از یکی دو سه سال گذشته که تصاویری از خانهای ویرانه در محله تاریخی پامنار در انتهای پیچ کوچه آقاموسی در فضای مجازی منتشر شد و همان به مرور به رسانهها راه پیدا کرد، نامش را خانه «شکوه السلطنه» گذاشتند، همسر عقدی ناصرالدین شاه و مادر مظفرالدین شاه که میگفتند در اواخر عمر در آن خانه زندگی میکرده است. این در حالی بود که به گفتۀ پژوهشگران تاریخ تهران، در ضلع شمالی خیابان پامنار قرار دارد، بنابراین نسبت دادن خانه قرار گرفته در ضلع شرقی محله تاریخی پامنار، آن هم در جنوب باغ شعاعالسلطنه سابق اشتباه است. نقشههای ثبت شده مربوط به یکی دو قرن قبلِ تهران، نام این خانه را «امین لشکر» ثبت کردهاند و مهمترین شاهد آن برای این ادعا در نقشه تهران مربوط به سال ۱۲۷۱ شمسی است.
به گفته بهنام ابوترابیان، تهرانشناس، در نقشههای قدیمی نام مشخصی برای این خانه ثبت نشده است، اما احتمالا کوچه امینلشکر با احتمال ۵۰ تا ۶۰ درصد در همین منطقه است، یا حتی خانه امروزی فقط بخشی از آن عمارت است. این تهرانشناس گفته در نقشه کرشیش که سال ۱۲۷۵ قمری تهیه شده، نام عنایتالله خان وزیر لشکر در نزدیکی این خانه ثبت شده است.
همچنین بهروز مرباغی، معمار و مرمتگرِ چند بنای تاریخی در کوچه آقاموسی در محله پامنار گفته بعد از چندین سال پیگیریهایی که از سوی شهرداری منطقه ۱۲ تهران انجام میشد و هیچ کدام تاکنون به نتیجه نرسیده بودند، با بازدید شهردار جدید منطقه، به نظر میرسد این بار اتفاقات بهتری در زمینهای بایر و خانههای نیمه مخروبهِ سرپا مانده در این منطقه از پامنار در حال رخ دادن است و مسولان از دوماه گذشته تاکنون جدیتر به این بافت تاریخی و خانههایش نظارت دارند.
ناصرالدین شاه به نوشتن خاطرات روزانۀ خود اهتمامی جدی داشت و این کار را در سفرهای دور و درازش هم ترک نمیکرد. خود او نام یادداشتهایش را «روزنامه» گذاشته بود؛ این روزنامهها جزئیاتی بسیار جالب و خواندنی از کارها و احوالات روزمرۀ شاه و درباریانش را در اختیار ما میگذارند. در اینجا گزیدهای از خاطرات یک روز از سفر سوم شاه به فرنگستان را میخوانید.
کیف لوازم آرایش ناصرالدین شاه با برند لویی ویتون در موزه دفینه در تهران نگهداری میشود.
«.. ناصرالدینشاه با امیرکبیر بر سر سفره نشست و یک شکم سیر ماست و خیاری که بهاصطلاح رعیت میخوردند تناول کرد و رو به امیرکبیر گفت: «پدرسوختهها، رعایای ما چه غذاهایی میخوردند و ما بیخبر بودیم! هر کس نارضایتی کرد و کفرانِ نعمت گفت به چوب و فلک ببندینش!»
قدمت خانه ابریشمی به عصر قاجاریه و زمان حکومت ناصرالدین شاه بر میگردد. تالار آیینه و چینی خانه این ساختمان باعث شده به یک سازه منحصر به فرد در استان گیلان مبدل شود. این خانه وسعتی ۲۰۰۰ متری دارد و زیربنای آن ۶۵۰ متر مکعب است. حیاط باصفا و زیبا، حوض بزرگ و باغچه های دیدنی، درختهای تنومند قدیمی، پنجرههای متعدد و … همگی این خانه را به مکانی بسیار جذاب برای بازدید تبدیل کرده اند. این خانه در ابتدا متعلق به خانوادهای به نام حاج میر اسماعیل حاکمی که در دوران ناصرالدین شاه قاجار، منصب کلانتری رشت را بر عهده داشته است و با گذشت زمان این خانه به شخصی به اسم حاج میرزا احمد ابریشمی فروخته می شود و بعد از آن عنوان خانه ابریشمی در رشت به این بنا اختصاص داده می شود.
ناصرالدین شاه به نوشتن خاطرات روزانۀ خود اهتمامی جدی داشت و این کار را در سفرهای دور و درازش هم ترک نمیکرد. خود او نام یادداشتهایش را «روزنامه» گذاشته بود؛ این روزنامهها جزئیاتی بسیار جالب و خواندنی از کارها و احوالات روزمرۀ شاه و درباریانش را در اختیار ما میگذارند. در اینجا گزیدهای از خاطرات یک روز از سفر سوم شاه به فرنگستان را میخوانید.
ناصرالدین شاه امامه را دوست داشت و تابستانها چند هفتهای در آن اردو میزد و به تفرج و شکار در روستا مشغول میشد. در یکی از سفرها، ناصرالدین شاه در آنجا دختر چوپانی ۱۶ ساله به نام فاطمه را دید. پادشاه با او به گفتگو پرداخت و از بیان او خوشش آمد.
عصر تاریخ عکسی از دسته جمعی زنها، غلامان و خواجهها مربوط اندرونی ناصرالدین شاه را منتشر کرد.
اولین تلفن همراه که شکل و شمایلی به تلفنهای همراه امروزی ندارد، متعلق به ناصرالدین شاه بود.
عصر تاریخ عکسی از شکوه السلطنه،مادر مظفرالدین شاه قاجار و نوه فتحعلی شاه قاجار را منتشر کرد.
مهمترین اثر تاریخی روستای افجه، قصر ناصری است؛ قصری که گفته میشود توسط اعتمادالدوله، صدراعظم ناصرالدین شاه قاجار در شمال روستای افجه ساخته شد. تاریخدانان میگویند که ناصرالدین شاه هر سال برای مراسم خاصی در روز مشخصی راهی این قصر در روستای افجه میشده است. البته امروز چیز زیادی از این بنای دوره قاجار به جا نمانده و آنچه از آن با عنوان قصر ناصری روستای افجه نام میبریم، درواقع پی قصر، دیواری به ارتفاع ۵متر و طول یک متر و انبوهی از آجرهای قرمزرنگ است.
محلۀ منیریۀ تهران هنوز هم به نام این همسر ناصرالدینشاه شناخته میشود. سرورالسلطنه و شمسالدوله نیز از دیگر زنانی بودند که شاه در اولین سالهای سلطنتش با آنها ازدواج کرده بود.
کانال ممالک محروسه و کتاب و دیگر منابع تاریخی از او به عنوان «خدیجه خانم عزّالسلطنه» و سی و چهارمین فرزند از ۳۷ فرزند ناصرالدینشاه قاجار نام برده که طبعا در زمان شش پادشاه زیسته است: پدرش ناصرالدین شاه ، برادرش مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه، احمد شاه و بعد از سلسلۀ قاجار هم رضا شاه و نهایتاً محمدرضا شاه.
ناصرالدین شاه زود درمییابد و نگران میشود که اگر این خبر به گوش میزبانان فرنگی برسد چه بسا در نوع رفتار با او تأثیر داشته باشد. پس برآن میشود کاری کند تا روایت مطابق میل او به پاریس منعکس شود.
وقتی ناصرالدین قاجار در سال ۱۲۴۹ شمسی به زیارت عتبات عالیات رفت در حرم مطهر امام حسین (ع) در کربلا یک نفر به فکرش رسید که در حضور ناصرالدین به جمله «هل من ناصر ینصرنی» اشاره کند و بعد ماجرایی پیش آمد شنیدنی.
ناصرالدینشاه سفر خود را به همراه یکصد نفر از تهران به سمت بندرانزلی و گذشتن از راههای صعبالعبور و گردنههای مرتفع رشتهکوههای البرز شروع کرد که چهار هفته طول کشید تا به ساحل دریای خزر برسند.
ناصرالدین شاه قاجار روز پنجشنبه ١١ اردیبهشت ١٢٧۵. ش به هنگام زیارت حرم حضرت عبدالعظیم (ع) توسط میرزا رضا کرمانی ترور شد و درگذشت.
«و. دی دونِی»، «آرتور جیمز»، «سرجیو لویتسکی»، «هربرت رز» و «والری» معروفترین عکاسان انگلیسی بودند که شاه در جریان سفر به اروپا به آتلیه آنها رفته و عکس گرفته است.
عکسی از فخرالتاج معیری نوه دختری ناصرالدینشاه را ببینید. عکس در سایت دنیای زنان در عصر قاجار منتشر شده است.
مورخان میگویند فسنجان غذای محبوب ناصرالدین شاه بود و آشپزهای دربار این خورشت را با دقت و مهارت فراوانی میپختند