برخی از شخصیتهای دنیای انیمه با پایانبندی بسیار دردناک و شوکهکنندهای روبرو بودهاند که مخاطبین این مدیوم هیچگاه سکانس خداحافظی با آنها را فراموش نخواهند کرد.
به گزارش گیمفا به نقل از CBR، دنیای انیمه، شاخه غیرقابل پیشبینی از سرگرمی میباشد که از روایت داستانهای پیچیده و منحصر به فردی بهره برده که مخاطبین با هر سن و سالی و علاقهای را میتواند به خود جذب نماید. مدیومی از سرگرمی که در آن بارها و بارها شاهد بودهایم که قهرمان داستان پس از پشت سر گذاشتن سختی و مشقتهای فراوان، در نهایت موفق میشود تا خواسته خود را محقق نماید و پیام اکثر چنین روایاتی، تسلیمناپذیری و جنگندگی تا آخرین حد ممکن بوده است.
در حالی که در صنعت انیمه شاهد قهرمانانی بودهایم که در پایان داستان به دختر مورد علاقه خود دست یافته، دشمن قسم خورده خود را شکست داده، دنیای در شرف نابودی را نجات داده و دهها عمل غیرممکن را ممکن کردهاند، اما در این بین نیز شاهد قهرمانانی دوستداشتنی، مظلوم و توامندی نیز بودهایم که با وجود تمام تلاش و جنگندگی که از خود به معرض نمایش گذاشتهاند و لیاقت داشتن پایانبندی خوشی را داشتهاند، اما در مقطعی از داستان بالاخره با غیرممکنترین شرایط به وجود آمده روبرو شده و دیگر توانی برای پیروزی در آنها باقی نمانده است.
شخصیتهای که آرزو میکردیم تا بتوانیم شاهد پایانبندی زیبا و خوشحالکنندهای حول محورشان باشیم، ولی دست سرنوشت بسیار بیرحمتر از آن است که اجازه دهد تمامی قهرمانان به خواسته قلبی خود دست پیدا کنند. شخصیتهایی با المانهای قهرمانانهای که با پایانی دردناک و شوکهکننده، از مسیر اصلی داستان جدا شده و با تراژدی غمانگیزی، مخاطب را در بهت و حیرت فرو برده است.
به همین مناسبت نیز در این مقاله به سراغ ۱۰ شخصیت محبوب و دوستداشتنی رفتهایم که پایانبندی آنها در انیمه با تراژدی دردناکی مواجه بوده است.
از همان ابتدای انیمه Gurren Lagann شاهد شخصیتی نترس، جنگجو و پر جنب و جوش به نام کامینا هستیم که بدون هیچ ابایی به دل دشمن زده و تا پای جان مبارزه میکند.
این انیمه روایتگر زندگی بشریت درون غارهای بسیار بزرگی درون زمین در آیندهای بسیار دور میباشد. جایی که عملاً انسانها در حال فراموش کردن زندگی بر روس سطح زمین بوده و دیگر شناختی با زیباییهای آسمان بالای سرشان ندارند. در این بین یکی از شخصیتهای که به عنوان قهرمان داستان به مخاطب معرفی میشود، جوانی در ظاهر سرکش به نام کامینا میباشد که در باطن ذاتی ماجراجو و تسلیمناپذیر داشته و برای محافظت از عزیزانش از هیچ کاری دریغ نمیکند.
با این حال در همان اوایل داستان، انیمه Gurren Lagann به شکل فجیع و دردناکی مرگ شخصیت کامینا را رقم میزند تا نشان دهد که علیرغم دنیای زیبایی که به تصویر کشیده، وقایعی تلخ و بیرحمانه را در باطن خود برای قهرمانانش تدارک دیده که هیچ رحمی به آنها نشان نخواهد داد.
فراز و نشیبهای که شخصیت دنجی به عنوان قهرمان داستان انیمه Chainsaw Man تجربه میکند، شاید که موجب مرگ او نشده است، اما به حدی دردناک و طاقتفرساست که روح و روان وی را تا مرز جنون پیش میبرد.
دنجی پسرک بیتجربه، ولی کله شقی بود که در دنیای اهریمنان Chainsaw Man به شکلی اتفاقی صاحب قدرتهای فرابشری شد و این مسئله او را با شخصیتهای مختلفی همچون ماکیما، آکی و پاور اشنا کرد. افرادی که با وجود تمامی ویژگیهای مثبت و منفیشان، حکم خانوادهای را برای وی داشتند که به واسطه آنها میتوانست عشق، دوستی و تعهد را تجربه کند.
با این حال سیر روایت داستان این انیمه به حدی تلخ و بیرحمانه جلوه کرده که دنجی نه تنها تمامی عزیزانش را از دست میدهد، بلکه همه تجربیات جدید و منحصر به فرد زندگیاش نیز به خاطراتی غمناک و سیاه بدل میگردند و چنین مسائلی شخصیت وی را به جنونی میرساند که دست کمی از مرگ نخواهد داشت.
در انیمه Fullmetal Alchemist: Brotherhood شاهد روایت داستانی بسیار تکان دهنده هستیم که در کمال شگفتی هیچ ابایی از حذف کردن شخیتهای محبوبش به بدترین شیوه ممکن نداشته است.
یکی از شخصیتهایی که از همان ابتدای ورودش به داستان، مخاطبین را شیفته خود میکند، افسری نظامی به نام میس هیوز نام دارد. مردی خانواده دوست و بسیار وفادار و متعهد که به طرز غیرقابل باوری، هر دقیقه حضورش در صحنه ارزشمند و جذاب جلوه کرده و شخصیتپردازی او مخاطبین را به وجد میآورد.
با این حال در دنیای بیرحم Fullmetal Alchemist: Brotherhood حتی چنین سرباز مورد احترامی نیز در امان نخواهد بود و او به طرز فجیعانهای توسط انوی به قتل رسیده و دنیای این مجموعه را دگرگون میکند. با وجود آن که مرگ میس هیوز به عنوان نقطه عطف داستان به شمار میرود، اما به خودی خود چنین سکانسی بسیار وحشتناک، شوکهکننده و دردناک جلوه کرده که مخاطبین این مجموعه را در همان ابتدای داستان شوکه نموده است.
پرتگاس دی. ایس به عنوان برادر بزرگتر لوفی زمانی که وارد One Piece شد که به حدی خاص و کاریزماتیک بود که گویی شاهد قهرمان وعده داده شده برای نجات جهان این مجموعه هستیم.
او جنگجویی توانمند و غیرقابل مهار بود که رویای تبدیل شدن به بزرگترین دزد دریایی تاریخ را در سر داشت و بر روی کاغذ نیز بعید به نظر میرسید که کسی بتواند مانعی برای او ایجاد کند. با این حال در جنگ میان دزدان دریایی، لوفی که در شرف نابودی و مرگ قرار داشت، برادرش وارد میدان شد و از وی در برابر حملات آکاینو محافظت کرد و این فداکاری جراحات سنگینی را به پرتگاس دی. ایس وارد کرد.
برادری که آرزو داشت تا در هنگام تبدیل شدن لوفی به یک دزد دریایی بزرگ در کنارش باشد، با حسرت در آغوش برادرش نفسهای آخر خود را کشید تا نشان دهد که انیمه One Piece در صوت نیاز تا چه اندازه میتواند بیرحمانه عمل نماید.
انیمه عاشقانه I Want To Eat Your Pancreas به حدی از روایت داستانی دردناک و غمانگیز بهره میبرد که عملاً بسیاری از مخاطبین تاب و توان تماشای پایان آن را نخواهند داشت.
انیمهای که بر عشق معصومانه ۲ جوان ساده به نامهای هاروکی شیگا و ساکورا یامائوچی تمرکز میکند؛ ۲ جوانی که به صورت اتفاقی با یکدیگر آشنا شده و زندگیشان به واسطه این آشنایی دگرگون میشود و رابطهای عاشقانه را رقم میزنند. رابطهای که البته دوام چندانی نخواهد داشت؛ زیرا ساکورا یامائوچی از بیماری لاعلاجی رنج میبرد که دیر یا زود مرگش را رقم خواهد زد.
انیمه I Want To Eat Your Pancreas در عین این که مفهوم عشق را به زیباترین شکل ممکن به تصویر میکشد، اما مخاطبینش را آرام آرام برای لحظه خداحافظی با ساکورا یامائوچی آماده میکند که در سکانس پایانی، شوکهکننده ظاهر شده و پایانبندی دردناکی را رقم میزند که مخاطب را در بهت و حیرت باقی خواهد گذاشت.
در میان رویارویی انسانها با موجودات نفرین شده، شخصیت جونپی یوشینو به عنوان دوست قهرمان اصلی وارد انیمه Jujutsu Kaisen شده تا جنبههای متفاوتی از شخصیت یوجی ایتادوری را شاهد باشیم.
شخیصتی رنج دیده، گوشهگیر و تنها که سختیهای بسیاری را در زندگی شاهد بوده و تنها امیدش به ادامه روزها، مادرش میباشد. با این حال نفرینهای اهریمنی Jujutsu Kaisen برای تحقق خواستههای خود و ضربه زدن به یوجی ایتادوری، از نقطه ضعف وی بهره برده و به سراغ مادر جونپی یوشینو رفته و وی را به قتل میرسانند.
در ادامه خود وی را نیز به نفرین آلوده کرده و از او هیولایی بسیار وحشتناک خلق میکنند و یوجی ایتادوری را در مقابلش قرار میدهند. جونپی یوشینو در حالی که در شرف مرگ قرار داشت، اما معدود لحظات ارزشمندی که کنار دوستش تجربه کرد را به یاد آورد و در سکانسی غمانگیز، یوجی ایتادوری را برای همیشه تنها گذاشت.
ماکوتو شینکای توانایی عجیبی در به تصویر کشیدن داستانهای عاشقانهای دارد که با تراژدی شوکهکننده پایان مییابند و این مسئله را میتوان در انیمه ۵ Centimeters per Second به صورت نمادین مشاهده کرد.
انیمهای که بنا به گفته بسیاری از مخاطبین دنیای انیمه، دردناکترین و دلخراشترین ساخته کارنامه هنری ماکوتو شینکای لقب میگیرد، حول محور زوجی به نام تاکاکی تونو و آکاری شینوهارا جریان دارد که دست روزگار آنها را از یکدیگر جدا میکند. فاصلهای که آنها تلاش کردند تا به کمترین حد خود برسد، اما گویی سرنوشت خیال تنها گذاشتن آنها را کنار یکدیگر نداشت و در نهایت نیز به شکل دردناکی پایان کار رابطه عاشقانه آنها را رقم میزند.
۵ Centimeters per Second با وجود تمامی تلخیهایش به ما یادآور میشود که قدر تک تک لحظات زندگیمان را بدانیم و هیچگاه عزیزان زندگیمان را فارغ از تمامی سختی و مشکلات، تنها نگذاریم.
به حدی روایت داستان انیمه Naruto در قابل شخصیتهایش بیرحمانه است که واقعاً به سختی میتوان از بین تمامی پایانبندیهای تراژدی آن یکی را در این مقاله مورد اشاره قرار داد.
با این حال شاید بتوان گفت که شخصیتپردازی جیرایا به عنوان یکی از قدرتمندترین اساتید دنیای Naruto حسابی مخاطبین این مجموعه را به وجد آورده بود. کسی که در برابر دشمنانش هیچگاه تسلیم نشد و در مسیر تبدیل شدن ناروتو به قهرمان نمادین این فرنچایز نیز تاثیر به سزایی داشت. با این حال رویاروییاش با شاگردان قدیمی که حال به دشمنان قسم خورده وی تبدیل شدهاند، تراژدی دردناکی را رقم زده است. تراژدی که با قطع شدن دست و تکه و پاره شدن اعضای بدنش پایان یافته تا در نهایت بتواند میراثی ارزشمند را برای شخصیت ناروتو به یادگار بگذارد.
انیمه Banana Fish با وجود تمامی ایرادات و کاستیهایش، اما میزبان شخصیت محبوبی به نام اش لینکس بود که طرفداران این مجموعه آرزوی دیدن پایانبندی خوش و خرمی را برایش داشتند.
شخصیتی که با وجود تمامی اتفاقات بد و ناگواری که برایش پیش آمد، اما هیچگاه تسلیم نشد و برای تجربه آزادی با تمامی موانع و مشکلات دست و پنجه نرم کرد و در لحظات پایانی فاصله چندانی با این آزادی نداشت. با این حال در اتفاقی شوکهکننده، انیمه Banana Fish تمامی امید و آرزوهای بینندگانش را نقش بر آب کرده و در حالی که اش لینکس مشغول مطالعه نامهای بسیار مهم میباشد، توسط عزیزترین فرد زندگیاش کشته شده و با حسرت بسیار، این دنیا را ترک میکند.
در نهایت میرسیم به شخصیت شماره یک این مقاله که اگر چه محبوبیتی در حد و اندازه قهرمان اصلی انیمه Attack on Titan نداشت، اما بدون حضور او عملاً ساکنین جزیره پارادایس شانسی در برابر تایتانها نداشته و خیلی زود نابود میشدند.
اروین اسمیت، به عنوان سیزدهمین فرمانده ارتش دیدبانها، جنگجویی کاریزماتیک، باهوش، تسلیمناپذیر و مورد احترام بود که برای حفظ امنیت مردم جزیره پارادایس، از هیچ کاری دریغ نمیکرد و حتی ابایی از فدا کردن سربازانش برای هدفی والاتر نداشت. کسی که از سنین کودکی به دنبال تحقق آرزوی پدرش بود و به آیندهای نگاه داشت که با وجود تمامی فداکاریها بتواند راز تایتانها را برملا کرده و آن سوی دیوار را مورد کنکاش قرار دهد.
با این حال دنیای بیرحم Attack on Titan به اروین اسمیت اجازه نداد که آرزوی کودکیاش را محقق کند و برای آن که بتواند حواس “تایتان حیوانی” را به خود مشغول کند، جانش را فدا کرد و در حالی که اطرافیانش میتوانستند او را به تایتان غولپیکر تبدیل کنند، اما خود وی با نفسهای پایانی از چنین امری سر باز زد تا راه نجات آرمین آرلت را مهیا نماید. شخصیتی که هنوز هم بسیاری از طرفداران Attack on Titan عقیده دارند که او باید در ازای آرمین نجات پیدا میکرد و در صورت زنده بودن، مسیر این مجموعه و انتقامگیری ارن یگر به صورت تمام و کمال دگرگون میشد.