شبنم و دوستانش مرا بهزور و با تهدید سوار خودرواش کردند و با خود بردند. این افراد مرا کتک زدند، طوری که بدحال شدم و دیگر رمقی برایم نمانده بود. آنها بعد از مدتی که اسیرشان بودم، در نهایت در خیابان رهایم کردند و گریختند.
دوشنبه گذشته مرد جوانی به نام شاهرخ در تماس با پلیس از ربوده شدن پدرش خبر داد. او در تحقیقات گفت: پدرم امروز برای خرید از خانهاش در شمال تهران خارج شد و دیگر برنگشت. گوشی تلفن همراه پدرم نیز خاموش بود.
نقشه آدمربایی را مادر مهسا که همسر صیغهای شاکی است به دلیل اختلافاتی که با یکدیگر داشتند طراحی کرده بود. شاکی چند مرحله دخترخواندهاش را مورد ضربوجرح قرار داده بود و مادر مهسا برای انتقامجویی به من و چند نفر شرور پول داد تا این مرد را بدزدیم
آنها مرا تهدید کردند که اگر برگهای که داخل آن نوشته بود مبلغ ۱ میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان به عمویم بدهکار هستم را امضا نکنم مرا میکشند. اما من از امضا خودداری کردم در بزرگراه امام علی در حرکت بودیم که با ترافیک رو به رو شدیم و من خودم را بیرون انداختم. با دیدن این صحنه سرنشینان خودروها و مغازه داران آن اطراف به کمکم آمدند، اما پژو سواران موفق به فرار شدند. من از عمویم و سرنشینان ناشناس خودرو شکایت دارم.
شروع به سرفه کردم و به مرد جوان گفتم، من کرونا دارم و الان هم میخواستم به دکتر بروم. گفتم اگر مرا رها نکنی تو هم کرونا میگیری. به خاطر مریضی من، خانواده ام مبتلا شده اند و باید در بیمارستان بستری شوم.
سارقان پس از ربودن مرد طلافروش و به دست آوردن ریموت مغازه طلافروشی اقدام به سرقت طلاها کردند و جسد مرد طلافروش را پس از قتل در منطقه کهریزک دفن کردند.
سال گذشته نیز دختر ۱۴ سالهای به نام مبینا کعبی درشهرستان خرمشهر ناپدید شده بود وپس از مدتی حدود دو هفته جسدش درون رودخانه کارون خرمشهر کشف شد و هنوز علت مرگ مبینا دختر خرمشهری در هالهای ازابهام است و چند روز بعد از موضوع مبینا نیز شخصی در چندکیلومتری خانه مبینا قصد ربودن یک دختر نوجوان دیگر را ازجلوی در خانه اش داشت که موفق نشده بود و امیدواریم سرنوشتی مشابه برای این دختر نوجوان رخ ندهد.
آریا به ماموران گفت: زیبا با میل خودش پول و طلاهایش را به من به عنوان امانت داده و هیچ سرقت یا فریبکاری در کار نبوده است.
فرمانده انتظامی خراسان رضوی روز گذشته پس از پایان عملیات دستگیری متهم مخوف معروف به «کرکس موتورسوار» گفت: از حدود سه سال قبل پروندههایی در پلیس آگاهی و دستگاه قضایی تشکیل شده بود که بررسی محتویات آنها نشان میداد جوان موتورسواری کودکان بین ۸ تا ۱۲ سال را میرباید و بعد از مدتی رها میکند. سردار محمدکاظم تقوی افزود: با این حال، خانوادهها از پیگیری ماجرا منصرف میشدند و تنها برخی گزارشهای ناقص در مراکز قضایی و انتظامی باقی میماند.
آخرین بار فریبا با من تماس گرفت و خواست او را به خانه یکی از دوستانش برسانم، من هم به دنبالش رفتم و او را به محلی که میخواست رساندم و دیگر اطلاعی از او نداشتم تا این که برادرش با من تماس گرفت و پیگیر خواهرش شد. وی افزود: من هم هر چه به موبایل فریبا زنگ زدم جوابی نشنیدم و نمیدانم پس از پیاده شدن از خودرو به کجا رفته و چه اتفاقی برایش افتاده است
متهم ردیف دوم گفت: من آن روز از ماجرا خبر نداشتم فقط وقتی دوستم گفت: برای گوشمالی دادن یک مرد پولدار باید به خانهاش برویم و پول خوبی گیرم میآید با او همراه شدم. من بیکار بودم و به این پول احتیاج داشتم. از بقیه ماجرا هم بیخبرم. بدین ترتیب هر ۷ متهم پرونده به دفاع از خود پرداختند و در پایان قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.
روز حادثه من اصلا متوجه زن پرستار در ماشین نشدم. فکر کردم ماشین خالی است و خواستم آن را سرقت کنم که بعد از سوارشدن زن جوان را در آن دیدم. وقتی هم بازداشت شدم، سه روز در بازداشتگاه کلانتری خواب بودم، چون مقدار زیادی داروی آرامبخش مصرف کرده بودم و اصلا حال درستی نداشتم.
گروهی از افراد مسلح یک بیمار را که در بیمارستانی در مکزیک تحت مراقبت بود، ربودند. این مرد پیش از این بر اثر شلیک گلوله زخمی و در بیمارستان بستری شده بود. جسد مثله شده فرد ربوده شده دو ساعت پس از آدم ربایی در حوالی شهر پیدا شد. عوامل این جنایت تا کنون مشخص نشده اند.
با دوست پسر سابق خواهرم تماس گرفتم و از او خواستم پیامکی را که برایش ارسال میکنم به عنوان یک فرد ناشناس با خانواده ام در میان بگذارد. او هم در تماس با پدرم مدعی شد که دختر شما را گروگان گرفته اند و قصد خودکشی دارد.
پسری جوان که ربوده شده و در یک مرکز ترک اعتیاد زندانی شده بود، بعد از آزادی انگشت اتهام را بهسمت پدر و عمویش گرفت و گفت: آن دو قصد دارند اموالش را تصاحب کنند.
راننده پراید مسافرکش که ۵ زن و دختر را در شرق تهران ربوده و مورد آزار و اذیت قرار داده بود از سوی قاضی دادگاه کیفری تهران به بیش از یک صد سال زندان، شلاق و پرداخت دیه محکوم شد.
زن آرایشگر وقتی با همکارش دردل کرد و از شوهرش به دلیل اینکه خودروی او را پس نمیدهد گلایه کرد، نمیدانست چه دامی برای شوهرش پهن خواهد شد.
مدیرشرکت گلدیران خودروی لکسوزش را در کنار خیابان متوقف کرد و یکی از سرنشینان داخل پرشیای سفید به سراغ او رفت و پس از نشان دادن چند برگ کاغذ در حالی که پسر جوان خود را مامور معرفی کرده بود گفت که حکم جلب این مرد را دارد و از وی خواست تا به آرامی از خودرو پیاده و سواربر خودروی آنها شود.
با وجود مخالفت پدرم، من و حمید با هم ارتباط داشتیم و در نهایت تصمیم گرفتیم ماجرای آدمربایی خیالی را پیش بکشیم. طبق نقشه، من به خانه حمید رفتم و وانمود کردم ربوده شدهام و آدمربایان یک میلیارد تومان خواستهاند. میدانستم پدرم این مبلغ را ندارد که برای آزادی من بپردازد. قرار بود حمید وارد ماجرا شود و با پرداخت یک میلیارد تومان برای نجات من دل پدرم را به دست بیاورد و در نهایت پدرم به ازدواج ما رضایت دهد.
پسر جوان گفت: در تمام این مدت چشمم بسته بود و یکبار هم جایی را که در آن نگهداری میشدم عوض کردند. در نهایت دوشنبهشب به سراغم آمدند و من را چشمبسته به اطراف پرند بردند و با دستوپای بسته در بیابان رها کردند که رهگذرها من را پیدا کردند و نجات دادند.