
انیمه Dorohedoro جامعهای را به تصویر میکشد که قدرتمندان به شکل جادوگران، از تواناییهای خود برای تبدیل کردن انسانها به ابزار استفاده میکنند.
سالهاست که انیمه تنها یک سرگرمی ساده نیست. استودیوهای ژاپنی در قالب این شکل از هنر، به سراغ تمهای فلسفی پیچیده و درگیر کننده رفتهاند. یکی از این درونمایهها «انسان بهمثابه ابزار» است که در ادامه انیمههایی با محوریت آن را معرفی میکنیم.
به گزارش مجله بازار، انیمه به عنوان یک مدیوم، پتانسیل و ظرفیت بالایی برای پرداختن به جنبههای پیچیده و اغلب ناخوشایند زندگی بشری دارد. فراتر از تصاویر کارتونی و مبارزات هیجانانگیز، انیمههای مختلف و متعددی از عمق قابلتوجهی در داستان خود برخوردار بوده و میتوانند با مطرح کردن موضوعات فلسفی، بینندگان را به تفکر دعوت کند.
یکی از این تمها «انسان بهمثابه ابزار» است که انیمههای مختلفی داستان خود را روی آن متمرکز کردهاند. این درونمایه وضعیتی نگرانکننده را نمایش میدهد که انسانها ارزش خود را از دست داده و به ابزارهایی صرف تقلیل پیدا کردهاند. در این شرایط ارزش هر فرد بر اساس سودمندی او در دستیابی به اهداف خاص و تاثیرگذاری در سیستم مشخص میشود.
«انسان بهمثابه ابزار» به شکلهای مختلف در جامعه دیده میشود که در قالب آنها افراد به ابزار بدل شده، جنبههای انسانیشان گرفته شده و همچون یک شیء با آنها برخورد میشود. کارفرمایی که کارگران خود را بدون در نظر گرفتن رفاه و امنیت برای کارهای سخت و دشوار به خدمت میگیرد، استفاده شبکههای اجتماعی از رفتارهای کاربران برای اهداف بازاریابی و در نظر گرفتن افراد به عنوان داده و اطلاعات، تشویق اقشار مختلف جامعه به جبههگیری، اجبار فرزند به تحصیل در رشته پزشکی از سوی خانواده، تبدیل شدن پدر و مادر به منبع مالی و مشخص کردن وظایف خاص برای افراد بر اساس جنسیت، نمونههایی از «انسان بهمثابه ابزار» هستند.
اهمیت درونمایه «انسان بهمثابه ابزار» و تاثیرگذاری آن در روایت داستانی درگیرکننده و فلسفی، موجب شده که انیمههای مختلف و متعددی به سراغ این تم بروند. خالقان مانگا و سازندگان انیمه به کمک درونمایه مذکور میتوانند در آثار خود نظامهای سیاسی سرکوبگر، قدرتهای نظامی افسارگسیخته، جنبههای اخلاقی پیشرفتهای علمی، ایدئولوژیهای افراطی و تلاش برای بقا را نقد کنند.
چنین مانگاها و انیمههایی با نمایش مواردی مثل تروما، بحران هویت، مشکلات روانی و جستجوی ناامیدانه برای پیدا کردن معنای زندگی، تبعات روانی و جسمی وارد شده بر کسانی که با آنها به عنوان ابزار رفتار شده، را نشان میدهند.
در ادامه انیمههای برتر با تم «انسان بهمثابه ابزار» را معرفی میکنیم:
انیمه ۸۶ یکی از بهترین آثاری است که تم «انسان بهمثابه ابزار» را در داستان خود به نمایش میگذارد. جمهوری سان مگنولیا برای مقابله با تهدیدهای لژیونهای دشمن، ادعا میکند که از واحدهای خودمختار با امکان کنترل از راه دور استفاده میکند. اما حقیقت هولناک این است که این واحدها توسط انسانها هدایت میشود. این افراد اعضای یک اقلیت بوده و تحت فشارهای جمهوری سان مگنولیا از حقوق انسانی و حتی نام خود (همگی با نام ۸۶ شناخته میشوند) محروم شدهاند.
آنها مجبور به حضور در میدان نبرد و کشته شدن برای ملتی هستند که وجودشان را انکار میکند. این افراد مصداق بارز «انسان بهمثابه ابزار» هستند که برای استفاده به عنوان سلاح و ابزار جنگی و در راستای حفظ دروغهای جمهوری سان مگنولیا مبنی بر انجام یک جنگ بدون خونریزی، جداسازی شده و انسانیتشان گرفته شده است. آنها نه برای بقا، بلکه برای به رسمیت شناخته شدن به عنوان انسان مبارزه میکنند.
درونمایه «انسان بهمثابه ابزار» به شکل چشمگیری در انیمه اتک آن تایتان تکامل پیدا میکند. در ابتدای امر، اعضای دسته دیدبانی به عنوان پیشاهنگهایی معرفی میشوند که به بیرون از دیوارها رفته و با فدا کردن جان خود، زمینهای را فراهم میکنند که بشریت قادر به بقا در برابر تایتانها باشد.
در ادامه جزئیات بیشتری از تایتانها فاش شده و لایههای تازهای از «انسان بهمثابه ابزار» به انیمه Attack on Titan اضافه میشود. به این واسطه مشخص شده که مردم الدیا به شکل تایتان توسط مارلی و حتی به دست امپراتوری خودشان به عنوان سلاحهای زنده به کار گرفته شدهاند.
تم «انسان بهمثابه ابزار» حتی در وجود شخصیت اصلی یعنی ارن یگر ریشه دوانده است. او تنها به هدف نهاییاش یعنی پایان دادن به جنگ و نابود کردن تایتانها فکر میکند. در طول این پروسه او بیتوجه به احساسات و تاثیری که اعمالش به جا میگذارند، تمامی متحدان، دوستان، نزدیکان و حتی خودش را به شکل ابزار میبیند. ارن حتی بخش بزرگی از جمعیت انسانی را از بین میبرد تا بتواند بقای دیگران را تضمین کند.
کلیمورها جنگجویانی هستند که توسط یک سازمان سری و مرموز برای مبارزه با هیولاهایی به نام یوما خلق شدهاند. این افراد حاصل ترکیب انسانها و یوما هستند که تنها یک هدف را دنبال میکنند. انسانها از کلیمورها که برای محافظت از آنها خود را به خطر میاندازند، میترسند.
در مقابل کلیمورها همواره با چالش از دست دادن کنترل نیمه یوما خود دست و پنجه نرم میکنند. سازمان به عنوان خالق کلیمورها، آنها را به شکل ابزار و سلاحهای قدرتمندی میبیند که میتواند در صورت لزوم از آنها استفاده و پس از آن که دیگر قادر به انجام وظایف خود نبوده یا خیلی خطرناک شدهاند، به راحتی از بین ببرد.
لولوش وی بریتانیا، شخصیت اصلی انیمه Code Geass، به شکلی استادانه از افراد به عنوان مهره در شورش بزرگ خود علیه امپراتوری بریتانیا استفاده میکند. او با تکیه بر قدرت گیاس و نبوغ استراتژیک خود، دوست و دشمن را به ابزارهایی برای رسیدن به هدف نهایی خود تبدیل میکند.
همزمان با این اقدامات لولوش، امپراتوری بریتانیا به شکل سیستماتیک از اتباع استعماری خود یعنی ژاپنیهایی که حقوق و آزادیشان را سلب کرده و نام آنها را یازدهها گذاشته، استفاده ابزاری کرده و با آنها به عنوان منابع قابل استثمار و شهروندان درجه دو رفتار میکند.
چنین رویکردی موجب شده که حتی وفادارترین سربازان حاضر در بریتانیا از جمله سوزاکو، خود را در مسیر تبدیل شدن به ابزاری برای رساندن دولت به اهدافش پیدا کنند. انیمه کد گیاس، همواره به درونمایه «انسان بهمثابه ابزار» اشاره کرده و با زیر سوال بردن اهداف، نشان میدهد استفاده ابزاری از انسانها چه پیامدهایی دارد.
انیمه Darling in the Franxx مجموعهای از افراد را نشان میدهد که با نام «انگلها» شناخته میشوند. آنها به صورت مصنوعی و صرفا برای هدایت مکاهای فرنکس خلق شدهاند. این افراد از جامعه جدا و در محیط ایزوله و تحتکنترلی که قفس پرندگان خوانده شده، نگهداری میشوند.
زندگی در چنین شرایط و محیطی باعث شده که آنها هیچ درکی از انسانیت و احساسات نداشته باشند. سازمان APE کودکان را مثل قطعات قابل جایگزین و ابزارهایی میداند که در نبرد با کلاکسوسورها اهمیت زیادی دارند. هویت کودکان تنها به عملکرد آن در هدایت فرنکس گره خورده است. محوریت سفر در انیمه Darling in the Franxx، تلاش آنها برای کشف انسانیت در برابر سیستمی سرکوبگر است.
لایت یاگامی، شخصیت اصلی انیمه دث نوت، به هر کسی که با او روبرو میشود، از دریچه سودمندی برای شخصیت کیرا و جاهطلبیاش برای تغییر جهان نگاه میکند. او از وابستگی میسا آمانه و نفوذ تاکادا سوءاستفاده میکند و اعضای گروه ویژه تحقیقات را به شکل موانعی قابل کنار زدن، میبینید.
جنبههای انسانی زمانی در وجود لایت یاگامی از بین میروند که افراد در نظر او به ابزارهای یکبار مصرف برای رسیدن به اهداف باشکوهش تبدیل میشوند. این امر نشان میدهد که در اختیار داشتن قدرت و برتری نسبت به دیگران تا چه اندازه میتواند در فرد تغییر ایجاد کند.
دنیای آشفته و بیرحم انیمه Dorohedoro به دو بخش به نامهای Hole (محل سکونت انسانها) و Sorcerers’ world (محل سکونت جادوگران) تقسیم شده است. در این دنیا قدرت حرف اول را میزند. جادوگران اغلب به انسانها و حتی همنوعان رده پایین خود هیچ توجهی نداشته و با آنها به عنوان نمونههای یکبار مصرف برای آزمایشات جادویی وحشتناک و رفتارهای خشونتآمیز مثل تمرین و سرگرمی رفتار میکنند.
شخصیتهای قدرتمندی مثل ان که کنترل Sorcerers’ world را در اختیار دارد، از افراد زیر دست خود از جمله پاککنندههایی به نامهای شین و نوی مثل ابزارهایی برای تحقق اهداف خود استفاده کرده و اهمیتی نمیدهد که در این مسیر با چه چالشهای مواجه خواهند شد.
انیمه Dorohedoro جامعهای را به تصویر میکشد که قدرتمندان به شکل جادوگران، از تواناییهای خود برای تبدیل کردن انسانها به ابزار استفاده میکنند.
سازوکار اصلی جنگ جام مقدس احضار چهرههای افسانهای به عنوان قهرمانان (خدمتگزاران) توسط جادوگران (اربابها) و جنگیدن به جای آنها است. در حالی که خدمتگزاران شخصیتپردازی و سطح متفاوتی از اختیار دارند، اما اساسا به عنوان ابزارهایی شناخته میشوند که برای استفاده در جنگ و به دست آوردن جام مقدس برای ارباب خود احضار شدهاند.
این امر باعث شده که طیف وسیعی از ارتباط بین خدمتگزاران و اربابها شکل بگیرد. در برخی موارد خدمتگزاران تنها سلاح در نظر گرفته میشوند، در حالی که در تعدادی دیگر بین خدمتگزار و ارباب پیوندهایی شکل میگیرد.
انیمه Neon Genesis Evangelion یکی از مشهورترین آثاری است که تم «انسان بهمثابه ابزار» را در داستان خود بررسی کرده. این اثر افرادی که با تروماهای مختلف دست و پنجه نرم میکنند را به عنوان هدایتگران Eva در برابر Angels قرار میدهد.
سلامت روانی این افراد به طور مداوم فدای وظایفشان میدهد. NERV که تحت فرماندهی گندو ایکاری بوده، از شینجی، آسوکا و ری به عنوان ابزارهای لازم برای نبرد استفاده کرده و با آنها مثل واحدهای Evangelion رفتار میکند. ری آیامی، به عنوان یک کلون، سلاح نهایی محسوب میشود؛ زیرا کالبدی قابل تعویض است که صرفا برای خدمت در قالب پروژه مخفی Human Instrumentality Project خلق شده.
انگلهای فضایی در زمان حمله به زمین، انسانها را صرفا ابزاری برای بقا میدانستند. انگلها پس از نفوذ به بدن میزبان، از آنها برای زندگی و مخفی شدن در بین انسانها استفاده کرده و منابع غذایی خود را از این طریق به دست میآورند. در چنین شرایطی بدن انسان بدون در نظر گرفتن زندگیاش، صرفا ابزاری برای بقا انگلها محسوب میشود.
رابطه بین شینیچی و میگی از نوع دو طرفه بوده و هر یک برای زنده ماندن به دیگری نیاز دارد. انیمه Parasyte: The Maxim بررسی میکند که آیا دیدگاه ابزاری میتواند تکامل پیدا کرده و به همزیستی بین انگلها و انسانها منجر شود.
در انیمه Psycho-Pass، نه یک فرد یا گروه خاص، بلکه کل جامعه توسط سیستم سیبیل به ابزار تبدیل شده است. این سیستم حالات روانی انسانها را بررسی و پتانسیل آنها برای ارتکاب جرم را تشخیص میدهد. در این شرایط شهروندان به داده و اطلاعات تبدیل شده و تا سطح ابزارهایی برای حفظ آرامش اجتماعی تقلیل مییابند.
مجرمان پنهان به عنوان Enforcer، ابزارهایی هستند که توسط Inspectorها مورد استفاده قرار گرفته تا سایر مجرمان را شکار کنند. این افراد اغلب به عنوان ابزارهای یک بار مصرف و قابل جایگزینی شناخته میشوند. اوج تم «انسان بهمثابه ابزار» را در خود سیبیل میبینیم که از ذهن انسانها برای پردازش و حکومت استفاده میکند.
انیمه The Promised Neverland سناریو وحشتناکی را روایت میکند که پرورشگاههایی به ظاهر عادی و ایدهآل، در واقع مزارعی برای پرورش انسانها هستند. در این مکانها کودکان نه برای آینده بهتر نگهداری میشوند، بلکه آنها قرار است به عنوان خوراک برای شیاطین استفاده شوند. در چنین شرایطی کودکان میفهمند که آنها نه به عنوان انسان، بلکه ابزارهایی هستند که صرفا برای برداشت در زمان مقرر خلق شده و وجودشان به راحتی انکار میشود.
از مناظر جنگزده ۸۶ گرفته تا پادآرمانشهر Psycho-Pass، از میدانهای نبرد ماورائی Fate/Stay Night گرفته تا وحشت نهفته در The Promised Neverland و Neon Genesis Evangelion، تم «انسان بهمثابه ابزار» به شکل قابلتوجهی در عصر مدرن انیمهها مورد استفاده قرار گرفته است.
آثار معرفی شده از نظر ژانر و روایت متفاوت هستند، اما به طور مداوم به این درونمایه نگرانکننده اشاره و پیامدهای تبدیل شدن انسان به ابراز به واسطه جنگ، سیستمهای سرکوبگر، زیادهروی در فناوری، تسلط گروهی و جاهطلبیهای فردی را گوشزد میکنند.
در صورتی که با شخصیتها مثل سرباز بیارزش، سلاح زنده، موش آزمایشگاهی، منابع بیولوژیکی یا چرخدندههای یک ماشین برخورد شد، انیمهها تضاد بین سودمندی انسان به عنوان ابراز برای سیستم و ارزش ذاتی را برجسته میکنند. این آثار، داستانهای هشداردهندهای را روایت میکنند که به مخاطبان خود از اهمیت شناخت انسان، ارزشهای ذاتی و استقلال میگویند.
مبارزه دائمی شخصیتهای اصلی انیمههای معرفی شده علیه تبدیل شدن به ابزار، ناشی از یک آرزوی جهانی و تاریخی است؛ این که ارزش افراد به آن چه هستند، گره خورده باشد، نه به کارهایی که میتوانند انجام دهند.