جزئیات جدید از قتل میترا استاد به دست شوهرش محمدعلی نجفی
دقایقی بعد تیم جنایی پایتخت به سرپرستی محمد شهریاری رئیس دادسرای جنایی تهران و بازپرس دشتبان کشیک ویژه قتل به همراه سرهنگ مسلمی رئیس اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل حادثه شدند. نخستین بررسیها نشان میداد مقتول زنی ۳۶ ساله به نام «میترا استاد» همسر دوم «محمدعلی نجفی» شهردار اسبق تهران بوده که بر اثر اصابت دو گلوله به قلب و دستش به قتل رسیده است.
از پنج سال قبل به خاطر بیکاری با همسرم اختلاف پیدا کردم.تا اینکه همسرم به دادگاه شکایت کرد و درخواست طلاق داد. بعد هم از خانه قهر کرد و همراه سه فرزندم به خانه مادرش که دو کوچه بالاتر از خانه ما بود رفت. خیلی تلاش کردم او و بچههایم را به خانه برگردانم اما موفق نشدم. همسرم مهریهاش را به اجرا گذاشت و در دادگاه درخواست نفقه داد.
در نخستین گام کارآگاهان به بازبینی دوربینهای مداربسته بیمارستان پرداختند. فیلم دوربینهای مداربسته نشان میداد که مرد ناشناس بعد از تحویل پسر مجروح به بیمارستان سوار بر خودرو مینی بوس فیات قرمز رنگ شده که زن جوانی نیز سرنشین آن بوده و از محل متواری شده است.
"من که حال خودم را نمیفهمیدم با او درگیر شدم. او چند سیلی به صورتم زد. میخواستم فرار کنم، اما دیواری راهم را بسته بود، به همین خاطر چاقویی را که در جیب داشتم بیرون آوردم و یک ضربه به گردن مرتضی زدم. همانموقع با موتور فرار کردم، اما چندساعت بعد دوستانم با من تماس گرفتند و گفتند سپهر در بیمارستان جان سپرده است...."
پرونده جوان ایرانی که زنی آمریکایی را به قتل رسانده است پس از تأیید حکم از سوی دیوان عالی کشور به اجرای احکام فرستاده شد و درصورتیکه متهم نتواند رضایت اولیای دم را جلب کند، قصاص خواهد شد.
گفتگو با پسر زیر تیغی که آزاد شده و میگوید قصد جبران گذشته را دارد
قصد کشتنش را نداشتم. بعد از اینکه حرفهای نامزدم را شنیدم به سراغ مقتول و دوستش رفتم. با هم صحبت کردیم و موضوع تمام شد. بعد از سه روز رفتم بیرون؛ روز تولدم بود. با دوستانم به آنجا رفتیم و کمی هم مشروب خوردیم. به مناسبت تولدم جشن گرفته بودیم. آنجا بود که موضوع مزاحمت مقتول را برای دوستم تعریف کردم. او گفت که بیا برویم با او صحبت کنیم تا مشکل حل شود. وقتی به سراغ مقتول رفتیم او هم با دوستانش بود. چهار نفر بودند. صحبت ما به دعوا کشیده شد. هم مقتول و هم من چاقو کشیدیم و من ضربهای به قلبش زدم. او هم سه ضربه به دست و بازو و پشتم زد که فرار کردم.
صبح روز گذشته وقتی متهم برای محاکمه به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران منتقل شد، ادعا کرد اصلا مقتول را نمیشناخت و به درخواست زنی به نام سحر دست به این کار زد.
بعد از گفتههای متهمان و وکلای مدافع آنها با توجه به درخواست اولیایدم مبنی بر قصاص قاتل، قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند و وحید را به اتهام قتل عمدی به قصاص ، عمویش را به اتهام معاونت در قتل به ۱۲ سال حبس و فرید را به اتهام یاری وحید به تحمل سه سال حبس محکوم کردند.
متهم گفت: از اتفاقی که افتاده بود، خیلی ترسیدم. بلافاصله از دفتر خارج شدم و چاقو را در یک سطل زباله انداختم و دوباره برگشتم و دیدم مأموران در دفترخانه هستند. خیلی وحشت کرده بودم و نمیدانستم آیا باید واقعیت را بگویم یا نه. از ترس همه چیز را انکار کردم.
«دلیل عجز شماست که در سیاهی شب، متفکران ما را میکشید. برای اینکه منطق ندارید. اگر منطق داشتید که صحبت میکردید؛ مباحثه میکردید. لکن منطق ندارید، منطق شما ترور است! منطق اسلام ترور را باطل میداند. اسلام منطق دارد»
زبیدی نیا بیان داشت: با دخالت و وساطت و تلاشهای دبیر و اعضاء شورای حل اختلاف ویژه عشایر و تشکیل چندین نشست بین بزرگان و ریش سفیدان طرفین و با حضور معتمدین و مصلحین منطقه، اولیاء دم از اجرای حکم قصاص قاتل صرف نظر کردند و قاتل پس از طی مراحل قانونی، آزاد و به آغوش خانواده خود بازگشت و این پرونده با صلح و سازش مختومه شد.
جاوید ٦ ماه است که زندگی جدیدی را برای خود آغاز کرده؛ کارگر شهرداری شده و تمام توانش را به کار بسته تا بتواند زندگی سالمی را در پیش بگیرد. میخواهد فرزندی خوب برای خانوادهاش، جامعه و خانواده مقتول باشد.
فردی که از مجازات قصاص رهایی یافت اصالتا گیلانی است و در سال ۸۸ به دلیل مشکلات خانوادگی فردی به نام مازیار ابوالقاسم پور موزیرجی پدر همسر خود را در بابل به قتل رساند.
در این سالها پسرعمهام مرتب از زندان با من تماس میگرفت. اشک میریخت و میگفت که او را ببخشم. من خانواده عمهام را دوست داشتم. خواهرهای کامران مثل خواهرهای خودم بودند. برای همین یک شب وقتی در بیمارستان بودم، ناگهان چیزی درونم گفت که کامران را ببخشم. من تا آن زمان سرگردان بودم. دودل بودم. همیشه اضطراب داشتم. از نبخشیدن هراس داشتم. دلم راضی نمیشد. تا اینکه همان شب تصمیمم را گرفتم.
پس از صدور حکم قصاص برای محیطبان همدانی بررسیهای «شهروند» نشان میدهد محیطبانان دیگری هم با این حکم روبهرو شدهاند.
این متهم به جهت قتل عمد ملیکا به قصاص ، نسبت به زنای به عنف فرد دیگری به اعدام، آدم ربایی به ۲۰ سال حبس، ایراد ضرب و جرح عمدی به ۷ سال حبس از بابت حبس غیرقانونی طفل و خواهر و برادر وی به ۴ سال و برای کودک آزاری به ۹ماه حبس و نیز پرداخت دیه در حق اولیای دم و شکات محکوم شد.
متهم در ادامه گفت: من باید اعترافی کنم چون مدتی است که عذاب وجدان دارم و حالم خوب نیست. من دروغ گفتم که سعید در بازجوییها هم چاقو کشید. او کمربند کشید و از من خواست کنار بروم. با کمربند چند ضربه به من زد اما من چاقو را به پهلویش فروکردم. واقعیت این است که من اصلا فکر نمیکردم چنین ضربهای باعث مرگ کسی شود و فکر میکردم فقط یک ضربه میخورد و بعد همهچیز تمام میشود. بعد از اینکه من به خانه برگشتم، بچهها او را به بیمارستان بردند و وقتی شنیدم کشته شده است، خیلی تعجب کردم. ما دوست نبودیم اما آشنا بودیم و سلاموعلیک با هم داشتیم. من اشتباه بزرگی کردم و قبول دارم که اشتباه کردم و از اولیایدم درخواست بخشش دارم.
درحالیکه علیرضا اتهام قتل را قبول نکرده بود، پرونده با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به دادگاه کیفری تبریز رفت و متهم در جایگاه قرار گرفت. او یک بار دیگر اتهام را رد کرد و گفت: من کسی را نکشتم و از وجود سم هم خبر ندارم. ممکن است همسرم این کار را کرده باشد ما با هم اختلاف داشتیم و او به من مشکوک شده بود.
ساسان بهخاطر اختلالات شخصیتی و روانی دارای کارت قرمز است. اما قضات بیان کردند که طبق نظریه پزشکی قانونی این بیماری تأثیری در عدم تشخیص رفتاری وی نداشته و متهم در زمان ارتکاب جنایت دارای ثبات رفتاری بوده است. پس از پایان اظهارات متهم، قضات وارد شور شده و با توجه به اظهارات متهم و محتوای پرونده، وی را به قصاص محکوم کردند.
جوان کر و لال باید قصاص شود یا دیه پرداخت کند؟
من کر و لال هستم، اما متوجه شدم کیوان چند بار ادای مرا پیش دیگر همکارانم درآورده است، بنابراین خیلی عصبانی شدم. شب حادثه ما دو نفر با هم درگیر شدیم. عصبانی شدم و او را هل دادم که به پایین پلهها سقوط کرد. الان هم پشیمانم و نگران مادر و خواهرم هستم که خرج زندگیشان را من تأمین میکردم.