روحاله اسلامی در دنیای اقتصاد نوشت: در روابط بینالملل، نظریه بازیها بهعنوان یک ابزار مفید برای تحلیل تعاملات پیچیده منطقهای و جهانی استفاده میشود. یکی از مهمترین بازیهای استراتژیک در خاورمیانه بین ایران و اسرائیل است. ایران و اسرائیل اهداف استراتژیک و روشهای مختلفی برای دستیابی به آن دارند.
این مقاله با استفاده از چهارچوب نظریه بازیها به بررسی بازی استراتژیک بین آنها و تعیین نقطه تعادل میپردازد. البته مدلسازی تقابل آنها امری بسیار پیچیدهتر از شهودی است که اینجا میآوریم. اسرائیل اغلب به اقدامات تروریستی یکجانبه و نقض حقوق بشر دست میزند که لایه دیگری از پیچیدگی را به این تعاملات استراتژیک اضافه میکند.
اهداف استراتژیک ایران شامل پیروزی مقاومت، حفظ حزبالله و حوثیهای یمن، حفظ قدرت در عراق، سوریه و لبنان، کاهش نفوذ آمریکا در منطقه و همراهی افکار عمومی جهان با مقاومت است. به عبارت دیگر، ایران به دنبال تقویت نیروهای متحد خود در منطقه و تضعیف نفوذ دشمنانش است.
در مقابل، اهداف استراتژیک اسرائیل شامل ایجاد جنگ منطقهای، همراه کردن آمریکا برای جنگ علیه ایران، مظلومنمایی و همراه کردن افکار عمومی جهان، همراهی غرب با خود، انگشتنما کردن ایران، ایجاد اختلاف بین ایران و کشورهای عربی، نابودی زیرساختهای ایران، نابودی حماس، قطع ارتباط ایران با سوریه و لبنان و منطقهای و بینالمللی کردن بحران است. اسرائیل از توان هوایی و بمب اتم بهعنوان قوتهای نظامی خود بهره میبرد و از همراهی آمریکا نیز بهعنوان یک پشتوانه سیاسی و نظامی استفاده میکند. با این حال، جغرافیا و جمعیت کم و ضدیت افکار عمومی جهانی با اقدامات اسرائیل، از نقاط ضعف آن به شمار میرود.
براساس نظریه بازیها، تعاملات بین ایران و اسرائیل میتواند بهعنوان یک بازی غیر صفر جمعی (Non-Zero-Sum Game) تحلیل شود که در آن هر دو میتوانند از همکاری یا تقابل بهرهمند یا متضرر شوند. این بازی شامل استراتژیهای مختلفی از سوی هر دو طرف است و نتایج مختلفی را بر اساس تصمیمات اتخاذشده به همراه دارد.
نقطه تعادل (Nash Equilibrium) در این بازی جایی است که هیچیک از طرفین نتوانند با تغییر یکجانبه استراتژی، وضعیت بهتری را برای خود ایجاد کنند. برای ایران، نقاط تعادل شامل تقویت روابط با همسایگان، همراهی افکار عمومی جهان، مذاکره با اروپا و آمریکا، تنشزدایی، بر هم زدن بازی اسرائیل، افزایش توان نظامی در همه ابعاد و پاسخ هوشمندانه، ترکیبی و در موعد مشخص است. برای اسرائیل، نقطه تعادل در همراهی آمریکا و غرب، تبلیغات مظلومنمایی، ایجاد اختلاف بین ایران و کشورهای عربی و تلاش برای نابودی زیرساختهای ایران و گروههای مقاومت مانند حماس و حزبالله قرار دارد.
برای رسیدن به نقطه تعادل مطلوب، ایران میتواند راهبردهای زیر را دنبال کند:
۱- تقویت روابط با همسایگان: ایران باید تلاش کند تا روابط خود را با کشورهای همسایه بهبود بخشد و از اختلافات منطقهای جلوگیری کند. این اقدام میتواند از تضعیف نفوذ ایران توسط اسرائیل جلوگیری کند.
۲- همراهی افکار عمومی جهان: از طریق تبلیغات هوشمندانه و استفاده از رسانهها، ایران میتواند تصویری مثبت از خود در افکار عمومی جهان ایجاد و حمایت بینالمللی را جلب کند.
۳- مذاکره با اروپا و آمریکا: ایران میتواند از طریق مذاکرات دیپلماتیک با اروپا و آمریکا، تنشها را کاهش دهد و به دنبال رفع تحریمها و بهبود روابط اقتصادی باشد. ارتباط با قدرتهای جهانی، بازی اسرائیل را بسیار محدود خواهد کرد.
۴- تنشزدایی: کاهش تنشها با کشورهای منطقهای و فرا منطقهای میتواند به ایجاد ثبات بیشتر در منطقه و جلوگیری از درگیریهای نظامی کمک کند.
۵- بر هم زدن بازی اسرائیل: ایران باید با استفاده از راهبردهای متنوع و هوشمندانه، تلاشهای اسرائیل برای ایجاد جنگ و اختلافات را ناکام بگذارد.
۶- افزایش توان نظامی: تقویت توان نظامی در همه ابعاد، از جمله دستیابی به سلاحهای پیشرفته، برای حفاظت از امنیت کشور ضروری است.
۷- پاسخ هوشمندانه: ایران باید به اقدامات تحریکآمیز اسرائیل با واکنشهای هوشمندانه و ترکیبی پاسخ دهد تا هم از تشدید تنشها جلوگیری کند و هم قدرت خود را به نمایش بگذارد.
با تحلیل بازی استراتژیک بین ایران و اسرائیل بر اساس نظریه بازیها، میتوان به این نتیجه رسید که ایران با تقویت روابط با همسایگان، همراهی افکار عمومی جهان، مذاکره با اروپا و آمریکا، تنشزدایی، بر هم زدن بازی اسرائیل، افزایش توان نظامی و پاسخ هوشمندانه میتواند به نقطه تعادل مطلوب دست یابد و از تهدیدات و مخاطرات جلوگیری کند. از طریق این راهبردها، ایران میتواند بهطور موثر بازی خطرناک اسرائیل را مختل و ثبات منطقهای را تقویت و منافع ملی را حفظ کند.