bato-adv
کد خبر: ۸۵۵۰۸۰
سرنوشت توافق آینده در دستان شرکت‌های آمریکایی؟

مذکرات ایران و آمریکا؛ دیپلماسی به سبک ترامپ!

مذکرات ایران و آمریکا؛ دیپلماسی به سبک ترامپ!

این گزارش به بررسی تحرکات دیپلماتیک اخیر میان واشنگتن و تهران در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ می‌پردازد. در حالی که ترامپ از احتمال مذاکرات هسته‌ای خبر داده، اختلافات عمده‌ای پیرامون نحوه برگزاری این گفت‌و‌گو‌ها وجود دارد. ایران مذاکرات غیرمستقیم را ترجیح می‌دهد؛ در حالی که ترامپ خواستار مذاکرات مستقیم است. تحلیل‌ها نشان می‌دهند که دولت ترامپ علاوه بر اهداف امنیتی، به‌دنبال مزایای اقتصادی نیز هست و این مسأله می‌تواند نقشی کلیدی در تحقق یا شکست توافق احتمالی ایفا کند.

تاریخ انتشار: ۱۴:۲۷ - ۲۸ فروردين ۱۴۰۴

دلیل اصلی مذاکرات میان ایالات متحده و ایران چیست؟فرارو – «دکتر مثنی عبدالله»، تحلیلگر مسائل خاورمیانه روزنامه القدس العربی

به گزارش فرارو به نقل از روزنامه القدس العربی، چند هفته پیش، تنش‌ها میان واشنگتن و تهران به بالاترین سطح خود رسید، اما در میانه همین فضای پرتنش، دونالد ترامپ در جریان دیدار با بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، از فرصت استفاده کرد تا از آغاز مذاکرات میان ایالات متحده و ایران بر سر پرونده هسته‌ای خبر دهد؛ اقدامی که بسیاری را شگفت‌زده کرد. با این حال این تحرک دیپلماتیک به‌طور کامل غیرمنتظره نبود. تماس‌ها و رایزنی‌های غیررسمی میان دو طرف از زمان کارزار انتخاباتی ترامپ آغاز شده بود و ایران در همان دوره، ارتباطاتی را با برخی از اعضای تیم او برقرار کرده بود؛ ارتباطاتی که همچنان ادامه دارد.

با وجود لحن تهدیدآمیز مستمر ترامپ علیه ایران، او پیش‌تر به‌صراحت اعلام کرده بود که «گزارش‌هایی درباره همکاری آمریکا و اسرائیل با هدف نابودی ایران، به‌طرز قابل‌توجهی اغراق‌آمیز هستند». به نظر می‌رسد دولت ترامپ در پی یافتن مسیری جایگزین بود؛ مسیری که نه‌تنها بر گزینه نظامی متکی نباشد، بلکه بتواند راهی برای عبور از بن‌بست کنونی و جلوگیری از تداوم وضعیت موجود ارائه دهد.

در عمل این مسیر چیزی جز آغاز مذاکرات با تهران نبود. پیام ترامپ به رهبر جمهوری اسلامی ایران و پاسخ غیرمستقیم ایشان، نشانه‌هایی از آمادگی دو طرف برای ورود به گفت‌و‌گو را به همراه داشت. در این میان، کشور‌های قطر، ترکیه و عمان نیز از طریق مجاری دیپلماسی پنهان تلاش کردند زمینه‌ای برای آغاز گفت‌و‌گو میان واشنگتن و تهران فراهم کنند؛ تلاشی که از نگرانی مشترک این کشور‌ها نسبت به افزایش تنش‌ها در منطقه نشأت می‌گرفت.

چرا یک رئیس‌جمهور جمهوری‌خواه نتواند راه اوباما را ادامه دهد؟

واقعیت‌های میدانی حاکی از آن است که حرکت به‌سوی مذاکرات، برای هر دو طرف ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است. ایران به‌خوبی واقف است که شرایط داخلی و منطقه‌ای‌اش دیگر مشابه سال‌های ۲۰۱۲ و ۲۰۱۵ نیست. از سوی دیگر، گزینه نظامی برای ایالات متحده فاقد هرگونه ضمانت اجرایی موثر است؛ چرا که به‌گفته بسیاری از ناظران و همچنین بر اساس ارزیابی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، پراکندگی جغرافیایی تأسیسات هسته‌ای ایران به‌گونه‌ای است که پاکسازی کامل این برنامه از طریق حمله نظامی تقریباً غیرممکن به نظر می‌رسد.

در چنین شرایطی، توسل به اقدام نظامی، در حالی‌که زیرساخت‌های هسته‌ای همچنان باقی خواهند ماند، فاقد منطق راهبردی است و صرفاً به تشدید تنش‌ها و استمرار فضای رویارویی نظامی منجر خواهد شد. علاوه بر این، یک نکته مهم دیگر به ملاحظات منطقه‌ای بازمی‌گردد: در صورتی‌که امکان مهار یک نقطه تنش و حل‌وفصل دیپلماتیک آن وجود داشته باشد، چه ضرورتی برای حفظ یک کانون دائمی بی‌ثباتی در منطقه وجود دارد؟

در حالی‌که دولت دموکرات باراک اوباما در دوره ریاست‌جمهوری خود وارد مذاکرات مستقیم با حسن روحانی، رئیس‌جمهور وقت ایران شد، این پرسش منطقی مطرح است که چرا اکنون یک رئیس‌جمهور جمهوری‌خواه که از محبوبیت قابل‌توجهی در داخل آمریکا برخوردار است و رویکردی پوپولیستی در پیش گرفته، نباید وارد گفت‌و‌گو با رئیس‌جمهور کنونی ایران شود؛ فردی که به جریان اصلاح‌طلب در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی نزدیک است. بر پایه تحولات میدانی، شرایط فعلی حتی از فضای مذاکرات سال‌های ۲۰۱۲ و ۲۰۱۵ نیز مساعدتر به نظر می‌رسد. همین واقعیت، فرصت تازه‌ای در اختیار دولت ترامپ قرار داده تا گزینه مذاکره را با جدیت بیشتری دنبال کند.

چرا ترامپ پس از خروج از برجام، اکنون خواهان توافقی تازه است؟

یکی از مسائل کلیدی در روند گفت‌و‌گو میان ایران و ایالات متحده، اختلاف‌نظر درباره نحوه برگزاری مذاکرات است. در حالی‌که تهران بر انجام مذاکرات به‌صورت غیرمستقیم تأکید دارد، واشنگتن خواهان گفت‌و‌گو‌های مستقیم است. ایران این موضع را با استناد به تهدیدات مکرر آمریکا علیه خود توجیه می‌کند و بر این باور است که فضای بی‌اعتمادی موجود، برگزاری مذاکرات مستقیم را غیرواقع‌بینانه می‌سازد. علاوه بر این، مقام‌های ایرانی به تجربه پیشین خود با دولت ترامپ در زمینه توافق هسته‌ای اشاره دارند؛ توافقی که با خروج یک‌جانبه رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده بی‌اعتبار شد.

در مقابل، دونالد ترامپ برگزاری مذاکرات مستقیم را ترجیح می‌دهد؛ چرا که باور دارد تحولات به‌سرعت در حال تغییر است و عنصر غافلگیری می‌تواند در پیشبرد اهداف دیپلماتیک مؤثر باشد. در چارچوب سیاست «اول آمریکا»، رئیس‌جمهور ایالات متحده معتقد است که باید شخصاً شرایط گفت‌و‌گو را تعیین کند؛ از جمله این‌که مذاکرات به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم برگزار شوند. در همین راستا، ترامپ مجموعه‌ای از ابزار‌های فشار را به کار گرفته و با اعزام بمب‌افکن‌های B-۲ و چندین ناو هواپیمابر به منطقه تلاش دارد اهرم‌های نظامی را در کنار دیپلماسی فعال کند. این رویکرد تفاوتی آشکار با سیاست دولت باراک اوباما دارد؛ رئیس‌جمهوری که با وجود تأکید بر این‌که «همه گزینه‌ها روی میز هستند»، هرگز به اعزام نیرو‌های نظامی به منطقه در جریان مذاکرات با ایران اقدام نکرد.

یکی از پرسش‌های محوری در ارتباط با تغییر رویکرد دونالد ترامپ نسبت به توافق هسته‌ای ایران، این است که چرا رئیس‌جمهور ایالات متحده پس از خروج از برجام، اکنون بر ضرورت مذاکرات برای دستیابی به توافقی جدید تأکید می‌کند. ترامپ معتقد است که شرایط میان دوره نخست و دوم ریاست‌جمهوری‌اش به‌طور کامل دگرگون شده است. به باور او، تحولات بنیادینی در خاورمیانه رخ داده و این منطقه اکنون با واقعیتی متفاوت روبه‌رو است. رئیس‌جمهور ایالات متحده بر این باور است که در شرایط کنونی، آزادی عمل بیشتری در اختیار دارد و می‌تواند بدون محدودیت‌های گذشته ابتکار عمل را در زمینه سیاست ایران در دست گیرد.

دیپلماسی به سبک ترامپ؛ فشار حداکثری با چاشنی پیشنهاد تجاری

علاوه بر تحولات منطقه‌ای، دونالد ترامپ اکنون خود را فردی باتجربه‌تر و مسلط‌تر در مدیریت مسائل داخلی و بین‌المللی می‌داند. از نگاه او، این تجربه موجب شده تا بتواند اراده خود را با قاطعیت بیشتری تحمیل کرده و خواسته‌هایش را با کارآمدی بیشتری به اجرا بگذارد. رئیس‌جمهور ایالات متحده بر این باور است که توافق هسته‌ای پیشین با ایران، یکی از ضعیف‌ترین توافق‌های ممکن بوده و خود را به‌عنوان مذاکره‌کننده‌ای ماهر معرفی می‌کند؛ فردی که قادر است توافقی بهتر و پایدارتر را جایگزین آن کند. ترامپ همچنین تأکید دارد که تفاهمات اقتصادی باید در محور اصلی هر توافق قرار گیرند و در صورت نیاز، معامله را بر درگیری نظامی ترجیح می‌دهد. در همین چارچوب، مشاوران او نیز معتقدند که این رویکرد مناسب‌ترین مسیر برای بازتعریف سیاست ایالات متحده در قبال ایران خواهد بود.

دولت ترامپ به‌خوبی می‌داند که تهران تمایلی جدی به ورود به درگیری نظامی با ایالات متحده ندارد؛ چرا که پیامد‌های یک جنگ تمام‌عیار برای آینده جمهوری اسلامی کاملاً شناخته‌شده و پرهزینه است. ایران در پی یافتن راه‌حلی دیپلماتیک است و ممکن است در چارچوبی مشخص، به تداوم برنامه هسته‌ای خود تحت نظارت بین‌المللی و حتی تعلیق موقت آن تن دهد. در مقابل، دونالد ترامپ نیز تمایلی به ورود به جنگ‌های فرسایشی ندارد. او به‌خوبی آگاه است که چنین درگیری‌هایی می‌تواند منافع راهبردی متحدان آمریکا در منطقه خاورمیانه را با خطر جدی مواجه سازد.

بی‌تردید مذاکرات میان ایران و ایالات متحده با چالش‌های قابل‌توجهی همراه خواهد بود. واشنگتن خواسته‌هایی با سقف بالا مطرح کرده است؛ خواسته‌هایی که یکی از مقامات ایرانی آنها را این‌گونه توصیف کرده است: دونالد ترامپ به‌دنبال پایان‌دادن به نفوذ منطقه‌ای ایران، نابودی کامل برنامه هسته‌ای این کشور و توقف فعالیت‌های موشکی آن است؛ مطالباتی که تهران حاضر به پذیرش آنها نیست. با این حال، آن مقام ایرانی به نکته‌ای کلیدی اشاره نکرد: ترامپ علاوه بر مطالبات امنیتی، به‌دنبال بهره‌مندی از مزایای اقتصادی و تجاری نیز هست؛ مزایایی که به باور بسیاری، ایران در گذشته از آنها غافل مانده بود. اخیراً علی لاریجانی، رئیس سابق مجلس شورای اسلامی نیز به همین موضوع اشاره کرده و آن را از ابعاد مهم گفت‌و‌گو‌های احتمالی دانسته است.

در توافق هسته‌ای پیشین، ایران بخش عمده‌ای از قرارداد‌های تجاری خود (در حدود ۹۰ درصد) را به شرکت‌های اروپایی اختصاص داد؛ اقدامی که به‌منزله قدردانی از همراهی اروپا در پیشبرد توافق تلقی شد. در این میان، شرکت‌های آمریکایی از مزایای اقتصادی برجام بهره‌ای نبردند. اکنون این مسأله بار دیگر به‌عنوان یکی از محور‌های مطرح در مذاکرات جدید به‌ویژه از سوی ایالات متحده، وارد معادلات شده است. واشنگتن به تهران پیشنهاد داده است که در صورت تمایل به دریافت ضمانت‌هایی مبنی بر پایبندی به توافق جدید، ایران باید بخش قابل‌توجهی از قرارداد‌های تجاری آینده خود را به شرکت‌های آمریکایی اختصاص دهد. به‌زعم مقام‌های آمریکایی، این شرکت‌ها که از نفوذ گسترده در کنگره و ساختار اجرایی برخوردارند، می‌توانند نقش مهمی در حفظ ثبات و تداوم توافق ایفا کنند. پرسش کلیدی اینجاست که آیا تهران حاضر خواهد بود این پیشنهاد را بپذیرد و از آن به‌عنوان ابزاری برای تثبیت توافق بهره‌برداری کند؟

bato-adv
پرطرفدارترین عناوین