
علی از این موفقیت خود بسیار خوشحال است و با امیدواری زیادی به آینده نگاه میکند. وقتی از او پرسیدم: «خواهر دیگری باز داری که پس از تو نوبت او برسد؟» با یک حجب مخصوصی خندید و گفت: «بلی یک خواهر دیگر دارم ولی او دختر کاملالعیاری است و نمیتواند آرزوی پسر شدن را داشته باشد.»
در سال ۱۳۳۰ در تبریز دختری طی یک عمل تغییر جنسیت پسر شد. دو سال بعد در اواخر فروردین ۱۳۳۲ خواهر کوچکتر او نیز همین عمل را انجام داد و در هفده سالگی از ننه خانم به علی آقا تبدیل شد. در فروردین ۱۳۳۲ واعظپور نماینده روزنامه اطلاعات در تبریز گزارشی از این رویداد تهیه کرد. شرح این گزارش را که در مجله «اطلاعات هفتگی» به تاریخ ۲۸ فروردین ۱۳۳۲ منتشر شد در ادامه میخوانید:
مثل اینکه قرن اتم با همه چیز سر شوخی دارد. تا امروز همین زن و مردی و تفاوت میان مشخصات دختر و پسر بود که حساب و کتاب محکمی داشت و دختر، دختر بوده و پسر هم پسر؛ ولی قرن اتم با پیشرفتهای علمی و جراحی که به دست آمده است این حساب و کتاب را نیزز به هم ریخته و گاهی پسری را تبدیل به دختر و دختری را از جرگه جنسی لطیف خارج ساخته و تبدیل به پسر میکنتد. حالا در این مبادله سهم کدام رف بیشتر شود و تعداد پسرانی که دختر میشوند یا دخترانی که پسر میشوند کدامیک بیشتر باشد این دیگر مربوط به آقایان پزشکها نیست.
چیزی که عجیبتر و جالبتر است هوس پسر شدن دو خواهر است که اولی پیرارسال پسر شد و دومی هم امسال به هوس افتاد پسر شود و فعلا هم با آنکه هنوز روی تخت بیمارستان نشسته است در آستانه مرد بودن و مردی و مردانگی ایستاده و بهزودی پس از یک عمل جراجی دیگر درست و حسابی مثل خواهر بزرگش مرد میشود و ننه خانم (اسم این دختر ننه خانم بود) تبدیل به علی آقا میگردد و صف جنس خشن را تقوت میکند.
البته هر دختری را نمیتوان پسر کرد و هر پسری را هم نمیتوان به صورت دختر درآورد، این کار فقط در پسر و دخترانی ممکن است انجام شود که ساختمان بدنی و عضوی آنها برای انجام این عمل جراحی مناسب و مستعد باشد و در عین حال که پسر یا دختر هستند از مشخصات عضوی و ساختمانی جنس مخالف نیز بهرهای کافی داشته باشند.
اگر خوانندگان محترم به خاطر داشته باشند تقریبا دو سال پیش بود که اقای دکتر عباس نخجوانی با چند عمل جراحی دختری را به نام مریم به پسر تبدیل کرد و این معجزه علم هنوز هم زبانزد مردم میباشد.
ماشاءالله مریم آن روز که حالا به نام آقا محرم نامیده میشود جوان رعنایی شده، تهریش خوبی نیز به هم زده، روی هم رفته جوانک بانمکی شده است، تصادفا خودش نیز بسیار حقشناس است زیرا از آن روز که از زیر کارد آقای دکتر نخجوانی خلاص گردیده، دیگر آب ده را نخورده، هنوز هم در بیمارستان خصوصی آقای دکتر مشغول خدمت یا جبران صد یک زحمات دکتر است که او را به آرزوی دیرینه خود رسانیده است.
این جریان هنوز از خاطرها فراموش نشده که شنیدم دختر دیگری را آقای دکتر شفیع امین دارند پسر میکنند و اینک در بیمارستان بوعلی بستری است. به سراغ دکتر و بیمار بیمارستان رفتم، دیدم بلی مثل اینکه آقای دکتر امین نخواستهاند از همکار خود عقب بمانند و این است آستینها را بالا زده و مشغول ادامه این کار هستند.
حتما شما خواننده عزیز هم مانند نگارنده دچار حیرت خواهید شد اگر بشنوید که تصادفا نهتنها این اختر هم در همان ده دختر سابق است بلکه خواهر کوچک او نیز میباشد. این دختر خانم که بانمکتر از خواهر ببخشید از برادر خود میباشد، خواهر کوچکتر مریم دیروز و محرم امروز است از پسر شدن خواهر خود به هوس افتاده است او هم پسر شود. گویا ننه خانم که حالا شانزده یا هفده سال بیش ندارد همان وضعیت خواهر بزرگتر خود راداشت یعنی دختر کامل نبود از پسری هم نشانههای کوچکی را دارا بود.
مثلا از دیدن دختران و بازی کردن با آنان بیشتر لذت میبرد تا پسران. دلش میخواست با دخترها سر به سر بگذارد برخلاف دخترهای دیگر که به حکم غریزه طبیعی، بازی کردن و حرف زدن با پسرها را ترجیح میدادند چه در کنار چشمه و خیابانهای دهکده و چه در مهمانیهایی که برپا میشد بیسروصدا خود را به جرگه دخترها میرسانید و در بازیهای معصومانهای که در دهات مرسوم است عضو جمعیت جنس لطیف میشد.
ننه خانم شانزدهساله شده بود و یکی دو تا خواستگار هم برای او آمده بود ولی خودش حاضر به شوهر کردن نمیشد و به هر طور بود مادر خود را راضی میساخت که از پذیرفتن پیشنهاد خواستگاری خودداری کند. علت این بود که احساس میکرد که او هم ممکن است مثل خواهر بزرگش که پسر شد پسر شود و از این ناراحتی فکری که گریبانگیرش شده است خلاص و آسوده گردد.
ننه خانم تا وقتی که خواهر بزرگش مریم (که حالا آقا محرم شده) زیر کارد جراح قرار نگرفته بود، خودش هم نمیدانست آن وضع روحی مخصوص و غیرعادی او چیست ولی از وقتی که خواهر بزرگش پسر شد تازه فهمید که او هم مثل خواهرش هستهای از مردی و مردانگی دارد. این بود که تصمیم گرفت جدا از شوهر کردن خودداری نماید و در فرصت مقتضی خود را به پزشک برساند و او هم پسر بشود.
این بود که چند روز قبل بیسروصدا عازم شهر شد و در بیمارستان بوعلی تبریز خود را به قای دکتر شفیع امین معرفی کرد و آقای دکتر هم او را با خوشرویی استقبال نمود و ننه خانم پس از دومین عمل جراحی که خوشبختانه با موفقیت انجام شد یکباره از جرگه جنس لطیف بیرون رفت و در ضمن یک جشن ساده و صمیمانهای اسم خود را عوض کرد و شد علی آقا.
علی آقای تازه پسر شده اتفاقا جوان تمامعیاری از آب درآمده به طوری که در عکس ملاحظه میفرمایید فعلا در بیمارستان بوعلی تبریز زیر مراقبت دکتر معالج خود آقای دکتر شفیع امین که در عکس بالا سر بیمارشان ایستادهاند میباشد و به طوری که آقای دکتر امین اظهار میداشتند فقط یک عمل یگر باقی مانده است که پس از چند روز آن را نیز صورت خواهند داد و ننه خانم که حالا به گرفتن نام علی افتخار میکند از پسری دیگر چیزی کسر نخواهد داشت.
علی از این موفقیت خود بسیار خوشحال است و با امیدواری زیادی به آینده نگاه میکند. وقتی از او پرسیدم: «خواهر دیگری باز داری که پس از تو نوبت او برسد؟» با یک حجب مخصوصی خندید و گفت: «بلی یک خواهر دیگر دارم ولی او دختر کاملالعیاری است و نمیتواند آرزوی پسر شدن را داشته باشد.»
یکی از کارکنان بیمارستان بوعلی از روی مزاح و شوخی به علی آقا گفته بود: «خوب است تا وقتی آقای دکتر اثاثیه و لوازم جراحی را جمع نکرده است خواهر کوچکت را هم خبر کنی که بیاید و پسر شود.» ولی علی آقا گفته بود: «نخیر، بگذارید در مقابل دو برادر یک خواهر هم باقی بماند و اقلا مادرمان بتواند افتخار کند که هم عروس دارد و هم داماد!»