
ایالات متحده باید با تعیین خطوط قرمز مشخص، در برابر اقدامات هستهای ایران ایستادگی کند. همچنین واشنگتن میتواند با اعمال فشار بر چین و روسیه، ایران را در محدوده آستانه هستهای نگه دارد. همکاری با پکن برای کاهش درآمدهای نفتی ایران و مدیریت دقیق تحریمها نیز میتواند اهرمی برای پیشبرد مذاکرات باشد. در عین حال، باید هرگونه امتیازدهی به روسیه یا چین از جمله کاهش تحریمها، به دقت و همراه با محدودیتهای سختگیرانه بررسی شود.
فرارو- «ریچارد نفیو» (Richard Nephew)، معاون هماهنگ کننده سیاست تحریم ها در دولت اوباما و عضو ارشد موسسه بروکینگز و پژوهشگر دانشگاه کلمبیا
به گزارش فرارو به نقل از موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک، نشست سهجانبه میان چین، ایران و روسیه در مورد برنامه هستهای ایران که پیش از برگزاری با تبلیغات وسیعی همراه بود، ظاهراً دستاورد چشمگیری به دنبال نداشت. بیانیه منتشرشده در ۱۵ مارس (برابر با ۲۵ اسفند) از سوی پکن، چیزی فراتر از تکرار مواضع گذشته نبود. متن این بیانیه که از محکومیت «تحریمهای یکجانبه غیرقانونی» علیه ایران تا تأکید بر لزوم یافتن یک راهحل دیپلماتیک را در بر میگرفت، در عمل نکته تازهای ارائه نکرد. با این حال، شاید مهمترین پیام این نشست را بتوان در خود برگزاری آن یافت. این اقدام به وضوح تلاشی برای نمایش همبستگی و اتحاد در برابر فشارهای بینالمللی بود.
با نزدیک شدن به انقضای برخی از مفاد کلیدی برجام در سال ۲۰۲۵، این نمایش اتحاد ممکن است به سرعت به نتایج عملی منجر شود. یکی از این مفاد، مکانیزم بازگشت خودکار تحریمها» (مکانیسم ماشه) است که به سازمان ملل اجازه میدهد در صورت فعالسازی توسط یکی از اعضای توافق، تمامی تحریمها علیه ایران را بازگرداند. اما فراتر از این نمایش اتحاد، چین، روسیه و ایران همچنان منافع تاریخی و راهبردی گوناگونی دارند. اختلافاتی که با یک نشست مشترک یا حتی موضعگیری مشترک علیه ایالات متحده از بین نمیروند. برای واشنگتن، بهرهبرداری از این شکافها نیازمند درکی دقیق و عمیق از آنها است.
در دسامبر ۲۰۰۶، چین و روسیه همراه با سایر اعضای شورای امنیت سازمان ملل، به تصویب قطعنامه ۱۷۳۷ رأی دادند که برای نخستین بار تحریمهای بینالمللی علیه ایران را وضع کرد. این تصمیم که پس از سالها تلاش این دو کشور برای جلوگیری از اقدامات قاطع علیه برنامه هستهای ایران اتخاذ شد، تهران را غافلگیر کرد. پیامدهای دیپلماتیک این اقدام آنچنان گسترده بود که ایالات متحده و متحدانش تنها چند ماه بعد به شورای امنیت بازگشته و قطعنامه ۱۷۴۷ را نیز به تصویب رساندند.
با این وجود، اقدام چین و روسیه بار دیگر تحلیلگران را به نتیجهگیریهای اغراقآمیز درباره همگرایی راهبردی این دو کشور سوق داد. در واقع، نه چین و نه روسیه تمایلی به اتخاذ موضعی ثابت و پایدار در قبال برنامه هستهای ایران نداشتند. آنچه باعث شد این دو قدرت موضع سختتری اتخاذ کنند، رفتار ایران بود. برای نمونه می توان به نادیده گرفتن جدی مذاکرات پس از ارائه بسته پیشنهادی گروه ۱+۵ در ژوئن ۲۰۰۶ و بیتوجهی به قطعنامه هشدارآمیز ژوئیه همان سال اشاره کرد. این رویکرد ایران، ناامیدی مسکو و پکن را به همراه داشت. با این حال، پس از تصویب قطعنامه ۱۷۳۷، این دو کشور بار دیگر حمایت خود از تهران را تقویت کردند؛ رویکردی که در سالهای بعد نیز بارها تکرار شد.
چین و روسیه با اتخاذ رویکردی هماهنگ، از شدت تحریمها کاستند، غرب را تحت فشار قرار دادند تا امتیازاتی ارائه دهد و در عین حال ایران را از اتخاذ اقدامات افراطی بازداشتند؛ راهبردی که شباهت بسیاری به موضعگیری آنها در قبال برنامههای هستهای و موشکی کره شمالی داشت. با این حال، دیدگاههای راهبردی این دو کشور همچنان متفاوت باقی ماند.
چین بیشتر بر حفظ روابط دوستانه با تمامی قدرتهای منطقهای و تضمین جریان پایدار انرژی از خاورمیانه متمرکز بود؛ منطقهای که در طول یک دهه گذشته تقریباً نیمی از واردات نفت پکن را تأمین کرده است. اگرچه برخی تحلیلگران بر این باورند که پکن به دنبال کاهش نقش ایالات متحده بهعنوان بازیگر اصلی خارجی در خاورمیانه است، اما اهداف چین بیشتر به گونهای بیطرفانه تعریف شده است. نقش این کشور در مراحل نهایی آشتی ایران و عربستان در سال ۲۰۲۳ گواهی بر این ادعاست.
چین در خاورمیانه سیاستی را دنبال میکند که بر پرهیز از درگیریهای مستقیم و تثبیت جایگاه خود بهعنوان یک بازیگر عمدتاً بیطرف استوار است. این رویکرد، عملاً مانع از آن میشود که پکن به طور مداوم در حمایت از ایران گام بردارد، حتی اگر گاهی به تهران در دور زدن تحریمها کمک کند. در این میان، رویکرد چین نسبت به اسرائیل پیچیدهتر است و تا حد زیادی به نحوه تعامل پکن با واشنگتن بستگی دارد، هرچند این موضوع در چارچوب این بحث نمیگنجد.
در سوی مقابل، مسکو برخلاف چین دغدغهای ذاتی برای حفظ جریان آزاد انرژی در خاورمیانه ندارد. به همین دلیل، اجتناب از درگیریهای این منطقه را ضروری نمیداند؛ هرچند در مواقعی ممکن است با برخی تنشها مخالفتهایی نشان دهد. برای روسیه، خاورمیانه بهطور عمده بهعنوان یک میدان رقابت در بازار صادرات سوختهای فسیلی دیده میشود. از این منظر، روسیه اهمیت چندانی برای حفظ بیطرفی در منطقه قائل نیست و تمرکز خود را بر روابط نزدیک با ایران قرار داده است. روسیه اکنون دلایل بیشتری برای جلوگیری از هرگونه عملیات نظامی گسترده آمریکا یا اسرائیل دارد؛ اقداماتی که میتوانند شریک تازهاش در تهران را با خطر مواجه کنند یا بار دیگر ارتش آمریکا را در منطقه فعال کنند؛ آن هم در شرایطی که نیروهای روسی همچنان درگیر چالشهای سنگین جنگ اوکراین هستند.
با از سرگیری تلاشهای ایالات متحده و متحدانش برای حل معضل هستهای ایران، بهرهبرداری از شکافهای استراتژیک میان بازیگران دخیل میتواند بهعنوان راهبردی هوشمندانه عمل کند. تجربههای گذشته نشان میدهد که تهران اغلب به حمایت روسیه و چین تکیه کرده و در مقابل با هدف کاهش تنشها، به تعویق انداختن مکانیسم بازگشت خودکار تحریمها و پیشگیری از اقدام نظامی امتیازهای محدودی ارائه داده است.
پیش از این، روسیه و چین در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی بارها از ایران حمایت کردهاند. آنها مانع صدور قطعنامههایی شدهاند که ایران را به همکاری کامل با نظارتهای آژانس مُلزم میکرد و در به تعویق انداختن اقدامات نظارتی شدیدتر کمک کردهاند. این رویکرد، بین سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۵ بارها تکرار شد تا اینکه در سپتامبر ۲۰۰۵، مسکو و پکن از مواضع خود عقبنشینی کردند و سرانجام، در سال ۲۰۰۶ با تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران موافقت کردند.
در این شرایط، بهنظر میرسد که چین و روسیه در نشست آتی شورای حکام آژانس راهکاری دیپلماتیک بهعنوان جایگزینی برای تشدید تنشها ارائه خواهند داد. این رویکرد ممکن است شامل پیشنهاد یک فرآیند جدید بازرسی داوطلبانه باشد؛ اقدامی که هدف آن جلوگیری از ارجاع دوباره پرونده ایران به شورای امنیت یا فعالسازی مکانیسم بازگشت خودکار تحریمها خواهد بود.
حتی در صورتی که فعالسازی این مکانیسم اجتنابناپذیر شود، این سه کشور احتمالاً تلاش خواهند کرد واکنشهای ایران را کنترل کنند. این مدیریت بهگونهای طراحی میشود که ایالات متحده و متحدانش را بهعنوان عامل اصلی تشدید تنشها معرفی کنند. برای نمونه، ایران ممکن است خروج خود از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (انپیتی) را بهعنوان واکنشی موجه و ابزاری برای پیشبرد برنامه هستهای خود جلوه دهد.
در این راستا، ایالات متحده باید بهوضوح بپذیرد که روسیه و چین هرگز از خواستههای حداکثری واشنگتن مانند تعطیلی کامل چرخه سوخت هستهای ایران حمایت نخواهند کرد. اگرچه این دو کشور با دستیابی ایران به تسلیحات هستهای مخالفند، اما همواره از اعمال محدودیتهای عمیق یا دائمی بر آنچه که حقوق مشروع هستهای ایران میدانند، اجتناب کردهاند. این موضعگیری به روشنی در بیانیه مشترک اخیر آنها بازتاب یافته است.
با این وجود، واشنگتن میتواند خط قرمز مشخصی برای فعالیتهای هستهای ایران تعریف کند و بهطور قاطع هشدار دهد که در صورت انجام اقداماتی نظیر تولید سلاح هستهای یا پایان دادن به نظارتهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی، وارد عمل خواهد شد. در ادامه، ایالات متحده میتواند با افزایش فشار بر مسکو و پکن، آنها را به واداشتن ایران به ماندن در محدوده آستانه هستهای ترغیب کند.
یکی از مسیرهای پیش روی واشنگتن، همکاری با پکن برای کاهش درآمدهای نفتی ایران است. این همکاری میتواند محدودیتهای سختگیرانهای را بر دسترسی ایران به عواید صادرات نفت به چین اعمال کند؛ حتی اگر فروش نفت به طور کامل متوقف نشود. با این حال، چنین اقدامی به مدیریت دقیق بالایی نیاز دارد؛ از جمله اینکه آیا به ایران اجازه داده شود بخشی از این درآمد محدود را برای خرید کالاهای بشردوستانه مصرف کند یا خیر.
با این وجود، ایالات متحده میتواند با تنظیم یک توازن دقیق میان محدودیتها، نظارت کامل و ملاحظات اقتصادی، اهرمی تازه برای پیشبرد مذاکرات هستهای ایجاد کند. جالب توجه این است که چنین رویکردی، حتی بدون اعلام رسمی، میتواند تأثیر قابل توجهی بر سیاستهای منطقهای و بینالمللی ایران داشته باشد.
در این میان، به نظر میرسد که پکن از ایالات متحده درخواست امتیازاتی در زمینه مسائل دوجانبه داشته باشد. برخی از این درخواستها، مانند کاهش تنشهای تجاری، ممکن است برای واشنگتن پذیرفتنی به نظر برسد، اما دیگر مطالبات مانند کنار گذاشتن موضوع اویغورها یا تغییر رویکرد ایالات متحده نسبت به تایوان، برای آمریکا قابل قبول نخواهد بود.
همزمان، پیشنهاد اخیر مسکو برای میانجیگری میان ایران و آمریکا نیز احتمالاً با این شرط همراه است که واشنگتن بخشی از تحریمهای مربوط به جنگ اوکراین را کاهش دهد؛ اما پذیرش چنین امتیازاتی، بهویژه در شرایطی که هنوز ابعاد روابط تازه شکلگرفته میان ایران و روسیه روشن نیست، میتواند پیامدهای خطرناکی در پی داشته باشد. این امتیازات ممکن است به تجهیز بیشتر ایران از سوی مسکو یا تقویت حمایت روسیه از شریک جدید خود منجر شود. از این رو، دولت ترامپ باید با نهایت احتیاط با این پیشنهادها برخورد کند و برای هر گونه کاهش تحریمها یا پذیرش خواستههای روسیه، محدودیتها و شروط سختگیرانهای تعیین کند.