او به این بهانه مرا سوار خودرو کرد و به محلی که نمیدانم کجاست برد. در آنجا دو مرد دیگر هم حضور داشتند و با یاسر همدستی کردند. یاسر در آن محل من را مورد آزار و اذیت قرار داد و سعی کرد با تهدید وادارم کند صیغه را تمدید کنم اما وقتی باز هم مخالفت کردم 50 میلیون تومان پول و طلا از من گرفت و گفت اینها را خودم به تو دادم و حالا که نمیخواهی همسرم باشی همه را پس میگیرم. او بعد از سرقت من را رها کرد.
متهم اصلی پرونده که مالک خودروی پژو است، در بازجوییها درباره انگیزهاش از این جرم گفت: من و شاکی مدتی پیش با هم در شرکتی تجاری شریک بودیم و من ضامن او شدم تا چند وام میلیاردی بگیرد، اما پس از مدتی دیگر از او خبری نشد و اقساط وامها را هم نمیداد. بارها به او پیغام دادم که میخواهم او را ببینم، اما جواب نداد و من چارهای جز این کار نداشتم.
فرمانده هوا ناجا با اشاره به روند تعقیب و گریز، ادامه داد: در موقعیتی مناسب، خلبان هوا ناجا با کم کردن ارتفاع برای متوقف کردن خودرو مذکور تلاش میکند بدین ترتیب راننده خودرو بلافاصله سرنشینان را که دو دختر جوان بودند از خودرو پیاده و با سرعت بسیار زیاد برای فرار از صحنه تلاش میکند.
دخترم برای بازی با دوستانش جلوی در خانه رفت، اما دقایقی بعد این مرد با من تماس گرفت و گفت: دخترت پیش من است، اگر میخواهی زنده بماند باید برگردی. وقتی دیدم دخترم نیست بلافاصله با پلیس تماس گرفتم.
آدمرباها مجبورم کردند به خانوادهام زنگ بزنم و از آنها ۴.۵ میلیون تومان پول بخواهم، من هم همین کار را کردم. بعد از آن بود که آدمرباها مرا در یک خیابان رها کردند. الان هم شکایت و درخواست رسیدگی دارم.
او از من خواست سوار ماشینش شوم تا مرا به خانه برساند. بعد از طی مسافتی ناگهان تغییر مسیر داد میخواست مرا برباید، اما من شروع به سر و صدا کردم و درنهایت در خودرو را باز کردم و خودم را از ماشین به بیرون انداختم. احساس کردم تمام بدنم درهم شکسته و زخمی شده است. مرد عابری که در حال گذشتن از آنجا بود مرا به بیمارستان برد.
جمعه گذشته مرد و زنی جوان با مراجعه به کلانتری نواب از ناپدید شدن دختر ۷ سالهشان به نام فاطمه خبر دادند.
مرد جوان با تهدید وارد خانه شد و قصد داشت که دختر جوان را مورد آزار و اذیت قرار دهد که در همان لحظه خانواده فرنام وارد شده و بهدنبال صدای فریاد دختر جوان؛ او را نجات دادند.
به گفته وی پس از اظهارات شاکی، کارآگاهان با بررسی دوربینهای مداربسته متوجه شدند ربایندگان با استفاده از یک دستگاه خودرو سواری اقدام به ربودن شاکی کرده اند. با انجام اقدامات پلیسی، مالک خودرو به نام داوود شناسایی شد که با حضور در اداره یازدهم پلیس آگاهی به کارآگاهان اعلام داشت خودرویش بیشتر اوقات از جمله در روز حادثه در اختیار پسرش به نام بهروز بوده است.
متهم ردیف اول این پرونده در تحقیقات گفت: مدتی قبل با دختری به نام پرستو آشنا شدم و او نقشه یک آدم ربایی را مطرح کرد. طبق نقشه، پرستو به بهانهای با این مرد طرح دوستی ریخت. بعد از جلب اعتماد وی من به عنوان راننده آژانس پرستو و پیرمرد را به باغی در کرج برده و با همدستی دو نفر دیگر مورد شکنجه قرار دادیم.
رضا درباره علت آدمربایی نیز گفت: یک روز که از این موضوع بهشدت ناراحت بودم و در قهوهخانه نشسته بودم، یکی از دوستانم دلیل ناراحتیام را پرسید و من موضوع صاحبکار سابقم را به او گفتم و او به من گفت: راهی بلد است که میتوانم طلبم را بگیرم. من هم خوشحال شدم و به او گفتم اگر بتواند طلبم را از صاحبکار سابقم بگیرد،...
مأموران در تحقیقات اولیه توانستند حمید را به دام بیندازند. این متهم اگرچه اتهام آدمربایی را پذیرفت، اما ادعای عجیبی را مطرح کرد و گفت: آن کیف واقعا پر از سکه بود و من هم میخواستم سکههایم را از شاکی تحویل بگیرم، اما او زیر بار نرفت و دفعه اول، من درحالیکه خیلی ناراحت بودم از مسافرخانه بیرون آمدم. دو مرد مرا در آن اوضاع آشفته دیدند و ماجرا را پرسیدند. وقتی واقعه را تعریف کردم، گفتند حاضر هستند دوستم را بربایند.
با توجه به اینکه 5 میلیون تومان پول به کارت زن میانسال واریز شده بود مأموران موفق به شناسایی وی به نام مریم شده و او را در یکی از شهرستانهای اطراف تهران دستگیر کردند.
کارگر رستوران که عاشق زن شوهردار شده بود برای رسیدن به وی شوهرش را به قتل رساند، اما زندگی مخفیانه آنها ۴ ماه بیشتر دوام نداشت.
قضات دادگاه کیفری پس از بررسی اولیه پرونده را به دلیل نقص در تحقیقات به دادسرای جنایی فرستادند. قضات دادگاه کیفری بر این باورند که در این ماجرا آدمربایی هم اتفاق افتاده است و بازپرس پرونده باید تحقیقاتی نیز در این زمینه انجام دهد.
علی رغم بررسی و تحقیقات صورت گرفته هیچ یک از مسائل مطرح شده در مورد این خانم در مرجع قضایی ثابت نشد.
مرتضی احمدی، پدر مهسا گفت: تقاضای من از رئیس جمهوری، رئیس اجرایی و قوه قضاییه همین است که قاتلان مهسا به اعدام محکوم شوند.
متهم: قرار بود آرش در ازای کمکی که به او میکنیم مبلغ ۱۵ میلیون تومان به ما بدهد که البته این مبلغ را پرداخت نکرد و ما قبل از آن دستگیر شدیم...
وز بیستم ماه رمضان بود. خرداد ماهسال ٩٣؛ عصر تقریبا نزدیک افطار بود. پسرم هوس بستنی کرد. از پدرش خواست به او پول بدهد که برای خودش بستنی بخرد. شوهرم هم به او پول داد. میلاد خودش رفت مغازه که بستنی بخرد و برگردد. اما هرچه منتظرش شدیم نیامد. اول فکر کردیم در راه دوستانش را دیده و مشغول بازی شده است، ولی شب شد و خبری از میلاد نشد.