
رئیسجمهور آمریکا گفت: «این ریاستجمهوری بسیار قدرتمندتری نسبت به دفعه اول است، اما دفعه اول هم کارهای عظیمی انجام دادم. دفعه اول، من برای بقا میجنگیدم و برای اداره کشور میجنگیدم. این بار برای کمک به جهان و برای کمک به کشور میجنگم. میدانید، این یک ریاستجمهوری بسیار متفاوت است.»
قبل از شروع، ذکر مقدمهای درباره هماهنگی برای انجام مصاحبه با دونالد ترامپ، خالی از لطف نیست. در شرایط عادی، خبرنگارانی که به دنبال ملاقات حضوری با رئیسجمهوری آمریکا هستند، ابتدا یک طرح پیشنهادی مفصل درباره مصاحبه مینویسند. این طرح، اهداف مصاحبه، حوزههای کلی گفتوگو و دلایل زیادی را که رئیسجمهور باید، به نفع خودش، با این خبرنگاران خاص و نه با خبرنگاران دیگر صحبت کند، شرح میدهد.
به گزارش هممیهن به نقل از آتلانتیک، سپس این پیشنهاد برای مقامات کاخ سفید ارسال میشود. اگر همه چیز خوب پیش رفت، مذاکرات برای انجام مصاحبه آغاز میشود. اگر کارکنان کاخ سفید بهطور معقولی مطمئن باشند که مصاحبه به نحوی در راستای اهداف آنها خواهد بود از رئیسجمهور، درخواست میکنند که با مصاحبه موافقت کند. گاهی اوقات، رئیسجمهور موافقت میکند. این اتفاقی است که اخیراً برای ما افتاده است.
ما این فرآیند را در جریان گزارش که میخوانید، طی کردیم. ما پیشنهاد خود را اینگونه مطرح کردیم: دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، به لطف پیروزی در دور دوم ریاستجمهوری و تغییر چشمگیر در آمریکا و جهان، اکنون میتواند به عنوان مهمترین رهبر آمریکایی قرن بیستویکم شناخته شود و ما میخواهیم به تفصیل شرح دهیم که چگونه این اتفاق افتاد. تنها چهار سال پیش، پس از شورش خشونتآمیزی که او به راه انداخت، به نظر میرسید که کار ترامپ تمام شده است.
شبکههای اجتماعی حساب او را ممنوع یا تعلیق کرده بودند و او توسط حامیان مالیاش طرد شده بود. جمهوریخواهان او را محکوم کرده بودند و کشور در حال حرکت به سمت شروع تازه ریاستجمهوری جو بایدن بود. سپس ضربات بیشتری به ترامپ وارد شد؛ کیفرخواستها، احکام مدنی و ردصلاحیتهای بیپایان توسط افرادی که زمانی برای او کار میکردند، از راه رسیدند و حالا چند ماه است که او دوباره رئیسجمهور شده است. ما میخواهیم از زبان خودش بشنویم که چگونه او یکی از قابلتوجهترین بازگشتها را در تاریخ سیاسی آمریکا رقم زده است و چه درسهایی، در طول این مسیر آموخته است.
ترامپ موافقت کرد که ما را ببیند. بهطور ضمنی به ما قول ملاقات و عکاسی داده شد؛ احتمالاً در دفتر بیضیشکل، هرچند احتمالاً در اتاق لینکلن. اما بعد، همانطور که اغلب در این کاخ سفید اتفاق میافتد، همه چیز به هم ریخت. هفتهای که قرار بود مصاحبه ما انجام شود، ترامپ پیامی توهینآمیز در Truth Social منتشر کرد و با اسم بردن از مجله آتلانتیک به ما حمله کرد.
او نوشت: «اشلی پارکر قادر به انجام یک مصاحبه منصفانه و بیطرفانه نیست. او یک دیوانه چپ رادیکال است و تا جایی که من او را میشناسم، تا حد امکان وحشتناک بوده است. تا به امروز، او حتی نمیداند که من سه بار رئیسجمهور شدهام.» (این جمله آخر درست است - اشلی پارکر نمیداند که ترامپ سه بار رئیسجمهور شده است!) «به همین ترتیب، مایکل شرر هرگز گزارش منصفانهای درباره من ننوشته است، فقط منفی نوشته است و تقریباً همیشه دروغ میگوید.»
ظاهراً، با پخش شدن خبر ملاقات ما در حلقه نزدیکان ترامپ، فردی برخی از چیزهایی را که ما (به طور خاص اشلی) گفته و نوشته بودیم و ترامپ دوست نداشت، به او یادآوری کرده بود. ما هنوز نمیدانیم آن فرد که بود، اما بلافاصله با عواقب مسئله روبهرو شدیم: گفتند نه از عکاسی خبری هست و نه بازدید از دفتر بیضیشکل تازه بازسازی شده یا اتاق لینکلن، و قطعاً نه مصاحبه.
اما هر دوی ما به اندازه کافی اخبار ترامپ را پوشش دادهایم که بدانیم اولین کلمه او به ندرت آخرین کلمه اوست؛ بنابراین ساعت ۱۰:۴۵ صبح شنبه اواخر ماه مارس، با تلفن همراهش با او تماس گرفتیم. او نپرسید چطور شمارهاش را پیدا کردهایم. تنها چیزی که میتوانیم بگوییم این است که کارکنان کاخ سفید کنترل ناقصی بر دستگاههای ارتباطی شخصی ترامپ دارند. رئیسجمهور در کلوپ کانتری که در بدمینستر، نیوجرسی دارد، بود. شمارهای که روی صفحه نمایشش چشمک میزد، شمارهای ناآشنا بود، اما به هر حال پاسخ داد. او پرسید: «چه کسی تماس میگیرد؟»
رئیسجمهور، با وجود حملاتش به ما در چند روز قبل، که ظاهراً از یک هفته موفقیتش احساس دلگرمی میکرد، مشتاق صحبت در مورد دستاوردهایش بود. او گفت اگر گزارشی که ما نوشتیم را دوست داشته باشد، حتی ممکن است دوباره با ما صحبت کند. او گفت: «به اهالی آتلانتیک بگویید، اگر گزارشهای خوب و واقعی مینوشتند، مجلهشان پرطرفدار میشد.» او با اشاره به صاحبان رسانهها بهطور کلی و - ما حدس میزدیم - به طور خاص منظورش بزوس بود، گفت: «میدانید، در یک نقطه، آنها تسلیم میشوند. در یک نقطه میگویند، دیگر بس است.» او آرام خندید.
مصاحبه بسیار بسیار جالبی خواهد بود. فکر میکنید بایدن این کارها را انجام میداد؟ من اینطور فکر نمیکنم. حالتون چطوره دوستان؟
خوبیم، چطورید؟ ممنون که ما رو دعوت کردید.
من هم خوبم. خیلی ممنونم.
از دیدنتون خوشحالم؛ و ممنون که مصاحبه رو در Truth Social اعلام کردید.
میخواستم یک کم بیشتر بهتون فشار بیارم. اما در عین حال، حدود پنج برابر بیشتر مجله خواهید فروخت.
باور کنید، من بازاریابی رو درک میکنم.
من این کار رو برای شما انجام دادم. [او با ژستی اشاره میکند.]جفری، این دفتر بیضی جدید است و مردم عاشقش هستند. همه اون نقاشیها توی گاوصندوقها بودند. ما گاوصندوقهایی در طبقه پایین داریم. حدود ۴۰۰۰ نقاشی دارند و من از بعضی از رؤسایجمهور بزرگ عکس گرفتم.
واقعاً متفاوت به نظر میرسد.
خب، حالا همان طوری است که باید میبود. قبلاً، از این نقاشیها مراقبت نمیکردند. هیچ مراقبت دلسوزانه و محبتآمیزی وجود نداشت.
آیا از پول خودت برای دفتر بیضیشکل استفاده میکنی؟
بله، من خودم این کار را میکنم. بالا را میبینی؟ همهاش از مارالاگو آمده.
واقعاً؟
بله.
صبر کن، طلاکاری شده؟
بله، طلا است. همه طلای ۲۴ عیار است؛ که جالب است هیچ کسی هرگز رنگی که شبیه طلا باشد، پیدا نکرده است. آنها هرگز رنگی پیدا نکردهاند که بتوانید چیزی را رنگ کنید و شبیه طلا شود.
شایعهای که قرار است سقف را درست کنید، حقیقت دارد؟
بله، من این کار را میکنم. سوال این است: آیا لوستر را هم درست کنم؟ لوستر کریستالی زیبا، درجه یک، زیبا. اینجا خوب میشود. تقریباً لازم است. اما نمیدانم. ما بیشتر روی چین و روسیه تمرکز داریم. اما میدانید، همه اینها جدید هستند. مجسمه جورج واشنگتن در خزانه بود. بیشتر آن عکسها در خزانه بودند. اینجا خیلی خوب شده. ما همین چند دقیقه پیش دبیرکل ناتو، مارک روته را اینجا داشتیم و نخستوزیر نروژ را هم داشتیم که درست قبل از شما آمده بود. ما روابط بسیار خوبی با همه داریم. آنها زیاد در این خصوص صحبت نمیکنند، اما همه آنها میخواهند با من ملاقات کنند. ما در تلاشیم تا به کشتارگاه جنگ اوکراین پایان دهیم.
بله، ما میخواهیم در مورد این موضوع هم صحبت کنیم. اما اول میخواستم از شما به خاطر دعوت ما تشکر کنم. فکر میکنم صحبت کردن بهتر از حرف نزدن است. ما در تلاشیم تا یک گزارش تهیه کنیم که به نظرم هم منصفانه و هم متعادل باشد.
این تمام چیزی است که من میخواهم. منصفانه. منصفانه و متعادل. من قبلاً این را شنیدهام.
سوال جذاب داستان روی جلد ما این است که چطور این کار را کردید؟ اگر به ژانویه ۲۰۲۱، فوریه ۲۰۲۱ نگاه کنید، مردم اصلاً مطمئن نبودند که شما برگردید و فقط برای اینکه منصف باشم، میخواستم از شما بپرسم که فکر میکنید چه چیزی در مورد رئیسجمهوری شدن شما هستند که هنوز خیلیها نفهمیدهاند؟
من واقعاً معتقدم که کاری که انجام میدهم برای کشور، برای مردم و برای بشریت خوب است. همانطور که شنیدید، من همین الان با نخستوزیر نروژ دیدار کردم و جداگانه، با دبیرکل ناتو. ما همچنین چند دقیقه پیش رئیس سابق ناتو، استولتنبرگ را داشتیم. آدم فوقالعادهای است. هر دو آدمهای فوقالعادهای هستند و آنها بیانیهای دادند. آنها گفتند: «اگر شما این جنگ را تمام نکنید، هرگز تمام نخواهد شد؛ برای همیشه ادامه خواهد داشت و مردم برای مدت طولانی کشته خواهند شد.» مردم دارند از دست میروند. من گفتم ۲ هزار ۵۰۰ نفر در هفته و شاید هم نزدیک به ۵ هزار نفر در هفته، که بیشتر آنها سربازان روسی و اوکراینی هستند و اگر بتوانیم جلوی این را بگیریم، اتفاق خیلی خوبی خواهد بود.
اما بگذارید این را از شما بپرسم، چون تصویر رونالد ریگان درست بالای شانه شما قرار دارد.
بله.
به مدت ۱۰۰ سال، رؤسایجمهور آمریکا ذاتاً با ملتهای کوچکتری که توسط روسیه مورد آزار و اذیت یا ستم قرار گرفتهاند، همدردی کردهاند. به نظر نمیرسد شما همان همدردی ذاتی را داشته باشید. فقط رونالد ریگان نیست. جیمی کارتر، جان افکندی و ... هم همینطور این همدردی را داشتند. چرا به نظر نمیرسد شما همان احساسی را که هر رئیسجمهور آمریکایی دیگری نسبت به این ملتهای مورد آزار و اذیت و ستم داشته است، داشته باشید؟
فکر میکنم دارم. فکر میکنم دارم اوکراین را نجات میدهم. فکر میکنم ملت اوکراین خیلی زود له خواهد شد. این یک ماشین جنگی بزرگ است. بیایید صادق باشیم. اگر من نبودم؛ من کسی بودم که به اوکراینیها موشکهای جاولین دادم که تانکهای روسی را از کار انداختند. وقتی تانکها در گل گیر کردند. من تعداد زیادی موشک جاولین به آنها دادم. اینها موشکهای ضدتانک است. آنها وقتی تانکها در گل گیر کردند، همه را منهدم کردند.
میدانید! خیلی جالب بود. زیرا اگر آن تانکها وارد میشدند، ۱۳ کیلومتر به کییف مانده بود و قرار بود کییف را تصرف کنند. اگر به کییف میرسیدند پایان جنگ بود. در عرض یک روز تمام میشد؛ و این یکی از دلایلی بود که جنگ ادامه پیدا کرد. حالا، من همچنین میتوانم بگویم که ادامه جنگ خیلی بد بود، زیرا افراد زیادی جان باختند. افراد بسیار بیشتری در آن جنگ نسبت به آنچه گزارش میشود، جان باختهاند. نهفقط سربازان. تعداد زیادی سرباز، بلکه افراد بسیار دیگری نیز جان باختند. میدانید، من واقعاً میتوانم بگویم که خیلی خوب بودهام، زیرا دارم اوکراین را نجات میدهم. نخستوزیر نروژ که مرد بسیار محترمی است میگوید اگر رئیسجمهور ترامپ وارد نمیشد، این جنگ هرگز پایان نمییافت. فکر میکنم دارم خدمت بزرگی به اوکراین میکنم. به این باور دارم.
البته اوکراینیها به این باور ندارند.
خب، باور ندارند، چون تبلیغات خوبی دارند. ببینید، اگر من رئیسجمهور بودم، جنگ اوکراین هرگز اتفاق نمیافتاد. هرگز اتفاق نمیافتاد و چهار سال هم اتفاق نیفتاد.
میخواهم از شما در مورد چیزی که همین الان در پست Truth Social خود نوشتید بپرسم. ضمناً، من عاشق این جمله هستم که «از بین همه، با جفری گلدبرگ ملاقات خواهم کرد.»
اوه! خوشت آمد؟ مجبور بودم این کار را بکنم.
چه ذوق و سلیقه خوبی.
مجبور بودم برای مردم توضیح بدهم. این روش من برای توضیح دادن به مردم است که شما اینجا هستید، چون اکثر مردم میگویند: «چرا این کار را میکنی؟» من این کار را میکنم، چون میخواهم احترام بگذارم.
شما بعد از صحبت در مورد «من گزارش تخیلی نوشتهام»، نوشتید که من از سیگنالگیت خیلی سود بردهام. من نفهمیدم این یعنی چه؟
خب، منظورم فقط این بود که...
میگویید سیگنالگیت واقعی بود؟
بله، واقعی بود و قرار بود چیز دیگری هم اضافه کنم، اما وقت کافی نداشتم.
نوشتن این پستها چقدر طول میکشد؟
نه خیلی زیاد.
فکر نمیکردم اینطور باشد.
من خیلی سریع مینویسم. شگفتزده خواهید شد. تحت تأثیر قرار خواهید گرفت. من دوست دارم خودم این کارها را انجام دهم. گاهی اوقات آنها را دیکته میکنم و دیگری مینویسد. اما دوست دارم خودم این کار را انجام دهم. چیزی که میگویم این است که این مسئله به یک خبر بزرگ تبدیل شد. شما موفق بودید و آن را به یک خبر بزرگ تبدیل کردید.
اما شما نمیگویید که به این معنا موفق بود که یک مشکل امنیتی-عملیاتی را که باید برطرف کنید، آشکار کرد.
نه. چیزی که میگویم این است که به این دلیل موفق بود که شما آن را بهطور گسترده برای عموم منتشر کردید.
اوه.
شما توانستید گزارش بزرگی را منتشر کنید. این یک خبر بسیار بزرگ شد.
اما آیا از این موضوع درس سیاسی گرفتهاید و با [وزیر دفاع]پیت هگزت و [مشاور امنیت ملی]مایک والتز در مورد آن صحبت کردهاید؟
فکر میکنم ما یاد گرفتیم که شاید از سیگنال استفاده نکنیم. باشه؟ اگر میخواهید حقیقت را بدانید. من رک و پوستکنده به این افراد میگویم که از سیگنال استفاده نکنند. اگرچه افراد زیادی از آن استفاده کردهاند. اما هر چه که باشد، هر کسی که آن را دارد، هر کسی که مالک آن است، من نمیخواهم از آن استفاده کنم.
شما خودتان از سیگنال استفاده نمیکنید؟
من از آن استفاده نمیکنم. نه.
شما از حامیان بزرگ پیت هگزت هستید، اما او در هفتههای اخیر سه مشاور ارشد را اخراج کرده است، رئیس دفتر خود را تغییر داده است، یک استودیوی آرایش در پنتاگون راهاندازی کرده است، او طرحهای حمله را در دو گفتوگوی مختلف در سیگنال، از جمله یکی با همسر و وکیل شخصیاش، فاش کرده است. آیا با او در مورد سر و سامان دادن به این وضعیت صحبت کردهاید؟
بله، صحبت کردهام.
چه گفتید؟
پیت دوران سختی را پشت سر گذاشته است. فکر میکنم او اوضاع را سر و سامان میدهد. فکر میکنم او آدم باهوشی است. او آدم بااستعدادی است. انرژی زیادی دارد. او از این بابت خیلی ضربه خورده است. اما من با او صحبت کردم، یک صحبت مثبت. با او صحبت کردم.
توضیحش چیست؟
ببینید! شما وزیر دفاعی داشتید که به مدت یک هفته در حین عملیات غایب بود و هیچکس نمیدانست او کجاست. به این فکر کنید. چه بخواهیم چه نخواهیم، خروج از افغانستان شاید شرمآورترین لحظه در تاریخ کشورمان بود. وحشتناک است. اگر من بودم پایگاه هوایی بگرام را نگه میداشتم. قرار بود بگرام را نگه دارم، چون درست کنار جایی است که چین سلاحهای هستهای خود را میسازد. اما شما وزیر دفاعی داشتید که این کار را کرد که منجر به آن فاجعه شد. فکر میکنم این مسئله خیلی خیلی بدتر است.
فکر میکنید هگزت میماند؟
بله، او در امان است.
آیا او بیشتر از مایک والتز میماند؟
والتز اوضاعش خوب است. منظورم این است که او اینجاست. او همین حالا از این اتاق خارج شد. حالش خوب است. او هم آسیب دیده است.
چند هفته پیش، چندین نفر از اعضای شورای امنیت ملی برکنار شدند. افرادی مانند لورا لومر و دیگران با نگرانیهایی در مورد برخی از افراد فعلی در دولت شما به شما مراجعه کردهاند. آیا مردم آمریکا باید انتظار داشته باشند که تغییرات بیشتری در رابطه با افرادی که در دولت شما کار میکنند، رخ دهد؟
امیدوارم اینطور نباشد، اما میدانید، گاهی اوقات بعداً در مورد افراد اطلاعاتی کسب میکنید. افراد به شما توصیههایی میدهند. شما توصیههایی در مورد یک نویسنده دریافت میکنید، و سپس شش ماه بعد متوجه میشوید که آنها کاری انجام دادهاند که شما از آن راضی نبودید، و احتمالاً آنها را اخراج میکنید یا به آنها تذکر میدهید، یا آنها را اخراج میکنید.
من، به طور غیرمستقیم یا مستقیم، ۱۰ هزار نفر را استخدام میکنم. این خیلی زیاد است. میدانید، این دفتر جایی است که همه چیز از آنجا شروع میشود. این یک دفتر شگفتانگیز است. خندهدار است. من بزرگترین افراد جهان را به این دفتر میآورم. آنها دفاتر بزرگی دارند، قدرت زیادی دارند، شرکتها یا کشورهای بزرگی دارند و همه آنها میخواهند بایستند و میخواهند نگاه کنند: این دفتر بیضیشکل است. میدانید. شگفتانگیز است. اما از طریق این دفتر، من حدود ۱۰،۰۰۰ نفر را استخدام میکنم. به طور مستقیم/غیرمستقیم. از وزیر امور خارجه و دیگران، و انتصاب قضات دیوان عالی - سه نفر - گرفته تا افراد بسیار پایینتر؛ و در طول همه این استخدامها، متوجه خواهید شد که اشتباه کردهاید.
به نظر میرسد که شما اکنون قدرت را کاملاً متفاوت به کار میگیرید. اما سوال من مربوط به ژانویه ۲۰۲۱ است؛ شما در تبعید بودید؛ برای حیات سیاسی خود میجنگیدید.
من اینطور فکر نمیکنم، اما حدس میزنم حق با شماست. ممکن است تا حدودی حقیقت داشته باشد.
اولین لحظهای که متوجه شدید میتوانید به قدرت برگردید، وقتی متوجه شدید که این اتفاق میتواند دوباره رخ دهد، چه زمانی بود؟
من بسیار مثبتاندیش هستم. من در تردید بودم که آیا میخواهم برگردم یا نه، اما هرگز فکر نمیکردم که نتوانم. ران دسانتیس را داشتیم که یک گزینه جذاب بود. مردم میگفتند: «اوه، او عالی عمل خواهد کرد.» و در سمت دموکراتها - حدس میزنم - چند گزینه جذاب داشتیم. چه کسی میداند؟ البته من فکر نمیکردم جذاب باشند. به نظر من، بایدن یک رئیسجمهور شکستخورده بود.
او میلیونها و میلیونها نفر را به کشور راه داد که نباید اینجا باشند. این یک مشکل عظیم است. فکر میکردم شاید نامزد نشوم، اما فکر میکردم اگر این کار را بکنم، برنده میشوم. اما هرگز آن را بازگشت به عقب در نظر نگرفتم. بسیاری از مردم آن را بازگشت به عقب مینامند. حدس میزنم اکثر مردم آن را بزرگترین بازگشت سیاسی تاریخ مینامند. فکر میکنم این یک افتخار است، اما من آن را بازگشت به عقب نمیدانم. من فقط آن را اینگونه میبینم: من فقط به راهم ادامه میدهم. نباید از این کلمه خجالت بکشم، زیرا احتمالاً دقیق است. من آن را بازگشت به عقب نمیدانم.
وقتی هفته گذشته به عنوان بخشی از خبرنگاران به دفتر بیضیشکل آمدم، از شما در مورد اینکه اداره مالیات (IRS) دانشگاه هاروارد را هدف قرار میدهد، سوالی پرسیدم و شما با شور و شوق زیادی در مورد اینکه محافظهکاران توسط IRS هدف قرار میگیرند صحبت کردید. شما همچنین دستور اجرایی را صادر کردید و کریس کربس را به نقض متمم اول قانون اساسی متهم کردید، آیا شما او را به خاطر دیدگاهش در مورد انتخابات ۲۰۲۰ مجازات میکنید؟
درست است.
نگرانی زیادی در کشور وجود دارد که استفاده شما از قدرت اجرایی برای تعقیب افرادی که با آنها مخالف هستید، نشاندهنده میل به سمت اقتدارگرایی است. شما Truth Social را راهاندازی کردید، شاید این یک شوخی بود که نوشتید «کسی که کشورش را نجات میدهد، هیچ قانونی را نقض نمیکند.» آیا مردم باید نگران باشند که ماهیت ریاستجمهوری تحت نظر شما در حال تغییر است؟
نه. ببینید، در تاریخ، هیچکس مانند من مورد تعقیب قضایی قرار نگرفته است. ممکن است برای شما سختتر باشد که ببینید، زیرا شما در آن سوی ماجرا هستید. اما هیچکس مانند من مورد تعقیب قرار نگرفته است. من برای مدتی متوجه این موضوع نشدم. وقتی مدیر سابق افبیآی جیمز کومی را اخراج کردم، به من گفته شد که اخراج او یک اشتباه وحشتناک بوده است، که مثل بومرنگ به شما باز خواهد گشت. وقتی او را اخراج کردم، مثل این بود که سنگی به لانه زنبور انداخته باشم. همه چیز در افبیآی دیوانهوار شد.
هیچوقت کسی مثل من مورد تعقیب قرار نگرفته است. من میگویم که در اولین ریاستجمهوری، ما به موفقیتهای زیادی دست یافتیم؛ میدانید، به من نمرههای خیلی خوبی داده شده است. به من نمرههای خیلی خوبی داده شده است؛ و میدانید، وقتی به اقتصاد نگاه میکنید، ما با کووید ضربه خوردیم و وقتی بازار سهام را پس از کووید پس گرفتیم، بالاتر از قبل از ورود کووید بود، عمل کرد که رک و پوستکنده بگویم بسیار شگفتانگیز است.
اما واقعیت این بود: وقتی من اینجا بودم، از من جاسوسی میشد؛ آنها از من جاسوسی میکردند و حالا این ثابت شده است؛ میدانید، بسیاری از این چیزها ثابت شدند، کل ماجرای تحقیقات مولر، جاسوسی بود. منظورم این است که خلاصهاش این بود که من هیچ ارتباطی با روسیه نداشتم.
بیایید فقط...
بگذاریم حرفم را تمام کنم. این ریاستجمهوری بسیار قدرتمندتری نسبت به دفعه اول است، اما دفعه اول هم کارهای عظیمی انجام دادم. دفعه اول، من برای بقا میجنگیدم و برای اداره کشور میجنگیدم. این بار برای کمک به جهان و برای کمک به کشور میجنگم. میدانید، این یک ریاستجمهوری بسیار متفاوت است.
بیایید فقط برای ادامه بحث تصریح کنیم که شما در مورد تمام اتفاقاتی که میگویید برایتان افتاده، حق دارید. اما اکنون دوباره به اوج قدرت رسیدهاید. آیا بهتر نیست وقت خود را صرف تمرکز بر چین و تمام مسائل مهم دیگر کنید، نه انتقامگیری علیه افرادی که فکر میکنید چهار یا هشت سال پیش شما را آزار و اذیت کردند؟
شما دو نوع آدم دارید. بعضیها میگویند: «شما همین الان یکی از بزرگترین انتخابات تاریخ کشورمان را داشتید. بروید کار بزرگی انجام دهید، دوران خدمت خود را بگذرانید و دوباره آمریکا را بزرگ کنید.» درست است؟ سپس گروهی از افراد را دارید که میگویند: «این کار را انجام دهید. بروید و کار بزرگی انجام دهید. اما نمیتوانید بگذارید مردم از مجازاتی که از آن قسر در رفتهاند، فرار کنند.» من در گروه اول هستم، باور کنید یا نه.
مطمئن نیستم که بتوانم باور کنم.
بله. اما بسیاری از افرادی که در دولت هستند اینطور نیستند. آنها احساس میکنند که با من واقعاً بدرفتاری شده است و چیزهایی هست که شما میگویید من در آنها نقشی داشتم که در واقع نداشتم. اما افرادی بودند که از من انتقام گرفتند. افرادی در این دولت که دونالد ترامپ را دوست دارند یا عاشق او هستند و عاشق MAGA هستند و عاشق همه چیز آن هستند، به دنبال انتقام هستند. من فکر میکنم این مهمترین جنبش سیاسی در تاریخ کشورمان است.
بزرگتر از تأسیس حزب جمهوریخواه در دهه ۱۸۵۰؟
نه، نه، نه، اما یک جنبش بزرگ است. جنبشهای کمی مانند آن وجود داشته است. بنابراین، این فقط یک جنبش شگفتانگیز بوده است و فکر میکنم وفاداران زیادی دارم. من افرادی دارم که از این نحوه برخورد با من خوششان نمیآید.
چیزی که نمیتوانم به آن فکر نکنم این است که شما یکی از موفقترین افراد تاریخ هستید، درست است؟ شما دو بار ریاستجمهوری را بردهاید...
سه بار.
دقیقاً سوال همین است! در این برهه از دوران حرفهایتان، فکر نمیکنید بتوانید از این ایده که در سال ۲۰۲۰، برنده شدهاید، دست بردارید؟ منظورم این است که من باور نمیکنم که شما در انتخابات ۲۰۲۰ برنده شدهاید.
من از شما نمیخواهم باور کنید.
اکثر مردم باور ندارند که شما در انتخابات ۲۰۲۰ برنده شدهاید. بسیاری از مردم باور ندارند که شما برنده شدهاید.
ببینید، برای من آسان است که وقتی این را میگویید، فقط پاسخ ندهم و میتوانم بگذارم ادامه دهید. اما من آدم بسیار صادقی هستم. من میدانم که در انتخابات تقلب شده است. بایدن ۸۰ میلیون رأی نیاورد و او با رأی سیاهپوستان در ایالتهای چرخشی، باراک حسین اوباما را شکست نداد. ما شواهد زیادی داریم. منظورم این است که ما اطلاعات زیادی داریم. از ۵۱ مأمور گرفته تا لپتاپ جهنمی، تا همه این چیزهای مختلف. بنابراین، همانطور که شما میگویید، راحتتر است که بگذاریم ادامه دهید.
اما من آدم بسیار صادقی هستم و با تمام وجودم به آن اعتقاد دارم، و با واقعیت به آن اعتقاد دارم. من براساس واقعیت به آن اعتقاد دارم؛ و چهار سال بدی برای این کشور گذشت. این کشور مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. ما رئیسجمهوری داشتیم که واقعاً بد بود.
فکر میکنم کاناداییها با شما مخالف باشند.
کاناداییها. مشکلی که من با کانادا دارم این است: ما سالانه ۲۰۰ میلیارد دلار به آنها یارانه میدهیم و ما به بنزین آنها نیاز نداریم؛ به نفت آنها نیاز نداریم؛ به چوب آنها نیاز نداریم. ما به هیچ نوع انرژی آنها نیاز نداریم. ما به هیچ چیز آنها نیاز نداریم. من میگویم که کانادا یک ایالت پنجاهویکم عالی خواهد بود. من عاشق کشورهای دیگر هستم. من عاشق کانادا هستم.
من دوستان خیلی خوبی در کانادا دارم. وین گرتزکی دوست من است. منظورم این است که من دوستان خیلی خوبی دارم. به وین گفتم: «من به تو بیاعتنایی میکنم، وین.» نمیخواهم اعتبار او را در کانادا خراب کنم. گفتم: «فقط وانمود کن که من را نمیشناسی.»، اما آنها آدمهای خیلی خوبی هستند. میدانید، آنها ۹۵ درصد از تجارت خود را با ما انجام میدهند. به یاد داشته باشید، اگر آنها یک ایالت ما باشند، هیچ تعرفهای وجود ندارد. آنها مالیات کمتری خواهند پرداخت. ما باید از آنها به صورت نظامی محافظت کنیم.
شما واقعاً میخواهید که آنها به یک ایالت آمریکا تبدیل شوند؟
فکر میکنم عالی میشود.
یک ایالت دموکرات بسیار بزرگ؟
خیلیها این را میگویند، اما اگر لازم باشد، من با آن مشکلی ندارم، چون فکر میکنم، میدانید، در واقع، تا اینکه من آمدم...
من نابغه سیاسی نیستم، اما میدانم که آنها به کدام سمت رأی خواهند داد. آنها پزشکی را هم سوسیالیستی کردهاند.
میدانید، تا زمانی که من آمدم، به یاد داشته باشید که محافظهکاران کانادا با ۲۵ امتیاز پیشتاز بود.
درست است.
پس من به اندازه کافی مورد تنفر کاناداییها قرار گرفتهام که انتخابات را به یک رقابت نزدیک تبدیل کردم، درست است؟ من حتی نمیدانم که آیا این یک رقابت نزدیک است یا نه. اما محافظهکاران، فرماندار ترودو را خیلی دوست نداشتند، و من او را فرماندار ترودو صدا میزدم، اما او از این خوشش نمیآمد.
سازمان ترامپ کلاههای «ترامپ ۲۰۲۸» را میفروشد. آیا در مورد نامزدی برای بار سوم به دنبال اجازه قانونی بودهاید؟
نه.
من این بار به شما و ریاستجمهوری شما نگاه میکنم، و شما بسیاری از هنجارها، هنجارهای دموکراتیک را زیر پا گذاشتهاید.
این یک فروپاشی بزرگ خواهد بود، اینطور نیست؟
بزرگترین فروپاشی است.
خب، شاید من فقط سعی میکنم همه چیز را درهم بشکنم.
آیا این یک هنجارشکنی خیلی شدید نیست؟
هر جا که میروم مردم همیشه فریاد میزنند، «۲۰۲۸!» آنها خوشحال هستند. مردم از این ریاستجمهوری بسیار راضی هستند. من به جز فاکس، نظرسنجیهای خیلی خوبی داشتهام. فاکس هیچوقت نظرسنجیهای خیلی خوبی به من نمیدهد، اما حتی در فاکس هم نظرسنجیهای خیلی خوبی دارم، اما فاکس هیچوقت نظرسنجیهای خوبی به من نمیدهد. فاکس از خیلی جهات به خاطر این موضوع مایه ننگ است. اما، میدانید، من امروز چیزی نوشتم، گفتم: «روپرت مرداک سالهاست که به من میگوید از شر نظرسنجیکنندگانش خلاص میشود»، اما آنها هرگز این کار را نکردهاند؛ آنها هرگز با من، درست رفتار نکردهاند. اما من نظرسنجیهای خیلی خوبی داشتهام، از جمله در فاکس.
«ترامپ ۲۰۲۸»، هنجاری نیست که شما حاضر باشید آن را بشکنید؟
خب، فقط این را به شما میگویم. نمیخواهم واقعاً در موردش صحبت کنم، اما این چیزی نیست که من به دنبال انجام آن باشم. این چیزی نیست که من به دنبال انجام آن باشم و فکر میکنم انجام آن کار خیلی سختی باشد. اما به من گفتهاند: «نه، نه، باید کاندیدا شوی.»
شما در مورد انتقال مجرمان آمریکایی به زندانهای خارجی صحبت کردهاید. شما از دادگاهها به دلیل الزام مراحل دادرسی برای اخراج مهاجران بدون مدرک در اینجا در کشور انتقاد کردهاید. آیا به نظر شما محدودیتهای مشخصی برای میزان پیشروی شما وجود دارد؟
بله.
آیا دلیلی وجود دارد که یک شهروند آمریکایی نگران رعایت حقوق دادرسی خود توسط دولت شما باشد؟
اوه، میتوانید آن را باز کنید؟ آن را بکشید. [او به کارولین لیویت، سخنگوی کاخ سفید، دستور میدهد پردههای آبی محافظ اعلامیه استقلال را بکشد.]کارولین چطور است؟ کارولین چطور است؟ خوب است؟ کارش را خوب انجام میدهد؟
کارولین؟ او با من خیلی سختگیر است.
اوه، اوه، اینطوره؟ اوه.
اوه، بله.
من این را نمیدانستم.
احتمالاً با گفتن این حرف باعث افزایش حقوقش شدم.
وای.
کارولین لیویت: من یک جلسه توجیهی کامل در مورد جفری گلدبرگ برگزار کردم.
اوه، واقعاً؟ اوه، او میتواند سرسخت باشد. او میتواند سختگیر باشد. به هر حال، خیلی باحال است؛ بنابراین سوال اصلی این بود آیا شهروندان آمریکایی باید نگران فرستاده شدن به زندانهای خارجی باشند؟
من این را گفتم؟
بله، و موضوعی که دادگاهها مطرح کردهاند این است که افرادی که به حضور غیرقانونی در اینجا متهم میشوند، بدون طی مراحل قانونی اخراج میشوند. این احتمال را افزایش میدهد که اگر روند قانونی طی نشود، کسی به طور تصادفی یا نادرست دستگیر و اخراج شود.
خب، آنها از اول غیرقانونی اینجا بودند.
اما اگر اشتباهی رخ دهد چه؟ ممکن است فرد اشتباهی را انتخاب کنید، درست است؟
بگذارید به شما بگویم که هیچ چیز در این دنیا هرگز بینقص نخواهد بود. اما اگر در مورد آن فکر کنید: کلینتون، بوش و هر رئیسجمهور قبل از من؛ هیچ کس تا به حال وقتی مهاجران به اصطلاح غیرقانونی در کشور داشتند، به چالش کشیده نشده است. آنها را از کشور خارج کردند و خیلی راحت و با موفقیت آنها را خارج کردند. من، الان با این فرد MS-۱۳ از کجا، از کجا - او اهل کجاست؟ از کجا آمده است؟
اما در مورد آمریکاییهایی که به طور غیرقانونی اینجا نیستند و ممکن است مرتکب جرم شده باشند، چه؟ آیا احساس میکنید که روند قانونی برای آنها تضمین شده است؟
اگر شخصی به طور قانونی در کشور باشد؟ این تفاوت بزرگی بین حضور قانونی و غیرقانونی در کشور است. این افراد، همه آنها، به طور غیرقانونی در کشور هستند؛ بنابراین ما ۲۵۰،۰۰۰ نفر داریم که میخواهیم آنها را بیرون کنیم. آنها افراد خشن و سرسختی هستند. خشن، سرسخت؛ و من گفتم «اگر»، «اگر»، در مورد زندان خارجی، «اگر قانونی باشد» و من همیشه میگویم «اگر قانونی باشد». من عاشقش هستم، شما افرادی را دارید که ۲۸ بار حکم گرفتهاند. افرادی که مدام به زندان میروند، بلافاصله بیرون میروند و کسی را کتک میزنند یا به کسی آسیب میزنند، یا کار خیلی بدی انجام میدهند، و برمیگردند، و مثلاً ۲۸ حکم مختلف دارند.
شما هنوز معتقدید که قوه قضائیه یک قوه مستقل از دولت است و شما در نهایت از هر چه دیوان عالی بگوید پیروی خواهید کرد؟
اوه، بله. نه، من همیشه همراه بودهام. البته همیشه با این تصمیم موافق نبودهام، اما هرگز کاری جز مراعات انجام ندادهام. نه، شما باید این کار را انجام دهید و با این اوصاف، ما قضاتی داریم که بسیار بسیار سختگیر هستند. من معتقدم که شما میتوانید یک پرونده ۱۰۰ درصد داشته باشید- به عبارت دیگر، پروندهای که قابل باخت نیست -، اما ممکن است به شدت بخواهید ببازید. برخی از این قضات واقعاً ناعادلانه حکم میدهند. اما من میگویم، جف - من میگویم «اگر قانونی باشد» - من همیشه با این جمله شروع میکنم، زیرا فکر میکنم استاندارد متفاوتی را تعیین میکند.
در وال استریت صحبتهایی وجود دارد که آنها «قرارداد ترامپ» مینامند، به این معنی که یک کف برای میزان سقوط بازار وجود دارد، زیرا اگر ما به سمت رکود اقتصادی پیش برویم، شما سیاست تعرفهای خود را تغییر خواهید داد. اگر ما به سمت دلارزدایی پیش برویم و نرخ بهره اوراق قرضه در حال افزایش باشد، شما سیاست تعرفهای خود را برای تنظیم آن تغییر خواهید داد. آیا این توصیف منصفانهای است که شما بازارها را زیر نظر دارید و سعی میکنید از اقتصاد آمریکا محافظت کنید؟
۳۵، ۴۰ سال است که این را میگویم: دیدهام که این کشور توسط کشورهای دیگر غارت میشود، و میگویم «دوست و دشمن»؛ و باور کنید، دوستان در بسیاری از موارد بدتر از دشمن هستند. ببینید، ما سال گذشته تریلیونها دلار در تجارت با این یارو [بایدن]از دست دادیم، تریلیونها دلار؛ و هر سال، تریلیونها دلار از دست میدهیم. تریلیونها، درست است؟ صدها میلیارد، اما اساساً تریلیونها؛ ما از مرز ضرر عبور کردیم و به تهش رسیدیم.
نمیتوانم تصور کنم که داشتن کشوری که میتواند این همه پول را برای سالهای آینده از دست بدهد، پایدار باشد؛ و احساس کردم کسی باید کاری در مورد آن انجام دهد. در حال حاضر، همانطور که میدانید، من تعرفه ۲۵ درصدی برای خودروها دارم؛ تعرفه ۲۵ درصدی برای فولاد؛ تعرفه ۲۵ درصدی برای آلومینیوم. من یک تعرفه پایه ۱۰ درصدی برای همه، برای هر کشوری دارم و این تغییر خواهد کرد.
کلی مذاکره دارم انجام میدهم، اما مجبور نیستم. این کار رو میکنم، چون میخواهم ببینم حالشون چطوره. اما من مثل کسی هستم که یه فروشگاه خیلی ارزون داره و همه میخوان از اون فروشگاه خرید کنن؛ و من باید از اون فروشگاه محافظت کنم؛ و من قیمتها رو تعیین میکنم. ما خیلی پولدار میشیم. کلی پول درمیاریم.
این یک دوره گذار است. این یک گذار بزرگ است. من دارم جداول را از نو تنظیم میکنم. سالهای زیادی را از نو تنظیم میکنم. میدانید، نه از ابتدا. کشور ما از حدود ۱۸۷۰ تا ۱۹۱۳ موفقترین بود. همه اینها به خاطر تعرفهها بود. سپس یک نابغه بزرگ گفت: «بیایید به جای مالیات گرفتن از کشورهای دیگر، از مردم خودمان مالیات بگیریم.»
تا قبل از این ما خیلی پول درمیآوردیم و سپس بعد از آن به سمت یک سیستم مالیات بر درآمد رفتیم. بعد ما وارد رکود اقتصادی شدیم. مدتی آنجا بودیم و آنها گفتند: «شاید بتوانیم به تعرفهها برگردیم و کشور را نجات دهیم.»، اما دیگر کشتی در آب فرو رفته بود.
شما به مثبتاندیش بودن اشاره کردید. گذشته از انتخابات ۲۰۲۰، در مورد توانایی خود برای به وجود آوردن واقعیت یا شکل دادن به جهان اطراف خود چه آموختهاید؟
خب، فکر میکنم اکثریت قریب به اتفاق حزب جمهوریخواه فکر میکنند که من در سال ۲۰۲۰ برنده شدم و فکر نمیکنم لزوماً همان چیزی باشد که من گفتهام. فکر میکنم آنها چشم و ذهن خودشان را دارند. در واقع آنها افراد بسیار باهوشی هستند.
انتخابات به کنار، به نظر میرسد که گاهی اوقات میتوانید واقعیت را خلق کنید، چیزها را به حقیقت تبدیل کنید، صرفاً با گفتن آنها...
خب، میخواهم بگویم که واقعیت است. میدانید، من حقیقت را خلق نمیکنم. اما شاید بتوانید از موضوع دیگری استفاده کنید، آنها را من خلق نکردهام؛ فکر میکنم این واقعیت است. من گروه شگفتانگیزی از مردم را دارم که عاشق حرفهای من هستند. ما جرم نمیخواهیم. ما نمیخواهیم مردم مورد حمله و قتل و سیلی و ضرب و شتم قرار بگیرند. ما نمیخواهیم در تجارت و همه چیزهای دیگر از ما سوءاستفاده شود. ما میخواهیم مالیاتها را پایین نگه داریم. ما میخواهیم زندگی خوبی داشته باشیم. ما در چهار سال گذشته زندگی خوبی نداشتیم.
مردم واقعاً ناراضی بودند. شما این را در انتخابات دیدید. بردن هر هفت ایالتِ چرخشی دشوار است. من آنها را با اختلاف زیادی بردم. میدانید، من هر هفت ایالت را بردم. من فقط فکر میکنم آنچه را که در ذهنم است میگویم. من چیزهایی میگویم که عقل سلیم میگوید، اما اینطور نیست که آنها را به این دلیل میگویم که عقل سلیم هستند. به این دلیل است که من به این باور دارم. بعد معلوم میشود که عقل سلیم است.
من فکر میکنم دموکراتها اعتماد به نفس خود را به معنای واقعی کلمه از دست دادهاند. فکر نمیکنم آنها بدانند چه کار میکنند. فکر میکنم آنها هیچ رهبری ندارند. میدانید، اگر الان از من بپرسید، من چیزهای زیادی در مورد حزب دموکرات میدانم، درست است؟ نمیتوانم به شما بگویم رهبر آنها کیست. نمیتوانم به شما بگویم که کسی را در آینده میبینم. اگر میگفتید: «خب، فکر میکنید چه کسی خواهد بود؟»، به شما میگفتم.
بله، چه کسی؟
من کسی را در افق نمیبینم. حالا، شاید کسی باشد.
وس مور، شاپیرو، بشیر، هیچکدام از اینها؟
خب، من چند روز پیش با شاپیرو صحبت کردم. از او خوشم آمد. در مورد خانهاش در کالیفرنیا با او تماس گرفتم که وحشتناک بود. گفتم: «ما صددرصد از شما حمایت میکنیم.» ما از افرادمان خواستیم که همه چیز را بررسی کنند. آتشسوزی وحشتناکی بود. خانهاش سوخته بود. با او صحبت کردم. من شاپیرو را دوست دارم. فکر میکنم او خوب است. نمیدانم که آیا او متوجه میشود یا نه. هرگز نمیدانید چه چیزی قرار است متوجه شود.
گرتچن ویتمر چطور؟
فکر میکنم او خیلی خوب است. او اینجا بود. میدانید، او خیلی مورد انتقاد قرار گرفت. او اینجا بود، چون میخواست من یک پایگاه نیروی هوایی را باز نگه دارم، یک پایگاه بسیار بزرگ در میشیگان. یک درخواست بسیار شریف.
وقتی برای اولین بار تلفنی با شما صحبت کردیم، پرسیدم که آیا خوش میگذرانید. شما گفتید که خیلی خوش میگذرانیم. این مربوط به یک ماه و نیم پیش است. آیا چیزی بین آن زمان و الان خیلی سختتر از آن چیزی بوده که انتظار داشتید؟
خیلی آرامتر از دفعه قبل است. اگر به مراسم تحلیف نگاه کنید، دفعه اول، من هیچکدام از افرادی را که دفعه دوم یا سوم دیدید، نداشتم، حدس میزنم شما این را میگفتید.
آیا آنها با شما تماس میگیرند تا از سبد سهام، دارایی خالص خود، و سقوط بازار سهام شکایت کنند؟
نه، هیچکس. هیچکس تماس نگرفت. اکثر مردم میگویند: «شما کار درست را انجام میدهید. آنچه در کشور ما اتفاق میافتد پایدار نیست. ما اجازه میدادیم کشورهای دیگر ما را تکهتکه کنند. فکر میکنم دارم به کشور خدمت بزرگی میکنم. اگر این کار را نمیکردم، برایم آسانتر بود. میتوانستم یک ریاستجمهوری واقعاً آسان داشته باشم. فقط بیا اینجا، همه چیز را رها کن، درگیر مسائل تعرفهای نشو؛ و من این کار را سخت نمیدانم.
تنها کاری که باید بکنی این است که بگویی: «ما سال گذشته تریلیونها دلار در تجارت ضرر کردیم.» و میدانید، کشورهای دیگر تریلیونها دلار به دست آوردند. میدانید! چین یک و نیم تریلیون دلار در تجارت به دست آورد. آنها با این پول بزرگترین ارتشی را که تا به حال دیدهاید، ساختهاند و آنها با پول ما ارتش خود را میسازند.
برگردیم به سوال روسیه. «ولادیمیر، بس کن!» شما امروز در Truth Social این را نوشتید.
بله، من این را نوشتم.
از نظر من او کسی نیست که بگوید «خب، ترامپ به من گفت بس کن، پس من هم بس میکنم». اینطور فکر نمیکند.
شاید غافلگیر شوید.
خب، اگر اینطور باشد، برمیگردم و میگویم «حق با شما بود. من اشتباه کردم.»، اما فکر میکنم حق با من است. او از آن نوع افرادی نیست که به سادگی از تلاش برای تصرف تمام اوکراین دست بردارد. سوال این است: اگر او پیشروی کند، اگر موفقیت نظامی بیشتری داشته باشد...
که ممکن است.
منفجر کردن ساختمانهای آپارتمانی...
حق با شماست.
آیا تا به حال این امکان را دیدهاید که در آن شما نه با سربازان، بلکه با سلاحهای بیشتر، با حمایت کامل از اوکراین برای حفظ تمامیت ارضی خود وارد شوید؟
لازم نیست حتماً سلاح باشد. انواع مختلفی از سلاح وجود دارد. لازم نیست حتماً سلاح با گلوله باشد. میتواند سلاح با تحریم باشد. میتواند سلاح با بانکداری باشد. میتواند سلاحهای بسیار دیگری باشد.
آیا کاری هست که پوتین بتواند انجام دهد که باعث شود شما بگویید: «اصلاً حالا که اینطور است من الان طرف زلنسکی هستم.»
نه لزوماً طرف زلنسکی، بلکه طرف اوکراین، بله. بله. اما نه لزوماً طرف زلنسکی. من با زلنسکی دوران سختی داشتهام. شما این مسئله را اینجا دیدید وقتی که او درست روی آن صندلی نشسته بود، وقتی که متوجه مسئله نمیشد.
آن اتفاق یکی از عجیبترین چیزهایی بود که تا به حال در دفتر بیضیشکل دیدهام.
تنها کاری که او باید انجام میداد این بود که ساکت باشد، میدانید؟ اما هی حرف زد و هی حرف زد. من گفتم: «خب، ما داریم برای حل مسئله تلاش میکنیم. ما سعی میکنیم کمک کنیم.» او گفت: «نه، نه، ما به امنیت هم نیاز داریم.» من گفتم: «امنیت؟»
خب، مگر قرار نیست او از کشورش دفاع کند؟
بله. اما به روش خودش. بیایید اول جنگ را حل کنیم. من در واقع گفتم: «حتی نمیدانم که آیا میتوانیم جنگ را پایان دهیم یا نه.» میدانید، او در مورد امنیت بعد از جنگ صحبت میکرد. امنیت بعد از جنگ. سپس او این جمله را گفت، چیزی شبیه به اینکه آنها به تنهایی جنگیدهاند، هیچ کمکی دریافت نکردهاند. من گفتم: «خب، ما با ۳۵۰ میلیارد دلار به شما کمک کردهایم و اروپا با پول بسیار کمتری به شما کمک کرده است»، که این هم مسئله دیگری است که من را آزار میدهد.
باید ببینیم در دوره تقریباً یک هفتهای بعدی چه اتفاقی میافتد. ما به مراحل نهایی رسیدهایم. دوباره بگویم این جنگِ بایدن است. من قرار نیست زیر بار این مسئولیت بروم. نمیخواهم زیر بار آن بروم. این یک جنگ وحشتناک است. هرگز نباید اتفاق میافتاد. هرگز نباید اتفاق نمیافتاد.
پس آن ماجرا با رئیسجمهور زلنسکی در اینجا، فکر نمیکنید که تایوان یا کره جنوبی یا ژاپن را ترسانده باشید؟
نه. نه.
آنها نمیپرسند: «این روشی است که او با متحدانش رفتار میکند؟»
خب، ببینید. دیگران با ما خیلی بدرفتاری کردهاند. ما به کره جنوبی رفتیم و به خاطر جنگ از آنها مراقبت کردیم. ما از آنها مراقبت کردیم و هرگز این مراقبت را قطع نکردیم. ما ۴۲۰۰۰ سرباز در کره جنوبی داریم. برای ما خیلی هزینه دارد. من در واقع آنها را مجبور کردم ۳ میلیارد دلار بپردازند، و سپس بایدن این توافق را فسخ کرد.
نمیدانم چرا. آنها بسیار ثروتمند شدهاند. آنها حمل و نقل را خوب دارند ماشینهای خوب دارند. آنها بسیاری از مشاغل را از ما، بسیاری از فناوریها را از ما گرفتند. لازم نیست برای این کشورها متاسف باشی. این کشورها با هزینه ما خیلی خوب عمل کردهاند، خیلی خوب؛ و من میخواهم از آمریکا محافظت کنم. میخواهم مطمئن شوم که صد سال دیگر کشوری عالی خواهیم داشت. زمانه بسیار مهمی است. جفری! الان زمان بسیار مهمی است. الان یکی از مهمترین دورههای تاریخ کشورمان است.
آیا میخواستیذ ساعت ۱:۳۰ بامداد بعد از مبارزه UFC با من تماس بگیرید؟
بعد از چه کاری؟
بعد از مبارزه UFC در میامی، ساعت ۱:۳۰ بامداد از شماره تلفن همراه شما تماس داشتم.
واقعاً؟ اوه، نه، حتماً شخص دیگری بوده که با شما تماس گرفته.