ایکنا نوشت:
سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان اینکه در تاریخ زیست جهان ایرانی، سبکهای زندگی متفاوتی در ذیل حیات طیبه خود را متبلور کردهاند، تأکید میکند که این امر میتواند به مفهوم دیگری اشاره کند و آن این است که اساسا چه نوع خوانشی میتواند قرآن را به گونهای هم در ایران و هم در جهان اسلام مطرح کند که اساسا زیستهای متفاوت در ذیل آن چتر قرار بگیرند. در ادامه مشروح گفتوگو با این عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی را منتشر میشود:
ایکنا: تفاوت بین حیات طیبه و سبک زندگی چیست؟ آیا حیات طیبه نوعی سبک زندگی است که بتوان آن را گسترش داد؟
همانطور که اشاره کردید حیات طیبه یک مفهوم قرآنی است و در آیه «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ؛ هر كس از مرد يا زن كار شايسته كند و مؤمن باشد قطعا او را با زندگى پاكيزهاى حيات [حقيقى] بخشيم و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام مىدادند پاداش خواهيم داد»(نحل، ۹۷) به آن اشاره شده است. قرآن وقتی در مورد حیات طیبه و بستر این حیات حرف میزند، شاخصههایی را ارائه میکند که به زبان فلسفی دروندینی هستند.
باید اشاره کرد مفهوم حیات طیبه که در قرآن به کار رفته، با شاخصههایی که مفسرین ارائه کردند و در روایات هم در خصوص آن را مطرح کردهاند همراه شده است. در تفسیر المیزان و مجمعالبیان بیان شده که چه مرد و چه زن، باید دو رکن عمل صالح و ایمان در حیات طیبه را داشته باشند. ما وقتی در بستر قرآنی و دروندینی از مفهوم حیات طیبه استفاده میکنیم، با دو عنصر بسیار کلیدی ایمان و عمل صالح روبرو هستیم؛ عمل صالح چه در مفهوم محدود سنتی و چه در مفهوم جدید و معاصر که وسیع گرفته شده است، میتواند فعالیتهای مثبتی را در عرصههای گوناگون زندگی علمی، سیاسی، اقتصادی و ... شامل شود.
جالب است اینجا معیاری هم داده میشود و آن این است که حیات طیبه ربطی به جنسیت ندارد. بر خلاف خیلی از احکام که آنها را در فقه تحدید و تبیین میکنند و متناسب با جنسیت انسانهاست و احکامی برای زن و مرد مطرح میشود، حیات طیبه ربطی به زن و مرد بودن ندارد و قرآن بیان میکند که هر انسانی و کافه ناس اگر تلاش کند، میتواند به حیات طیبه دست یابد.
در روایات هم به عنوان مثال در خود همین مفهوم بحثهای زیادی شده است که برای مثال حیات طیبه را حیاتی میدانند که در آن قناعت و رضا دادن به مصیبت وجود داشته باشد. وقتی از امیرالمونین(ع) پرسیدند که حیات طیبه چیست؟ ایشان فرمود که قناعت است و فرد قانع میتواند به حیات طیبه برسد. باید توجه داشت که حیات طیبه مفهومی درون دینی است و نمیتوان آن را با سبک زندگی که معنایی متفاوت در برون نظام دینی دارد، مقایسه کرد.
مفهوم سبک زندگی برای اولین بار توسط آدلر و در سال ۱۸۹۱ ابداع شد. اولین بار اما به مثابه مفهومی در علوم اجتماعی و انسانی در دوران پست مدرن است که نوعی تکثر و شیوههای متفاوت زیستن، ذیل این مفهوم مطرح شده است. ویتگنشتاین از آن به فرم زندگی (life form) یا گیدنز با مفهوم فرمهای مختلف زیستن مطرح میکند. این با مفهوم حیات طیبه که در نظام معنایی است که در آن نظام خدایی وجود دارد و قبح و حسن ذاتیی علما و فلاسفه مطرح کردهاند و نوعی جوهر، مبنا و نگاه ذاتگرایانهای به این مفاهیم دادهاند، تفاوتهای بنیادین دارد. اگر ما بخواهیم این مفهوم را در قالب سبک زندگی مطرح کنیم، میتوانیم بگوییم یکی از سبکهای زندگی سبک حیات طیبه و برگرفته از فرهنگ اسلامی است که مبتنی بر جهانبینی قرآنی است، اما این یکی از سبکهای زندگی در دوران معاصر میتواند باشد و نه تنها سبک زندگی؛ اگر از منظر پسامدرن نگاه کنیم.
بحثی که امروز در ایران مطرح است آن است که چه اصرار و ابرامی است که ما به دنبال حیات طیبه به مثابه سبک زندگی باشیم؟ این پرسشی است که باید مطرح شود. اینجا رابطه مفهوم حیات طیبه با حاکمیت مطرح میشود؛ حاکمیت به مثابه تنظیمکننده ساحت عمومی یا سیاسی که کارش این است که مثلا کدام وزارتخانه کجا باشد، چه کار بکند، بودجه چگونه نوشته شود، خواسته است به عنوان ناظم دنیای درون انسانها نقشآفرینی کند. اینجا حیات طیبه به مثابه یک سبک زندگی مطرح نیست، بلکه به عنوان تنها سبک زندگی مشروع و رسمی مطرح است که باید با پشتوانه قدرت و حاکمیت در جامعه نهادینه شود و این هم بحث دیگری است که باید مرز بحثها از هم مشخص شود.
ایکنا: آیا حیات طیبه تنها یک نوع سبک زندگی است و یا سبکهای زندگی متفاوتی میتواند وجود داشته باشد که حیات طیبه را محقق کند؟
این سؤال بسیار خوبی است، اینکه آیا تنوع سبکهای زندگی به مثابه یک مفهوم و ماتریکس متاثر از شیوه مدرن غربی است یا در خود زیست جهان ایرانی ما فرمهای مختلفی داشتیم که به گونهای ذیل مفهوم قرآنی و فرهنگ اسلام وجود داشتهاند. مثلا وقتی حافظ در دیوان خودش سبکهای مختلف دینی را ذیل زاهد، عابد، عارف و عالم مطرح میکند و برخی را تقبیح و تمجید میکند، آیا اینها خود زیستهای متنوع نیستند؟ آیا برای مثال فرمها و سبکهای مختلف زندگی مانند فهم فلسفی، عرفانی، حکمی، اخلاقی و فقهی از دین و در دوران ما فهم علمی از دین، هر کدام شیوههای متفاوتی از حیات طیبه را برای ما معرفی نمیکنند که همه اینها در ذیل مفهوم قرآنی قرار بگیرند؟
اگر ما بخواهیم به نوعی در خصوص تکثر در زیستجهان اسلامی و ایرانی صحبت کنیم، آیا این فرمهای مختلف هیچگونه مشروعیت ندارند؟ دیگر نمیتوان گفت این سبکهای زندگی به خاطر این که تحت تاثیر جریان اومانیستی بودهاند، مردودند؛ این سبکهای زندگی پیش از تاثیر اومانیسم وجود داشتهاند. این پرسش دقیقی است و یکی از مشکلاتی که در زیستجهان ایرانی پدید آمده این است که یک نوع نگاه فقهی با گرایش اسلامیستی تلاش کرده است که سبکهای زیست دیگر را عدم مشروع بخواند و بعد بگوید اینها هیچ ربطی با مفاهیم و نظام معنایی قرآنی ندارند و تنها این سبک که سبکی است که حاکمیت از آن دفاع میکند و تلاش میکند آن را نهادینه کرده و با منطق قدرت، دیانت و فقاهت آن را اشاعه داده دینی است.
از سوی دیگر این نگاه در جامعه اشاعه داده میشود که هر تفکر و اندیشهای که به تکثر و تنوع دامن بزند، کثرتگرایی غربی و اومانیستی است، در حالی که با پرسش دقیق شما میتواند مطرح شود که در تاریخ زیستجهان ایرانی، سبکهای زندگی متفاوتی در ذیل حیات طیبه خود را متبلور شدهاند و این میتواند به مفهوم دیگری اشاره کند و آن این است که اساسا چه نوع خوانشی میتواند قرآن را به گونهای هم در ایران و هم در جهان اسلام مطرح کند که اساسا زیستهای متفاوت در ذیل آن چتر قرار بگیرند و مفهوم بنیادین قرآن که خطاب به انسان است، چطور میتواند متبلور بشود که هم مرزهای ایمانیاش محفوظ بماند و هم انتقادی؛ یعنی اگر کسی نگاه قرآنی داشت آیا میتواند بین بینش انتقادی و اعتقادی پلی بزند.
خرد و رویکرد فلسفی که در زیست جهان ایران وجود داشته، با اعتقاد به اتصال بین عقل و وحی، امکانی بوده که فلاسفهای مانند ابنسینا، فارابی، ابنرشد، ملاصدرا و علامه توانسته بودند از آن برای توفیق به اعتقاد و انتقاد استفاده کنند، اما اینکه امروز کسانی که داعیهدار خرد ایرانی یا حکمت فلسفی که با فرهنگ و تمدن اسلامی عجین بوده است را دارند، آیا چنین قدرتی را برای این گونه تفسیر از نظام معنایی دارند، من «ان قلت» دارم و فکر میکنم یکی از مسائلی که باعث شده است تک صدایی به وجود بیاید و به صورت بنیادین نهادینه شود، این است که فیلسوفان، حکما و اهل فلسفه ما در حوزههای علمیه یا دانشگاههای ایران نتوانستهاند با یک خوانش متکثر که به افقهای مختلف باز باشد، با نظام معنایی قرآن روبرو بشوند و جای این گونه از تفاسیر را خالی میبینیم و خود همین باعث شده است که امروز هم که حیات طیبه به مثابه مفهومی مدرن یا پسامدرن مطرح میشود در قالبی تک صدایی صورت گیرد که انگار میخواهیم امر اجتماعی را در ذیل امر دینی تعریف کرده و امر دینی را تهی از هر گونه تکثر و تنوع کنیم و در خدمت خوانش ایدئولوژیک فقهی قرار بدهیم که حاکمیت به رسمیت میشناسد و این اشکالات عمدهای به آن وارد.
ایکنا: حیات طیبه چه نسبتی با عینیت ما در ابعاد مختلف اجتماعی و سیاسی دارد؟
یک واقعیتی وجود دارد که تا جدی گرفته نشود، بقیه حرفهای ما در خصوص دین پا در هوا خواهد بود و آن این است که آیا دین اصالتا از مقوله عشق، ودود، محبت و دنیای درون است و یا از مقوله حکومت است؟ چون مرز این مشخص نشده و جواب منطقی به آن داده نشده و جواب از منظر دینی داده شده است که حاکمیت، حاکمیت دینی است و چون دینی است، تمام ارکان دین باید در جامعه تزریق شود، مانند قانون و این باعث خواهد شد که بحثهای ما در خصوص دین ناقص بماند.
تا جایی که مطالعه کردهام، دین، دِینی بین انسان و خداست، و این زمانی میتواند روی دهد که قدرت اختیار وجود داشته باشد؛ یعنی همان طور که در قرآن مطرح است: «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛ در دين هيچ اجبارى نيست و راه از بيراهه بخوبى آشكار شده است پس هر كس به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد، به يقين به دستاويزى استوار كه آن را گسستن نيست چنگ زده است و خداوند شنواى داناست(بقره، ۲۵۶)، یعنی در دین نوعی از اکره نباشد، نه تنها نوعی از اکراه نباشد، که با زور و عنف هم نمیتوان دین را مطرح کرد. همانطور که خداوند در این آیه بیان میکند که دین تبیین شده و تبیین از مقوله بیان است و بیان یعنی قدرت منطق و تبیین کردن که باید بینالاذهانی باشد و نه اینکه از جنس قدرت سیاسی و اعمال زور.
از آنجا که دین غالبا به صورت اختیاری مطرح نشده و به صورت اجباری مطرح شده است، وقتی در خصوص دین و سبک زندگی در حوزههای مختلف اقتصادی و سیاسی حرف میزنیم، هر کسی این را میخواهد تبیین کند، امر اصلی که اختیاری بودن است را نفی میکند و به صورت وارونه در خصوص دین حرف میزند. در این چهار دهه که دین به مثابه یک امر حاکمیتی مطرح شده است، ما در جامعه خودمان نوعی دینگریزی را شاهد هستیم اما اصحاب قدرت از این مسئله استنکاف شده و با مسئله روبرو نمیشوند در حالیکه باید تلاش کرد اهل علم از مناظر مختلف بحث کنند.
واقعیتی که وجود دارد این است که مطالعه و دین پژوهی در ایران یکی از سختترین کارهاست؛ زیرا اگر دین پژوهی به معنای تایید فهمها و برداشتهای غالب و رایج باشد ممکن است، اما گر جایی نگاهی انتقادی و نقدگونه به برداشت دینی رایج باشد باشد نمی توان مطرح کرد و این پرسشی است که چرا عرصهای وجود ندارد که اگر بسیاری از علمای سنتی و معاصر اشاره دارند که دین سرتاسر عقلانیت و مبتنی بر عقل است، بتوان در عرصه عمومی عقلانیت، برداشتهای دینی را نقد کرد. اگر دین مبتنی بر عقل است مبتنی بر نقد است و نه نقل، اگر هم نقل است به گونهای در درون خود خرد دارد و هر جا که عقل باشد باید فضای بینالاذهانی و انتقادی هم وجود داشته باشد.