bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۸۳۶۲۱۵
در گفت‌و‌گو با کارشناسان بررسی شد؛

سيگنال ترامپ از قلب صحرا

سيگنال ترامپ از قلب صحرا

به باور کارشناسان مسائل بین‌الملل پروژه‌ای که امریکایی‌ها اکنون دنبال می‌کنند، ایجاد فاصله میان روسیه و چین را هدف‌گذاری کرده است، به گونه‌ای که روسیه را مجدداً به سمت خود جذب کنند و نگذارند به چین نزدیک شود. دلیل اصلی این حساسیت، نیاز‌های اقتصادی متقابل چین و روسیه است. اگر چه روسیه در شرایط فعلی بیشتر به چین وابسته است. در حقیقت ترامپ بیشتر به‌دنبال آن است که شکاف میان روسیه و چین را تعمیق ببخشد. او به خوبی می‌داند که تحریم‌های اعمال‌شده علیه مسکو، این کشور را به پکن نزدیک‌تر کرده است.

تاریخ انتشار: ۱۰:۴۴ - ۰۵ اسفند ۱۴۰۳

طی هفته‌ای که گذشت ریاض به صحنه‌ای برای مذاکرات حساس میان مقامات امریکا و روسیه درباره پایان درگیری‌های اوکراین تبدیل شد. انتخاب عربستان برای میزبانی این نشست مهم در ادامه رویکرد‌های توسعه‌طلبانه این پادشاهی نه‌تنها نشان‌دهنده جاه‌طلبی‌های محمد بن سلمان برای تثبیت جایگاه کشورش به عنوان یک میانجی قدرتمند جهانی است، بلکه بیانگر تغییر احتمالی توازن در دیپلماسی منطقه‌ای و نیز بین‌المللی است.

به گزارش اعتماد، در حالی که ریاض تلاش می‌کند از این فرصت برای تقویت نفوذ خود و اهرم چانه‌زنی برای اخذ امتیازات اقتصادی- امنیتی از مسکو و واشنگتن بهره‌برداری کند، اروپا، اما با دیده تردید به این نشست و نتایج آن می‌نگرد، به گونه‌ای که بسیاری از پایتخت‌های اروپایی بر این باورند چنین مذاکراتی، خارج از چارچوب‌های رسمی غرب و بدون حضور آنها، منجر به توافقی شده است که منافع اروپا را قربانی مذاکرات پشت‌پرده امریکا و روسیه کرده است.

به این بهانه با هدف بررسی و واکاوی ابعاد مختلف رایزنی‌های واشنگتن و مسکو در باب ابرپروژه درگیری‌ها در اوکراین و همچنین شکل‌گیری احتمالی معادله سه ضلعی امریکا-روسیه-عربستان و البته نادیده گرفتن واضح کی‌یف به عنوان بخش مهم این معادله با جاوید قربان‌اوغلی، دیپلمات بازنشسته و حسن بهشتی‌پور، کارشناس مسائل بین‌الملل گفت‌و‌گو کرده‌ایم.

قربان‌اوغلی در گفت‌وگویش با اشاره به تمایل سه‌جانبه میان روسیه، امریکا و عربستان برای انتخاب ریاض به عنوان میزبان اولین نشست مقامات روسی و امریکایی بر این باور است که معادلات قدرت در خاورمیانه و بالاخص در میان دول عربی به گونه‌ای پیش رفته است که اعراب حاشیه خلیج‌فارس بالاخص عربستان رویکردی جدی را با هدف نقش‌آفرینی در معادلات جهان آن‌هم از طریق ایفای نقش میانجیگری دنبال می‌کنند.

این درحالی است که بهشتی‌پور ضمن اشاره به مخالفت‌خوانی‌های اروپا با نشست برگزار شده در ریاض با موضوع جنگ اوکراین و نیز تبادل امتیازات میان مسکو و واشنگتن که احتمالا منافع کی‌یف و متحدانش را نادیده گرفته، معتقد است هر نوع توافقی تحت هر عنوانی در صورتی که همراهی اوکراین و اروپا را با خود نداشته باشد محکوم به شکست است.

مشروح این گفت‌و‌گو را در ادامه می‌خوانید.

جاوید قربان‌اوغلی: میانجیگری بحران اوکراین میوه رسیده‌ای است که عربستان به دنبال چیدنش است

جاوید قربان‌اوغلی، دیپلمات بازنشسته در پاسخ به پرسش در باب چرایی انتخاب ریاض به عنوان اولین مقصد خارجی دولت دوم ترامپ در باب یافتن راهی برای حل بحران اوکراین گفت: در این زمینه باید متذکر شد که روابط عربستان و ایالات‌متحده، به‌ویژه در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، وارد مرحله جدیدی شد. انتخاب ریاض به عنوان نخستین مقصد سفر خارجی ترامپ چنانکه در دولت نخست او - با اجرای مراسم نمادینی مانند «رقص شمشیر» با مقامات سعودی- انجام شد به روشنی بیانگر نگاه ویژه دولت ترامپ به عربستان بوده و هست.

به باور قربان‌اوغلی یکی از نقاط عطف این همکاری، طرح صلح ابراهیم است که در دوران ترامپ مطرح شد. عربستان نیز به عنوان محور کلیدی این طرح، نقش بسزایی در شکل‌گیری توافقات عادی‌سازی روابط بین اسراییل و چندین کشور عربی، ازجمله امارات متحده عربی ایفا کرد. هر چند ریاض به طور رسمی به این توافق نپیوست، اما حمایت ضمنی‌اش و نفوذش در جهان عرب، زمینه را برای تحقق این طرح فراهم کرد.

سفیر پیشین تهران در آفریقای جنوبی در ادامه گفت: با این حال، هیچ کدام از کشور‌های منطقه نمی‌توانستند پروژه صلح ابراهیم را به طور کامل پیش ببرند، مگر آنکه عربستان‌سعودی نیز به این روند بپیوندد. به نظر می‌رسید که ریاض نیز تقریبا قانع شده بود و زمینه برای تحقق این امر فراهم بود، اما رخداد هفتم اکتبر و جنگ ۱۵ ماهه پس از آن، مسیر تحولات را به کلی تغییر داد.

قربان‌اوغلی در ادامه گفت‌وگوی خود تاکید کرد، اما علت اصلی انتخاب ریاض برای میزبانی این نشست، تمایل عربستان به ایفای نقشی فعال‌تر در عرصه بین‌المللی است. به باور این دیپلمات پیشین در این رابطه اگر بخواهیم به دو دهه اخیر بازگردیم باید بگوییم که کشور‌های حوزه خلیج‌فارس به طور فزاینده‌ای در مسیر ارتقای جایگاه بین‌المللی خود گام‌های مهمی برداشته‌اند. این کشور‌ها در کنار توسعه اقتصادی -که به عنوان مکمل اصلی این هدف‌گذاری تلقی می‌شود- تلاش دارند نقش و نفوذ خود را در عرصه‌های سیاسی، دیپلماتیک، فرهنگی و حتی ورزشی گسترش دهند. نمونه بارز این روند، برنامه‌های بلندپروازانه محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان‌سعودی است که تحت عنوان «چشم‌انداز ۲۰۳۰» در حال اجرا است.

به باور قربان‌اوغلی، سرمایه‌گذاری‌های گسترده عربستان در حوزه‌های مختلف ازجمله جذب چهره‌های برجسته ورزشی مانند کریستیانو رونالدو و برگزاری رویداد‌های بین‌المللی ورزشی نیز در راستای تقویت جایگاه جهانی این کشور صورت می‌گیرد. این اقدامات، علاوه بر توسعه اقتصادی، به دنبال تثبیت عربستان به عنوان یک بازیگر کلیدی در نظام بین‌المللی است.

این دیپلمات پیشین در ادامه خاطرنشان کرد: در کنار عربستان، امارات متحده عربی نیز با رهبری محمد بن زاید و محمد بن راشد، مسیر مشابهی را دنبال می‌کند. این کشور با توسعه زیرساخت‌های اقتصادی، فرهنگی و فناوری، به یکی از مراکز مهم تجارت و نوآوری در جهان تبدیل شده است. قطر نیز علاوه بر پیشبرد برنامه‌های اقتصادی و دیپلماتیک با بهره‌گیری از قدرت رسانه‌ای خود، به‌ویژه از طریق شبکه الجزیره، نقش مهمی در پوشش تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی ایفا می‌کند. تلاش این کشور برای ایفای نقش فعال در موضوعات منطقه‌ای، ازجمله تبادل اسرا در جنگ غزه و میانجی‌گری‌های دیپلماتیک نیز این واقعیت را نشان می‌دهد.

به باور قربان‌اوغلی از سوی دیگر، عربستان سعودی به واسطه جایگاه خود در سازمان کشور‌های صادرکننده نفت (اوپک)، جهان عرب و جهان اسلام، نقش قابل توجهی در سیاست‌های بین‌المللی ایفا می‌کند. میزبانی نشست‌های مهم بین‌المللی، مانند اجلاس‌های اقتصادی و سیاسی، نشان‌دهنده تلاش این کشور برای تقویت جایگاه خود به عنوان یک قدرت منطقه‌ای و بین‌المللی است. به نوعی کشور‌های حوزه خلیج‌فارس به‌ویژه عربستان سعودی، امارات و قطر با استفاده از ابزار‌های مختلف اقتصادی، دیپلماتیک و فرهنگی، درصدد تقویت جایگاه خود در نظام بین‌الملل هستند. همزمان، روابط راهبردی این کشور‌ها با قدرت‌های جهانی، به‌ویژه ایالات‌متحده، نقشی تعیین‌کننده در پیشبرد اهداف بلندپروازانه آنها ایفا می‌کند.

این دیپلمات پیشین در پاسخ به دیگر سوال در باب معنای انتخاب ریاض به عنوان میزبانی نشست مهم میان مسکو و واشنگتن برای این پادشاهی گفت: درخصوص انتخاب عربستان به عنوان میزبان نشست‌های دیپلماتیک ازجمله جنگ اوکراین می‌توان گفت که این انتخاب بر پایه تمایل دوطرفه صورت گرفته است. هم امریکا و هم عربستان‌سعودی علاقه‌مند بودند که ریاض به عنوان میزبان چنین مذاکراتی نقش‌آفرینی کند.

به باور قربان‌اوغلی فراموش نکنیم که اوکراین، به دلیل جایگاه استراتژیک خود، هم برای روسیه و هم برای غرب اهمیت ویژه‌ای دارد. عربستان‌سعودی نیز با درک این اهمیت، تلاش می‌کند که از این فرصت برای تقویت جایگاه بین‌المللی خود استفاده کند. به نظر می‌رسد که این کشور با اهداف مشخصی وارد این عرصه شده است، چراکه با پیشبرد این نقش، ریاض می‌کوشد جایگاه خود را در نظام بین‌المللی ارتقا بدهد و به عنوان کشوری قابل اعتماد و توانمند در حل و فصل بحران‌ها شناخته شود.

از طرفی عربستان به خوبی می‌داند که هم روسیه و هم امریکا تمایلی به ادامه جنگ ندارند. در چنین شرایطی عربستان می‌تواند با ایفای نقش میانجی‌گری، ضمن افزایش اعتبار خود، از «میوه رسیده» این بحران بهره‌مند شود. بنابراین به نظر می‌رسد که خواست همه‌جانبه‌ای از سوی روسیه، امریکا و حتی کشور‌های منطقه وجود دارد که عربستان سعودی به عنوان یک میانجی فعال وارد عمل شود و گامی موثر در راستای پایان دادن به بحران اوکراین بردارد.

قربان‌اوغلی در پاسخ به دیگر سوال در این رابطه که ریاض از این نشست مهم و ایفای نقش میانجی‌گری چگونه می‌تواند برای خود فرصت‌سازی کند، گفت: به هر میزان که یک کشور از نظر داخلی باثبات‌تر، از لحاظ اقتصادی رو به رشدتر و از منظر بین‌المللی دارای وجاهت بیشتری باشد، به طور طبیعی جاذبه‌های بیشتری برای سرمایه‌گذاران بین‌المللی ایجاد خواهد کرد.

از این منظر، به نظر می‌رسد عربستان‌سعودی اقدامات اصولی و هدفمندی را در پیش گرفته است. از طرفی سرمایه‌گذاری معمولا در جایی انجام می‌شود که امنیت، اعتبار بین‌المللی و بازدهی مالی مطلوب وجود داشته باشد و عربستان موفق شده است هر سه عامل را فراهم کند.

قربان‌اوغلی در ادامه گفت: عربستان سعودی با این اقدامات هوشمندانه توانسته جایگاه بین‌المللی مناسبی کسب کند. با این حال نباید فراموش کرد که در ۵۰ سال اخیر و پس از بروز بحران نفت، همواره یک محور ثبات در غرب آسیا براساس محور ریاض، تهران و عراق شکل گرفته است. اکنون نیز عربستان و عراق هر دو در تلاش برای جذب سرمایه‌های بین‌المللی هستند؛ امری که می‌تواند چالش‌هایی برای سایر کشور‌های منطقه ایجاد کند.

جاوید قربان‌اوغلی در پاسخ به دیگر پرسش در باب پاسخ پادشاهی به خواسته‌های احتمالی ترامپ به واسطه امتیاز ارائه شده به این بازیگر چه خواهد بود، خاطرنشان کرد: درخصوص تصمیم راهبردی عربستان برای عادی‌سازی روابط با اسراییل، به نظر می‌رسد که ریاض مواضع خود را مشخص کرده بود و اگر جنگ غزه رخ نمی‌داد، احتمالا تاکنون این روند تکمیل شده بود. در این زمینه حاکمان سعودی خود را به عنوان رهبران جهان اسلام می‌بینند و همواره مایل هستند که آخرین کشوری باشند که به پروژه عادی‌سازی می‌پیوندد. همزمان، اما آنها بر این باورند که اگر سایر کشور‌های اسلامی این روند را پذیرفته‌اند، دلیلی ندارد که عربستان نیز از آن سر باز بزند. بنابراین نیازی به فشار امریکا یا اسراییل برای پیشبرد این روند وجود ندارد.

قربان‌اوغلی در ادامه تاکید کرد: البته محمد بن سلمان، با هوشمندی از این روند به عنوان اهرمی برای کسب امتیازات بیشتر استفاده می‌کند. یکی از مهم‌ترین امتیازاتی که عربستان خواهان آن است، پذیرش طرح دو دولتی توسط اسراییل است؛ امری که تاکنون اسراییل نپذیرفته و بعید است که به راحتی به آن تن بدهد. حال باید دید ریاض نیز حاضر است در صورت عدم اجرای طرح دو دولتی به توافق ابراهیم بپیوندد یا خیر.

این دیپلمات پیشین در ادامه گفت‌وگوی خود خاطرنشان کرد: در این رابطه باید به موارد مهمی نیز اشاره داشت از جمله حکم دادگاه بین‌المللی کیفری علیه نتانیاهو، طرح کوچ اجباری فلسطینیان که با مخالفت جدی کشور‌های عربی، ازجمله عربستان، روبه‌رو شده است. هر چند که میزان مخالفت‌های اعراب در یک سطح نیست، اما باید گفت که در چنین شرایطی بعید است ریاض تن به چنین توافقی بدهد مگر اینکه در قبال آن امتیازات سنگینی دریافت کند و در راس آن تشکیل دولت مستقل فلسطین و طرح دو دولتی است.

به باور قربان‌اوغلی حال باید دید که اسراییلی‌ها می‌توانند چنین شرایطی را بپذیرند یا خیر. هر چند که پیش‌تر مقام‌های تل‌آویو نشان داده‌اند به هیچ عنوان زیر بار تشکیل دولت فلسطین نرفته‌اند و نخواهند رفت. اما نکته اینجاست که در هر صورت طرح صلح ابراهیم بدون پیوستن عربستان ابتر است. اکنون باید دید که ترامپ، در صورت بازگشت به قدرت، تا چه اندازه می‌تواند بر نتانیاهو فشار وارد کند تا حتی به طور نمادین نیز تشکیل یک دولت فلسطینی را بپذیرد.

سفیر پیشین ایران در پاسخ به دیگر سوال در این راستا که امتیازات سنگین ترامپ به بن‌سلمان برای پذیرش مقوله عادی‌سازی را شامل چه مواردی می‌داند، گفت: این مساله مهم را باید در نگرانی‌های امریکا در مورد گسترش پیوند‌های میان چین و روسیه ارزیابی کرد، به گونه‌ای که روابط نزدیک‌تر چین و روسیه برای امریکا تهدیدی جدی به شمار می‌رود، به‌ویژه با توجه به رشد شتابان اقتصاد چین که به نظر می‌رسد برای امریکا تهدیدی جدی است.

به باور قربان‌اوغلی پروژه‌ای که امریکایی‌ها اکنون دنبال می‌کنند، ایجاد فاصله میان روسیه و چین را هدف‌گذاری کرده است، به گونه‌ای که روسیه را مجددا به سمت خود جذب کنند و نگذارند به چین نزدیک شود. دلیل اصلی این حساسیت، نیاز‌های اقتصادی متقابل چین و روسیه است. اگر چه روسیه در شرایط فعلی بیشتر به چین وابسته است.

قربان‌اوغلی در ادامه گفت‌وگوی خود گفت: اکنون نیز ریاض به ویژه در زمینه حل بحران اوکراین، نقش میانجیگر و تسهیل‌کننده را برای کاهش تنش‌ها میان روسیه و غرب ایفا می‌کند. همچنین چین به واسطه حل منازعات میان مسکو و واشنگتن مشخصا با میانجیگری عربستان، اگر نگوییم انزوا، اما قطعا از روسیه فاصله بیشتری خواهد گرفت.

این دیپلمات پیشین همچنین خاطرنشان کرد: با این شرایط نیز به نظر می‌رسد که هیات حاکمه و تصمیم‌گیران در ایالات متحده به دنبال ایجاد یک محور مشترک امریکایی - عربستانی - روسی هستند که به بهانه جنگ اوکراین شکل بگیرد و بتوانند از این طریق حمایت‌های بیشتری را برای مقابله با چین جذب کنند.

از سوی دیگر، روسیه نیز بدش نمی‌آید که بتواند مشکلات خود را با امریکا حل کند و به این واسطه زمینه‌ای برای بهبود روابط بحرانی مسکو با اروپا فراهم شود.

قربان‌اوغلی در ادامه گفت: شرایط حاکم بر منطقه و در جهان نیز می‌تواند همزمان به عنوان فرصت‌هایی برای ایران نیز تلقی شود؛ ازجمله ظلم واضح اسراییل و بحران‌های اخلاقی و سیاسی منطقه‌ای این رژیم و همچنین اختلافات میان امریکا و اروپا می‌تواند به تهران این فرصت را بدهد که روابط خود را با کشور‌های اروپایی بازسازی کند. این مساله به ویژه زمانی اهمیت دارد که دور شدن امریکا از اروپا و نیاز به ایجاد جبهه‌ای جدید برای مقابله با تهدیدات جهانی احساس شود. در نهایت، به نظر می‌رسد که عقلانیت و دیپلماسی محتاطانه در این شرایط حساس می‌تواند بهترین راه‌حل‌ها را برای ایران فراهم کند تا از فرصت‌های موجود بهره‌برداری کند.

حسن بهشتی‌پور: هدف ترامپ جلوگیری از نزدیکی بیشتر روسیه و چین است

حسن بهشتی‌پور، پژوهشگر مسائل بین‌الملل در پاسخ به سوال در باب چرایی عدم حضور مقامات اروپایی و نیز مقامات اوکراینی در نشست اخیر میان مقامات روسی و امریکایی در ریاض گفت: نگاه من به این موضوع با تحلیل‌هایی که تاکنون رسانه‌ای شده، متفاوت است، به این دلیل همواره در زمانی که مقامات روسیه و ایالات‌متحده چه در دوران اتحاد جماهیر شوروی و چه در عصر روسیه جدید با یکدیگر دیدار داشته‌اند، سطح مناسبات بین‌المللی در محور گفت‌و‌گو‌های آنان برجسته بوده است. این دیدار‌ها نه‌تنها به روابط دوجانبه، بلکه به مسائل منطقه‌ای و بین‌المللی نیز اختصاص یافته است. طبیعی است که مشابه دیدار میان روسای جمهور ایالات‌متحده و چین، محور‌های رایزنی میان واشنگتن و مسکو نیز در سه سطح دوجانبه، منطقه‌ای و بین‌المللی قابل بررسی باشد.

به باور بهشتی‌پور در این چارچوب مساله اوکراین صرفا بهانه‌ای برای این مذاکرات است. نباید فراموش کرد که دونالد ترامپ در دوران رقابت‌های انتخاباتی خود مدعی بود که می‌تواند جنگ اوکراین را ظرف یک روز خاتمه بدهد؛ ادعایی که خامی و نبود حمایت از آن واضح است. با این حال، نکته اساسی این است که مذاکرات میان واشنگتن و مسکو صرفا به موضوع اوکراین محدود نمی‌شود، بلکه طیف گسترده‌ای از مسائل مورد اختلاف میان دو کشور را شامل می‌شود.

این کارشناس مسائل بین‌الملل در ادامه گفت: این دیدار در شرایطی انجام شده که روابط مسکو و واشنگتن طی سه سال اخیر به پایین‌ترین سطح خود از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی رسیده است. سطح تنش‌ها به گونه‌ای بوده که هر گونه تماس دیپلماتیک میان دو کشور به طور کامل قطع شده بود.

به باور بهشتی‌پور از سوی دیگر، نگرانی اروپایی‌ها نیز عمدتا به دلیل مقوله امنیت قاره اروپا مطرح است، نه صرفا جنگ اوکراین. به بیان دیگر، آنچه برای اروپا تهدیدی جدی به شمار می‌رود، احساس خطر از جانب روسیه است. در مقابل برای ایالات‌متحده این تهدید به دلیل شرایط ژئوپلیتیکی متفاوت، از اهمیت کمتری برخوردار است.

این پژوهشگر مسائل بین‌الملل در ادامه گفت‌وگوی خود با خاطرنشان کرد: ترامپ، اما بیشتر به دنبال آن است که شکاف میان روسیه و چین را تعمیق ببخشد. او به خوبی می‌داند که تحریم‌های اعمال شده علیه مسکو، این کشور را به پکن نزدیک‌تر کرده است. واقعیت این است که در طول سه سال اخیر و در سایه جنگ اوکراین، روسیه بیش از هر زمان دیگری به چین متکی شده است. از همین رو، لغو برخی تحریم‌ها می‌تواند راهکاری برای کاهش این وابستگی و ایجاد فاصله بیشتر میان مسکو و پکن باشد.

بهشتی‌پور در ادامه همچنین تاکید کرد: بازار بکر و تشنه‌ای در روسیه وجود دارد که شرکت‌های امریکایی می‌توانند پس از لغو تحریم‌ها به آن ورود کنند. این فرصت اقتصادی از نگاه کاسبکارانه دونالد ترامپ، یکی از اهداف کلیدی او در این مقطع زمانی است، به همین دلیل، استراتژی ترامپ بر دو محور استوار است: نخست، ایجاد شکاف میان روسیه و چین و دوم، بهره‌برداری از بازار روسیه به‌محض رفع تحریم‌ها. تحقق این اهداف، اما مشروط به پایان جنگ اوکراین است.

بهشتی‌پور در ادامه گفت‌وگوی خود گفت: ترامپ بر این باور است که پایان جنگ و لغو تحریم‌ها به یکدیگر گره خورده‌اند، به همین دلیل، او خواهان خاتمه یافتن جنگ است، حتی اگر این امر به بهای نادیده گرفتن تمامیت ارضی و حاکمیت ملی اوکراین تمام شود. درواقع، ترامپ حاضر است به نوعی با نادیده گرفتن تمامیت ارضی اوکراین چهار استان شرقی اوکراین را به روسیه واگذار کند.

به باور این کارشناس مسائل بین‌الملل ازسوی دیگر، مساله شبه‌جزیره کریمه نیز از اهمیت استراتژیک برخوردار است. این منطقه نه‌تنها برای روسیه و کشور‌های منطقه، بالاخص برای ایالات متحده و اروپا به عنوان نقطه‌ای کلیدی برای تسلط بر شمال دریای سیاه اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد.

بهشتی‌پور در ادامه خاطرنشان کرد: مفروض نمودن گزاره‌های مذکور نشان می‌دهد انتظار نمی‌رود که مقامات اروپایی به طور مستقیم در این مذاکرات دخیل شوند، چرا که این گفت‌و‌گو‌ها عمدتا در چارچوب مناسبات دوجانبه و منطقه‌ای میان مسکو و واشنگتن تعریف شده است. این در حالی است که رویکرد ترامپ همواره بر مبنای شعار اول امریکا استوار بوده است؛ رویکردی که در آن، منافع ایالات متحده در اولویت مطلق قرار دارد.

به باور این پژوهشگر مسائل بین‌الملل ترامپ بر این باور است که امریکایی‌ها نباید هزینه جنگ اوکراین را متحمل شوند و شرایط کنونی میراث دولت‌های پیشین ایالات متحده است که هدف اصلی آنها، ایجاد شکاف میان روسیه و اوکراین بوده است.

این کارشناس مسائل سیاست خارجی در ادامه گفت: اروپایی‌ها همواره در راستای تضعیف روسیه و وابسته نگه داشتن اوکراین به خود، از شکل‌گیری چنین جنگی استقبال می‌کردند. با این حال، به باور من آغازگر این جنگ ایالات‌متحده نبود؛ هرچند این کشور نهایت بهره‌برداری را از شرایط به وجود آمده انجام داد.

بهشتی‌پور خاطرنشان کرد: در دوران ریاست‌جمهوری جو بایدن، ایالات‌متحده از جنگ اوکراین به عنوان ابزاری برای تضعیف روسیه و تحکیم جایگاه خود در بازار‌های جهانی استفاده کرد، اما ترامپ با رویکرد متفاوتی به موضوع می‌نگرد، به همین دلیل، دولت ترامپ همزمان با قرارداد‌های اقتصادی که برای بهره‌برداری از معادن ارزشمند اوکراین منعقد کرده، به دنبال توافق با روسیه نیز هست تا بتواند نقشی فعال در بازار‌های این کشور ایفا کند.

این پژوهشگر مسائل بین‌الملل در ادامه گفت‌وگوی خود خاطرنشان کرد: در مقابل، برای اروپایی‌ها، امنیت قاره اروپا در اولویت قرار دارد. آنها به خوبی آگاهند که اگر اوکراین شکست بخورد، ممکن است روسیه به توسعه‌طلبی خود ادامه بدهد و نفوذش را به سمت شرق اروپا گسترش بدهد، به همین دلیل کشور‌های اروپایی نمی‌توانند آینده اوکراین را جدا از تهدید روسیه تصور کنند؛ لذا پذیرش تجزیه اوکراین به معنای ایجاد یک موازنه قدرت جدید در اروپا خواهد بود معادله‌ای که با منافع استراتژیک اروپا در تضاد است.

بهشتی‌پور در ادامه ضمن اشاره به مخالفت جدی اروپایی‌ها با نشست مقامات روسی و امریکایی در ریاض گفت: کشور‌های کلیدی اروپایی، به‌ویژه فرانسه، آلمان و بریتانیا، به طور صریح مخالفت خود را اعلام کردند. در همین راستا، ایده قدیمی ارتش اروپایی که در دوران ژنرال دوگل مطرح شده بود را مطرح کردند. با این حال، اما امریکا نیز به خوبی می‌داند که مساله اوکراین بدون همراهی اروپا قابل حل نیست. از همین رو، ترامپ نماینده خود را به اوکراین فرستاده تا مواضع مقامات این کشور را بشنود و همزمان وارد رایزنی با شرکای اروپایی شود. مارکو روبیو نیز همزمان مدعی است که گفت‌و‌گو‌هایی با مقامات اروپایی در حال انجام است، اما تضمینی وجود ندارد که اروپا نقش‌آفرینی مستقیمی در این روند داشته باشد.

بهشتی‌پور در ادامه در پاسخ به دیگر سوال در این راستا که اساسا می‌توان مدعی شد دونالد ترامپ با دادن امتیازاتی به مسکو از قبیل برگزاری انتخابات در اوکراین، توانسته است صلح پایداری را میان طرفین درگیر به‌رغم مخالفت‌های اروپا برقرار کند، گفت: در این زمینه باید گفت که همکاری اروپا در این موضوع از اهمیت بسزایی برخوردار است و بدون رضایت کشور‌های کلیدی همچون آلمان، بریتانیا و فرانسه، تحقق چنین توافقی تقریبا غیرممکن خواهد بود. با این حال، اما عرصه سیاست بین‌الملل همواره بر مبنای قدرت و نفوذ شکل می‌گیرد. باید دید که آیا ایالات‌متحده از چنان قدرتی برخوردار است که بتواند صلح موردنظر خود را به اوکراین و اروپا تحمیل کند یا خیر.

به باور بهشتی‌پور از سوی دیگر در رابطه با برگزاری انتخابات در اوکراین باید مدنظر داشت که براساس قانون اساسی اوکراین در شرایط جنگی، رییس‌جمهور وقت می‌تواند برگزاری انتخابات را به تعویق بیندازد، تصمیمی که از منظر منطقی نیز قابل درک است. در حال حاضر، با توجه به ادامه حملات موشکی و درگیری‌های نظامی، برگزاری انتخابات در اوکراین غیرممکن به نظر می‌رسد، مگر آنکه ابتدا آتش‌بسی پایدار برقرار شود.

این کارشناس مسائل بین‌الملل متذکر شد: طرح پیشنهادی نیز این است که نخست آتش‌بس اعلام شود و سپس زمینه برای برگزاری انتخابات فراهم شود. با این حال، احتمال تحقق چنین آتش‌بسی نیز چندان بالا نیست و حتی در صورت برقراری، نباید آن را با توافق صلح اشتباه گرفت، چراکه صلح و آتش‌بس دو مقوله متفاوتند. در صورت برقراری آتش‌بس و برگزاری انتخابات، فرد منتخب با پشتوانه مردمی قوی‌تر می‌تواند در مذاکرات آتی، تصمیمات مهم را با مشروعیت بیشتری اتخاذ کند. این مساله می‌تواند روند صلح را تسهیل کند.

به باور بهشتی پور سرنوشت این کشور، نه تنها به مذاکرات میان روسیه و امریکا، بلکه به میزان هماهنگی و توافق میان بازیگران کلیدی اروپایی نیز وابسته است. باید منتظر ماند و دید که تحولات آتی چه مسیری را برای این بحران پیچیده رقم خواهد زد.

این پژوهشگر مسائل بین‌الملل در پاسخ به پرسش در این باب که اساسا با فرض شکل‌گیری چنین توافقی چقدر احتمال دارد از خاصیت پایداری و قابلیت اجرایی بودن برخوردار باشد، گفت: این وضعیت مستلزم آن است که ببینیم آیا اروپا در فرآیند اجرای طرح صلح نقش‌آفرینی خواهد کرد یا خیر؟ اگر قدرت‌های اروپایی به عنوان بازیگران موثر در این روند مشارکت داشته باشند و براساس مدلی که مورد توافق طرف‌ها قرار گرفته عمل کنند، می‌توان انتظار داشت که این توافق از ثبات نسبی برخوردار باشد. اما در صورتی که این توافق صرفا به صورت تحمیلی پیش برود و بدون همراهی اروپا اجرا شود، قطعا توافقی شکننده و ناپایدار خواهد بود.

به باور بهشتی‌پور چنین شرایطی، احتمال ظهور جنبش‌های چریکی در مناطق شرقی اوکراین افزایش می‌یابد که می‌تواند اوضاع را به شدت بی‌ثبات کند. بنابراین می‌توان گفت که پاسخ به این پرسش که آیا توافق صلح پایدار خواهد بود یا خیر، به نقش‌آفرینی اروپا وابسته است.

حسن بهشتی‌پور در پاسخ به پرسش دیگر در این باب که انتخابات پیش رو کشور‌های اروپایی بالاخص آلمان و قدرت گرفتن احتمالی راست افراطی چقدر می‌تواند چنین توافق ادعایی را تحت تاثیر قرار بدهد، گفت: انتخابات آلمان قرار است امروز (یکشنبه) برگزار شود، اما براساس نظرسنجی‌ها و تحلیل‌های موجود، احتمال اینکه جناح راست افراطی بتواند دولت تشکیل بدهد، بسیار ضعیف است. هرچند ممکن است این گروه‌ها موفق به افزایش تعداد کرسی‌های خود در پارلمان شوند، اما این افزایش آرا به اندازه‌ای نخواهد بود که بتوانند اکثریت لازم برای تشکیل دولت را کسب کنند.

به باور این کارشناس مسائل بین‌الملل، اما به نظر می‌رسد دونالد ترامپ، در صورت پیروزی راست‌های افراطی و پوپولیست‌ها در آلمان از این تحول استقبال کند. با این حال، شواهد و نظرسنجی‌های کنونی حاکی از آن است که شرایط برای به قدرت رسیدن آنها هنوز فراهم نیست. اگر این جناح موفق به تشکیل دولت شود، توازن قدرت در اروپا دستخوش تغییرات جدی خواهد شد؛ چرا که آلمان به عنوان یکی از ستون‌های اصلی اتحادیه اروپا و قدرت اقتصادی برتر این قاره، نقشی تعیین‌کننده در سیاست‌های منطقه‌ای و بین‌المللی دارد. هر چند راستگرایان افراطی طی سال‌های اخیر رشد قابل‌توجهی داشته‌اند، اما در حال حاضر از موقعیت لازم برای دراختیار گرفتن دولت فاصله دارند.

بهشتی‌پور در باب اعطای امتیازات احتمالی که ترامپ به مسکو در مساله اوکراین خواهد داد و اینکه روسیه نیز چگونه پاسخ خواهد داد، گفت: در رابطه با سیاست‌های ترامپ، یکی از اهداف اصلی او جلوگیری از تقویت هرچه بیشتر روابط میان روسیه و چین است. تحریم‌های اعمال شده علیه روسیه، این کشور را ناگزیر کرده است که نفت خود را با قیمت پایین‌تری به چین عرضه کند و این مساله به نفع اقتصاد چین تمام شده است.

به باور این کارشناس مسائل بین‌الملل علاوه بر آن، شرکت‌های چینی سرمایه‌گذاری‌های قابل‌توجهی در بازار روسیه انجام داده‌اند. از دیدگاه امریکا، این تحولات موجب از دست رفتن فرصت‌های اقتصادی برای شرکت‌های امریکایی شده است و ترامپ مایل است با کاهش تحریم‌ها، امکان بازگشت شرکت‌های امریکایی به بازار روسیه را فراهم کند.

بهشتی‌پور در ادامه گفت: در همین راستا، مساله خط لوله‌های انتقال گاز نیز به یکی از محور‌های اختلاف میان روسیه و امریکا تبدیل شده است. دو خط لوله انتقال گاز از روسیه به اوکراین نیز اکنون مسدود شده و دو خط دیگر نیز هدف حمله قرار گرفته‌اند. این وضعیت فرصتی برای شرکت‌های امریکایی ایجاد کرده تا بتوانند بخشی از نیاز گازی اروپا را تامین کنند.

این پژوهشگر مسائل بین‌الملل در ادامه گفت: درنهایت، امریکا به دنبال آن است که از یک سو فاصله میان روسیه و چین را افزایش بدهد و از سوی دیگر، موقعیت خود را در بازار‌های روسیه بازیابی کند. همچنین قرارداد‌های اقتصادی امریکا با اوکراین -به‌ویژه در حوزه معادن لیتیوم که نقشی کلیدی در صنایع باتری‌سازی دارد- موجب شده است که موقعیت اقتصادی واشنگتن در اوکراین نیز به خطر نیفتد. بدین‌ترتیب، امریکا در تلاش است که با هدایت جنگ اوکراین در راستای اهداف خود، ضمن جلوگیری از نزدیکی بیشتر روسیه و چین، منافع اقتصادی و ژئوپلیتیک خود را حفظ و تقویت کند.

برچسب ها: ترامپ ریاض
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین