اجازه دهید ابتدا به شما بگویم که چرا مذاکرات ژنو بعد از حدود هشتسال
مذاکره پیدرپی در رسانهها اینقدر اهمیت یافته است؛ قطعا مهمترین دلیل
اهمیت آن، رسیدن به توافق بین ایران و کشورهای مذاکرهکننده (1+5) بر سر
فعالیت هستهای کشور ماست.
اما این سکه روی دیگری هم دارد؛ در این مذاکرات
تعداد زیادی خبرنگار ایرانی که در رسانههای داخل کشور کار میکردند، حضور
داشتند و توانستند از نزدیک اخبار لحظه به لحظه این مذاکرات را پوشش دهند.
در مذاکرات پیشین این خبرگزاریها بودند که با یک یا دو خبرنگار و عکاس
امکان پوشش اخبار را پیدا میکردند و بهدنبال آن خبرنگاران روزنامهها،
سایتها و هفتهنامهها -هر چند پرتیراژ و پربازدیدکننده - مجبور به
استفاده از فرآورده خام تولیدی خبرنگاران خبرگزاریها بودند.
آنچه به سبک
خبر خبرگزاریها تنظیم شده – نقلقولهایی که متن خبر را تشکیل میدهد و
نپرداختن به تصاویر- موجب میشد که ما بهعنوان خبرنگارانی که در همان حوزه
کار میکردیم نیز چیزی بیشتر از مخاطب ندانیم. اما مذاکرات ژنو برای تعداد
زیادی خبرنگار فرصتی بود که از نزدیک یک اتفاق تاریخی را رصد کنند و اخبار
آن را بدون واسطه به مخاطبان خود ارایه کنند. این موضوع برای خبرنگاران
روزنامهها بهویژه روزنامههای اصلاحطلب که در هشتسال گذشته مزه توقیف و
تذکر را بهتر از بقیه اجزا کار خود چشیده بودند، امتیاز ویژهتری بود.
اگرچه روایتهای مختلفی از موضوع اجازه حضور خبرنگاران روزنامهها در
شبکههای اجتماعی منتشر شد، اما علاوه بر اینکه بپذیریم چه کسی یا کسانی
برای این موضوع پادرمیانی کردهاند، هویداست که نظر مثبت شخص وزیر خارجه و
سخنگوی این وزارتخانه نقش تعیینکنندهتری در ماجرا داشت. روزنامه «شرق»
نیز این امکان را یافت که در جریان مذاکرات ژنو به واسطه حضور یک خبرنگار،
اخبار و گزارشها را از منظر خود به اطلاع مخاطب برساند. در ادامه سه نوبت
تجربه پوشش خبری مذاکرات ژنو را فراتر از اخبارش با هم مرور میکنیم.
از پاویون مهرآباد تا پاویون GENEVA
اواسط اکتبر (یعنی مهرماه) مذاکره اول آغاز میشد، روابط عمومی
وزارتخارجه از تعدادی رسانه که از قبل تعیین شده بود، خواست تا خبرنگار
خود را معرفی کنند، بعد از نامهنگاریهای اینچنینی و انجام انگشتنگاری در
سفارت سوییس، بخش تشریفات وزارتخارجه، ویزای خبرنگاران را گرفت و
خبرنگاران همراه با تیم مذاکرهکننده و وزیر خارجه از پاویون دولت در
فرودگاه مهرآباد به مقصد ژنو عازم سفر شدند.
در هر سه پرواز هواپیمایی «معراج» با خلبان «سیهجانی» با همان
میهمانداران مسافران را به مقصد میرساند. در سفر اول، وزیر خارجه با
کمردرد شدید مواجه بود به همین دلیل نتوانست در هواپیما در جمع خبرنگاران
حضور پیدا کند؛ برخلاف سفرهای بعدی که با آمدن در بخش انتهایی هواپیما، به
خبرنگاران سلام و خسته نباشید گفت. تصاویری از «ظریف» که روی تخت و زیر پتو
در پرواز دراز کشیده، همانروز گرفته شد و قرار بود کسی آن را منتشر نکند.
اما خبرنگاری بدقولی کرد و ساعات ابتدایی روز اول مذاکره، آن را منتشر
کرد. سیدعباس عراقچی، عضو ارشد تیم مذاکرهکننده که بعد از ظریف ریاست
مذاکره را برعهده دارد و با مدتی سخنگویی ارتباط بیشتری با خبرنگاران داشت،
اغلب در جمع خبرنگاران حضور پیدا میکرد و از خطمشی مذاکرهای که در پیش
دارند، صحبت میکرد.
قبل از رسیدن به شهر ژنو، ردشدن از رشتهکوه پربرف
آلپ، برای همه ما جالب بود، تقریبا همه خبرنگاران و عکاسان تلاش میکردند
از یکی از پنجرههای کوچک هواپیما کادری برای عکاسی پیدا کنند تا عکسی از
این رشتهکوه رویایی در عکسهایشان داشته باشند. با گذشتن از رشتهکوه آلپ و
تکانهای شدید پرواز لای ابرها، بهیکباره فضای سبز گستردهای از
پنجرههای کوچک هواپیما مشخص میشود بعد از آن خانههایی با سقف شیروانی
رنگی، درست مانند نقاشیهای کودکی ما. بعد رودخانهای عریض که گویی شهر را
به دو نیم تقسیم میکند و دوباره فضای سبزی که به محوطه فرودگاه میرسد.
فرودگاهی پرافق که در دوردستش درختان سرسبزی دیده میشوند. ساختمان پاویون
اختصاصی فرودگاه ژنو با حروف «GENEVA» مشخص شده است، کارکنان فرودگاه با
احترام، نقش میزبانی را برعهده میگیرند، خودروهای تشریفات هیات
مذاکرهکننده را میبرند و چند ون که از نمایندگی تهران در ژنو راهی
فرودگاه شدهاند، خبرنگاران را به هتل رساندند. هتل CROWN PLAZA توسط
وزارتخارجه برای خبرنگاران رزرو شده بود اما در سفرهای بعدی، هزینه هتل
توسط خود خبرنگار، پرداخت شد. البته برخی خبرنگاران هم از این قاعده مستثنا
بودند و وزارتخارجه هزینه آنها را پرداخت کرد.
شهری متفاوت
روز اول حضور در ژنو برای خبرنگاران تجربه جالبی بود، حضور در شهری کاملا
متفاوت از تهران. هوای نمناک و تمیز شهر، با بارانهایی که اندکی میبارید و
اندکی میایستاد؛ سیستم حملونقل عمومی منظمی که زمان حضورشان در ایستگاه
روی تابلویی، مشخص بود و افق بازی که خیلی از ما را به دیدن شهر راغب
میکرد. گروهی از خبرنگاران با هم به راه افتادیم و در اولین ایستگاه، سوار
اتوبوس خط 10 شدیم. خطی که مسافران را از فرودگاه به مرکز شهر میرساند.
به کمک نقشههایی که از پذیرش هتل گرفته بودیم و برنامه MAP موبایلهامان
سعی میکردیم، گم نشویم. برای کسانی که اولینبار چنین شهری را میدیدند،
تصاویر جالب، کم نبود. بوقنزدن، ایستادن همه خودروها پشت خط عابر پیاده و
چراغ زرد و اجازهدادن به عابر برای ردشدن از خط عابر.
معماری یکسان و
همدست اروپایی، دوچرخهها و موتورهای پارکشده بسیار زیاد و نظم سرویس
حملونقل عمومی که با کارت تاریخدار حملونقلی که هتل داده بود
میتوانستیم از آن استفاده کنیم. البته برای سوار یا پیادهشدن نیازی به
نشاندادن کارت نبود اما گاهی بازرسان حملونقل، کارت مسافران را چک
میکردند و درصورتیکه کارت نداشتیم جریمه سنگینی نوشته میشد. شب اول پیش
از آنکه کنجکاوی ما ارضا شود، هوا تاریک شد و در ناباوری ما، مغازهها بسته
و شهر خلوت شد، ساعت حوالی هفت بود اما تنها اتوبوسها رفتوآمد میکردند
با انگشتشمار مسافر. البته هزینه خروج از هتل برای گروه کنجکاو ما
بازماندن از شامی بود که قرار بود در محل میهمانپذیر سفارت ایران در ژنو
نصیبمان شود و آنچه نصیبمان شد، خورش کرفس باقیمانده از چند شب پیش بود که
به شوخی به هم میگفتیم از خانه همسایه قرض گرفتهاند.
در تمام روزهای
مذاکرات ژنو حکایت غذای خبرنگاران همین بود، غذایی که از دفتر نمایندگی
آورده میشد اما عموما ما هیچ وقت در شرایط مناسب غذاخوردن نبودیم.
خبرنگاران بین هتل تا CICG
ساختمانی در ژنو به نام CICG محل برگزاری همایشهای مختلف بود که در جریان
سه دور مذاکره بر سر فعالیت هستهای ایران، برای استقرار خبرنگاران اختصاص
یافته بود. خبرنگاران تمام خبرگزاریها و روزنامههای بزرگ دنیا اینجا جمع
بودند، طبقه «منفی یک» هرکدام کنار هم نشسته بودند، برخلاف خبرنگاران
ایرانی که اغلب جوان و کمسن هستند، بین خبرنگاران خارجی میشد افراد
پرسنوسالی را دید که صاحب اسمهای معروفی هستند. برخی از آنها سالهاست که
در حوزه مسایل هستهای ایران کار میکنند و با منابع خبری مهمی مانند
کاخسفید یا نهادهای بینالمللی در ارتباط هستند.
برای خبرنگاران ایرانی اتاقی در طبقه دوم فراهم شده بود که میتوانستند
در آنجا مستقر باشند. البته تعداد کمی از خبرنگاران آن اتاق را برای
استقرار انتخاب میکردند بقیه یا در سالنی که همه خبرنگاران حضور داشتند،
مستقر شده بودند یا در لابی هتل اینترکنتینانتال. هتل تا محل خبرنگاران
فاصله یک کیلومتری داشت که میشد با اتوبوس خط 5 به آنجا برسیم اما گاهی
سرعت کار خبر موجب میشد که خود را به باد و بارانهای بیقرار شهر بسپاریم
تا به سرعت به محل اصلی خبر برسانیم. یکی از هتلهایگران شهر، محل
استقرار هیات مذاکرهکننده هفت کشور بود؛ محلی که میتوانستیم وزرای خارجه
کشورهای بزرگی مانند آمریکا، فرانسه، روسیه، آلمان، انگلیس و چین را در
کنار وزیر ایرانی خود ببینیم.
در هنگام عبور و مرور وزیر خارجه آمریکا،
مراتب امنیتی شدیدی حاکم میشود. عبور و مرور بقیه وزرای خارجه راحتتر
انجام میشود. تنها ماموران امنیتی هستند که جلو خبرنگاران را میگیرند تا
وارد مسیر عبور و مرور وزرای خارجه نشوند و با صدای هماهنگی با هم «هیس»
میکشند که خبرنگاری سوال نپرسد. گاهی هم وزرای خارجه برای مواجه نشدن با
خبرنگاران، از در پشتی هتل خارج میشوند. خبرنگاران اما در روزهای مذاکره
در لابی هتل سرگردانند، پخششده روی مبلهای هتل که با نورهای موضعی روشن
میشود و گاهی بهدنبال پریز برقی تا لپتاپهایشان را شارژ کنند. گاه به
دلیل کمبود جا مجبور به نشستن روی زمین میشوند که گویا خیلی به مذاق
مدیریت هتل خوش نمیآید و کارکنان هتل از خبرنگاران میخواهند که از روی
زمین بلند شوند حتی اگر جای دیگری برای نشستن نداشته باشند. البته همه این
موارد با احترام انجام میشود.
از چرت تا نشست خبری
هتل اینترکنتینانتال برای خبرنگاران جایی برای دستیابی به خبر توافق در
مذاکرات ایران و 1+5 بر سر فعالیت هستهای ایران بود، اما برای بسیاری دیگر
محلی برای نشستن در کافه و نوشیدن یا حضور در میهمانیهای مجلل بود.
همزمان با دور دوم مذاکرات، عروسی در طبقات هتل برپا بود و هنگام دور سوم
مذاکرات نیز جشن خیریهای به نفع کودکان بیسرپرست در حال برگزاری بود.
موسیقی اسپانیایی که میهمانان بار هتل را سرگرم کردهبود، چرت خبرنگاران را
هم میپراند.
در مذاکراتی که تا شب دیروقت به طول میانجامید خبرنگاران
زیادی بودند که به چرت یا حتی خواب رفته بودند و با سروصدای نشست خبری یا
عبور یک عضو مذاکره چرتشان پاره میشد. اگرچه خبرنگاران بزرگی برای پوشش
خبری مذاکرات ژنو در این محل حضور یافته بودند اما آنها عموما ارتباطی با
منابع خبر ایرانی نداشتند. حضور سخنگوی هیات مذاکرهکننده در جمع خبرنگاران
داخلی موجب میشد تا آنها به منبع خبر برای خبرنگاران خارجی تبدیل شوند.
برخی خبرنگاران تلویزیونهای ژاپنی و عربی هم از فرط بیخبری از مذاکرات
پشت درهای بسته، با خبرنگاران صداوسیمای ایران مصاحبه میکردند چون به
واسطه استقرار دوربینهایشان در طبقه همکف بیشتر در چشم بودند.
مذاکرهکنندهها پشت درهای بسته مذاکره میکردند و نصیب خبرنگاران، خبر
رفتوآمد مذاکرهکنندگان و شروع و پایان مذاکره دو یا چندجانبه بود یا خبر
گرفتن از «مایکل مان»، سخنگوی «کاترین اشتون» که بیشتر به گپ و گفت با او
منجر میشد نه دست پیدا کردن به خبر.
همانطور همصحبتی با «آلن ایر»،
سخنگوی فارسی زبان وزارت خارجه که او نیز خبری نمیداد بلکه فقط با
خبرنگاران ایرانی همصحبت میشد. البته از همین همصحبتیها متوجه شدم که
او خیلی علاقهمند به خواندن کتاب فارسی است و در روزهای مذاکره در حال
مطالعه کتاب «آقای سفیر» است. این کتاب به مرور خاطرات جواد ظریف پرداخته
است.
شبهای آخر مذاکره برای مذاکرهکنندگان شب سختی بود اما برای
خبرنگاران شب درازتری بود چون تازه بعد از پایان مذاکره و نشستهای خبری،
آنها باید به سرعت خبر و گزارشهای خود را به رسانههایشان در تهران
میرساندند؛ رسانهای که دو ساعت دیرتر از وقت ژنو، منتظر دریافت گزارشهای
خبرنگارانشان از ژنو بودند. بعد از فشار کار و بیش از 28 ساعت بیداری آن
هم وقتی که اتاقت را در هتل برای چندمین بار تحویل داده باشی، میتوان روی
مبل یا صندلی یا روی زمین هم پلاس شد، آن هم وقتی خیالمان از بابت توافق
ژنو راحت شده باشد.