
با وجود ساختار کارآمد و بازیگران متعهد، «تا سپیده دم» در ارائه یک تجربه ترسناک اصیل و ماندگار ناکام میماند و بیشتر به تکرار کلیشهها و خشونت سطحی بسنده میکند، که تماشای آن را برای یک بار کافی میسازد.
فرارو- فیلم «تا سپیده دم»، اقتباسی از یک بازی ویدیویی محبوب است که گروهی از جوانان درگیر یک چرخه مرگبار میشوند، تلاش میکند تا مخاطب را بترساند، اما در نهایت بیشتر بر جلوههای بصری و خشونت تکیه دارد تا ایجاد وحشت واقعی.
به گزارش فرارو به نقل از گاردین، تا سپیده دم یک فیلم خوشساخت از بازی پرطرفدار پلیاستیشن است که داستان گروهی از جوانان بیست و چند ساله را در یک چرخه مرگبار و خونین نشان میدهد. تنها یک هفته پس از اکران فیلم غیرمعمول و هنرمندانه ترسناک «گناهکاران» ساخته رایان کوگلر، اکنون با فیلم «تا سپیده دم» (Until Dawn)، یک اقتباس سینمایی از یک بازی ویدیویی پر از صحنههای دلخراش روبهرو هستیم که به ژانر معمول این صنعت بازگشته است. افت شدید فیلم تا سپیده دم در سطح فکری و جاهطلبی به این معناست که هیچ مقایسه جدی بین این دو وجود ندارد و در این آخر هفته هیچ رقابت واقعی در گیشه وجود نخواهد داشت (احتمالاً «گناهکاران» در صدر باقی خواهد ماند)، بنابراین این تضاد در نهایت به فیلم اجازه میدهد تا در فضای احمقانه و مختص به خود باقی بماند.
فیلم «تا سپیده دم» به خودی خود و با در نظر گرفتن اهداف کماهمیتترش، یک فیلم ترسناک قابل قبول، هرچند نه چندان ترسناک است که با مهارت ساخته شده و با حضور گروهی قوی از بازیگران جوان جان گرفته است. این عوامل باعث میشوند تا کمی بالاتر از استاندارد بسیار پایین قرار بگیرد. بازیای که این فیلم بر اساس آن ساخته شده، توسط کارگردان دیوید اف. سندبرگ «تقریباً یک فیلم ۱۰ ساعته» با عناصر تعاملی توصیف شده است، به این معنا که شما میتوانید بر جهت روایتی که در غیر این صورت ثابت میبود، تأثیر بگذارید. بدیهی است که در اینجا چنین ترفندی وجود ندارد و بنابراین، به جای آن، تکثیر فرآیند بازی وجود دارد. در فیلم «تا سپیده دم»، وقتی شخصیتها میمیرند، دوباره زنده میشوند تا دوباره بمیرند.
این شخصیتها نیز در فیلم با بازی متفاوت هستند، گروهی از جوانان بیست و چند ساله که در حال بازسازی سفر نهایی ملانی، دوست گمشدهشان هستند. خواهر او، کلوور (الا روبین)، انگیزه خود را از احساس گناه میگیرد، آخرین گفتگوی آنها یک مشاجره بوده است و در حالی که اطرافیان او شروع به از دست دادن امید میکنند، او مجبور میشود سرنخهای مبهم را تا یک دره مرموز و مرکز خوشآمدگویی که از آنها استقبال میکند، دنبال کند. این گروه که برای پناه گرفتن از باران توقف کردهاند، به زودی توسط یک قاتل نقابدار گرفتار میشوند و سپس بیدار میشوند و خود را در آغاز ماجرا مییابند. آنها در یک حلقه زمانی گیر افتادهاند که هر تصمیمی آنها را به مرگی متفاوت و وحشتناک میکشاند.
با این حال، این مرگها، اگرچه قطعاً خشونتآمیز هستند، اما آنقدر که میتوانستند مبتکرانه نیستند، بیشتر آنها شامل فرو رفتن چیزی تیز در چیزی نرم میشود (احتراق خودبهخودی در اواسط فیلم حداقل یکنواختی را به خوبی میشکند). یکی از شخصیتها شوخی میکند که حلقه زمانی یادآور آن یک فیلم است، اما همانطور که دیگری اشاره میکند، در این مرحله تعداد بسیار زیادی از آنها اتفاق افتاده است و حتی در ژانر وحشت نیز - در فیلمهایی مانند به طور فزایندهای رایج شده است (همچنین استفاده از دیالوگ برای اعتراف به غیراصالت، آن راه نجاتی نیست که برخی از فیلمنامهنویسان فکر میکنند!). مقایسه آشکاری با فیلم «کلبهای در جنگل» محصول ۲۰۱۱ وجود دارد و حتی با وجود تازگی ساختاری و فاصله ۱۴ ساله، این فیلم همچنان شبیه همان مزخرفات کلیشهای جدا شدن و بررسی صداها به نظر میرسد که جاس ویدون در وهله اول آن را به سخره میگرفت.
انتقال یک بازی ویدیویی مانند این به پرده سینما خطرات خود را دارد، زیرا تماشگران از قبل طرفدار داستان هستند و دوست دارند در فیلم نیز مانند بازی مشارکتی داشته باشند، اما همچنین جذابیتی به برخی از تحقیقات گروهی که متن آنها روی صفحه نمایش داده میشود، میبخشد. بازیگران، از جمله اودسا آزیون از «هِلرایزر» و مایکل کیمینو از «با عشق، ویکتور»، دوستداشتنی و متعهد هستند، اگرچه با شخصیتهای پیشبینیپذیر و کمپرداخت مواجه هستند، و ماهیت طاقتفرسای طرح «بمیر، بیدار شو و تکرار کن» ما را وادار میکند تا برای بقای آنها آرزو کنیم. سفر آنها برای یافتن جزئیات وضعیت دشوارشان و سپس یافتن راهی برای خروج کمی بینظم است، تنها نقطه روشن واقعی، فرصتی برای پیتر استورماره است تا نسخهای از نقش خود در بازی را تکرار کند. پرحرفیهای او در مورد تروما و وندیگوها ممکن است بیمعنی باشد، اما او همه آنها را با شور و هیجان خشن بیان میکند.
فیلم «تا سپیده دم» به خوبی کارگردانی شده و معمولی است، که در سالی که شاهد فیلمهای ترسناک بیکیفیتی مانند «میمون»، «اُپوس»، «دره»، «چشمان قلبی» و «مرد گرگنما» بودهایم، تقریباً کافی خواهد بود. این فیلم توسط سندبرگ، کارگردانی که در هنر ساخت فیلمهای ترسناک استودیویی کاملاً شایسته با فیلمهای خوشساخت و در عین حال به همان اندازه فراموششدنی مانند «چراغهای خاموش» و «آنابل: خلقت» تسلط یافته است، گرد هم آمده است و او بار دیگر خود را به عنوان یک فیلمساز تجاری ماهر نشان میدهد که فیلمنامهای بسیار کماثرتر او را ناامید کرده است. برای فیلمی که تماماً درباره تکرار است، یک بار دیدن آن کافی خواهد بود. فیلم «تا سپیده دم» در تاریخ ۵ اردیبهشت در سینماها اکران میشود.