
با وجود شخصیتپردازی سطحی و داستانی قابل پیشبینی، «هرجومرج» با صحنههای درگیری نفسگیر و خشونتی افسارگسیخته، تجربهای پرتنش و دیدنی رقم میزند.
فرارو- فیلم جدید گرت ایوانز با بهرهگیری از کلیشههای کلاسیک ژانر اکشن، تماشاگر را به دل دنیایی تاریک و بیقانون میبرد.
به گزارش فرارو به نقل از نیویورک تایمز، فیلم «هرجومرج» به کارگردانی و نویسندگی گرت ایوانز، اثری سرشار از عناصر آشنای ژانر اکشن است؛ از قهرمان خستهدل و منزوی گرفته تا معاون تازهکار، پلیسهای خودسر، سیاستمداری فاسد و زوج عاشقی که از دست قانون میگریزند. با این حال، در میان این خیل شخصیتهای آشنا، کمتر کسی را میتوان یافت که در قالب یک انسان واقعی ظاهر شود.
فیلم با معرفی شخصیت اصلی خود، واکر (با بازی تام هاردی)، آغاز میشود؛ مردی افسرده و فروپاشیده که یادآور نسخهای غمبارتر از جان مککلین است. واکر در آستانه کریسمس از همسر و دخترش جدا شده و صدایی بم و گرفته دارد؛ صدایی شبیه همان که هاردی در نقش «ونوم» استفاده کرده بود. او در مونولوگی در ابتدای فیلم میگوید: «تو توی این دنیا زندگی میکنی، تصمیم میگیری، و برای مدتی همه چیز کار میکنه... تا وقتی که یه تصمیم میگیری که ارزش همه چیز رو از بین میبره.»
واکر که زمانی پلیس بوده، اکنون به عنوان واسطهای مرموز برای نامزد شهرداری، لارنس بومونت (با بازی فارست ویتاکر)، فعالیت میکند. ماجرا زمانی آغاز میشود که پسر دردسرساز بومونت، چارلی (با بازی جاستین کورنول) و دوستدخترش میا (با بازی کوئلین سپولودا)، در تعقیب و گریزی پرسرعت درگیر میشوند؛ تعقیبی که در نهایت منجر به مجروح شدن یکی از مأموران پلیس شده است. آنها همچنین به قتل یکی از اعضای بلندپایه یاکوزا نیز مرتبط هستند. بومونت از واکر میخواهد تا چارلی را پیش از آنکه پلیسهای خشمگینی، چون وینسنت (با بازی تیموتی اولیفنت) یا مادر انتقامجوی قربانی (با بازی یئو یانیان) به او دست یابند، پیدا کند. در عوض، بومونت قول میدهد تمام بدهیهای واکر را پاک کند (هشدار افشای جزئیات فیلم در ادامه متن).
«هرجومرج» مسیر آشنای «آخرین مأموریت» را دنبال میکند و در این مسیر، بیننده را با پیچوخمهای تازهای غافلگیر نمیکند. فیلم تقریبا یک ساعت زمان صرف میکند تا شبکهای گسترده از شخصیتها را معرفی کند. در این مدت، واکر برای یافتن سرنخ به سراغ خبرچینهای پولگیری، چون عموی باهوش میا (با بازی دیدنی لوئیس گازمن) و همکار جوانش الی (با بازی جسی میلی) میرود.
فضای شهری آلوده و پرآشوب فیلم که با رنگهای غلیظ و حالوهوایی شبیه به «شهر گناه» (اما بهجای سیاهوسفید، با رنگهای زنده) ترسیم شده، زمینهای بصری و جذاب برای این روایت پرتنش فراهم میکند. با این حال، بخش عمده فیلم صرف جابهجایی شخصیتها میشود تا بستر لازم برای سکانسهای خونین فراهم آید.
چیزی که «هرجومرج» در شخصیتپردازی و روایت داستانی کم دارد، با دو موج بیوقفه از کشتار وحشیانه جبران میشود؛ صحنههایی آنچنان سنگین و خشن که حتی فیلمهای «جان ویک» در برابر آنها مانند برنامه کودک جلوه میکنند. نخستین درگیری خونین، زمانی رخ میدهد که واکر موفق به یافتن میا و چارلی در یک باشگاه شبانه میشود. اما در همان لحظه، وینسنت و گانگسترهای ژاپنی نیز سرمیرسند. چهار جناح مختلف وارد نزاعی شدید میشوند. گرت ایوانز که پیشتر با ساخت فیلمهای «یورش» مهارت خود را در طراحی صحنههای اکشن به نمایش گذاشته بود، بار دیگر با تدوین هنرمندانه و طراحی دقیق صحنه، درگیریهایی نفسگیر و قابل درک خلق میکند. واکر با لوله فلزی ضربه میزند، میا با ساطور میجنگد و دیگر شخصیتها نیز در میان نورهای نئونی، گلولهبارانی پرهیجان را شکل میدهند.
درگیری نهایی فیلم نیز که در کلبهای جنگلی و دورافتاده رخ میدهد، از هیجان کمتری برخوردار نیست. واکر، چارلی و میا در برابر مهاجمانی قرار میگیرند که از پنجرهها و زیر زمین به آنها حمله میکنند. قلابها و نیزهها به سلاحهای مرگبار تبدیل میشوند. در برخی صحنهها، دوربین با حرکات سریع (Whip pan) نوعی شتاب و جنون به فیلم میبخشد، در حالیکه صحنههای اسلوموشن جلوهای شاعرانه به خشونت بیامان فیلم میدهند.
اگرچه شخصیتهای «هرجومرج» به سختی در ذهن میمانند، اما سکانسهای درگیری و صحنههای اکشن آن نفسگیر و ماندگارند.