فیلم سینمایی تله (trap) یک فیلم معمایی پلیسی است. نویسنده و کارگردان این فیلم ام.نایت شیامالان نویسنده و کارگردانی شناخته شده در دنیای سینما است. بازیگرانی همچون جاش هارتنت در نقش کوپر، آریل دونوگه، سالکا شیامالان( دختر شیامالان)، هیلی میلز و آلیسئن پیل در این فیلم نقش آفرینی کردهاند. در ادامه با نقد این فیلم ترسناک از myket.ir همراه باشید.
ام.نایت شیامالان کارگردانی است که در 1990 توانست با خلق آثاری نسبتا درخشان کارنامه قابل قبولی برای خود دست وپا کند. حس ششم، نشانهها و دهکده از جمله فیلمهای این کارگردان هستند. فیلمهایی که این کارگردان پیش از این ساخته در لیست فیلمهایی قرار میگیرند که هر کدام حرفی برای گفتن داشتهاند. این فیلمها توانستند رضایت و تحسین تماشاچی و منتقدان سینما را کسب کنند.
قتلهای زنجیرهای در سینما دستمایهی فیلمها و سریالهای بسیاری قرارگرفتهاند. در این میان چه فیلمسازان آماتور، و چه فیلمسازان حرفهای شانس خود را در این زمینه امتحان کردهاند که باعث شده در دهههای آخیر شاهکارهای بی نظیری ساخته شود و البته در کنارش فیلمهای ضعیفی نیز وارد بازار سینما شوند. فیلمهای با مضمون قتلهای زنجیره ای در لیست پر مخاطبترین فیلمها قرار دارند. هیجان، معما، تعلیق و تنش بخش جدایی ناپذیر این دسته از فیلمها هستند.
داستان فیلم «تله» از زمانی آغاز می شود که یک مرد به همراه دخترش به کنسرت میرود. در این کنسرت و در اطراف محل کنسرت به طور غیرمعمولی تعداد زیادی مأمور پلیس به چشم میخورد. مرد که به خاطر حضور پلیس کنجکاو شده بعد از پرس و جو در مییابد که تمام این برنامه برای به دام انداختن یک تبهکار خطرناک است.
در ادامه فیلم شاهد تعقیب و گریز مجرم و پلیس هستیم و البته شگردهایی که متهم برای گریختن و پلیس برای به دام انداختن او به کار میبرد. اما این شگردها گاه ساده لوحانه به نظر میرسند و فاقد آن هیجان و تعلیق و تنش یک تعقیب و گریز واقعی و نفس گیر بین پلیس و یک قاتل زنجیرهای است.
به طور معمول صحنههای افتتاحیه هر فیلمی، کلیت داستان آن فیلم را به مخاطب نشان میدهد و خاطرنشان میکند که مخاطب باید در انتظار چه نوع فیلمی باشد و اینگونه تماشاچی را از نظر ذهنی آماده میکند. فیلم «تله» با حضور دختر نوجوانی در کنسرت آغاز میشود. شیامالان در ابتدای فیلم یک فضای نیمه فانتزی با حال و هوای فیلمهای تینیجری خلق کرده است و بیشتر روی شخصیت دختر نوجوانی که عاشق کنسرت است زوم میکند.
شیامالان با ایجاد این فضا مخاطب را به اشتباه میاندازد. اینگونه است که مخاطب از ابتدای فیلم هیچ تصویر درستی از فیلمی که قرار است، ببیند بدست نمیآورد. زیرا کدهای لازم را از تصاویر دریافت نمیکند. فیلم ادامه پیدا میکند بدون این که مخاطب تکلیفش با تم و مضمون فیلم روشن شود. بالاخره شیامالان در نمیهی دوم فیلم به مخاطب خود که همچنان سردرگم است رو دست میزند. البته این رودست، رودستی نیست که بتوان از آن به عنوان نقطهی قوت فیلم یاد کرد و یا باعث شود که تماشاچی غافلگیری از نوع درستش را تجربه کند. بلکه بر عکس میتوان از آن به عنوان یک نقطه ضعف یاد کرد.
تغییر ناگهانی تم فیلم بدون پیش زمینه کار کارگردانهای آماتور است. در این فیلم نویسنده و کارگردان ناگهان به سراغ قاتل زنجیرهای می روند و در واقع از نیمهی دوم به بعد است که به قصه او می پردازند. در واقع نویسنده وکارگردان بدون مقدمه به طور ناگهانی زاویهاش را تغیرمیدهد و از آن حال و هوای و فضای تینیجری خارج میشود و وارد یک بازی جدی از معما، و تعقیب و گریز می شود. از نظر تکنیکی و فنی فیلم «تله» بیشتر از آن که سینمایی باشد، تلویزیونی است. به ظاهر شیامالان عناصر سینمایی سازی یک داستان را نادیده گرفته است و یا هوش تماشاچی خود را دست کم گرفتهاست.
فیلم داستانی است که با استفاده از تصویر و دیالوگ روایت میشود. بیشترین سهم از فیلم تصویر است. تصویر میتواند داستان را پیش ببرد، تصویر میتواند مفاهیم را بدون دیالوگ به مخاطب منتقل کند و تصویر میتواند فضای فیلم را آنگونه بسازد که تماشاچی احساس کند همه چیز واقعیت محض است. تصویر میتواند بجای کلام مورد استفاده قرار بگیرد. اما شیامالان در فیلم «تله» بیشتر از آنچه که باید بجای تصویر از کلام استفاده کردهاست.
در فیلم «تله» شیامالان هیچ تلاش برای بازی گرفتن از بازیگرانش نکردهاست. در بخشهایی از فیلم که بازیگران میتوانستند با استفاده از میمیک و حالت چهره و بدن احساسات و عواطف برانگیختهی خویش را به مخاطب منتقل کنند باز هم به کلام متوسل شدهاند و تماشاچی در این لحظات هیچ حس قابل درکی را از چهرهی بازیگران دریافت نمیکند و فقط دیالوگهای آنها را در مور احساسات و عواطفشان میشوند.
اساس ساخت یک فیلم و روایت یک داستان تصویری، وجود قصه است. قصهی یک فیلم ممکن است در قالبهای مختلف و یا با سبکهای متفاوتی کلاسیک یا مدرن به تصویرکشیده شود اما در نهایت قصه وجود دارد. وقتی از ابتدا قصه بر اساس روابط علت و معلولی پایه گذاری میشود این رابطه باید در روال قصه وجود و ادامه داشتهباشد و خود را نقض نکند. در فیلم «تله» شیمالان قصه را به گونهای طراحی کرده است که به تماشاچی اطلاعات غلط میدهد.
شیمالان قصه را طوری چیده است که درابتدا به تماشچی القا میکند همهی اینها یک توطئهی از پش طراحی شده برای به دام انداختن یک مجرم است. اما آن چیزی که تماشاچی در انتهای داستان به آن پی میبرد این است که توطئهای از پیش چیده شده، وجود نداشتهاست، بلکه در ابتدا مجرم رویت شده سپس توطئه نقش گرفتهاست و بازی توطئه که میتوانست بر جذابیت فیلم بیفزاید در نهایت تبدیل به یک دروغ میشود که کارگردان به خورد تماشاچی میدهد.
بازیگرانی که در فیلم «تل» ساختهی ام.نایت شیامالان بازی کردهاند نتوانستهاند بازی خوبی از خود ارائه بدهند یا این که شیامالان نتوانسته بازی خوبی از آنها بگیرد. بدون شک بازی در نقش یک قاتل زنجیرهای یک پروسه سخت و پیچیدهای است که نیاز به تمرین، شناخت و صبوری دارد. بازیگری که نقش یک قاتل زنجیرهای را به عهده میگیرد.
باید بتواند تأثیر عمیقی بر تماشاچی بگذارد. او باید به گونهای نفش آفرینی کند که تماشاچی بتواند پیچیدگی، مرموز بودن و برانگیختگی احساسات و عواطف او را ببیند و حس کند. بازی بایستی آنقدر قوی باشد که تماشاچی درک کند یک قاتل زنجیرهای با چه چالشهای درونی درگیر است. در واقع تماشاچی باید مسخ شخصیت شود. اما بازیگر نقش منفی نتوانسته بازی قابل قبولی از خود ازائه بدهد.
مانوج نلیاتو شامالان ملقب به ام.نایت شیامالان یک کارگردان و نویسندهی آمریکایی – هندی است. که به خاطر فیلمهای فرا طبیعی و ترسناک مشهور است. او بیشتر فیلمهایش را در فیلادلفیا و پنسیلوانیا فیلمبرداری میکند. برخی از منتقدان سینما او ر ا با کارگردانانی چون استیو اسپیلبرگ و آلفرد هیچکاک مقایسه کردهاند. ام.نایت شیامالان کارگردانی است که پیش از این همیشه با فیلمهایش تماشاچی را غافلگیر میکرد.
فیلمهای او سرشار از خلاقیت، هیجان و تعلیق بودند که تماشاجی را وارد یک بازی و درگیری ذهنی پیچیدهای میکرد و علاوه بر اینها میشد مفاهیم و معنای خاصی را از فیلمهایش دریافت کرد. در فیلم حس ششم صحنهی افتادن حلقه و هنگامی که راز فیلم بر ملا میشود تماشاچی شاهد صحنهای میخکوب کننده و نفسگیر و البته بسیار غمانگیز است. در فیلم دهکده تخیل و وهم موج میزند و تماشاچی شاهد فضایی توهم زا و میخکوب کنندهاست که همهی توجه و تمرکز او را به خود جلب میکند. و اما فیلم «تله» اصلاً قابل مقایسه با فیلمهای پیشین این کارگردان خلاق و شاخص نیست. با تماشای این فیلم میتوانید به تفاوت آثار پیشین این کارگردان و آخرین اثرش «تله» پی ببرید.
نویسندهی داستان و فیلمنامه فیلمی که در مورد یک قاتل زنجیرهای است باید اطلاعات کافی و روانشناختی در مورد این گونه شخصیتها داشتهباشد. اصولاً و به طور معمول قاتلان زنجیرهای افراد باهوشی هستند که میتوانند تا مدت زمان زیادی به قتلهای خود ادامه بدهند بدون این که لو بروند و حتی حرفهایترین کارآگاهان و پلیسها را به سر بگردانند. و گاهاً اتفاق افتاده که در واقعیت اینگونه شخصیتها ازپنهان ماندن به تنگ آمده و خود شرایطی فراهم آوردهاند تا در دام پلیس بیفتند زیرا محتاج تحسین دیگران هستند.
پس به طور معمول یک قاتل زنجیرهای فردی باهوش با پیچیدگیهای شخصیتی است. اما قاتل زنجیرهای که در فیلم شیمالان با آن طرف هستیم به گونهای رفتار میکند که به هیچ وجه توقع مخاطب را از یک قاتل زنجیرهای برآورده نمیکند. نویسنده برای این قاتل زنجیرهای هیچ فاکتوری که نشان د هنده شخصیت خاص وپیچیدهی او باشد در نظر نگرفتهاست.
رفتار خاصی برایش طراحی نکرده، هیچ وجه خاصی تعریف نکردهاست و به طور عمیق و اساسی به این شخصت مهم فیلم نپرداختهاست. و اینگونه است که شخصیت قاتل زنجیرهای که میتوانست فیلم را به یک فیلم رده بالا تبدیل کند عملاً ناکارآمد از آب در آمده است و در نتیجه فیلم هم به یک فیلم آبکی تبدیل شدهاست. در مقابل این شخصیت پلیسها قرار دارند. که آنها نیز ظاهراً از هوش و درایت تهی هستند.
اساساً پلیسها بعد از تجربیاتی که در زمان خدمتشان از برخورد با مجرمان بدست میآورند، دارای درک و شناخت خاصی از رفتار مجرمان میرسند. اما گروه پلیسهایی که در این فیلم موظفند قاتل را دستگیر کنند فاقد این درک و شناخت نسبت به رفتار قاتل زنجیرهای مورد تعقیب هستند.
منبع: مایکت