
فرارو- چرا آل سعود روابط حسنه خود با واشنگتن که به سختی به دست آورده بود را بر سر مسئله کشور مستقل فلسطینی به مخاطره می اندازد؟
به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از فارن پالسی، عربستان به عنوان ثروتمندترین و قدرتمندترین کشور عرب بار دیگر مناقشه ای را با کشوری آغازه کرده که حامی قدیمی، مصرف کننده نفت و طرف معامله تسلیحات نظامی سعودی محسوب می شود. مناقشه فعلی با توقف حمایت از حسنی مبارک، رئیس جمهور مخلوع مصر در ماه ژانویه از سوی آمریکا آغاز شد و زمانی به اوج خود رسید که دولت باراک اوباما ناگهان از اعتراضات دموکراسی طلبانه در خیابان های جهان عرب که پادشاهی عربستان قاطعانه و با صراحت کامل مخالف آن بود، حمایت کرد.
این اختلافات با پیوستن عربستان به کشورهای حامی عضویت فلسطین در سازمان ملل بیش از پیش نمایان شد، طرحی که آمریکا در حمایت از اسرائیل، به عنوان نزدیکترین متحد خود در خاورمیانه اعلام کرده از حق وتوی خود علیه فلسطین در سازمان ملل استفاده می کند. این در حالی است که ترکی الفیصل، رئیس سابق سازمان اطلاعات عربستان پیش از این اعلام کرده بود در صورتی که آمریکا از حق وتو علیه کشور فلسطین استفاده کند، ائتلاف با عربستان را از دست می دهد.
با این حال نمی توان زمینه اختلافات عربستان و آمریکا طی اکثر سال های یک دهه اخیر را محدود به مسئله فلسطین دانست؛ تروریسم، سیاست های انرژی و جنگ عراق از جمله مسائلی هستند که روابط دو کشور را به مخاطره انداخته اند. سوال اصلی اینجا است که آیا اختلال در روابط دو کشور که به پیش از حادثه 11 سپتامبر باز می گردد، منجر به تغییر اساسی رویکر پادشاهی عربستان در قبال مهم ترین حامی خارجی خود طی نزدیک به هفت دهه اخیر می شود یا خیر. با در نظر گرفتن نقش عربستان به عنوان بزرگترین تولیدکننده نفت جهان از نظر ظرفیت (12.5 میلیون بشکه نفت در روز) و جایگاه چهارم این کشور در جهان از نظر دارایی های ارز خارجی (540 میلیارد دلار) می توان گفت این سوال از منظر استراتژیک برای آمریکا از اهمیت ویژه ای برخوردار است. عربستان همچنان در برابر درخواست های برخی دیگر از تولیدکنندگان نفت مبنی بر پرداخت بهای نفت بر اساس ارزی به جز دلار آمریکا، به طور کامل و یا در بخش هایی مقاومت کرده است. حال اگر آل سعود با تغییر این سیاست موافقت کند، چه پیامدهایی گریبان گیر آمریکا خواهد بود؟ آیا اوباما می خواهد که پاسخ را بداند؟
آمریکا و عربستان همواره در تشریح روابط با یکدیگر مشکل داشته اند. برای چند دهه، هسته این روابط را توصیف مرموز «نفت برای امنیت» تشکیل می داد، بدین معنا که آمریکا از قیمت قابل قبول تولیدات نفتی عربستان اطمینان داشته باشد و در ازای آن عربستان از حفظ امنیت کشورش توسط آمریکا علیه دشمنان خارجی حال چه عراق و ایران باشد و چه القاعده، اطمینان حاصل کند.
در اوایل دهه هفتاد، با وجود آنکه عربستان صبورانه از تبدیل شدن به متحد غیرناتوی آمریکا مانند مصر، اردن و پاکستان و یا امضای هرگونه توافقنامه رسمی دفاعی امتناع ورزید، آمریکا و عربستان لفظ «روابط ویژه» را در توصیف روابط دو کشور ابداع کردند. پس از 11 سپتامبر بود که هیچ یک از طرفین دیگر سخنی از «روابط ویژه» به میان نیاوردند و چهار سال طول کشید تا دو کشور لفظ «گفتگوی استراتژیک» را در توصیف روابط خود به کار بگیرند؛ همان لفظی که در توصیف روابط آمریکا با چین، هند، اسرائیل، پاکستان و روسیه به کار می رفت.
افزایش شکاف میان سیاست های آمریکا و عربستان در قبال طوفان اعتراضات دموکراتیک در جهان عرب در ماه مارس و بر سر سرنوشت سلطنت آل خلیفه در بحرین به طور آشکار نمایان شد. صدها هزار تن از شیعیان که تشکیل دهنده اکثریت ملت بحرین هستند، به خیابان ها آمده و خواستار اصلاحات و در نهایت پایان دادن به حاکمیت دراز مدت این سلسله سنی شدند. زمانیکه دیپلمات های آمریکا فوراً دست به افزایش فشار بر سلطنت آل خلیفه در جهت اجرای اصلاحات اساسی زدند، عربستان نیروهای نظامی خود را برای کمک به این خاندان در جهت سرکوبی اعتراضات دموکراسی خواهی به بحرین اعزام کرد.
حال با گذشته شش ماه از آغاز ناآرامی ها، آمریکا و عربستان هنوز اختلافات عمیقی در مورد بحرین دارند و این در حالی است که مسئله فلسطین در پس تمام این مناقشه ها، کانون این اختلافات محسوب می شود. این مسئله از زمان امضای معاهده صلح مصر و اسرائیل در سال 1979 که سرنوشت فلسطینی ها را در دستان مسئله حل نشده سرزمین های اشغالی قرار داده، به عنوان ریشه اصلی مناقشات، به صورت دوره ای، هر بار پدیدار می شود. این در حالی است که از آن زمان تاکنون مذاکرات اسرائیلی- فلسطینی به دفعات با دخالت و تلاش آمریکا برگزار شده است. مطمئناً مسئله حل نشده فلسطین بیش از هر موضوع دیگری بر روابط سعودی ها با واشنگتن تاثیر گذاشته است.
خوب است که به خاطر بیاوریم زمانی را که عبدالله، شاه سعودی چندی پیش از حمله 11 سپتامبر از جورج بوش، رئیس جمهور وقت آمریکا آنقدر به خشم آمده بود که در نامه ای به وی هشدار داد اگر واشنگتن سریعاً اقدامی در جهت حل مسئله فلسطین- اسرائیل نکند، عربستان روابط خود با واشنگتن را متوقف می کند و به راه خود می رود. در آن زمان بوش تلاش بسیاری را برای آرام کردن شاه سعودی به کار بست اما حضور 15 تن از سعودی ها در میان هواپیما ربایان 11 سپتامبر چنان ضربه ای به هر دو کشور وارد کرد که روابط شان به هر صورت متوقف شد.
پس از این حادثه، شاه عربستان اقداماتی را در جهت یافتن شریک سیاسی و نظامی که بتواند جایگزین آمریکا شود، اجرایی کرد و در همین راستا ملاقات هایی را با سران کشورهای چین، هند، پاکستان و ترکیه داشت اما خیلی زود دریافت که هیچ یک از این کشورها حتی ظرفیت نظامی لازم برای حمایت از عربستان به طریقی که آمریکا قادر بود را ندارند؛ حداقل آنگونه که آمریکا در آگوست سال 1990، زمانیکه نیروهای عراقی به کویت حمله کرده و به مرزهای عربستان رسیدند، این کشور را نجات داد.
در حالیکه دورنمای نامطلوب روابط آمریکا- عربستان بر سر مسئله فلسطین بسیار گسترده است، دو کشور باید توجه داشته باشند که آیا می توانند هزینه شکاف عمیق با خاورمیانه که با طوفان ناآرامی های سیاسی روبرو است را بپردازند و ایران را با سرعتی هر چه بیشتر به سمت اجرایی کردن برنامه هسته ای خود هدایت کنند.
در میان تمام پیامدهای ناشی از اختلافات دو کشور، چنین شکاف عمیقی می تواند شش سال تلاش بی وقفه برای ترمیم و بازسازی روابط آمریکا و عربستان و بازگرداندن آن به شرایط پیش از 11 سپتامبر را به مخاطره بیاندازد. این تلاش ها در آوریل سال 2005 از سوی ملک عبدالله آغاز شد. عربستان پس از 22 سال ترکی الفیصل را به عنوان سفیر جدید سعودی به آمریکا فرستاد تا جایگزین سلطان شود، و عبدالله و بوش شش کمیته را در جهت احیای تمام ابعاد این روابط راه اندازی کردند؛ از تسریع روند دسترسی دانشجویان عربستانی به دانشگاه های آمریکا تا توسعه روابط نظامی و همکاری های امنیتی.
در ژانویه سال 2009 با روی کار آمدن اوباما که با شعار «آغازی جدید» در روابط آمریکا با جهان اسلام و از سرگیری فوری روند صلح اسرائیل- فلسطین همراه بود، ملک عبدالله انتظارات و امیدهای بیشتری در مورد سیاست خاورمیانه ای جدید آمریکا داشت. با این حال تلاش های اوباما در این زمینه عمر کوتاهی داشت و باعث شد رئیس جمهور آمریکا در آزمایش اراده در مواجهه با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی بر سر مسئله ادامه شهرک سازی اسرائیلی ها در کرانه باختری شکست بخورد. از دیدگاه آل سعود، اوباما با وجود تمام حسن نیت خود، خیلی زود در اجرایی کردن شعارهایش ناکام ماند.
ملک عبدالله طی ماه های گذشته به شکل های مختلف شدت خشم خود از بیانات اوباما مبنی بر وتو کردن طرح به رسمیت شناختن فلسطین در سازمان ملل را نشان داده است. وی روند اجرای برنامه سعودی برای خرید 60 میلیارد دلاری تسلیحات نظامی از آمریکا که نقطه عطف روابط نظامی جدید آمریکا- عربستان طی دهه های آتی و «بسته محرک» کمکی برای اقتصاد آمریکا محسوب می شود را کند کرده است.
بنابراین عربستان بار دیگر سطح روابط خود با واشنگتن را محک می زند. آیا وتوی آمریکا علیه کشور فلسطینی ارزش به مخاطره انداختن همکاری های جدید امنیتی و نظامی با واشنگتن را دارد؟ هرچقدر هم که رهبران عربستان امروز از اقدامات واشنگتن خشمگین باشند، بازهم به خوبی می دانند، زمانیکه صحبت از مقابله با تهدیدات منطقه ای به میان می آید، تنها «یک بازی در شهر» وجود دارد، قدرت نظامی عمو سام. با چنین تصوری هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا حتی پیشنهاد داده که برای حفافظت از کشورهای حوزه خلیج فارس آماده تاسیس چتر دفاعی بر سر این کشورها است.
با این حال آنچه از شخصیت ملک عبدالله برمی آید این است که هنوز هم می توان در انتظار حرکتی غیرمنتظره از سوی وی در روابط مغشوش آمریکا- عربستان بود.