فرارو- جاوید قربان اوغلی سفیر پیشین ایران در آفریقای جنوبی و مدیرکل پیشین آفریقای وزارت خارجه در یادداشتی برای فرارو به بررسی جنجال پیش آمده بر سر دیدار کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا با گوهر عشقی (مادر ستار بهشتی) و نرگس محمدی (فعال حوزه زنان) پرداخته است.
متن این یادداشت به این شرح است:
1) سفر کاترین اشتون مسول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، نخستین سفر بالاترین مقام این اتحادیه طی چند سال گذشته به ایران بود. او طی اقامت یک روزه در تهران تقریبا با تمام شخصیتهای کشور (رییس جمهور، رییس مجلس، وزیر خارجه، دبیر فعلی و سابق شورای عالی امنیت ملی و رییس مرکز استراتژیک) ملاقات کرد که قطعا در پیشبرد مهمترین چالش سیاست خارجی کشور (پرونده هسته ای) و روابط با اتحادیه اروپا می توانست تاثیر بسزایی داشته باشد. اما چرا به جای "می تواند "از واژه مشابهی که بیشتر معطوف به وجه مشروط و محتمل فعل توانستن است استفاده می کنم؟ می گویم "می توانست" چون این سفر با همه دستاوردهای آن تحت الشعاع ملاقاتی قرار گرفت که واقعا هیچ اهمیتی نداشت و نیاز به اینهمه جنجال، حاشیه سازی و واکنش تند و توام با عصبانیت مقامات ارشد کشور به آن احساس نمی شد و به راحتی می توانستیم آن را نادیده گرفته و از کنار آن عبور کنیم.
2) بکارگیری عباراتی نامانوس در مقام اعتراض به وزیر خارجه و یا وزیر اطلاعات، تهدید به احضار آنان به مجلس (برای چندمین بار طی کمتر از شش ماه) و استیضاح، نصب بیلبورد هایی که خانم اشتون را با نیمه چهره دیکتاتور معدوم عراق در معابر عمومی در اعتراض به یک دیدار بی اهمیت واقعا چه ثمری برای کشور دارد؟ از یاد نبریم سفر خانم اشتون پس از عبور کشور از گردنه ای خطرناک که می توانست امنیت آن را به مخاطره اندازد و پس از دوره ای از رکود روابط با جهان و تحریم دیپلماتیک کشور و در شرایطی که رهبری نظام از عبارت "نرمش قهرمانه " در توصیف رویکرد جدید کشور بهره جسته صورت گرفت و ظریف به عنوان وزیر خارجه با دیپلماسی فعال دولت جدید، بالاترین مقام سیاست خارجی اتحادیه اروپا آورد تا او با چشم خود مشاهده کند که کشور با وجود تحریم های بیسابقه کشور در امنیت کامل به رشد و توسعه خود ادامه می دهد و اگر شقاق و اختلافی هم هست، در سایه وحدت و گذشت، توان عبور از آن را دارد؟ در چنین شرایطی بکار گیری آن الفاظ و نصب آن بیلبردها واقعا در راستای خدمت به کشور است؟ بر یک نماینده مجلس وابسته به یک جناح خاص سیاسی هیچ حرجی نیست که با دهانی کف کرده به ظریف و تیمش فحش داده و دیپلماسی لبخند او را به سخره بگیرد. اما واقعا استفاده از واژگانی مانند "دزدکی" توسط ریاست محترم مجلس با سوابقی طولانی در مسولیتهای مهم اداره کشور و یا تهدید صریح وزیر و وزارت خارجه توسط ریاست محترم قوه قضاییه واقعا زیبنده کشور بزرگ، مقتدر، دارای تاریخی مشعشع و برخوردار از نظامی مردمسالار نیست.
3) اجازه دهید یکبار دیگر صورت مسئله را مرور کنیم. خانم کاترین اشتون در سفارت اتریش در تهران با دو تن از زنان ایرانی ملاقات کرد. یکی از این دو دوران محکومیت خود را سپری کرده؛ اکنون شهروندی عادی است و مانند همه آحاد کشور از حقوق شهروندی برخوردار است. دیگری، اما مادر داغداری است که 15 ماه قبل فرزندش را دستگیر و چند روز بعد جنازه اش را تحویل داده اند.
از سوابق امر برای پرهیز از تطویل این مختصر عبور کرده و به این نکته اکتفا می کنم که این مادر داغدار طی این 15 ماه تظلم خود را به هر مرجعی که امکانش را داشته و از جمله قاضی القضات کشور برده و هنوز هیچ نتیجه ای نگرفته است. تا جاییکه مطلعم (و برای اطمینان با چند تن از حقوقدانان صحبت کردم) قوانین جاری کشور هیچ منعی برای این دیدار و اساسا دیدار یک مقام خارجی رسمی دیده نشده است. جهت مزید اطلاع خوانندگان این مختصر و معترضین به آن ملاقات، حضور مقامی در این سطح در هر مکان (و هر ملاقات) با اطلاع قبلی مسول تشریفات که او را 24 ساعته همراهی می کند و حضور محافظین گمارده شده از سوی مسولین امنیتی و انتظامی که مسولیت امنیت او را به عهده دارند، انجام می گیرد.
خانم اشتون (احتمالا) ملاقات مذکور در آن سفارت را به مقامات کشورمان اطلاع نداده بود (هر چند که اساسا به دلایل روشن و عرف حاکم بر روابط دیپلماتیک نیازی هم به آن هم نبود) ولی مگر آن دو خانم ملاقات شونده برای حضور در سفارت اتریش نیازمند کسب مجوز از کسی بودند که اینگونه وزیر خارجه، اطلاعات و .....مورد هجمه قرار می گیرند؟ ضمن اینکه بینندگان سیمای جمهوری اسلامی ایران همه روزه شاهد مصاحبه های خبرنگاران اعزامی شبکه های سیما با ده ها مخالف در کشورهای انگلیس، آمریکا، فرانسه، ایتالیا و قس علیهذا هستند و همه این موارد بدون هیچ نگرانی از تلوزیون ما پخش می شود و البته که جزیی از حقوق خبرنگاری و آزادی های مدنی است و روزانه بیش از صدها و هزاران ایرانی به سفارت کشورهای غربی و یا دیگر کشورهای عربی برای گرفتن ویزا و ... مراجعه می کنند که نوعا مورد مصاحبه قرار می گیرند. بنابراین در این زمینه نیز منع قانونی وجود ندارند.
4) به عنوان یک دپیلمات (البته از نوع سابق آن) در جریان سفرهای رسمی رییس جمهور، رییس مجلس، وزیر خارجه و حتی مقامات دیگر کشورم کرارا شاهد ملاقات آنان با مقامات اپوزسیون (در کنار ملاقاتهای رسمی) بوده ام. یقین دارم همکاران من در وزارت خارجه نه تنها این ادعا را تایید خواهند کرد بلکه اهتمام خود در تنظیم این ملاقاتها را برگی افتخارآمیز در سوابق کاری خود می دانند. ذکر این موارد خارج از حوصله این مختصر است ولی به دو نمونه اشاره می کنم.
کسانیکه سفرهای متعدد احمدی نژاد به نیویورک را دنبال می کردند می دانند که او در قلب آمریکا با کلیه کسانی که با صراحت تمام سیاستهای آن کشور را به چالش می کشند، بارها ملاقات کرد. گروههایی مانند مخالفین جنبش جهانی شدن، خاخام های یهودی ضدصهیونیست و حتی مخالفان برخی از کشورهای همسایه. مورد دوم، تجربه شخصی در سفر آقای هاشمی رفسنجانی به آفریقای جنوبی است. ایشان در محل اقامت خود (استیت هاوس) بی اغراق با همه احزاب مخالف دولتی که تنها دو سال از عمر آن می گذشت، ملاقات کرد. تعجب خواهید کرد اگر بگویم که یکی از این ملاقاتها با رهبر حزب ملی بود که تا دو سال قبل حزب حاکم در رژیم آپارتاید بود و قس علیهذا سفرهای رییس مجلس و رییس قوه قضاییه که در قلب کشوری با حاکمیت مسیحی، در سفارت کشورمان رهبران احزاب و جریانهای اسلامی را به حضور پذیرفته و با آنان به مذاکره پرداخته اند.
علاوه بر مواردی که ذکر شد، هفته گذشته آقای دکتر ولایتی میزبان نخبگانی از کشورهای مختلف جهان بود که در قالب هماهنگی اجلاس های قبلی مرکز بیداری اسلامی به تهران آمده بودند. ایشان خود واقفند که چه درصد بزرگی از این نخبگان سمت رسمی در کشورشان ندارند و اگر نتوانیم آنان را مخالف (به معنی برانداز) بنامیم بسیاری از معترضان جدی سیاستهای حاکم بر دولتهایشان هستند.
ولی از نظر ملت بزرگ و شهید داده خیلی مهم و با اهمیت بوده که یک بیگانه به ایران دعوت شود و به هر کجا که می خواهد سر بکشد و بعد هم برود و علیه کشور ایران توطعه کند.
به نظر بنده تحلیل آقای قربان اوغلی در این زمینه منطقی و کاملاً بر اساس حقوق شهروندی و قوانین حاکم بر روابط بین الملل بعمل آمده است.