
«تسلیم سوم» (La tercera resignación) یکی از داستانهای کوتاه و اولیهی گابریل گارسیا مارکز است که در سال 1947 منتشر شد و به عنوان نخستین داستان جدی او در ادبیات شناخته میشود. این اثر گرچه پیش از سبک رئالیسم جادوییِ مشهور مارکز نوشته شده، اما درونمایههایی از آنچه بعدها در آثار بزرگش مانند «صد سال تنهایی» میبینیم، در آن قابل مشاهده است.
فرارو- داستان، سرگذشت پسری را روایت میکند که به بیماری مهلک و نادری به نام تب استخوانی (leprosy-like disease) دچار شده است. مادر او برای جلوگیری از گسترش بیماری، پسر را در اتاقی کوچک و محبوس نگه میدارد؛ اتاقی که به نوعی به تابوت زندهی او تبدیل میشود. این اتاق با دیوارهایی عایق شده، تختی ثابت، و دمایی کنترلشده، مکان زندگی اجباری و تنها دنیای اوست.
به گزارش فرارو؛ پسر، در گذر زمان، دچار فروپاشی روانی میشود. ذهن او پر میشود از کابوس، توهم و حس جدایی کامل از جهان بیرون. او در این روند، سه بار «تسلیم» میشود: نخست، تسلیم جسمی در برابر بیماری؛ دوم، تسلیم روانی در برابر تنهایی و انزوا؛ و در نهایت، تسلیم فلسفی یا وجودی در برابر بیمعنایی زندگی.
مارکز در این داستان، با نگاهی تیره و فلسفی، مفهوم زندگی در زندانی خودساخته یا تحمیلشده را بررسی میکند. فضای داستان بشدت خفهکننده، سوررئال و روانکاوانه است. این اثر گرچه در قالبی کلاسیکتر و رئالیستی نوشته شده، اما نشانههایی از استعداد مارکز در ساختن دنیایی با مرزهای محو واقعیت و خیال در آن دیده میشود.