
دونالد ترامپ که رهبر جنبش «آمریکا را دوباره عظیم کنیم» است، همزمان بزرگترین نقطهقوت و ضعف این جنبش محسوب میشود. سیاستهای تجاری او بهویژه تعرفههای غیرمنتظره، اقتصاد آمریکا را متزلزل کرده و باعث افزایش تورم و نارضایتی عمومی شده است. در حالی که برخی از تصمیمات اقتصادی و امنیتیاش مخاطرهآمیز هستند، ترامپ به اتخاذ رویکردهای اقتدارگرایانه ادامه میدهد. این سیاستها، اگرچه در کوتاهمدت حمایتهایی برای او به ارمغان آورده، در بلندمدت جنبش او را در معرض فروپاشی قرار داده است.
فرارو– گیدئون راچمن، ستون نویس ارشد روزنامه فایننشال تایمز
به گزارش فرارو به نقل از روزنامه فایننشال تایمز، دونالد ترامپ، که رهبری جنبش «آمریکا را دوباره عظیم کنیم» را برعهده دارد، همزمان بزرگترین مزیت و بزرگترین نقطهضعف این جنبش به شمار میآید. او از یک سو یک نابغه سیاسی است که توانسته سیاست ایالات متحده را به شکلی اساسی دگرگون کند، اما از سوی دیگر، طبق آنچه به رکس تیلرسون، نخستین وزیر امور خارجهاش نسبت داده میشود، در درک سیاستها بسیار سادهلوح به نظر میرسد.
این دوگانگی یعنی شکاف میان ترامپ نابغه و ترامپ سادهلوح، به شکلی ذاتی برای جنبشی که خود او بنیان گذاشته و هدایت میکند، خطرآفرین است. پیروزی قاطع او در دومین دوره ریاستجمهوریاش، قدرت او را در حزبش به حدی رسانده که میتواند هر تصمیمی که بخواهد، بگیرد. اما مشکل اینجاست که این تصمیمات ممکن است آثار بسیار زیانباری برای آمریکا به همراه داشته باشد.
یکی از واضحترین جنبههای مخرب سیاستهای ترامپ، علاقه بیپایان او به وضع تعرفههاست. رئیسجمهور یا متوجه نیست یا به عمد نمیپذیرد که تعرفهها در نهایت هزینههایی هستند که بر دوش واردکنندگان و مصرفکنندگان سنگینی میکنند. او اعتقاد دارد که غیرقابلپیشبینی بودن یک مزیت است، بنابراین تعرفهها بهصورت ناگهانی اعمال، لغو و دوباره اعمال میشوند. این رفتار باعث شده کسبوکارها از برنامهریزی بلندمدت عاجز بمانند و مصرفکنندگان و سرمایهگذاران در سردرگمی و اضطراب قرار بگیرند.
در دوره اول ریاستجمهوریاش، زمانی که نفوذ سیاسی کمتری داشت و اطرافیانش ایدههای متعارفتری مطرح میکردند، معاونان او گاهی موفق میشدند که جلوی اجرای خطرناکترین طرحهایش را بگیرند. در برخی موارد، دستورات او را نادیده میگرفتند، به شیوه دیگری اجرا میکردند یا حتی اسناد را از روی میز کارش برمیداشتند تا بتوانند تصمیمات غریزی او را کنترل کنند.
در دور دوم ریاستجمهوریاش، ترامپ خود را با اطرافیانی احاطه کرده که صرفاً از او تعریف میکنند و هیچ مخالفتی با نظراتش ندارند. این رویکرد به رئیسجمهور امکان میدهد سیاستهایی را اجرا کند که بهوضوح به اکثریت مردم آمریکا آسیب میزند. در گذشته، ترامپ اقدامات جنجالبرانگیز متعددی انجام داده بود از جمله تلاش برای زیر سؤال بردن نتایج انتخابات ۲۰۲۰؛ اما بسیاری از این اقدامات تأثیر مستقیمی بر زندگی روزمره افراد عادی نداشت. حالا، با خطراتی، چون رکود اقتصادی، افزایش تورم یا سقوط بازار سهام اوضاع متفاوت است. حدود ۶۰ درصد از مردم آمریکا اغلب از طریق صندوقهای بازنشستگیشان در بازار سهام سرمایهگذاری کردهاند. کاهش ارزش سهام بسیاری از آنان را نگران کرده و اعتماد مصرفکنندگان نیز با افزایش پیشبینیهای تورمی رو به افول است.
در انتخابات قبلی، اقتصاد بهعنوان مهمترین مسئله برای رأیدهندگان در نظر گرفته شد. با این حال، محبوبیت ترامپ در مدیریت اقتصادی اکنون کاهش یافته و وارد محدوده منفی شده است. این روند ممکن است مشکلات بیشتری را در آینده ایجاد کند، زیرا کاهش تعداد کارمندان دولت فدرال، اثرات خود را فراتر از واشنگتن خواهد گذاشت. علاوه بر این، احتمال کاهش مزایای تأمین اجتماعی یا خدمات درمانی دولتی میتواند میلیونها نفر را تحت تأثیر قرار دهد.
مشکلات با همسایگان و متحدان آمریکا اغلب مسائلی به نظر میرسند که رأیدهندگان عادی چندان به آن توجه نمیکنند. اما تهدید به الحاق کانادا منجر به آغاز یک جنگ تجاری غیرضروری با یک همسایه آرام شده است. اگر کانادا تصمیم بگیرد قیمت صادرات نفت یا برق به آمریکا را افزایش دهد، این مسئله مستقیماً به ضرر مردم عادی آمریکا تمام خواهد شد. همچنین، اعمال تعرفه بر واردات مکزیک میتواند باعث افزایش قیمتها در فروشگاههای مواد غذایی شود. بیش از نیمی از میوههای وارداتی آمریکا از مکزیک میآیند. از طرف دیگر، اعمال تعرفه ۲۵ درصدی بر واردات از کانادا و مکزیک ممکن است سود سه خودروساز بزرگ آمریکایی را بهطور کامل از بین ببرد.
تأثیر سیاستهای اقتصادی ترامپ احتمالاً نقش تعیینکنندهای در آینده ریاستجمهوری او خواهد داشت. اما او بهروشهای دیگری نیز امنیت مردم آمریکا را به خطر میاندازد. اخراج مأموران افبیآی و افسران اطلاعاتی و جایگزین کردن آنها با نظریهپردازان توطئه در پستهایی مانند مدیریت اطلاعات ملی و ریاست افبیآی، مسیری برای بروز فاجعهای بزرگ در آینده است. همچنین قرار دادن فردی همچون رابرت اف. کندی جونیور که به نظریههای توطئه باور دارد، در رأس وزارت بهداشت، خطرات آشکار دیگری را به دنبال خواهد داشت.
تماشای اینکه ترامپ چگونه تصمیمات غیرمنطقی خود را بر دولت آمریکا تحمیل میکند، من را به یاد پیشبینی یکی از تاجران برجسته ایالات متحده در ماه ژانویه میاندازد. او گفته بود: «اگر ترامپ نیمی از وعدههایش را عملی کند، همهچیز فرو خواهد پاشید و جنبش «آمریکا را دوباره عظیم کنیم» برای یک نسل اعتبار خود را از دست خواهد داد.» احتمالاً این فروپاشی از طریق شکست بزرگ جمهوریخواهان در انتخابات بعدی خود را نشان خواهد داد. با این حال، انتخابات میاندورهای تقریباً دو سال دیگر برگزار میشوند. ترامپ و تیمش در این مدت میتوانند آسیبهای جدی به نهادهای آمریکا از جمله نظام انتخاباتی وارد کنند. اگر دولت به وضوح دچار تزلزل شود، ترامپ احتمالاً با جستجوی مقصران و اتخاذ رویکردهای اقتدارگرایانه واکنش نشان خواهد داد.
تجربه دیگر دموکراسیهای آسیبدیده نشان داده است که حتی سیستمی که تا حدودی دچار دستکاری شده، همچنان میتواند شکستهای انتخاباتی را بر پوپولیستهای راستگرا تحمیل کند. ژایر بولسونارو در انتخابات ریاستجمهوری برزیل در سال ۲۰۲۲ شکست خورد و بعد از آن به تلاش برای کودتا متهم شد. در لهستان، حزب قانون و عدالت در انتخابات ۲۰۲۳ از قدرت کنار رفت. ویکتور اوربان، نخستوزیر مجارستان که از سال ۲۰۱۰ قدرت را در دست دارد و مورد ستایش جنبش «آمریکا را دوباره عظیم کنیم» است، در نظرسنجیها پیش از انتخابات سال آینده عقب افتاده است. دلیل این افت، مشکلات اقتصادی مجارستان است. در آخر هفته نیز، تظاهرات ضد اوربان در بوداپست برگزار شد.
پوپولیستهای راستگرا معمولاً در جنگهای فرهنگی دست بالا را دارند، اما مشکلات اقتصادی ناشی از مدیریت نادرست بهسادگی قابل توجیه نیست. اگر سیاستهای جنبش «آمریکا را دوباره عظیم کنیم» منجر به افزایش فقر در میان آمریکاییها شود، احتمالاً ترامپ و طرفدارانش با پیامدهای سنگینی روبهرو خواهند شد.