درگیری دو مرد بر سر زن جوانی که درخواست کمک کرده بود، به قتل یکی و زندانیشدن مرد دیگر منجر شد.
به گزارش شرق، متهم که مردی ۳۸ساله است، یک سال قبل در منطقه شهرری در درگیری خیابانی مرد دیگری را به قتل رسانده و در خیابان رها کرده بود.
صبح روز گذشته وقتی متهم برای محاکمه به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران منتقل شد، ادعا کرد اصلا مقتول را نمیشناخت و به درخواست زنی به نام سحر دست به این کار زد.
پدر و مادر مقتول در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده در جایگاه قرار گرفتند و درخواست صدور حکم قصاص کردند. پدر مقتول گفت: به من میگویند پسرم هم مقصر بوده است، اما میخواهم بگویم حتی اگر پسرم مقصر بود، کسی که کشته شده اوست نه متهم و من برای قاتل او درخواست صدور حکم قصاص دارم و حاضر به گذشت نیستم.
در ادامه دو دختر مقتول به عنوان، ولی دم در جایگاه قرار گرفتند. آنها برای عامل قتل پدرشان درخواست دیه کردند و گفتند به خاطر آیندهای که در انتظارشان است، چارهای بهجز اینکه دیه بخواهند ندارند. دختر ۱۵ ساله گفت: یک سال قبل که پدرم کشته شد، ما همه پشتوانهمان را از دست دادیم. مادرم در خانه خیاطی میکرد و من برای اینکه بتوانم به او کمک و هزینه زندگی را تأمین کنم، مجبور شدم ترک تحصیل کنم و حالا در کنار مادرم خیاطی میکنم.
اگر حالا خواستار قصاص قاتل باشم، چیزی به من و خواهرم نمیرسد و در سختی و بدبختی زندگی میکنیم. پدربزرگم خانه و زندگی دارد، اما من، مادر و خواهرم در شهرستان مستأجر هستیم و فقط برای اینکه در دادگاه شرکت کنیم، به تهران آمدیم. من نمیدانم در این قتل چه کسی مقصر بوده است، اما من از عامل قتل پدرم درخواست دیه دارم.
در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من مرتکب قتل شدم، اما قصدم کشتن نبود. روز حادثه سحر با من تماس گرفت و گفت: فرشید از او خواسته تا با هم رابطه داشته باشند و از من درخواست کمک کرد. به او گفتم با شوهرت تماس بگیر گفت: شوهرم سر کار است و به تلفنش جواب نمیدهد.
گفتم میتوانی با پلیس تماس بگیری، گفت: اگر این کار را کنم، آبرویم میرود. من مجبور شدم برای کمک به او بروم. نزدیک خانه سحر بودم که تماس گرفت و گفت: فرشید رسیده است. گفت: در حال پارککردن ماشین است. من هم بلافاصله خودم را رساندم و به سراغ فرشید رفتم. داشت درِ ماشین را قفل میکرد جلو رفتم و پرسیدم شما فرشید هستی. گفت: بله گفتم چرا به سحر زنگ زدی و از او خواستی شب را با تو بگذراند. عصبانی شد و گفت: تو چهکاره هستی.
گفتم من دوست شوهرش هستم. به من حمله کرد و من هم با او دعوا کردم. چند ضربه به او زدم به سمت ماشین رفت که چیزی بردارد همزمان من هم دستم را در خورجین موتور کردم و چاقو درآوردم چند ضربه به دستش زدم، اما همچنان تلاش میکرد به سمت ماشین برود. یک ضربه به پهلویش زدم خودش را روی صندلی ماشین انداخت من هم فرار کردم.
متهم گفت: بعد از چند روز بازداشت شدم، اما من واقعا قصدی برای اینکه فرشید را بکشم، نداشتم.
در این هنگام قاضی پرسید چطور با سحر آشنا شدی. متهم گفت: سحر را مدت زیادی بود که میشناختم. با او و شوهرش دوست بودم و رفتوآمد داشتم. آن روز هم نمیخواستم بروم. سحر خیلی به من اصرار کرد که بروم و کمکش کنم. به من گفت: بیا و برایم برادری کن.
من اصلا نمیدانستم چه رابطهای بین آنهاست، اما میدانم مقتول بهشدت اصرار داشت که با سحر رابطه داشته باشد و بار اولی نبود که میخواست چنین کاری کند. قاضی از وضع زندگی متهم پرسید و او گفت: من سالها پیش از همسرم جدا شدم. دو دختر دارم و در حال حاضر هم دخترها با مادرشان زندگی میکنند. من بیشتر اوقات تنها بودم.
متهم همچنین درباره اینکه چاقو را چرا همراه خود برده بود، گفت: چاقو وسیله کار من است. من دامدار هستم و گوسفند زنده میفروشم. آن روز هم چاقو با خودم برده بودم، چون داشتم از سر کار برمیگشتم. گوسفندها را رها کردم و رفتم به سحر کمک کنم که این اتفاق افتاد. من هیچ نسبت خاصی با سحر نداشتم. این کار را به خاطر شوهرش کردم و خواستم ناموسش به خطر نیفتد.
در ادامه وکیلمدافع متهم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: موکل من برای دفاع از شخص دیگری مجبور به این قتل شده است. او درگیری خاصی با مقتول نداشته است و اصلا او را نمیشناخته و برای اینکه مطمئن شود او چه کسی است، حتی او را صدا زده و نامش را پرسیده است.
سپس متهم برای بیان آخرین دفاع در جایگاه حاضر شد و گفت: من درخواست بخشش از سوی پدر و مادر مقتول را دارم و حاضرم دیه بپردازم. با پایان جلسه دادگاه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.