
بسیاری از افرادی که در خانوادههای ناسالم یا پرآشوب بزرگ شدهاند، مهارتهای قدرتمندی را نیز توسعه دادهاند که میتواند به موفقیت آنها کمک کنند.
فرارو- استقامت، همدلی و غریزهای که از عبور از یک دوران کودکی ناسالم شکل میگیرد، میتواند جرقهای برای دستاوردهای چشمگیر شخصی و حرفهای باشد.
به گزارش فرارو به نقل از دی ام نیوز، رشد شخصی بخش مهمی از موفقیت حرفهای است. در نهایت، نحوه مدیریت چالشهای زندگی شخصی ما مستقیماً بر نحوه رهبری، نوآوری و رشد در حرفهمان تأثیر میگذارد. با این دیدگاه، بیایید به هشت مهارت غیرمنتظرهای بپردازیم که اغلب از این تجربیات ناشی میشوند—و چگونه میتوان آنها را به یک مزیت تبدیل کرد، اگر بهدرستی از آنها استفاده شود.
آیا تا به حال کسی را دیدهاید که وقتی وارد اتاقی میشود، فوراً بتواند جو حاکم یا تنش موجود را احساس کند؟ احتمالاً او در محیطی رشد کرده است که مجبور بوده برای احساس امنیت یا جلوگیری از درگیری، دائماً حالوهوای اطراف را بررسی کند. این هوشیاری بالا در زندگی بزرگسالی به مهارتی شگفتانگیز تبدیل میشود. با مشاهده نشانههای ظریف مانند لحن صدا، حالات چهره یا تغییرات ناگهانی در زبان بدن، این افراد میتوانند چالشها را قبل از شدت یافتن تشخیص دهند. در محیط کاری، این مهارت ممکن است به شکل تشخیص بهموقع شکست در مذاکرات یا احساس فشار روانی همکاران قبل از آنکه آنها چیزی بگویند، ظاهر شود.
تنشهای مداوم احساسی در خانه اغلب باعث میشود افراد یا به دیگران بیشازحد وابسته شوند یا درکی قوی از حد و مرزهای شخصی خود پیدا کنند. در یک خانواده ناسالم، همهچیز غیرقابل پیشبینی است. تعیین مرزها، یعنی نه گفتن، ایجاد فضای امن شخصی و تلاش برای تأمین نیازهای احساسی پایه، به یک مهارت ضروری برای بقا تبدیل میشود. وقتی این افراد وارد دنیای بزرگسالی میشوند، متوجه میشوند که درک بالایی از آنچه میتوانند و نمیتوانند تحمل کنند دارند. آنها معمولاً حامیان اصلی مراقبت از خود در محیط کار و روابطشان هستند، زیرا دیدهاند که نادیده گرفتن مرزهای شخصی چه عواقبی دارد.
افرادی که دوران کودکی سختی داشتند، معمولاً در هنگام مشاجرات، از خود آرامش بیشتری نشان میدهند. این افراد سالها وقت صرف میکنند تا هنر حل تعارضات یا حداقل مدیریت آنها را یاد بگیرند. وقتی در محیطی پر از تنش رشد کنید، جایی که صدای فریادها بلند است، کینهها ناگفته میمانند و درگیریها ناگهانی شعلهور میشوند یا کاملاً خاموش میشوید یا راهی برای زنده ماندن پیدا میکنید. کسانی که دوام میآورند، معمولاً یاد میگیرند که چطور اوضاع را آرام کنند. این مهارت در محل کار نیز بسیار مفید است. چنین افرادی میتوانند میانجیهای خوبی باشند، زیرا بلدند گوش دهند، احساسات را تأیید کنند و راهحلهایی آرام و منطقی ارائه دهند بدون اینکه تحت تأثیر احساسات قرار بگیرند.
برای افرادی که در محیطهای پرتنش رشد کردهاند، همدلی یک مهارت اکتسابی نیست، بلکه یک ضرورت است. این افراد مجبور بودهاند تا احساسات دیگران را درک کنند و رفتارهایشان را پیشبینی نمایند تا از بروز درگیریهای شدید جلوگیری کنند. آنها یاد گرفتهاند که بهدقت به نشانههای احساسی اطرافیان خود توجه کنند؛ چه یک تغییر ناگهانی در تُن صدا باشد، چه یک سکوت غیرعادی. در بزرگسالی، این سطح از آگاهی به توانایی برقراری ارتباط عمیقتر با دیگران و ساختن روابطی مبتنی بر درک و حمایت تبدیل میشود. در محیط کاری، چنین افرادی میتوانند رهبران و مربیان فوقالعادهای باشند، زیرا درک میکنند که چطور دیگران را بهشکلی معنادار حمایت و هدایت کنند.
اگر در خانهای رشد کرده باشید که پر از آشفتگی، تنش و غیرقابلپیشبینی بودن است، مجبورید راهحلهایی سریع و خلاقانه برای مشکلات بیابید. چنین افرادی یاد میگیرند که چگونه با کمترین منابع، بهترین راهحلها را ارائه دهند، زیرا از کودکی عادت کردهاند که در لحظه تصمیم بگیرند و خود را با شرایط وفق دهند. در دنیای حرفهای، این ویژگی به توانایی مدیریت بحران، یافتن روشهای ابتکاری برای حل مشکلات و سازگاری با تغییرات تبدیل میشود. مثلاً کارآفرینان موفقی که در خانوادههای پرتنش بزرگ شدهاند، بسیاری از مهارتهایشان را از همین شرایط به دست آوردهاند؛ از پیدا کردن راههایی برای غلبه بر چالشهای غیرمنتظره گرفته تا ابداع شیوههای جدید برای رشد و موفقیت.
بسیاری از کسانی که در یک خانه سمی بزرگ شدهاند، نیاز شدیدی به تغییر دارند. آنها نمیخواهند الگوهای منفی گذشته را تکرار کنند، بنابراین از هر فرصتی برای رشد شخصی و حرفهای استفاده میکنند. این انگیزه قوی اغلب بهصورت تلاش برای دستیابی به استقلال مالی، پیشرفت در شغل، یا ایجاد زندگیای متفاوت از گذشتهشان ظاهر میشود. چنین افرادی معمولاً در کارشان سختکوش هستند و حاضرند بیش از حد معمول تلاش کنند، زیرا برای آنها موفقیت نهتنها یک هدف، بلکه یک ضرورت است.
کسانی که در خانوادههای پرتنش بزرگ شدهاند، معمولاً زمان زیادی را صرف تحلیل رفتار خود و دیگران میکنند. آنها از کودکی به این فکر کردهاند که: چرا والدینم اینگونه رفتار کردند؟ چطور میتوانستم واکنش بهتری نشان دهم؟ چه راهی برای جلوگیری از درگیری وجود داشت؟ این سطح از خودآگاهی و خودتحلیلی در بزرگسالی به یک مهارت ارزشمند تبدیل میشود، زیرا چنین افرادی مدام در حال رشد و یادگیری هستند. در محیط کاری، این مهارت میتواند به خودانتقادی سازنده، بهبود مهارتهای مدیریتی، و توانایی گرفتن تصمیمهای آگاهانهتر منجر شود.
کسانی که در محیطهای ناسالم رشد کردهاند، ارزش روابط سالم و حمایتی را بهتر از دیگران درک میکنند. چنین افرادی میدانند که اعتماد و صداقت چقدر مهم است، چطور مرزهای سالم تعیین کنند تا از آسیبهای احساسی جلوگیری کنند و. چگونه از روابط ناسالم دوری کنند. این باعث میشود که آنها دوستان، همکاران، و شرکای زندگی فوقالعادهای باشند، زیرا یاد گرفتهاند که چگونه با دیگران با احترام و محبت رفتار کنند، چطور روابطی مبتنی بر درک و حمایت ایجاد کنند و از وابستگیهای ناسالم پرهیز کنند و در عوض، ارتباطاتی متعادل و سالم بسازند.
اگر این ویژگیها برایتان آشنا به نظر میرسد، بدانید که شما تنها نیستید. تجربیات سخت کودکی میتوانند تأثیرات منفی زیادی داشته باشند، اما اگر به درستی با آنها مواجه شویم، میتوانند به نقاط قوت فوقالعادهای تبدیل شوند. شما شاید در گذشته تحت شرایطی بودید که تحت کنترل شما نبوده است، اما اکنون این مهارتها و تواناییها به شما کمک میکنند تا در زندگی و کارتان موفق شوید.