها راضي هستيد؟
قضاوت در مورد عملکرد دولت دهم زود است و بايد به دولت فرصت بيشتري داده شود تا ببينيم در اين دوره جديد چگونه عمل خواهد کرد اما به طور کلي اين دولت هم مانند هر دولت ديگري نقاط قوت و ضعفي دارد. مي توان از برخي کارهاي دولت در عرصه سياست خارجي به عنوان نقاط قوت آن ياد کرد. ارتباط قوي با امريکاي لاتين و اخيراً برزيل که در واقع حضور در حياط خلوت امريکاست و همچنين گسترش روابط با کشورهاي آفريقايي و غيرمتعهد و حمايت بيشتر از حزب الله و حماس، اقدامات خوبي بوده که در اين دولت انجام شده و باعث شده نقش ايران در تحولات سياسي منطقه خاورميانه و جهان قوي تر شود. 

با توجه به اينکه ما به دنبال يک نظم نوين جهاني هستيم و مي خواهيم روابط حاکم بر سازمان ملل و شوراي امنيت را تغيير بدهيم و حق وتو را از بين ببريم و در راه آزادي فلسطين تلاش مي کنيم و با عنايت به نفوذي که رژيم صهيونيستي در اروپا و امريکا دارد و وابستگي بيشتر حکام کشورهاي عربي و اسلامي به آنها، طبيعي است که کار ما در جهان بسيار سخت است و همين که تعدادي از کشورها در آژانس انرژي اتمي به آن قطعنامه راي مثبت ندادند، براي ما يک پيروزي است.

-با توجه به اقداماتي که به نام اصولگرايي صورت مي گيرد، بازشناسي مفهوم اصولگرايي ضرورت ندارد؟
نياز به کار فکري و نظري عميقي در اين زمينه احساس مي شود. اصولگرايان بايد بنيادهاي فکري خود را تقويت کنند. به طور مثال آثار شهيد مطهري را حتي اگر قبلاً خوانده اند يک بار ديگر به دقت مطالعه کنند. همچنين در مورد آرمان ها و معيارهاي اصولگرايي بحث و بررسي و مشخص شود تفسيرها از ولايت فقيه، آزادي و عدالت و استقلال فرهنگي و ولايت فقيه و ساير اصول چگونه بايد باشد. در غير اين صورت الفاظ مشترک در حالي که هر کدام مقصودي متفاوت از آنها داشته باشيم، موجب اتحاد نخواهد شد.

-به عنوان آخرين سوال نظر شما راجع به ارجاع لايحه هدفمند کردن يارانه ها به شوراي نگهبان چيست؟
اين کار بايد همان ابتدا انجام مي شد. در واقع اکنون لايحه به مجراي قانوني خود بازگشت و از يک خلاف قانون جلوگيري شد. هم تذکر آقاي توکلي و هم تصميم آقاي لاريجاني درست بود. اين سخن رئيس جمهور که ماده 13 اين لايحه را آن طور که من مي گويم تصويب کنيد، توهين به مجلس و خلاف دموکراسي بود.

برچسب ها: علی مطهری گفتگو
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین