
«تجدد از توجه جهان غرب به مولانا و اندیشههایش، خاطراتی تعریف کرد که این نشان میدهد فرهنگ و تمدن ایرانی همچنان در جهان جدید، قابلیت معناآفرینی دارد و انسان معاصر با ارجاع به آنها میتواند زندگی خود را سامان بخشد. اینکه مولانا در دنیای مدرن دوباره احیا شده، خود میتواند یک فرصت و سرمایه عظیم برای بازتولید فرهنگ و تمدن ایرانی در جهان باشد که او جانها را جلا میدهد و ذهن و زبانها را به هم پیوند میزند.»
روزنامه ایران در مطلبی نوشت: مدتی پیش «نهال تجدد» نویسنده و پژوهشگر ایرانی مقیم پاریس میهمان برنامه «اکنون» سروش صحت بود تا درباره کتابهای او گفتوگو کنند. یکی از این کتابها «ایرانی تر» بود که حالا به چاپ چهاردهم رسیده است. در پی گفتوگو پیرامون این کتاب و رویکرد و مضمون آن، بحث به آثار پیشین این نویسنده هم کشید که در زمینه عرفان و مولویپژوهی هم شهره است و کتاب «عارف جان سوخته» او در میان علاقهمندان این حوزه به کتابی محبوب تبدیل شده و بارها تجدید چاپ شده است، اما این مباحث بیارتباط با مقوله ایران و ایرانی بودن نبود که بخشی از فرهنگ و تمدن ایرانی با عرفان و هویت برساخته شده از آن گره خورده است.
تجدد از توجه جهان غرب به مولانا و اندیشههایش، خاطراتی تعریف کرد که این نشان میدهد فرهنگ و تمدن ایرانی همچنان در جهان جدید، قابلیت معناآفرینی دارد و انسان معاصر با ارجاع به آنها میتواند زندگی خود را سامان بخشد. اینکه مولانا در دنیای مدرن دوباره احیا شده، خود میتواند یک فرصت و سرمایه عظیم برای بازتولید فرهنگ و تمدن ایرانی در جهان باشد که او جانها را جلا میدهد و ذهن و زبانها را به هم پیوند میزند.
با این حال به قول نهال تجدد، زنده بودن فرهنگ و تمدن ایرانی صرفاً منوط و محدود به مولانا و اندیشههای عرفانیاش نیست؛ در گنجینه فرهنگ ایرانی شخصیتها، متفکران و صاحبان سخن و نظر بسیار داریم که هر کدامشان میتوانند در جهان امروز به مثابه یک منبع معرفتی، هم شناخت از این تمدن کهن را برای جهانیان ممکن کنند، هم به نیازها و خلأهای انسان معاصر که بحران بیمعنایی را تجربه میکنند، پاسخ دهند. فارغ از این سویههای اندیشهساز تمدن ایرانی، آنچه درباره کتاب «ایرانیتر» حائز اهمیت است، زمان انتشار آن است.
به گمانم این کتاب، فرزند زمانه خویش است و ضرورت انتشار آن در این هنگامه جدالها و جنجالها بر سر ایران و ایرانی یا هویت ملی، در کانون مناقشات نظری، سیاسی و اجتماعی قرار دارد. در زمانهای که برخی در هیاهوی التهابهای سیاسی و اجتماعی، زمزمه تجزیه ایران را سر دادهاند یا تعلق خاطر داشتن به ایران و این تاریخ و جغرافیا را مصداق تعصب، عقبماندگی و برآمده از تفکرات پیشامدرنی میدانند، این کتاب – حتی نام آن – ستایشبرانگیز است. کتاب تجربه زیسته یک زن ایرانی که بیش از ۴ دهه از عمرش را در غرب و در فرانسه گذرانده را روایت میکند و صرفاً یک خودزندگینامهنویسی نیست، بلکه شمایلی از اصالت ایرانی بودن را ترسیم میکند.
روایت زنی که نه تنها دوری از وطن او را از عشق و دلبستگی به میهن دور نکرده که برعکس، به خودآگاهی بیشتری نسبت به ایران و ایرانی بودن دست یافته است. چنانکه گفته، من در کنار همسرم ژانکلود کرییر- که فیلمنامهنویس شهیر فرانسوی است- ایرانیتر شدهام. واقعیت این است که در جهان امروز، نهتنها هویت ملی داشتن یک امر منسوخ شده نیست که ضرورت مدرن بودن است. مسأله بر سر تعصب یا ناسیونالیسم افراطی نیست که جهان را به جایی تنگ تبدیل میکند، مسأله بر سر این است که راه جهان مدرن امروز از مسیر ملی بودن و با تثبیت و تقویت هویت ملی میگذرد.
نمیتوان به جایی تعلق نداشت و به همهجا تعلق داشت که بهقول سعدی، من از روزی که در بند توام آزادم. وطن، آن بندیاست که موجب بندگی نمیشود بلکه امکان زندگی در جهان فراخ را فراهم میکند که برای زیستن در آن باید به جایی تکیه داشت. برای حفظ شکوفایی در هر سرزمینی، ابتدا باید بر خاک و زمین خود شکوفه زد. اگر امروز مولوی به یک چهره و پدیده جهانی تبدیل شده، برای آن است که به تاریخ و جغرافیایی خاص تعلق داشته و از آنجا توانسته به هر جای دیگری- با کلام نافذش- نفوذ کند. آنها که دم از جهانوطنی میزنند، نمیتوانند جهانوطن را انکار کنند که هر شکلی از جهانی شدن با خودآگاهی ملی ممکن میشود.
در برههای از تاریخ بهسر میبریم که بیش از هر زمانه دیگری، هویت ملی و ایرانی بودن، مسألهمند شده و به قوام و دوام نیاز دارد. صورتبندیهای تازه از هویت ملی، نیاز جامعه امروز است تا ایرانی بودن بهمثابه یک ضرورت تاریخی، مورد خوانش قرار گرفته و روایت شود. امروز به روایت ایران و ایرانی بودن نیازمندیم تا بتوانیم جهانی شدن را درست تفسیر کنیم.
نویسنده: رضا صائمی