
هنوز بعد از گذشت ۲۲ سال پرونده شهلا جاهد مورد توجه افکار عمومی است و با توجه به آخرین اظهارت وکیل خرمشاهی و مهدی ابراهیمی خبرنگار جنایی پرونده قتل همسر ناصر محمدخانی بر آن شدیم تا متن کامل حکم شهلا جاهد را بر گرفته از کتاب کارت قرمز منتشر کنیم.
وکیل خرمشاهی در آخرین اظهار نظرش عنوان داشته که در سال وقوع قتل، چون هنوز دادسراها احیا نشده بودند قاضی تحقیق و صادرکننده رای تنها یک نفر بوده است و این را بزرگترین نقص و ایراد پرونده شهلا جاهد دانسته است البته اگر این نقص وارد باشد فقط در پرونده شهلا جاهد نبوده است و در قتلهای زیادی با متهم به قتلهای بسیاری همین روند بوده است چرا که هنوز دادسراها احیا نشده بودند و نمیتوان آن را مختص پرونده شهلا جاهد دانست چرا که خیلی از متهمان به قتل با اثبات مشارکت و مباشرت و حتی معاونت در قتل در همان رویه قضایی به مجازات قانونی محکوم شدهاند گاهی پروندهها با علم قاضی به نتیجه رسیدهاند گاهی وارد لوث (سوگند ۵۰ نفر که مطمئن هستند متهم به قتل قاتل است) شده اندو متهمان زیادی نیز تبرئه شدهاند و در نهایت حکم صادر شده است.
در بخشی دیگر وکیل خرمشاهی عنوان داشتهاند که مطمئن هستند شهلا جاهد معاونت در قتل داشته است و نه مباشرت و نه مشارکت! که البته در جلسات دادگاه چین دفاعیهای توسط وکیل خرمشاهی و وکیل شقاقی که دومین وکیل شهلا جاهد بود در جریان محاکمات برای دفاع از شهلا هیچگاه ارایه نشد و تنها به نحوه رسیدگی دادگاه و صلاحیت داشتن و نداشتن قاضی پرونده برای رسیدگی به پرونده اکتفا شده است حتی در اعتراض به حکم صادره نیز وکلای شهلا جاهد هیچ ایراد علمی و جنایی به پرونده و روند تحقیقات وارد نیاوردند و در لایحه اعتراضیه تنها و تنها عدم صلاحیت رسیدگی قاضی پرونده را مدنظر قرار دادند.
الان اصرار بر معاونت شهلا جاهد در قتل همسر ناصر محمدخانی میتواند تبعات منفیای برای خانواده محترم شهلا جاهد داشته باشد چرا که اگر در پروندهای کسی قتل را به گردن بگیرد درصورتیکه معاونت در قتل داشته است مطمئنا تا زمانی پای چوبه دار میرود و باز سکوت میکند که قاتل از عزیزترین افرادش باشد و در واقع خودش را فدا میکند با این ادعای وکیل خرمشاهی و اشاره به برادر شهلا جاهد یک اتهام زنی غیرقانونی زده شده است که با توجه به آگاهی آقای خرمشاهی به قوانین کیفری از ایشان بعید بوده است چرا که خانواده محترم شهلا در یک جامعه زندگی میکنند و حالا با تبعات یک اتهام زنی بی پایه و اساس روبهرو شدهاند.
وکیل خرمشاهی تاکید کرده است اقرار یک متهم بای اثبات اتهامش کافی نیست! اما نگفته است که اقرار متهم اگر با دلایل و قرائن ادله جرم و بازسازی صحنه قتل آثار برجای مانده از اتهام مانند چگونگی وارد آمدن ضربات چاقو در کشمکش بین قاتل و مقتول مطابقت کامل داشته باشد مورد استناد قانون است بارها شاهد بودیم در پروندههای قتل همین بتازگی در کرمانشاه که متهم به قتلی در شرایط روحی و روانی خاص اقرار به قتل میکند، اما در بازسازی صحنه قتل مشخص میشود او نمیتوانسته قاتل باشد یا دلایل و قرائن علمی و جنایی با اعترافات متهم به قتل مطابقت نداشته و او براحتی در همان تحقیقات اولیه تبرئه شده است.
در پرونده شهلا جاهد نیز همه اعرافاتش از قبل قتل تا لحظه قتل و بعد از قتل حتی رفتارهایش ماهها قبل از قتل با صحنه قتل مطابقت داشته است برای نمونه شب مخفی شدن در خانه ناصر محمدخانی پیش از آن نیز تکرار شده بود داشتن کلید یدک خانه تایید شده بود خاموش بودن موبایل شهلا جاهد برخلاف همیشه که تا نیمه شب با آلمان و ناصر محمدخانی تماس داشت از در شب قبل از جنایت تایید شده است یا دفترچه یادداشت روزانه اش که روی سررسید به تاریخ همان روزها نوشته میشد روز ۱۷ مهرماه سال ۸۱ برخلاف رویه بعد از نوشته شدن دو سطر کاملا قلم خوردگی دارد و بازنویسی شده است در حالیمه در هیچ روزی قلم خوردگی نداشته است و. خیلی موارد که در حکم دادگاه آن را خواهید خواند.
وکیل خرمشاهی در بخشی آورده است که این پرونده چرا با چنین سرعتی تحت رسیدگی قرار گرفته است که البته در آن رویه دادگاه جزایی عمومی بیشتر پروندههای قتل فقط یک جلسه رسیدگی داشت که در پرونده شهلا جاهد ۲ جلسه علنی و یک جلسه غیرعلنی برگزار شد و یک جلسه هم بخاطر حال وخیم شهلا جاهد نیمه تمام پایان یافت که نمیتوان تعجیل در رسیدگی را مطرح کرد.
وکیل خرمشاهی در بخشهایی از اظهاراتش خبرنگاران جنایی را فاقد اطلاعات حقوقی و کیفری دانسته و اشاره در رسانهها به اتهام قتل شهلا جاهد یا اظهارات مختلف دیگر توسط خبرنگاران را ناشی از این بی اطلاعی دانسته است که به شهادت خبرنگاران جنایی قدیم و جدید و حتی قضات بواسطه تخصصی بودن خبرنگار جنایی همه خبرنگاران کاملا از قوانین حقوقی و کیفری اطلاعات داشتهاند و همانطوریکه وکیل خرمشاهی با ورود به عرصه رسانه بازیهای رسانهای را بخوبی آموخته است خبرنگاران جنایی نیز قوانین کیفری را بخوبی بلد شدهاند.
در این گزارش بر آن شدهایم برای ابهام زدایی از پرونده قتل همسر ناصر محمدخانی و روند مظنون گیریهای گسترده در پرونده و چرایی قاتل شناخته شدن شهلا جاهد و تک نفره بودن قتل بدون همدستی شخصی با شهلا جاهد همچنین مدارک و دلایلی غیر از اقرار شهلا جاهد که او را قویترین مظنون به قتل بین مظنونان بسیاری که بازداشت شدند و آزاد شدند مد نظر قرار داده بود حکم دادگاه را برگرفته از کتاب کارت قرمز به قلم مهدی ابراهیمی سربیر فعلی رکنا منتشر کنیم تا روشناییای در افکار عمومی پدید آید!
مهدی ابراهیمی درباره چگونگی دسترسی به حکم کامل دادگاه درباره شهلا جاهد میگوید: هر روز وقتی به مجتمع امور جنایی میرفتم سری به قاضی جعفرزاده میزدم تا ببینم آیا حکم صادر شده است؟ او چیزی نمیگفت تا اینکه یکشنبه ۳۱ خرداد ماه وقتی به دادگاه رفتم وکلای شهلا و خانوادهی «لاله» را دیدم که همراه پدر «لاله» نزد قاضی جعفرزاده هستند حکم در ۲۳ صفحه به آنان ابلاغ شد و من برای این که این حکم را در اختیار داشته باشم از پدر «لاله» خواستم آن را به طور امانت به من بدهد تا بعد از فتوکپی از اوراقش تحویلش بدهم. آن روز خیلی زود به دفتر روزنامه ایران برگشتم و حکم را پس از خواندن سطر به سطر به حروفچینی دادم و این حکم با تیتر متن کامل حکم دادگاه «شهلا» و «ناصر» به چاپ رسید.
بسمه تعالی
تاریخ رسیدگی ۸۳/۳/۲۸
کلاسه پرونده ۸۳/۱۱۵۴/۸۲ شماره دادنامه ۸۳/۳/۲۸ - ۴۱۳
۱ - رحمان (هوشنگ سحرخیزان شیراز
۲ - سکینه سحرخیزان
آقای احمد محققی به وکالت از والدین مقتوله
ناصر محمدخانی به ولایت از فرزندان صغیرش به اسامی علی و عرفان
وکلا: بیژن شقاقی - عبدالصمد خرمشاهی
۱- خدیجه جاهد زندان اوین - شماره قرار ۲۲۶ - ۸۱/۸/۸ صادره از شعبهی ۱۶۰۳ سابق
۲۔ ناصر محمدخانی
٣- زهرا
۴۔ علی امیریان
رأی دادگاه
من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا من أحیاها فکانما احیا الناس جمیعا (سورهی مائده آیهی (۳۷
دربارهی شکایت اولیای دم مقتوله فاطمه سحرخیزان معروف به لاله به اسامی آقای رحمان و خانم سکینه سحرخیزان به عنوان پدر و مادر مقتوله که بعد آقای احمد محققی را به عنوان وکیل مدافع خود معرفی نمودهاند و نیز شکایت آقای ناصر محمدخانی به عنوان ولی قهری و خاص فرزندان مقتوله به اسامی علی ۱۴ ساله و عرفان ۱۰ ساله که هر دوی آنها صغیر بوده و به سن بلوغ شرعی نرسیدهاند، علیه خانم خدیجه جاهد فرزند حسن معروف به شهلا متولد ۱۳۴۸ اهل و ساکن تهران و بازداشت از تاریخ ۱۳۸۱/۸/۲ که بعد آقایان بیژن شقاقی و عبدالصمد خرمشاهی را به عنوان وکیل مدافع خود معرفی نموده است دایر بر ۱ ارتکاب قتل عمدی خانم فاطمه سحرخیزان بالمباشره به وسیلهی ضربات متعدد چاقو -۲ سرقت اموال مقتوله که عبارتند از یک ساعت مچی زنانه از نوع، رولکس یک حلقه انگشتر زنانه یک زنجیر طلا (پابند) ۳- خرید و تهیهی تریاک به دفعات که به خرید دو بار و هر بار ۵۰ گرم اعتراف دارد -۴ داشتن رابطهی نامشروع و ارتکاب زنای غیر محصنه ۵ سقط جنین.
با این توضیح که در تاریخ ۸۱/۷/۱۷ روز چهارشنبه حسب اطلاع تلفنی پسر مقتوله به نام علی محمدخانی ۱۲ ساله در زمان (قتل مبنی بر اینکه مادرش فاطمه سحرخیزان معروف به لاله در منزلشان واقع در میدان کتابی خیابان گل نبی به قتل رسیده و نیز اطلاع به خودروی گشت که در حال عبور از محل بوده است مامورین کلانتری ۱۰۳ گاندی در محل حاضر و با اطلاع به قاضی کشیک قتل عمدی تهران ایشان نیز در محل وقوع جنایت حضور یافته و طبق اظهارات پسر، مقتوله پدرش ناصر در مسافرت خارج از کشور بوده و مدتی است به وسیلهی تلفنهای مشکوک مادرش مورد مزاحمت قرار میگرفته است صفحهی گزارش، اولیه تمامی وسایل منزل به هم ریختگی داشته و آثاری از شکستگی درهای ورودی دیده نشده و به هم ریختگی وسایل منزل حکایت از صحنه سازی داشته است و جنازهی مقتوله در مقابل در اتاق خواب واقع در ضلع جنوبی واحد مسکونی آنها که مشرف به حیاط و اتوبان همت بوده است در حالی که تعداد ۳۷ ضربه چاقو به نقاط مختلف بدن مقتوله اصابت و جسد وی آغشته به خون ملاحظه و مورد معاینهی قضایی قرار گرفته که صورت جلسهی توصیف صحنه جنایت در پرونده مضبوط است. طبق اظهارات دوستان و نزدیکان مقتوله مشارالیها زنی متدین اهل روزه و نماز بوده و حتی بعضی از دوستان وی در تحقیقات به عمل آمده اظهار داشتهاند که نماز خواندن را از لاله یاد گرفتهاند. خانم مهنوش متولد ۱۳۴۸ که دوست لاله بوده و شب قبل از جنایت به اتفاق دو فرزندش پس از مراجعت از جشن تولد فرزند دوست دیگرشان در منزل مقتوله خوابیدهاند در مورخه ۸۱/۷/۱۹ به شرح صفحات ۳۱ تا ۳۳ پرونده بیان داشته.
شب که از منزل دوستمان آمدیم، چون شوهر من هم در مسافرت خارج از کشور بود با اصرار لاله. استراحت به منزل آنها رفتیم دو فرزندم به اسامی عرفان و امین همراهم بودند و دو پسر لاله نیز به اسامی علی و عرفان حضور داشتند وقتی به منزل آنها رفتیم با پسرم عرفان نام یکی از پسران مهنوش نیز عرفان بوده است که شلوغ میکرد دعوا کردم شب هنگام لاله نماز غفیله را به من یاد میداد مادرش زنگ زد تلفنی با مادرش صحبت کرد و به او گفت که نگران نباش تنها نیستم و مهنوش پیش من است و صبح که بیدار شدیم هنگام رفتن، چون پسرانم قرار بود به مدرسه بروند هنگام خارج شدن به لاله گفتم میتوانم از ریمل شما استفاده کنم که گفت این چه حرفیه؟ استفاده کن.
با بررسی پرینت تلفن منزل مقتوله مشخص میشود در ساعت ۹/۲۴ صبح روز قتل از منزل مقتوله با یک شماره تلفن تماس حاصل شده و مدت مکالمهی احتمالی ۱۸ ثانیه بوده است و با بررسی مشخص میشود محل استقرار تلفن مزبور در شهرستان خورموج از توابع بوشهر و منزل خواهر ناتنی همسر آ ر آقای رحمان سحرخیزان منزل) خالهی (مقتوله بوده است و طبق رسیدگیهای به عمل آمده مشخص شد شمارهی یاد شده برای شوهر خالهی لاله میباشد و با عزیمت مامورین در اجرای نیابت صادره به آن شهرستان مشخص شد معمولاً نوهی ۴ سالهی خانواده به نام نگین صبحها در خانهی آنها بوده و به محض به صدا درآمدن تلفن او اولین نفری است که در منزل گوشی را بر میدارد و دیگر ساکنین منزل هیچ یک از تماس مزبور اطلاعی نداشتهاند و احتمالاً تماس گیرنده صحبت نداشته و برای رد گم کردن تماس گرفته است (صفحات ۴۰۴ و ۴۰۵ از آقای هوشنگ سحرخیزان و خانم سکینه سحرخیزان به عنوان پدر و مادر مقتوله به شرح صفحات ۴۰ و ۷۰ تحقیق شده از قاتل فرزندشان شکایت دارند و نمیدانند چه کسی مرتکب قتل شده است از خانم ساغر به شرح صفحهی ۱۴۳ پرونده تحقیق شده و او اعلام داشته مقتوله و مهنوش شب قبل از حادثه در مهمانی جشن تولد فرزندم بودهاند و ساعت ۷/۵ بعد از ظهر آمدند و تا ساعت ۹/۱۵ بودهاند و روز بعد همسر آقای حمید درخشان زنگ زد و گفت از لاله خبر نداری گفتم نه دیشب مهمان من بودند و من با تلفن منزل و تلفن همراه لاله تماس گرفتم خبری نشد و بعد همسر درخشان زنگ زد و گفت لاله را کشتهاند لاله در صحبتهایی که با من داشته است میگفت که مزاحم تلفنی دارد و خانمی زنگ میزند و میگوید تو لایق آن زندگی نیستی و باید از این خانه بروی همسر آقای حمید درخشان به شرح صفحهی ۲۹ پرونده اعلام داشته در روز ۸۱/۷/۱۷ روز (قتل) با لاله قرار داشته تا در ساعت ۱۰ تا ۱۰/۵ جهت خرید به میلاد نور در شهرک غرب بروند روز قبل آن، چون لاله روزه بود قرار قبلی را به هم زده و بنا بوده ۸۱/۷/۱۷ جهت خرید برویم که هر چه زنگ زدم جوابگو نبوده است بعد از قتل لاله تلفنهای زیادی میشود چیزی نمیگویند، چون در روزنامه درج شده فرزندان او در منزل ما هستند.
آقای ولی اله شیخ عباسی لواسانی به عنوان راننده تاکسی به کلانتری ۱۱۶ و بعد به آگاهی مراجعه و اعلام نموده روز قبل از قتل فردی را به عنوان مسافر از میدان شوش سوار نموده که او مرتب از ناصر حرف میزده است و اتومبیل مرا در بست تا میرداماد کرایه کرده بود که در میدان امام خمینی (ره) پیاده شده و به سمت موتورسواران رفته و احتمالاً با موتورسواران مسافرکش بقیهی مسیر خود را به لحاظ شلوغی خیابان طی نموده است که با تلاش مامورین آقای علی امیریان فرزند فتح اله به عنوان اولین مظنون در پرونده شناسایی و مشخص شد که همان مسافر تاکسی بوده و در تاریخ ۸۱/۷/۲۱ دستگیر و شدیداً منکر قتل و حتی منکر رفتن به منزل مقتوله میشود و میگوید، چون پدر همسر آقای محمدخانی را در شیراز دیده و او در دیوانعالی کشور پروندهای داشته مربوط به زمینهایی در بوشهر و قرار بوده است کپی اسناد و مدارک را از آقای محمدخانی تحویل گرفته و قضیهی پرونده را پیگیری نماید و یک بار با منزل آنها تماس گرفته و خانمش گفته ناصر محمدخانی در آلمان است و به خانمش شماره مغازهای را که از آنجا زنگ زده است را داده تا پس از مراجعت آقای محمدخانی از آلمان با وی تماس بگیرد و حتی آدرس منزل آنها را نگرفته و بلد نیست و در اظهارات خود گفته در ۸۱/۷/۱۷ در مغازههای مختلف در مولوی و سه راه آذری و جاده ساوه حضور داشته و حاضر است به اثبات برساند و حتی گفته صاحبان مغازهها شهادت میدهند و مضافا اینکه از مغازههای اعلامی با شیراز و جاهای دیگر تماس تلفنی داشته که این آقایان به ترتیب در صفحات ۱۲۳، ۱۲۵، ۱۲۶، ۳۱۶، ۳۱۸، ۳۳۶ و با تحقیقات صورت گرفته اظهارات علی امیریان را تایید نمودهاند و حتی پرینت تلفنهای مورد ادعای علی امیریان بررسی شده که ادعای وی که به شرح صفحات ۵۸، ۱۰۸، ۲۴۷ و ۳۹۴ است مورد تایید قرار گرفته و حتی از فرد مخاطب وی که با شیراز تماس داشته تحقیق شده که ادعای متهم تایید شده است به عنوان نمونه آقای اصغر به شرح صفحهی ۱۲۵ اعلام داشته در روز ۸۱/۷/۱۷ ساعت ۹ صبح امیریان به مغازهی من آمده که آدرس مغازهی وی مولوی است و آدرس مغازهی سیلان را در جاده ساوه میخواسته که آدرس را از شخص دیگر گرفته و رفته است و ده دقیقه در مغازهی ایشان بوده و آقای ف به شرح صفحات ۱۲۶ و ۳۱۶ اعلام داشته است ساعت ۱۰/۳۰ مورخ ۸۱/۸/۱۷ به مغازهی من آمده و دربارهی خرید لوازم پلاستیک صحبت کرده و گفته آقای مجید از شیراز صورت جنس داده من هم گفتم صورت نداده است تا ساعت ۱۳ یا ۱۳/۳۰ در مغازهی ما بوده و نهار سه پرس برنج و کوبیده خوردیم، چون قیمه نداشتند و او قیمه خواسته بود و صورت حساب مخارج آن در دفتر روزانه ثبت شده است علی ایحال حضور متهم علی امیریان در روز قتل فاطمه سحرخیزان در مکانهای دیگر غیر از محل قتل به اثبات رسیده و نامبرده بلاقید در تاریخ ۸۱/۷/۲۹ پس از حدود ۴۰ روز بازداشت آزاد شده است صفحهی ۴۷۷ حسب اطلاعات به دست آمده خانمی با اتومبیل پژو ۲۰۶ بعضی شبها در مقابل منزل حط که از دوستان ناصر محمدخانی است و ناصر بیشتر اوقات خود را پس از قتل همسرش در منزل آنها سپری مینموده است پرسه زده مراسم ختم مقتوله آنجا بوده و دو عدد نوار کاست مربوط به یکی از خوانندگان را دو نوبت در مقابل منزل آنها انداخته که روی جلد نوار کاست با مداد مخصوص آرایش دور بعضی ترانهها را خط کشیده و به ناصر تسلیت نوشته است با پیگیریهای به عمل آمده مالک اتومبیل شناسایی و مشخص میشود خانم زهرا معروف به پریسا چنین اقدامی نموده که در تاریخ ۸۱/۸/۸ نامبرده پس از ورود به منزلش در ساعت ۴ بامداد دستگیر و به همگام دستگیری مقداری مشروبات الکلی از منزلش کشف و در تحقیقات انجام شده علت اقدام خود را احساس همدردی با خانوادهی مقتوله عنوان داشته و اعلام میدارد، چون خواهرش نیز به قتل رسیده و دو فرزند از او به جای مانده و خودش با گوش دادن به نوارها احساس آرامش مینموده است به قصد همدردی با خانواده مقتول و ایجاد آرامش در آنها این کار را کرده و خجالت میکشیده است تا به طور مستقیم نوارها را به ناصر بدهد صفحات ۳۰۰ تا ۳۰۵ و در مواجههی حضوری با ناصر به شرح صفحه ۳۵۶ اعلام داشتهاند که همدیگر را نمیشناسند و تا به حال همدیگر را ندیدهاند. در مورخ ۸۱/۸/۱ از ناصر به شرح صفحهی ۱۷۳ تحقیق نامبرده به برادرزاده هایش به اسامی، امیر جواد، میثم حسین و نیز به شرح صفحهی ۱۷۵ به خانم خدیجه جاهد معروف به شهلا مشکوک بوده و اعلام میدارد شهلا همسر صیغهای من بوده و امکان دارد به خاطر حسادت یا اینکه بخواهد با من ازدواج رسمی کند خواسته باشد لاله را از سر راهش بردارد در پی اظهارات همسر مقتوله آقایان امیر جواد قربانعلی میثم دستگیر که همهی آنان شدیداً منکر ارتکاب قتل بوده و دلیلی نیز بر ارتکاب قتل از ناحیهی آنان وجود نداشته آزاد شدهاند فروض مختلفی در طی رسیدگی و انجام تحقیقات در پرونده مطرح بودهاند که همگی آنها مورد بررسی دقیق و کامل قرار گرفتهاند که نتیجهی اقدامات به شرح پرونده است و تنها فردی که به احتمال قوی در دخالت ایشان در قتل مرحومه متصور بود خانم خدیجه جاهد معروف به شهلا بود. ناصر به شرح صفحهی ۳۴۰ بیان داشت شهلا ۱۴ یا ۱۵ ساله بود خود شهلا گفته ۱۳ ساله بوده که به شهر ری آمده و وی را پیدا نموده تا امضا بگیرد که من او را سوار ماشین کردم و تاجاده قدیم کرج و منزلش رساندم و به او گفتم هر وقت با من کار داشتی به خانهی دوستم - ح - بیا و آدرس خانهی ح ـ ط را به وی دادم و گفتم به شهر ری نیا که مادرم ناراحت میشود و یک بار برایم کادو خریده بود آورد که دوستم گفت پول کادو را بدهم او ناراحت شد و رفت تا ۱۳ یا ۱۴ سال پیدایش نشد و در سال ۷۶ یا ۷۷ پیدایش شد و از طریق دوست ناصر شماره تلفن داده بود تا با او تماس بگیرم از طرفی از بانک ملت خیابان شریعتی تلفنی اطلاع حاصل شده بود که روز ۸۷/۷/۱۷ خانمی به نام خدیجه (شهلا جاهد با حالتی مضطرب و پریشان از حساب آقای ناصر محمدخانی مبلغ یک میلیون تومان وصول نموده است و با اطلاعاتی که در روز بازدید اینجانب قاضی پرونده برای اولین بار از صحنه قتل منزل (مقتوله از دوستان ناصر به اسامی حمید درخشان و ح - ط مبنی بر وجود زنی دیگر به نام شهلا به طور پنهانی در زندگی ناصر حاصل شد نامبرده در تاریخ ۸۷/۸/۲ توسط اینجانب مورد تحقیق واقع و بازداشت میشود و در پاسخ سوال عنوان داشته ۱۳ ساله بوده پرسان پرسان دنبال خانهی ناصر در شهر ری گشته و ایشان را پیدا کرده و ناصر او را به اتفاق دوستش حط با اتومبیل تا در منزلشان در جاده کرج در حالی که با لباس مدرسه بوده است رساندهاند او میگوید ناصر مرا خیلی نصیحت کرد و یک بار که به عنوان طرفدار فوتبال برایش کادو خریدم دوستش. ح - گفت اگر پول آن را قرض کردی من بدهم که من خیلی ناراحت شدم و به من خیلی برخورد و بعد از آن ناصر را ندیدم تا ۷۷/۴/۳ دوباره او را دیدم صفحهی ۱۹۸ من میدانستم ناصر زن و بچه دارد خودم تنها زندگی میکنم در منزل اجارهای که ناصر سه میلیون تومان پول داده و ماهیانه ۸۵۰۰۰ تومان اجاره بها میدهد اتومبیل پراید مال خودم است ولی موبایل را ناصر خریده و در اختیار من بوده است پراید را در تاریخ ۸۱/۷/۲۱ در شهرری فروختم و پنج میلیون تومان و دسته چک ناصر را که در اختیار من بود به ح - ط دادم، چون برای مراسم کفن و دفن زنش احتیاج داشته یک میلیون تومان را از حسابش با اجازهی خودش برداشت کردم در این مدت دو بار به خانهی آنها رفتم یک بار چهار سال پیش که ناصر تنها بود و یک یا دو ماندم و یک بار پارسال شب رفتم به تلفن همراه لاله زنگ میزدم تا وقتی ناصر در مسافرت بود به او بگویم حال زنت خوب است شب قتل به او زنگ زدم گفت از زن و بچهام چه خبر به او گفتم چه خبر باید بشود گفت مثل این که تصادف کردند بعد زنگ زدم به ح چی شده؟ گفت فاجعه تصادف و قطع کرد دوباره زنگ زدم قطع کرد به خانه اش زنگ زدم زنش گفت او را کشتهاند به ناصر زنگ زدم گریه کردم در صفحهی ۲۱۸ شهلا میگوید ۴ سال است با ناصر آشنا شده و قضیهی رفتن به شهر ری و پیدا کردن ناصر برای اخذ امضا را مطرح نموده و اینکه تا سال ۷۷ مجدداً او را دیده که در باشگاه کارگران تمرین میکرد و ادامه میدهد من با ماشین هرچه به او چراغ زدم متوجه نشد و برادرم گفت اینجا تمرین میکنند که به برادرم گفتم شماره مرا به او بده و او گفت من روم نمیشود خجالت میکشم تا صفحهی ۲۱۹ دریافت مبلغ یک میلیون تومان توسط متهمه خدیجه جاهد از سوی بانک تایید شده و خود نیز آن را قبول داشته و مدعی است جهت رفع مشکل پدرش که مستاجر در حال تخلیه داشته است مبلغ مزبور را از حساب آقای محمدخانی برداشت نموده است در بازرسی منزل خانم جاهد به شرح صفحهی پرونده چند جلد دفترچه یادداشت سررسید کشف شده است که در بررسی دفاتر مزبور مشخص شد نامبرده در اوراق مختلف سررسید سال ۱۳۸۱ مرحومه لاله سحرخیزان را به عنوان دشمن خطاب نموده و نوشته است دشمن یا پیرزن یا زن... در ساعت فلان کجا رفت یا در ساعت فلان با علی و عرفان پسرش در فرودگاه بود به شیراز رفت و از این قبیل اصطلاحات که از نظر دادگاه حکایت از آن داشته خانم خدیجه جاهد تقریباً به صورت مرتب در تعقیب خانم فاطمه سحرخیزان بوده است از خانم مهنوش که شب قبل از به همراه دو فرزندش مهمان مقتوله بودهاند به شرح صفحات ۳۱ تا ۳۳ و ۶۰۷ و ۱۳۴ و ۱۳۰ تا ۶۰۹ حادثه و دیگر صفحات مندرج در پرونده تحقیق شده و اعلام داشته در ۸۱/۷/۱۷ ساعت ۶/۳۰ یا ۶/۴۵ صبح از منزل مقتوله به اتفاق فرزندش خارج شده و هنگام رفتن مرحومه با علی پسر بزرگش در منزل بودند و پسر دیگرش با سرویس به مدرسه رفته بود و سرویس علی کمی دیرتر میآمد و شب قبل ساعت ۱ یا ۱/۵ شب خوابیدهاند و قبل از آن صحبت میکردهاند و هنگام آمدن به خانه لاله با پسرش عرفان دعوا کرده و آن شب نماز غفیله را لاله به من یاد داد و مادرش تلفن کرده و به او گفت مهنوش پیش من است نگران نباش و صحبتهایی بین آنها رد و بدل شده است و به هنگام خروج از منزل آنها مهنوش از لاله تقاضا کرده تا از ریمل وی استفاده نماید و نیز گفته لاله به وی گفته است که مزاحم تلفنی دارد و مرتب از ساعت ۹ یا ۱۰ شب تا ۴ صبح زنگ میزند و چیزی نمیگوید و نیز گفته زنی به وی تلفن کرده و گفته است تو لیاقت آن ماشین و آن زندگی را نداری آقای محسن که در شهر ری قصابی دارد و از دوستان ناصر است به شرح صفحات ۷۴۱، ۷۴۲، ۳۶۷ تا ۳۷۰، ۶۶۵، ۶۷۹، ۶۸۰ و همین طور ح - ط دوست دیگر ناصر که به منزل آنان تردد داشتهاند بیان نمودهاند شهلا دربارهی لاله خیلی حسادت میکرد و به او توهین میکرد و یک بار گفته دوست دارد گیسوان او را بگیرد به زمین بزند و یک بار ناصر و شهلا جر و بحث میکردند شهلا هر چه روی اوپن بوده به زمین ریخته و شکسته وقتی ناصر تلفنی با زنش صحبت میکرد شهلا خیلی ناراحت میشد و شهلا نیز شکستن ظروف را قبول نموده و اعلام داشته به ناصر میگفتم وقتی اینجا هستی موبایل را خاموش کن و آقای محسن اعلام نموده به ناصر و شهلا میگفتم این ارتباط خطرناک است ممکن است برملا شده و باعث آبروریزی شود شهلا مرتب به ناصر زنگ میزد تا طوری به زنش بفهماند که زنی دیگر در زندگی او است به ناصر میگفتم این آخر زن و بچهی تو را از بین میبرد من شاهد درگیریهای زیادی بین شهلا و ناصر بودم از طرف ناصر امکان دخالت در قتل زنش نیست، چون خیلی زن و بچه اش را دوست داشت ولی از طرف شهلا این امکان میرود در قتل لاله دخالت داشته باشد صفحهی ۶۶۶ در بررسیهای به عمل آمده حدود بیش از ۸۹۰۰ شماره تلفن با اخذ پرینت از مخابرات مورد توجه و بررسی قرار گرفت که خانم جاهد از ۸۱/۲/۱ لغایت ۸۱/۸/۲۷ تعداد ۳۷۴ بار با تلفن همراه ناصر و ۱۲۵ بار از ۸۱/۵/۱ لغایت روز قتل با منزل مقتوله که اکثراً بعد از نیمههای شب بوده که به عنوان مثال در تاریخ ۸۱/۶/۲۳ از ساعت ۰/۱۷/۲۵ هفده دقیقه و ۲۵ ثانیهی (با مداد تا ۲/۴۷/۳۶) دو) و ۴۷ دقیقه و ۳۶ ثانیهی بامداد یازده بار به منزل مقتوله زنگ زده است و مدعی است میخواسته حال ناصر را بپرسد و از تاریخ ۸۱/۶/۱ تا روز قتل یازده بار به شیراز منزل پدر مقتوله زنگ زده و از ۸۱/۵/۱ لغایت ۸۱/۷/۱۷ روز (قتل) ۳۰ بار به تلفن همراه مقتوله تماس گرفته است درباره علت تماسهایش توجیه قابل قبولی نداشته و صرفاً مدعی است قصد داشته حال ناصر را بپرسد و این در حالی است که مقتوله در زمان حیات خود موضوع این مزاحمتها را به دوستان و بستگان خود گفته و از آنها در پرونده تحقیق شده و مورد تایید قرار گرفته است شهلا به شرح صفحهی ۳۵۸ گفته است ساعت ۱۲/۳۰ تا ۱۷/۴۵ روز قتل در مدرسهی ولایت (تهرانسر مدرسهی میترا بچه برادرش بوده و قبل از آن در اتو بانک ملت روبه روی پارک شریعتی رفته که مبلغ ۴/۵ میلیون تومان به حساب ناصر ریخته شده بود از چکهای به حساب گذاشته شده توسط ناصر) یک میلیون تومان با اجازهی خودش از حسابش برداشت کردم روز قبل به ح- زنگ زدم پول خواسته بودم تا به حساب ناصر بریزم پول را از حساب ناصر برداشتم تا به مستاجر پدرم بدهم، چون با پدرم اختلاف داشت فقط خواهرم نرگس با بچه هایش به منزلم آمده بودند میدانست با ناصر ارتباطی در حد دوستی دارم صفحهی ۳۵۹ و حسادتی نسبت به همسر ناصر نداشتم و حسادتم نسبت به او درحد عادی و طبیعی بوده است و کلید منزلشان را نداشتم به ناصر زنگ زدم در آلمان خبر قتل را نگفتم فقط گریه میکردم از زن - ح - پرسیدم گفته بود علی دیده لاله افتاده و کشته شده مثل اینکه به ناصر گفتم دزد آمده کاشکی من مرده بود صفحهی ۴۶۱ به شرح صفحات ۵۳۱ تا ۵۳۹ به تاریخ ۸۱/۹/۱۳ شهلا گفته است ساعت ۸/۳۰ یا ۹ از خانهی مامان از شماره دو با پراید خودم خارج شدم ساعت ۱۰ نشده بود در خانه ظفر بودم ساعت ۹/۴۰ یا ۹/۴۵ به خانهی ظفر رسیدم ساعت ۱۰ یا ۱۰/۱۵ بانک بودم اتو) بانک ملت ساعت ۱۰/۴۵ از بانک مستقیم اتوبان همت را رفتم ۱۱/۳۰ مغازهی - ح - و ساعت ۱۲ ظهر رفتم مدرسهی میترا در تهرانسر بعد از آن جا ساعت ۱۲/۳۰ به خانهی مادرم آمد ۱۰ یا ۱۵ دقیقه در خانه بودم بعد آمدم ظفر ساعت ۱۲ شب به ناصر در آلمان زنگ زدم او خبر تصادف زنش را گفت و بعد زنگ زدم به ح- پرسیدم گفت فاجعه تصادف قطع کرد دوباره زنگ زدم قطع کرد به زنش زنگ زدم گفت لاله را کشتهاند به شرح صفحهی ۶۵۵ در تاریخ ۸۱/۱۰/۲۵ از نرگس جاهد خواهر شهلا تحقیق شده عنوان داشته در شب قبل از ۸۱/۷/۱۷ شهلا در منزل بوده نمیدانم چه ساعتی از منزل مادرم خارج شده از مدرسهی میترا تماس گرفتهاند مادرم به شهلا زنگ زده و گفته برو به مدرسهی میترا من آن روز بین ساعت ۹ تا ۱۰ صبح رفتم منزل مادرم که هنوز میترا از مدرسه برنگشته بود که شهلا آمد خانه حدود ساعت ۱۰/۵ بود و شهلا تا ناهار منزل مادرم بود مادر شهلا به شرح صفحهی ۶۵۸ گفت است شهلا در ۸۱/۷/۱۷ در خانه بود ساعت ۹/۳۰ یا ۹/۴۵ از خانه خارج شده از مدرسهی میترا زنگ زدند من از منزل به شهلا تلفن کرده و اطلاع دادم گفت میروم بانک بعد به مدرسه و ساعت ۱ آمد خانه و ناهار را در منزل بود بعد از ظهر رفت در) پرینت اخذ شده تماس مورد ادعای ایشان ثبت نشده است صفحهی (۷۰۱ برادر شهلا» به شرح صفحات ۶۴۸ تا ۶۵۰ و ۱۱۴۷ و ۱۱۴۸ گفته است خواهرش شهلا او را به ناصر معرفی نموده و ناصر او را به مدرسه فوتبال در شهر ری برده بود و من به بچهها تمرین میدادم و حقوق میگرفتم در ۸۱/۷/۱۷ تا ساعت ۱۱/۵۰ صبح خواب بودم شب قبل شهلا خانه بوده روز ۸۱/۷/۱۷ به شهلا زنگ زدم تا به مدرسهی میترا برود و نرگس هم در منزل ما بوده است و گفته شب قبل از ۸۱/۷/۱۷ شهلا خانه بود ساعت ۸ شب خوابیدم تا فردا ظهر از خواب بیدار شدم شهلا در خانه بود رفتم مسجد برگشتم شهلا در خانه بود در حالی که شهلا خود مدعی است ۱۰ یا ۱۰/۵ در بانک بوده خیابان شریعتی بالاتر از سید (خندان و یک میلیون تومان از حساب ناصر وصول کرده که با استعلام به عمل آمده از بانک مورد تایید بوده و بعد از آن به مغازهی ح رفته و از آن جا به مدرسه میترا در تهرانسر رفته است و در اظهارات تمامی اعضا خانوادهاش با خود شهلا کاملا تعارض وجود دارد شهلا به شرح صفحهی ۵۷۷ گفته است در ۸۱/۷/۱۷ ساعت ۱۰ یا بیشتر از ۱۰ به ناصر در آلمان زنگ زدم موبایل آلمانی چیزی میگفت که قطع کردم به هتل زنگ زدم و به ناصر گفتم که چکهایی که به حساب گذاشتی وصول نشده نگران نباش ساعت ۱۲ شب زنگ زدم که ناصر گفت -ح- گفته بچه هایم تصادف کردند بعد به - ح - زنگ زدم گفت فاجعه، تصادف قطع کرد که به زنش زنگ زدم زن او گفت لاله را کشتهاند به شرح صفحهی ۶۹۶ شهلا گفته است ساعت ۸/۳۰ یا ۹ صبح از خانه مادرم خارج شدم رفتم ظفر چک سفید امضای ناصر را برداشتم و یک چک ۱۶۰/۰۰۰ تومانی را برداشتم ساعت ۱۰ صبح به سمت بانک خیابان شریعتی رفتم از خانه زنگ زدند گفتند مدرسهی میترا سر بزن ساعت ۱۰/۴۵ دقیقه کمی بیشتر یا کمتر در بانک بودم ساعت ۱۱/۳۰ به مغازهی - ح - ط رفتم ساعت ۱۲/۳۰ به مدرسهی میترا در تهرانسر رفتم و بعد به خانهی مادرم رفتم بعد از ۱۰ یا ۱۵ دقیقه توقف از آنجا به خانهی ظفر رفتم در پرینت مأخوذه از مخابرات تماس از منزل مادرش ثبت نشده است به شرح صفحهی ۷۰۶ پرونده شهلا گفته است گاهی با ناصر کار داشتم و موبایل او خاموش بود با موبایل مرحومه تماس میگرفتم تا ناصر متوجه شود من هستم با ناصر قرار گذاشته بودم وقتی در مسافرت است به منزلشان زنگ بزنم با همسرش شک نکند کسی در زندگی او هست و به منزل و موبایل مرحومه زنگ میزدم یا، چون لاله بر خلاف من که در مسافرتهای خارجی به ناصر زیاد زنگ میزدم لاله زنگ نمیزد من به ناصر میگفتم حال زن و بچه ات خوب است به شیراز زنگ میزدم ببینم وقتی تلفن منزل لاله اشغال است با شیراز حرف میزند یا نه به شرح صفحهی ۷۰۹ گفته درباره اینکه ناصر برای لاله چرخ خیاطی خریده به ناصر گفتم مگر همسرت خیاطی بلد است که چرخ خیاطی آن را ندارم اون چه حوصلهای دارد با این حال شهلا مدعی خریدهای من دکمه پیراهنم بیفتد حوصله دوختن است در غیاب لاله برای نظافت منزل او به آن جا میرفته است.
از ناصر به شرح صفحهی ۳۵۱ تحقیق شده گفته است نمیدانم چرا یک میلیون تومان را از حسابم برداشته است ساعت برداشت پول ۱۱ صبح مورخه ۸۱/۷/۱۷ است اگر حسابم پول داشته چرا از - ح -
پول میخواسته تا به حساب من واریز کند تا چکم برگشت نخورد احتمال میدهم کلیدهای منزلمان را داشته باشد، چون کلیدها همیشه داخل ماشین بود و او گاهی با ماشین من جایی میرفته احتمال میدهم از روی کلیدهایم ساخته باشد من ندیدم داشته باشد ولی اگر داشته باشد پنهانی بوده است صفحهی ۳۵۱ بعد ناصر میگوید شهلا همیشه به زن من حسادت میکرد شدیداً به من اعتراض میکرد وقتی در حضور او از همسرم صحبت میکردم ناراحت میشد و دعوا میکرد داد و بیداد میکرد میگفت تلفن را قطع کن از طرفی چند حلقه از فیلم خانوادگی ما از خانه ناپدید شده که به درد کسی نمیخورد و شاید شهلا آنها را برداشته باشد تا ببیند ارتباط و برخورد من با همسرم چگونه است شهلا احساس تنفر شدیدی نسبت به همسرم داشت به من اصرار میکرد تا به صورت رسمی ازدواج کنیم من میگفتم زن و بچه دارم نمیتوانم شهلا اصرار میکرد بچه دار شویم من قبول نمیکردم از این موضوع ناراحت میشد وقتی با بچهها و همسرم جایی میرفتم به تلفن همراهم زنگ میزد اعتراض میکرد اعصاب مرا خرد میکرد نمیخواست من با همسرم خوب باشم یا با هم جایی برویم حسودی خیلی شدیدی نسبت به همسرم داشت چند وقت پیش به من اصرار میکرد که همسرت را طلاق بده و با من ازدواج کن که من قبول نکردم ناراحت شد این اواخر حساسیت خیلی زیادی داشت همیشه زن مرا نفرین میکرد وقتی اسم لاله میآمد میگفت میخواهم بگیرم او را با دستهایم تکه تکه کنم تنفر عجیبی از لاله داشت لاله مانع او بود بعید نیست خواسته باشد این مانع را از سر راهش بردارد صفحهی ۳۵۲ شاهد دارم که همیشه لاله را نفرین میکرد در حضور محسن و ح ـ طلاله را نفرین میکرد هر طور پیش خودم فکر میکنم میبینم کارهای شهلا روز قتل مشکوک است جاهایی که مدعی است مراجعه کرده ضرورتی نداشته مراجعه کند شاید خواسته خودش را آنجاها نشان دهد که بعداً شاهد و دلیل بیاورد صفحهی ۳۵۳ کلیدهای ناصر محمدخانی به اداره تشخیص هویت ارسال شد و به شرح صفحهی ۴۸۶ پرونده تایید شده که از روی آنها کلید یدک از) هر سه عدد در ورودی ساختمان - در آهنی (حفاظ) و در ورودی چوبی (واحد آنها) ساخته شده است به شرح صفحات ۷۱۵ تا ۷۲۲ مابین ناصر و شهلا مواجهه حضوری داده شد ناصر میگوید این اواخر شهلا به من اصرار میکرد بچه دار شویم من میگفت نمیشود.
اگر بچه دار شویم شناسنامه میخواهد خانواده ات میپرسند این بچه از کجا آمده بچه پدر میخـ اسم پدر میخواهد من نمیتوانم اجازه دهم بچه دار شوی، چون عقد یا صیغه نامهی رسمی نداشتیم ولی ایشان میگفت من بچه دوست دارم و بچه میخواهم من گفتم دو تا بچه دارم نمیتوانم از تو بچه دار شوم ناراحت من را عذاب دادی دل مرا شکستی این حرفت یادم نمیرود همیشه شهلا میگفت از لاله خوشم نمیآید حسادت زنانه داشت میگفت همه اش به این چسبیدی چرا با او این ور و آن ور میروی میگفتم زن است مادر بچه هایم است بیشتر زنگ میزد ببیند با بچه هایم بیرون میروم یا خیر و اگر متوجه میشد بیرون رفتیم خیلی ناراحت میشد از من بازخواست میکرد که چرا وقتی شهلا در این مواجههی حضوری به شرح صفحهی ۷۱۹ پرونده میگوید قبول دارم زیاد به ناصر زنگ میزدم، چون دوستش داشتم اعتراض نمیکردم چرا با همسرت هستی اگر اعتراض میکردم به خاطر این بود که در منزلمان با ناصر جر و بحث کرده بودیم در مورد این که چرا چرخ خیاطی خریدی اعتراض نکردم گفتم مگه زنت خیاطی بلد است وقتی زنگ میزدم تلفن ناصر جواب نمیداد چند بار رفتم نزدیک در منزلشان و داخل ماشین نشستم تا ناصر را ببینم حسادتی به لاله نداشتم حسادت در حد عادی بوده و در همه وجود دارد ناصر خودش جمعهها میآمد پیش من تریاک میکشید و من اصرار نمیکردم وسایلم را جمع نکرده بود تا بروم تلفنی زن ناصر را تهدید نکردم خیلی به ناصر زنگ میزدم و هدفم کنترل کردن او نبوده است کلید منزل ناصر را نداشتم وقتی شمال رفته بودند، چون ناصر را دوست داشتم به او زنگ میزدم فیلم خانوادگی آنها را من برنداشتم یک بار خود ناصر فیلم خانوادگی خودشان را آورده و نگاه کردیم از ناصر شنیده بودم که لاله دیر وقت میخوابد به ناصر میگفتم چرا اینقدر تلفن منزلتان اشغال است من شک میکردم وجدان من ناراحت میشد فکر میکردم، چون ناصر با من رابطه دارد حتما لاله هم با کسی دیگر رابطه برقرار کرده است اگر میفهمیدم کسی با لاله ارتباط دارد از زندگی ناصر بیرون میرفتم صفحهی ۷۱۲ شهلا ادامه میدهد اوایل آشنایی به ناصر گفته اگر بچه دار شوم چی؟ گفت عیب ندارد برایش شناسنامه میگیریم بعد از مدتی خواستم ببینم روی حرف خود هست یا خیر؟ گفت من چنین چیزی نگفتم بارها به ناصر گفتهام من بچه دوست دارم ولی خودم میدانستم، چون خانوادهام در جریان رابطه من و ناصر نیستند ازدواج نکردهام نمیتوانم بچه دار شوم من از ناصر نخواستم ازدواج رسمی کنیم صفحهی ۷۲۲ شهلا در جواب سوال اینکه چرا در مقابل منزل لاله کمین میکردید میگوید یکی دو بار و حتما دو بار یادم هست رفتم، چون زنگ میزدم ناصر جواب نمیداد و به گوشی زنش زنگ میزدم جواب نمیداد نگران میشدم میرفتم جلو منزلشان تا ناصر را ببینم و خیالم راحت میشد صفحهی ۷۳۷ ناصر به شرح صفحات ۹۲۲ تا ۹۲۶ میگوید به روح همسرم و جان دو فرزندم از هیچی اطلاع ندارم مزاحم تلفنی داشتیم چیزی نمیگفتند یا فوت میکردند و یک بار زنم گفت یکی زنگ زده و به من گفته دختر دهاتی آدم شده آنجا جای تو نیست جای من باید باشد صفحهی ۹۲۳ ناصر میگوید شهلا از وجود چکهایی که از باشگاه پرسپولیس گرفته بودم خبر داشت اصرار میکرد آنها را ببرم قول داده بودم تا خانهای برایش بخرم و از شرش خلاص شوم، چون این اواخر بدجوری وبال گردنم شده بود به من میگفت یا من یا او ناصر در تحقیقات انجام شده در صفحات ۹۴۹ و ۹۵۱ میگوید شهلا میگفت من به شما خیلی نزدیک هستم و همهی مسایل شما و زنت را میدانم یک روز رفتم به خانهی شهلا دیدم بسیار پریشان است موهایش ژولیده است یک چاقو در درست داشت دستش خونی بریده شده بود گفت کارت را کردی حمام رفتی و... من در خواب دیدم و جزییات و چگونگی رابطه خصوصی اش با لاله را تعریف کرد گفت. خواب دیدم من به خانه برگشتم دیدم در تراس باز است که ما همیشه آن را میبستیم حتما شهلا قبل از آمدن ما از بیرون وارد منزل ما شده و برخورد من و همسرم و بچهها را دیده است و پشت پردهی تراس مخفی بوده است بعد شهلا را به قرآن قسم دادم تا راست بگوید آیا کلید منزل ما را دارد یا خیر؟ ولی او گفت ندارم ولی من مطمئن هستم او آن شب در منزل ما پنهان بوده است، چون در منزل خودش هم وقتی حرفمان میشد میرفت در تراس لابلای وسایل مخفی میشد و زنگ میزد و یا در کمد و قسمتهای دیگر مخفی میشد و بعد او را پیدا میکردم و با این سوابقی که از او دیده بودم میتوانست آن شب یا شبهای دیگر در منزل من مخفی شده باشد صفحهی ۹۵۰ شهلا اواخر فهمیده بود میخواهم او را رد کنم و خیلی ناراحت بود و نمیخواست مرا از دست بدهد و نمیگذاشت به آنها نزدیک شوم میگفت یا مرا انتخاب کن یا همسرت را و حساسیت خاصی نسبت به همسرم در این اواخر پیدا کرده بود و در مواجههی حضوری مجدد بین ناصر و شهلا به شرح صفحهی ۹۵۷ پرونده ناصر میگوید صد در صد مطمئن هستم شهلا همسرم را به قتل رسانده همیشه او را تعقیب میکرده مزاحم تلفنی میشده از او به خاطر قتل همسرم شکایت دارم او همیشه در داخل کیف دستی خود دستکش یکبار مصرف پزشکی داشت وقتی یک بار در کیف او آن را دیدم گفت برای کسی آمپول زده است و اعتراض کرد که چرا من دیدم همه اعمال من در منزل را با زن و بچه هایم و نوع لباسم در منزل را تعریف میکرد و بعد میگفت خواب دیدم صفحهی ۹۵۹ و زنم را تلفنی تهدید میکرد و میگفت آن جا جای تو نیست و جای من است حاضرم قسم بخورم قتل همسرم به وسیلهی شهلا انجام شده است خانم جاهد به شرح صفحهی ۹۶۰ میگوید من حسادتی یا تنفری از مرحومه نداشتم من میتوانستم وقتی کلید منزل ناصر داخل ماشین بود و از ماشین او استفاده میکردم به کلید منزلش دسترسی داشته باشم او دروغ میگوید کلید را روی اوپن منزل نگذاشته بود من کلید یدک را از روی کلید ناصر نساختم کلیدهایش را عوض کرده بود وقتی به آلمان میخواست برود کلید منزلش جیبش بود به من نداد ناصر وقتی زنش مسافرت بود در منزل ما میخوابید و صبحها من زودتر بیدار شدم او در خواب بود میرفتم آرایشگاه یا منزل مادرم بر میگشتم او در خواب بود کلید منزلش داخل ماشین و سوئیچ ماشین را روی میز توالت میگذاشت یا روی پیشخوان منزل میگذاشت شهلا در خصوص مطالبی که در دفترچه خاطرات خود درباره لاله که او را دشمن و ... خطاب کرده میگوید از ح حرفها را میزد من هم در خانه مینوشتم به خاطر بقای زندگی ناصر با زن و بچه اش با او جر و بحث داشتم صفحهی ۸۷۱ مجددا دربارهی تشریح حضورش در روز ۸۱/۷/۱۷ در محلهای مختلف مطالب تکراری بیان میکند صفحهی ۸۷۳ و به شرح صفحهی ۹۳۰ در ۸۲/۶/۸ میگوید ۸۱/۷/۱۷ چهارشنبه ساعت ۱۲ شب به آلمان زنگ زدم به ناصر گفتم سلام عزیزم گفت سلام بعد گفت - ح - چیزی نگفته؟ گفتم نه گفت بچه هایم تصادف کردند قطع کردم به ح زنگ زدم سوال کردم گفت حادثه، فاجعه، قطع کرد به خانه اش زنگ زدم همسرش قضیه را گفت به ناصر زنگ زدم گریه کردم گفتم دزد آمده شهلا به شرح صفحهی ۹۵۶ میگوید در غیاب آنها نرفتهام گاهی از ماشین ناصر که دسته کلید روی آن بود استفاده میکردم در مواجههی حضوری مورخه ۸۲/۷/۸ به شرح صفحات ۹۵۷ تا ۹۶۰ ناصر میگوید با هیچ کس مشکل نداشتم جز شهلا که از زنم خیلی تنفر داشت به راحتی میتوانست کلید داشته باشد شهلا میگوید از بوی صابون متوجه میشدم ناصر حمام رفته و از او میپرسیدم (..) او دروغ میگفت ناراحت میشدم، چون خیلی به ناصر علاقه داشتم همه کارهای او را متوجه میشدم صفحهی ۹۶۱ از محسن که از دوستان ناصر بوده به شرح صفحات ۳۶۸ تا ۳۷۰ در تاریخ ۸۱/۸/۱۶ تحقیق شده عنوان داشته من ۲۷ سال است با ناصر دوست هستم با وی رفت و آمد خانوادگی دارم گوشت منزل آنها را من تهیه میکردم شغلش قصاب است در شهر ری و میبردم در منزلشان تحویل میدادم هم منزل خیابان کتابی که منزل لاله بود و هم منزل خیابان ظفر که منزل شهلا بود شهلا میگفت همسر ناصر است از ناصر میپرسیدم او را دوست دارد یا نه؟ جوابی نمیداد شهلا به ناصر اصرار داشت با خانهی خودش تماس نداشته باشد و بیشتر وقت خود را در خانهی بالا (ظفر) بگذراند به شهلا گفتم میدانی که ناصر زن و بچه دارد گفت بله میدانم و او گفت نمیخواهم کاری کنم که خللی در زندگی او پیش بیاید ولی این اواخر شهلا با ناصر دعوا میکرد که چرا زیاد اینجا نمیمانی؟ چرا با همسرت تماس میگیری شهلا ناراحت میشد وقتی ناصر با زن و بچه هایش تماس میگرفت میگفت نمیدانم چرا از قطر و شیراز بدم میآید به شهلا گفتم برو با کسی ازدواج کن میگفت ناصر را دوست دارد و نمیتواند ناصر را ترک کند شهلا همیشه لاله را نفرین میکرد زن و بچهی ناصر را نفرین میکرد شهلا ناراحت بود که چرا آیندهام روشن نیست ناصر با من رسماً ازدواج نمیکند و من بچه میخواهم و نمیتوانم بچه دار شوم و وقت و بی وقت به ناصر زنگ میزد ناصر ناراحت بود از این که شهلا وقت نمیشناسد و باعث میشود همسرم شک کند من به او گفتم شما اوایل میگفتی نمیخواهی خللی در زندگی ناصر ایجاد شود او میگفت زن دیگرش زندگی دارد بچه دارد ولی من آیندهام روشن نیست میگفت قرص اعصاب میخورم گریه میکرد که چرا ناصر به بچه هایش بها میدهد ولی با من ازدواج نمیکند ناصر همیشه به اسم کلاس فوتبال به خانهی شهلا میرفت ناصر زن و بچه اش را خیلی دوست داشت شهلا گفت دوست دارم گیسوان لاله را بگیرم بزنم به زمین چرا این قدر به شما زنگ میزند شهلا میگفت ناصر به من دروغ میگفت، چون آنها را میپاییدم در حالی که میدیدم ناصر با زن و بچه اش از بیرون میآمدند وقتی زنگ میزدم میگفت در منزل هستم شهلا میتوانست کلید منزل ناصر را به راحتی به دست آورد احتمال میدهم شهلا خانم در قتل لاله خانم دخالت داشته باشد صفحهی ۳۷۰ به شرح صفحهی ۹۵۳ پرونده در تاریخ ۸۲/۷/۷ با توجه به وجود قرائن قوی دخالت خانم خدیجه جاهد در قتل خانم فاطمه سحرخیزان و حصول علم بــر دادگاه در این خصوص به لحاظ وجود تعارض در اظهارات اعضای خانوادهی وی و اظهارات خود ایشان و به دست آمدن دفاتر خاطرات ایشان که صراحتاً در بعضی صفحات آنها خانم سحرخیزان را دشمن خطاب میکرده و تقریباً همه روزه چگونگی و محل تردد لاله و نیز افرادی که همراه وی بودهاند را در دفترچهی (سررسید) خود مینوشته که این امر حمایت از آن داشته که خانم خدیجه جاهد در تعقیب خانم فاطمه سحرخیزان بوده است و تماسهای تلفنی وقت و بی وقت خانم جاهد با منزل و حتی تلفن هـ لاله سحرخیزان که پرینت مأخوذه از اداره مخابرات مؤید این موضوع است و حکایت از مزاحمتهای تلفنی خانم جاهد نسبت به مرحومه سحرخیزان داشته و از نظر دادگاه قصد اختلال در روابط آقای ناصر محمدخانی با همسرش فاطمه سحرخیزان داشته و از این روش برای ایجاد شک در خانم سحر خیزان نسبت به وجود زن دیگری در زندگی وی استفاده میکرده و حتی وقتی خانم فاطمه سحرخیزان بعد از عزیمت از مسافرت به منزلش از داخل منزل اشیایی از قبیل گلسر و شانه سر مربوط به خانمها را پیدا میکرده و از را ما بوده سوال میکرده و او اظهار بی اطلاعی مینموده است حکایت از آن دارد که آن وسایل نیز از سوی خانم خدیجه جاهد در منزل لاله قرار میگرفته تا منظور فوق الذکر در جهت ایجاد اختلال در زندگی مشترک او و ناصر به وجود آید و با توجه به اظهارات مطلعین از جمله ح ـ ط و محسن مبنی بر وجود تنفر شدید در خانم جاهد نسبت به مقتوله فاطمه سحرخیزان و تهدیدات تلفنی و غیر مستقیم وی که یادشدگان بوده است و به این موارد آنان در پرونده گواهی دادهاند بر دادگاه این تعیین حاصل شد در حضور که خانم خدیجه جاهد میتواند مرتکب قتل فاطمه سحرخیزان گردد و براین اساس در تاریخ ۸۲/۷/۷ مباشرت در قتل عمدی مرحومه سحرخیزان به نامبرده تفهیم شد و قرار وثیقهی ایشان که به لحاظ توجه اتهامات دیگر صادر شده بود به بازداشت موقت تشدید و تبدیل گردید که بالاخره خانم خدیجه جاهد در تاریخ ۸۲/۷/۱۲ به شرح اوراق ۹۶۸ تا ۹۷۷ پرونده به ارتکاب قتل مرحومه اقرار و اعتراف صریح و با بیان جزییات اعمال ارتکابی که دقیقاً با وقایع موجود منطبق بود عنوان داشت در مورخه ۸۲/۷/۱۲ ساعت ۶/۳۰ زمان اعتراف نه به شواهد و نه به قرائن کاری ندارم فقط و فقط به خاطر عشق درونی که به ناصر داشته و دارم و به خاطر آن که من بدون، فکر بدون نقشه نمیدانم چرا دست به این کار و جنایت فجیع و عجیب زدم و به خاطر احترام خاصی که به سروان احسانی فر داشته و دارم حقیقت را میگویم از خداوند طلب مغفرت و از خانواده سحرخیزان طلب عفو و از خانواده پاک و معصومم نیز طلب عفو و بخشش مینمایم سه شنبه ۸۱/۷/۱۶ طبق همیشه وقتی میخواستم به ناصر زنگ بزنم به خانه اش زنگ میزدم که اگر صدای آنها را شنیدم وقتی آلمان زنگ زدم به ناصر بگویم تا او نیز خوشحال شود گویا زنگ زدم خانه یا موبایل مرحومه در خانه بودند غروب بود زنگ زدم دیدم کسی گوشی را برنداشت ناصر به تازگی کلید منزلش را عوض کرده بود قبلاً اتفاق افتاده بود که از مسافرت آمده بود و همسرش در قطر بود و کلید خانه اش نزد علیرضا دوستش بود نمیدانم چرا این بار که کلید خانه اش را عوض کرد از روی آن ساختم که اگر روزی ناصر بی کلید ماند برایش سورپرایز شود، اما به خودش نگفتم وقتی شب شد و مرحومه رفته بود حس کردم که دیگر برنمیگردد با ماشین پراید خود به آنجا رفتم کمی دور زدم مردد بودم بروم یا نه میترسیدم کمی که گذشت مطمئن شدم که نمیآید ولی نمیدانم چرا با ترس و لرز بالا رفته لباسهای ناصر را بوییدم پشت در اتاق خودش آویزان بود کمی گذشت مطمئن شدم دیگر نمیآیند یک بار وقتی میخواستم بروم صدای رفت و آمد همسایه شان را شنیدم منصرف گشتم و وقتی خواستم بروم که کار از کار ـه بود و ناگهان صدای بچههای ناصر را شنیدم و در گوشهای از خانه پنهان گشتم سالن پذیرایی بغل دکوری پشت پرده بغل، شوفاژ کوچک و ریز بودم جا شدم ولی خیلی میترسیدم فکر میکنم قبل از آمدن آنها از آن جا با موبایلم به ناصر در آلمان زنگ زدم مرحومه با دوستش مهنوش آمد مهنوش بچه کوچکش را زد و او گریه میکرد با هم نشستند و در آنجا من یک چیز از آن مرحومه یاد گرفتم (نماز غفیله) که به مهنوش توضیح میداد یک بار گوشی موبایل مهنوش زنگ خورد با یکی صحبت کرد حتی یک شوخی هم کرد نمیدانم همان موقع یا یک بار دیگر گوشی او زنگ زد با کسی قرار گذاشت سر جردن یا خیابان جردن یادم نیست نیمه شب بود ۱۲-۱- نمیدانم مادرش به او زنگ زد خانم سحر خیزان به مرحومه لاله زنگ زد لاله گفت مادر نگران نباش مهنوش پیش من است و گفت امروز یا دیروز روزه گرفته بودم ظهر بیدار شدم گرسنه بودم که روزهام را شکستم (۸۱/۷/۱۷ نیز روزه نبود، چون صبح چیزی (خورد نمیدانم آن شب را تا صبح چگونه سر کردم خواب بودم یا بیدار صبح مهنوش از لاله خداحافظی کرد حتی گفت اجازه میدهی از ریمل چشمت استفاده کنم و او گفت چه حرفهایی میزنی؟ برو استفاده کن آنها رفتند لاله نیز بچه هاش را راهی کرد روی تخت خوابید آرام آمدم دیدم بیدار است میخواستم بروم ولی دیدم بیدار است صبر کردم.ای کاش میتوانستم بروم دویدم و باز قایم شدم گویا او آمد دوباره دور و برش را نگاه کرد ترسیده بودم چاقویی از آشپزخانه شان برداشتم و دیگر نمیدانم چه شد روی تخت بود گویا هنوز بیدار بود نمیدانم چه چیزی آنجا بود آن را برداشتم چوب نمیدانم چه بود به سرش یک ضربه زدم و او پرید و گفت وای آمدند نه گفت وای بالاخره آمدند چاقو در دستم نبود پایین تخت بود وقتی او به سمت من یورش آورد و موهای مرا گرفت چاقو را به زور برداشته و ضربهای به شکم او زدم ولی نه زیاد، محکم باز فکر کردم به سمت راست شکمش یا شاید سمت چپ شکمش نمیدانم او فریاد زد و خواست فرار کند و چاقو را بگیرد من میخواستم فرار کنم ولی او مرا به زمین انداخت و مانع فرار من شد میخواست چاقو را از من بگیرد دستانش را جلو آورد و گفتم ول کن ولی او محکم گرفته بود من روی او قرار گرفتم و روی سینه اش نشستم گفتم کجا برایت زنگ بزنم گفت ۱۱۰ و گفت تو کی هستی گفتم من معتادم گفت چطور آمدی و من جوابی ندادم گفت چی میخواهی گفتم پول میخواهم گفت صد هزار تومان در کیفم هست برویم به تو بدهم گفتم کجاست و او گفت پایین بعد داد زد نمیدانم چطور شد که دو ضربهی دیگر به گردنش زدم دیوانه شده بودم نمیدانستم چکار کنم بلند شدم با یک حولهی خیس آنجا را تمیز کردم روتختی را برداشتم روتختی اتاق بغلی را روی تخت کشیدم تشک تخت را برگردانم، چون یک قطره خون ریخته بود (پاک کردم نرفت) دستانش را شستم به سمت قبله خواباندم به او در آخرین لحظات گفتم مرا ببخش و گریه کردم گفتم میگویند تو زن خوبی هستی و او گفت مادرم گناه دارد و بعد کشوی میز توالت هر دو اتاق را به هم ریختم کمد لباسهای ناصر را به هم ریختم کمد دیواری اتاق بچهها را به هم ریختم وسایل خیاطی هرچه بود به هم ریختم ولی اصلاً نه متوجه شکسته شدن چرخ خیاطی شدم و نه اصلاً حس کردم چرخ خیاطی را انداختهام فقط وسایل را میریختم دیوانه شده بودم پس آنجا را با چند لباس بچه و حوله که تمیز کرده بودم به همراه روتختی و انگشتر و ساعت و یک زنجیر پای او که برداشته بودم داخل یک روسری پیچیده داخل نایلون گذاشتم و از آن جا خارج شدم و به خانهی ظفر رفتم تمام مدت آنها پشت ماشین من بود حتی ساعت ۴ بعد از ظهر از جلوی در منزل ناصر گذشتم گفتم خدا کند زنده باشد دیدم آن جا شلوغ است و رفتم و آخر شب ۱۰ یا ۱۱ نمیدانم آن وسایل را آوردم سر میرداماد پیش زبالههایی که آنجا بودند ریختم سپس به منزل ظفر رفتم ساعت ۱۲ شب به ناصر زنگ زدم البته از ساعت ۴ که از جلوی در منزل ناصر گذشتم آمدم چند قرص خواب خوردم و بی هوش افتادم و این بود کل اشتباه من در زندگیام چرا به چه دلیل من حق نداشتم جان انسانی را بگیرم ولی هنوز هم که هنوز است مرگ او را باور ندارم ولی اکثر بازجوییهای من حقیقت بود همه مرا ببخشند از آقای قاضی تا رئیس اداره آگاهی دایرهی ۱۰ مرا ببخشند من به خاطر عشق به ناصر همه چیز او را ناخواسته از او گرفتم تقاضای بخشش دارد سیگارها را در بین وسایل که به هم ریختم پیدا کردم سه عدد بود که روشن کردم یکی را در تراس لب پنجره گذاشتم یکی را در یک جا سیگاری گذاشتم و دیگری را نمیدانم کجا شاید در همان جاسیگاری حتی بلد نبودم روشن کنم گاز را با هول روشن کردم سیگارها را روشن کردم، چون مشخص میشد جای لب روی سیگار نیست آب ریختم روی آنها در کنار تلفن چند شماره تلفن بود حتی دفترچه تلفن خواستم به شیراز زنگ بزنم ولی گفتم من شماره آنها را بلدم که شاید بعدها جای شک باشد یک شماره شهرستان و چند شماره تهران آنجا بود شماره شهرستان را برداشتم ولی نمیدانستم مربوط به کدام شهرستان زنگ بزنم خانمی برداشت چند لحظه مکث کردم و گوشی را گذاشتم نمیدانم این کار کردم که کسی نداند لاله چه ساعتی به قتل رسیده و فکر کنند به فامیلهایش زنگ زده طلاها را از روی میز توالت از داخل یک ظرف کریستال چهارگوش پایه دار برداشتم ساعت و انگشتر فقط یک زنجیر نازک در پایش بود که آن را نیز برداشتم و همراه با لباسهایی که قبلاً گفتم سر میرداماد گذاشتم داخل آنها حتی چاقو را نیز آن جا پرت کردم کلیدها را در اتوبان پرت کردم. آخر سر یک پتو روی او کشیدم و بیرون آمدم در حال عادی نبودم نمیدانم چند ضربه به او زدم متهمه دربارهی انگیزه اش میگوید نمیدانم اصلا نمیدانم چرا آنجا رفتم فکر نمیکردم شب بیایند نمیدانم چرا آن لحظه دیوانه شدم یاد حرفهای ح افتادم یاد شبی افتادم که لاله به مادر ناصر فحش داد دیوانه شدم آخر ناصر مرد خیلی خوبی بود صفحات ۹۶۸ تا ۹۷۳ متهمه مجدداً توسط اینجانب در ساعت ۲۰/۳۰ شب مورخه ۸۲/۷/۱۲ مورد تحقیق قرار گرفته و مجدداً با بیان جزییات کامل به قتل مرحومه فاطمه نموده و اضافه مینماید به مقدسات قسم در قتل مرحومه لاله سحرخیزان و به جان ناصر قسم تنها بودم تنهای تنها، فقط شیطان مرا همراهی کرد صفحهی ۹۷۳ او اضافه میکند هیچ کس خبر نداشت حتی ناصر از این موضوع خبر نداشت به هیچ کس چیزی نگفتم نامبرده در ذیل سوال چگونگی گواهی اظهارات نوشته است اینجانب خدیجه جاهد (شهلا اظهارات خود را در کمال صحت به خاطر عشق به ناصر و احترام به آقای قاضی... و آقای سروان احسانی فر تایید مینمایم و جز حقیقت دیگر نبوده است از کردهی خود بسیار نادم و پشیمان بوده و هستم و یک سال با عذاب وجدان ذره ذره آب شدم صفحهی ۹۷۴ متهمه در همان شب به همراه اینجانب قاضی پرونده و مامورین آگاهی مرکز و در حضور ناصر محمدخانی و خبرنگاران اقدام به بازسازی صحنه نموده که گزارش کامل آن به شرح صفحات ۱۲۰۱ تا ۱۲۰۹ و تصاویر آنها از ص ۱۲۱۰ تا ۱۲۲۱ پیوست پرونده است و به شرح صفحهی ۹۸۲ و در مورخه ۸۲/۷/۱۳ که مجددا از نامبرده تحقیق شد اعلام داشت در تاریخ ۸۱/۷/۱۶ سه شنبه بعد از ظهر زنگ زدم منزل لاله آنها گوشی را برداشتند که دیگر زنگ نزدم تا غروب بود دوباره زنگ زدم کسی گوشی را برنداشت بعد نمیدانم. چه حسی باعث شد که آن جا کلید را از روی دسته کلید ناصر ساخته بودم و خودم کلید ناصر را برداشته بودم و او خبر نداشت فقط به عنوان سورپرایز کلید را برداشته بودم تا موقعی که ناصر از مسافرت آمد کلید نداشت به او بدهم دلم تنگ شده بود رفتم خانهی آنها تا ببینم ناصر کجا میماند سالی یک بار میرفتم منزل آنها، اول یک جایی پیدا کردم تا وسایلم را بگذارم در گوشه رادیاتور وسایلم را گذاشتم ماشینم را در کوچه بالایی پارک کرده تشنه شدم از یخچال آنها نوشابه برداشتم خوردم دلم شور افتاد آمدم بروم صدای همسایه از پایین آمد دوباره رفتم تو تاریک شده بود کلید همه درها را داشتم، چون همه را ساخته با دوستش مهنوش بچه کوچکتر را دعوا کرد مامان لاله همان شب زنگ زد لاله گفت مهنوش پیشم است ناراحت نباش بعد با صدای کتری آب بیدار شدم مهنوش و بچه هایش رفتند بچههای لاله هم رفتند لاله رفت و خوابید آمدم نگاه کردم دیدم خوابیده است رفتم آشپزخانه چاقو را برداشتم یک دستکش بنفش رنگ در آشپزخانه بود برداشتم دستم کردم رفتم بالا چاقو را گذاشتم پایین تخت خواب و با یک چوب به سرش زدم بلند شد گفت وای آمدند بعد موهایم را گرفت با چاقو به شکمش زدم بعد هم با هم درگیر شدیم موهایم در دستش بود، زورم به او نمیرسید با هم به زمین خوردیم چاقو را چسبیده بود افتادم روی او با زانو روی دستش گذاشتم دو یا سه ضربه به گردنش زدم در حال ضربه زدن گفت مادرم گناه دارد. نشستم روی سینه اش بعد خرخر میکرد بعد بلند شدم آب آوردم دستان او را شستم صفحه ۹۸۱ جاهایی که خونی بود تمیز کردم ملحفه خونی را برداشتم ملحفه تمیز آوردم یک حوله آوردم بعد از روی میز توالت یک ظرف کریستال چهارگوش یک ساعت و انگشتر و زنجیر پایش را برداشتم تا وانمود کنم سرقت شده بعد کشوی میز توالت را به هم ریختم اتاق بچهها را به هم ریختم یک شماره تلفن کددار گرفتم وسایل اتاق ناصر را به هم ریختم تنها بودم ناصر اصلاً خبر نداشت تا دیروز ناصر و کس دیگری خبر نداشت که من این کار را کردم صفحهی ۹۸۰ خانم جاهد به شرح صفحهی ۹۹۵ محل ساختن کلیدهای یدک منزل مقتوله را نشان داده و آقای علیرضا به عنوان سازندهی کلید حضور وی را جهت ساخت کلید یدک تایید نموده و گفته، چون روزانه مشتریهای خانم زیادی دارم زمان آن یادم نیست چه روزی بوده است ولی یادم هست که این خانم مراجعه داشته و کلید ساخته شده و در ۸۲/۷/۲۱ به شرح صفحهی ۹۹۶ پرونده محل گذاشتن اموال مسروقه از منزل مقتوله و آلت قتاله و دیگر وسایل خارج از منزل مقتوله را نشان داده است به شرح صفحهی ۹۹۷ پرونده در مورخه ۸۲/۷/۲۶ مجددا از وی تحقیق و اعلام داشته دلم برای ناصر تنگ شده بود خواستم ببینم ناصر ساعاتی را که پیش من نیست کجا میگذراند دوست داشتم حس کنم ناصر پیش من میدانستم او در آلمان است دلم برایش تنگ شده بود رفتم لباسهایش را بوییدم و حس کردم در نزدیکی بیشتری به او دارم... کلید یدک داشتم ناصر خبر نداشت که کلید یدک درست کردهام میخواستم در صورت لزوم برای او سورپرایز شود صفحهی ۹۹۸ کسی. نداشت کلید یدک دارم وقتی سوار ماشین ماتیز لاله که ناصر با آن آمده بود شدم از روی کلید آنها یدک ساختم رفته بودم کلید خودمان را بسازم که از روی کلید آنها نیز ساختم دسته کلید آنها شامل ۴ یا ۵ کلید بود که از روی آنها ساختم صفحهی ۹۹۸ سه کلید در ورودی ساختمان در فلزی، نردهای در ورودی آپارتمان را باز کردم صفحهی ۹۹۹ دوست داشتم جایی باشم که ناصر شبها را در آنجا میگذرانده دلم برای ناصر تنگ شده بود تلفنی فقط صدای او را میشنیدم و لباسهایش نزدیکم بود و آنها را بوییدم صفحهی ۹۹۹ تلفنی به ناصر زنگ زده بودم گفتم بچه هایت نیستند او گفته بود حتما رفتهاند خانه مهنوش بمانند صفحات ۱۰۰۱ و ۱۰۰۲ علت اینکه وقتی او خواب بود بیرون نرفتم نمیدانستم کدام کلید مال کدام در است درها قفل بودند صدا میآمد و او بیدار میشد صفحهی ۱۰۰۱ نامبرده به طور کامل ما وقع و کارهای انجام داده در منزل لاله قتل رساندن وی را توضیح داده است و ادامه میدهد چاقو را از آشپزخانه و از کشوی کابینت برداشتم آرام رفتم بالای سرش چوب بلند بود نه کلفت نگاه کردم خواب بود چاقو را پایین تخت گذاشتم با چوب به سرش زدم گفتم شاید بیهوش شود فرار کنم، اما ناگهان او پرید و گفت وای آمدند چاقو را از پایین تخت برداشتم و ضربه زدم با من درگیر شد موهایم را کشید دیگر نمیدانم در این درگیری چند ضربه به او زدم ولی میدانم زمین خوردیم چاقو را گرفته بود روی سینه اش نشستم گفتم چاقو را ول کن ولی او محکم نگه داشته بود گفت مادرم گناه دارد صفحهی ۱۰۰۲ دیگر نمیدانم چه شد چاقو را ول کرد دیگر نمیدانم چند ضربه به گردنش زدم خرخری کرد و باد روده و ادرار کرد نبضش، چون دستکش دستم بود نتوانستم بگیرم بعد آنجا را تمیز کردم... پتو روی آن انداختم از کریستال چهارگوش پایه دار ساعت و انگشتر برداشتم از پایش زنجیر باریک برداشتم و روسری برداشتم وسایل را توی آن گذاشتم... یک جا تلفن زدم که با کد گرفتم صفحهی ۱۰۰۳ شب قبل هر جا را دست زده بودم دستمال خیس کشیدم سیگار را از کمد ناصر برداشتم با گاز روشن کردم آب ریختم جنون آنی بود، چون شب قبل به مادر ناصر ناسزا گفته بود به من جنون دست داده که صرفنظر از این که به موجب نظریهی شماره ۱/۳۱/۱۳۳۸۴ - ۸۳/۳/۲۵ پزشکی قانونی نامبرده فاقد جنون بوده همانطور که از اظهارت وی به دست میآید نامبرده میگوید، چون شب قبل به مادر ناصر توهین نمود تا گفت ناصر در آ ر آلمان میگردد به وی جنون آنی دست داده است ولی زمان ارتکاب قتل صبح فردا بعد از ساعت ۷/۵ بوده است بعضی جنون آنی مورد ادهای ایشان از شب تا صبح استمرار داشته است که واهی بودن این ادعا مسلم است و نیاز به توضیح بیشتر ندارد او در ادامه میگوید من ضربه زدم تا فرار کنم ولی او با من درگیر شد و داد و فریاد کرد در آن لحظه ضربات چاقو را به او وارد کردم او راههای فرار را بر من بسته بود صفحهی ۱۰۰۳، چون این اتفاق افتاده بود مجبور بودم صحنه سازی کنم پول و چیزهای قیمتی دیگر را ندیدم آنها را که جلو دید بودند برداشتم تا سرقت جلوه کند صفحه ۱۰۰۴ همه وسایل را که برداشتم دور ریختم و کلید گاو صندوق را نداشتم بعد از قتل رفتم خانهی ظفر دوش گرفتم ساعت ۱۰ نشده بود در خانهی ظفر بودم چک سفید امضای ناصر را برداشتم رفتم بانک یک میلیون تومان از حساب ناصر برداشت کردم قبض برق را دادم و از آنجا به سمت مدرسهی میترا رفتم و بقیهی مطالب را قبلا گفتهام صفحهی ۱۰۰۵ خانم جاهد به شرح صفحات ۱۱۴۰ و ۱۱۴۱ پرونده در مورخه ۸۲/۸/۶ مجددا تمام جزییات به قتل رساندن لاله را مثل بقیهی اقاریرش با دست خط خود نوشته و توضیح داده و اضافه میکند در بیمارستان دیده بودم کسی که فوت میکند باد روده در میکند و خرخر میکند لاله هم این کار را کرد صفحهی ۱۱۴۱ و ادامه میدهد دستهای لاله را شستم تا موهای سرم در دستان او نباشد صفحهی ۱۱۴۱ و بعد هر جایی که شب قبل دست زده بودم با یک حولهی خیس پاک کردم یک جلسه تحقیق شفاهی نیز از متهمه صورت گرفت که بیش از دو ساعت طول کشیده و تمام جزییات قتل را منطبق با واقعیات اقرار نموده و حتی از نامبرده دربارهی اینکه آیا به تنهایی مرتکب قتل شده یا هم دست داشته سوال شده و او گفته است که به تمام مقدسات قسم به تنهایی مرتکب قتل شده و هم دست نداشته و تنها شیطان او را همراهی کرده است که نوار تصویری و صوتی آن موجود است و در جلسه علنی دادگاه به رویت و استماع متهمه و وکلای ایشان و دیگر حضار و خبرنگاران حاضر رسیده و را تایید نموده است متهمه در تاریخ ۸۲/۸/۲۷ به شرح صفحهی ۱۶۶ متهمه مطالب مطرح شده. آن در پرونده ضمن انکار ارتکاب قتل میگوید ناصر گفت اگر میدانی بگو من هم. گفتم با شنیدهها و دیدن فیلم صحنه جنایت آن حرفها را زدم متهمه به شرح صفحهی ۱۱۷۹ میگوید یک فیلم برایم آوردند که صحنهی جنایت و صدا بود آن را دیدم تعریف کردم نمیدانم چه کسی فیلم را آورد به من تلفن زدند گفتند فیلم را ببین و همه چیز علیه توست و آن را تعریف کن که من هم تعریف کردم در بررسی پرینت تلفن وی مشخص شده که تماسی از سوی افراد ناشناس نداشته است و همه از بستگان یا افرادی با وی در تماس بودهاند که قبلا با وی تماس داشتهاند و تماس ناشناس در پرینت تلفن که ایشان مدعی بوده است روز بعد از قتل به وی زنگ زدهاند نداشته است در نتیجه بی اساس بودن این ادعا و غیر ممکن بودن آن مسلم است و نیازی به توضیح ندارد خانم خدیجه جاهد در مورخه ۸۲/۹/۲ به شرح صفحهی ۱۱۸۰ پرونده ادعای جدیدی مطرح کرده و میگوید وارد منزل آنها شده بودم تا صبح ماندم صبح دو نفر مرد آمدند قیافهی آنها نمیدانم چه شکلی بود و آنها رفتند اتاق خواب لاله و من فرار کردم تا صفحهی ۱۱۸۱ و اضافه میکند قصدم آزار شما نیست، چون شما با صبوری تمام و مهربانی با من رفتار کردید در بررسی پرینت تلفن متهمه خدیجه جاهد مشخص شده است در تاریخ ۸۱/۷/۱۶ ساعت ۲۰/۰۱/۰۶ با شماره تلفن متعلق به خواهرش نرگس تماس داشته و مدت مکالمه ۱۲ ثانیه بوده است و در مورخه ۸۱/۷/۱۷ در ساعت ٣٢/١٠/۱۰ با منزل پدرش تماس داشته و مدت مکالمه ۹۱ ثانیه بوده است که خانم جاهد در بازسازی صحنهی قتل گفته است تلفن همراه وی از ساعت ۸ شب تا فردا ساعت ۱۰/۳۰ صبح روز قتل خاموش بوده است و با بررسی پرینت تلفن همراه ایشان نیز مشخص است در آن ساعت هیچگونه تماسی اعم از ورودی یا خروجی تلفن ندارد با تحقیق از خواهرش نرگس او اظهار بی اطلاعی از تماس فوق نموده میگوید، چون به من خیلی علاقه داشت زیاد تماس میگرفت پزشکی قانونی به شرح صفحات ۲۷۲ تا ۲۷۵ پرونده در معاینهی جسد مقتوله اظهار نظر نموده یک عدد بریدگی عمیق در سمت چپ، چانه یک عدد بریدگی یک سانتی متری در سمت راست پیشانی و زیر موها دارد که به استخوان رسیده است در گردن ۱۴ عدد بریدگی ۰/۵ تا ۱/۵ سانتی متری دیده میشود که همگی وارد عضلات و بافت عمقی گردن شده است که یک بریدگی در سمت چپ گردن و ۱۳ بریدگی دیگر در سمت راست گردن به صورت عرضی و عمودی از خلف گوش راست تا پایین گردن بودند تنه سه عدد بریدگی نیمه عمیق در روی سینهی راست به ابعاد ۰/۵ سانتی متر و بریدگی حیاتی داره در قدام تنه. سانتی متری روی جناغ تا سطح (استخوان و بریدگی ۱ سانتی متری سطحی در خط زیر بغل چپ و بریدگی عمودی ۱/۵ سانتی متری در ناحیهی خارجی ترقوهی چپ و بریدگی عمیق ۲/۵ سانتی متری و یک عدد بریدگی عرضی ۱/۵ سانتی متری حد فاصل دندهی ۱۱ و ۱۲ راست وارد شکم شده است در شکم بریدگی ۲ سانتی متری مورب به فاصلهی ۵ سانتی متر از خط وسط شکم در سمت راست وارد شکم شـ سانتی متر از خط وسط که در این ناحیه روده بیرون زده است در اندام فوقانی بریدگیهای حیاتی سطحی ۲-۳ سانتی متری در ناحیهی شانه و بازو است و بریدگیهای سطحی دفاعی یک سانتی متری (سه عدد) در خلف انگشت سوم و یک عدد در قدام انگشت اول راست و کبودی وسیع در خلف بازو است متهمه اقرار داشته زیر زانویش بوده است و بریدگی عمیق دو) (عدد ۱ تا ۲ سانتی متری در خلف مچ چپ و یک عدد بریدگی عمیق دفاعی در ناحیهی بین ا انگشت دوم و سوم چپ به طول ۴ سانتی متر دارد ناخن انگشت چهارم شکسته است در اندام تحتانی بریدگیهای حیاتی سطحی ۰/۵ تا ۳ سانتی متری در قدام ساق و داخل ران و بالای زانوی راست دیده میشود و کف هر دو پا خونی است در ناحیه گردن خون مردگی وسیع در بین عضلات مخصوصا در سمت راست دیده میشود و یکی از بریدگیهای سمت راست گردن با بریدگی سمت چپ گردن در یک مسیر وارد حنجره شده است شکستگی هر دو شاخ فوقانی غضروف تیروئید مشهود است و خون مردگی در اطراف این شاخهای غضروف تیروئید دیده میشود بریدگی حد فاصل دندهی ۱۱ و ۱۲ آسیبی به احشای شکمی نزده و بریدگی مورب سمت راست شکم که وارد شکم شده باعث خون ریزی فراختر روده و معده و مختصری خونریزی خلف سفاق در ناحیهی کلیهی راست شده و پارگی ندارد و در نهایت علت مرگ بریدگی عناصر حیاتی گردن توسط جسم برنده نوک تیز تعیین شده است در تاریخ ۸۲/۱۱/۶ دستور تعیین وقت رسیدگی برای ۸۳/۳/۱۷ صادر گردیده است آقایان وکلای طرفین قبل از حلول وقت رسیدگی پرونده را مورد مطالعه قرار داده و یادداشت لازم برداشتهاند و اولیای دم که قبلا به شرح صفحات ۱۰۰۹ و ۱۰۱۰ پرونده تقاضای قصاص و شکایت خود را اعلام داشته بودند مجددا در جلسهی رسیدگی علنی دادگاه در تاریخ یاد شده تقاضای قصاص برای متهمه را مطرح نمودند وکیل مدافع ایشان نیز همین تقاضا را تکرار نمود و از آنجایی که فرزندان مقتوله به سن بلوغ نرسیده و صغیر بودند ولی قهری آنها در اجرای ماده ۷۳ قانون امور حسبی و مفهوم مخالف بند یک از مادهی ۱۲۱۸ از قانون مدنی و مادهی ۷۲ از قانون آیین دادرسی کیفری به نام ناصر محمدخانی نیز از خانم جاهد اعلام شکایت کرده و تقاضای قصاص ایشان را اعلام داشتند که قبلا نیز در مراحل تحقیق چنین درخواستی را داشته است سپس خانم جاهد در دفاع از اتهامات خود منکر ارتکاب قتل و سرقت اموال مقتوله شده و تنها خرید تریاک را قبول نموده است و متهمه در جلسات دادگاه با ایجاد حالتهای تصنعی از قبیل حالت گریه و خنده و تهوع و غش و ضعف و ... قصد داشته افکار عمومی را تحت تاثیر قرار داده و با خواندن اشعار عاشقانه و غیر وانمود کند که دارای ذوق شعر و ادب است در حالی که از دفاتر خاطرات به دست آمده از ایشان حتی یک بیت شعر و جملهی ادبی یافت نشده و آنچه در دفترچه خاطرات روزانهی خود ثبت نموده حضور افراد مختلف در ساعات شبانه روز در منزلش بوده و مبالغ دریافتی و پرداختی بدهی و طلب از افراد مختلف است یا خرید تریاک که با اسم رمز برنج از آن یاد نموده و در دفترچه خاطراتش ثبت نموده است و حسب اطلاع واصله به دادگاه نیز نامبرده مدتها در زندان قبل از تشکیل جلسات دادگاه قدم میزده و اشعاری را از نوشتههای دیگران حفظ مینموده و حتی مطلبی را از زندگی منصور حلاج و پیروانش و رفتار مردم با وی را در زندان حفظ میکرده تا در جلسات دادگاه آنها را قرائت نماید و افکار خبرنگاران را که نمایندهی افکار عمومی هستند تحت تاثیر قرار دهد و حتی وقتی برای ناصر شعری را در جلسه غیرعلنی مورخه ۸۳/۳/۲۱ قرائت مینمود ناصر به وی گفت همه دروغ است و این شعرها را در زندان یاد گرفتهای و ناصر گفت وقتی بیرون بودی و با هم زندگی میکردیم حتی یک بیت شعر هم از تو نشنیدهام علی ایحال اظهارات متهمه در جلسات دادگاه با اظهارات مندرج در پرونده کاملاً مغایرت دارد و صورتجلسات علنی و غیر علنی ۵۷ صفحه تنظیم و پیوست پرونده میباشد متهمه در مقابل سوالات دادگاه حضور خود را در منزل مقتوله تایید نمود و گفت جهت بوییدن لباسهای ناصر به آنجا رفته و بلافاصله گفت قبلا به آنجا رفته است نه در زمان وقوع قتل و همین طور در آخرین جلسه علنی دادگاه اعلام داشت حدود ساعت ۱۳ روز قتل ح ط تلفنی به وی اطلاع داده که در مقابل منزل ناصر شلوغ است و نامبرده به آنجا مراجعه نموده و در منزل آنها باز بوده و با رفتن به منزل محمدخانی ملاحظه کرده که جسد لاله روی زمین است پتویی روی کشیده و از منزل خارج شده است که این ادعای ایشان کاملا بی اساس است اولا در مدت بازداشت خانم جاهد چنین ادعایی نداشته است ثانیا چرا بعد از رویت جسد از آنجا فرار کرده و موضوع را به مراجع انتظامی یا مردم اطلاع نداده است ثالثا این ادعا ادعایی بیدلیل است و خانم جاهد در تمام مراحل تحقیق اعلام داشته به - ح - زنگ زده تا پول بگیرد و به حساب ناصر واریز نماید که در این جلسه به اظهارات متناقض خود پس از انکار قتل تناقض گویی دیگری میافزاید و با این حال نامبرده با آقای ح - ط مواجههی حضوری داده شد که ادعای وی مورد انکار ح قرار میگیرد البته به نظر دادگاه، چون ح - ط جزو اولین کسانی که خانم جاهد را به عنوان مظنون اصلی معرفی نموده و شهودی را در جهت اثبات تهدیدات و ابراز تنفر خانم جاهد نسبت به لاله به دادگاه معرفی نموده است طبیعی است خانم جاهد در آخرین جلسهی دادگاه چنین ادعای واهی را مطرح نماید.
وقتی از خانم جاهد در جلسه علنی دادگاه از لکهی خونی که در صحنهی بازسازی قتل نشان داده و کسی از آن اطلاعی نداشته سوال میشود او میگوید به این سوال بعدا جواب میدهد که البته جوابی برای گفتن نداشته است و در جلسه غیرعلنی مورخه ۸۳/۳/۲۱ وقتی مجددا همین سوال از او میشود میگوید گفته است مقابل منزل ناصر محمدخانی شلوغ است به آنجا رفته و جسد را دیده بعد از این که حط به وی و پتو را از روی تخت خواب لاله برداشته و روی جسد انداخته و دستش خونی شده و بعد انگشت خونی خود را به تشک تخت خواب لاله مالیده و آن لکه مورد سوال دادگاه درباره لکه خون همان است. این ادعا کاملا واهی است، زیرا اتاق خواب لاله که محل قتل است در ضلع جنوبی آپارتمان واقع شده است.
تخت خواب لاله مقابل پنجره مشرف به حیاط و اتوبان همت است جسد در مقابل در ورودی اتاق خواب از کنار آن به اتاق خواب وارد شده و از روی تخت خواب که چسبیده به پنجره است پتو را برداشته و روی جسد انداخته باشد دیگر ضرورتی نداشته است که مجدداً خانم جاهد برگشته و انگشت خود را به تشک بمالد و طبیعتا بایستی از در اتاق خواب که جسد مقابل آن است خارج شود و اگر احیانا دستش نیز خونی شده باشد میتواند با همان پتو دستش را پاک کند که وقتی همین موضوع به وی گوشزد میشود نامبرده از پاسخ دادن عاجز است و میگوید نمیدانم چرا؟، قرائن امارات و دلایل در پرونده آنقدر قوی میباشد که ده تردیدی در ارتکاب قتل توسط متهمه خانم خدیجه جاهد وجود ندارد و علاوه بر اقاریر صریح متهمه در این باره بر دادگاه علم و یقین نیز حاصل است که متهمه مرتکب قتل فاطمه سحرخیزان شده و به تنهایی مرتکب آن شده است، زیرا مشارالیها در اقاریر صریح خود عنوان داشته بعد از سپری نمودن شب قتل در منزل مقتوله و بعد از رفتن خانم مهنوش که مهمان مقتوله بوده به اتفاق فرزندانش و همین طور بعد از اینکه فرزندان خود مقتوله نیز به مدرسه میروند که آخرین نفر علی محمدخانی فرزند بزرگ مقتوله بوده و ساعت ۷/۳۰ دقیقه از منزل خارج شده است متهمه به طور آهسته و با برداشتن یک قبضه چاقو از کشوی کابینت آشپزخانه و برداشتن یک چوب بزرگ بر بالین مقتوله حاضر شده و ابتدا با چوب بر سر مقتوله ضربهای وارد نموده است و این امر نشانگر آن است که متهمه، چون تنها بوده ترس و هراسی داشته که مقتوله بیدار باشد و اگر با چاقو به او نزدیک شود احتمال دارد مقتوله برخاسته و دست او را بگیرد و بعد به وی غالب آید و بر این اساس ابتدا با چوب و با فاصله آن طوری که در بازسازی صحنه نشان داده است و فیلم آن موجود است به سر مقتوله ضربه زده است و در ثانی اگر متهمه تنها نبوده و به فرض محال هم دست داشته است دیگر نیاز به این کار نبوده است و یکی از آنها میتوانسته دستها یا گردن مقتوله را چسبیده و دیگری ضرباتی با چاقو به وی وارد نماید و دیگر تعداد زیاد ضربات چاقو حکایت از تنفر زنانه و تنهایی وی دارد، زیرا اگر قاتل تنها نباشد و ترس و هراس فوق الذکر را نداشته باشد و قاتل حرفهای باشد راحت با یک ضربه به نقطهی حساس مقتوله میتوانست کار را تمام کند علی ایحال وکیل متهمه ایراداتی را مطرح نمودهاند که چرا وکیل اولیای دم بعد از دفاعیات متهمه و ایشان صحبت نموده است و به مادهی ۱۹۳ که در ترتیبات رسیدگی است اشاره داشتهاند که خوب بود آقای وکیل به قانون محاکمات جنایی نیز توجهی مینمودهاند و اینکه به خودشان، ایشان به دفعات اجازهی صحبت و دفاع داده شده دلیل ممنوعیت استماع اظهارات وکیل اولیای دم را ذکر میکردند ایراد دیگر ایشان نشان دادن فیلم بازسازی صحنهی قتل توسط موکله شان در جلسات دادگاه است که اعلام داشته فضای مناسبی برای دفاعیات ایشان را فراهم نکرده است باید گفت دادگاه تکلیفی در به وجود آوردن فضای مناسب در جهت ارائه دفاعیات ایشان نداشته است و نحوه و نوع دفاعیات آقای وکیل بسته به ذوق و معلومات و سلیقهی ایشان داشته و میتوانستهاند آن فضای مورد نظرشان را ایجاد نمایند و البته به نظر دادگاه وقتی موکلهی ایشان به تمام جزییات و نحوهی ارتکاب قتل مرحومه لاله اقرار و اعتراف صریح دارند و در جلسه دادگاه به دلایلی منکر ارتکاب قتل میشوند و فیلم بازسازی صحنهی قتل به تقاضای اولیای دم پخش میشود که آن به آزادی و با اختیار خانم جاهد نحوهی ارتکاب قتل و در اعمال خودش را نشان میدهد دیگر جایی برای دفاع نداشته است تا آقای وکیل محترم قضایی نیز برای آن به دست آورد ایراد دیگر ایشان به مطالب مندرج در روزنامه که به نقل از اینجانب عنوان شده اینجانب به صفحات ۱۱۹۱ و ۱۱۹۳ پرونده تمامی مطالب درج شده در جراید را تکذیب نمودهام را نوعی اظهار نظر ماهوی دانسته و آن را از موارد دادرسی اعلام داشتهاند که این دادگاه وفق مادهی ۴۹ از قانون آیین دادرسی کیفری در جهت رد ایراد آقای وکیل اظهار نظر قضایی نموده است قرار) شماره ۳۹۲ - ۸۳/۳/۲۶) و در ماهیت نیز آقای وکیل اقاریر موکلهی خود را ناشی از خستگی و فشارهای جسمی و روانی وارده به وی عنوان نموده که این ادعا بی دلیل است و پاسخ ایشان در اظهارات موکلهی خود که با دست خط خویش آن را نوشته است که فوقا نیز به آن اشاره شده است در صفحهی ۹۷۴ ذکر شده است و دیگر اینکه وکلای متهمه گفتهاند، چون خانم جاهد به تعداد ضربات وارده به مقتوله اشاره نکرده است و به طور دقیق تعداد آنها را نگفته است پس محل تردید است باید گفت اگر تعداد ضربات چاقوی وارده به مقتوله محدود به یک یا دو یا سه ضربه باشد ممکن است قاتل تعداد آنها را به یاد داشته باشد ولی وقتی همان طوری که متهم بارها در اقاریر خود گفته است وقتی با لاله درگیری شده و او داد و فریاد کرده در آن لحظه ضربات چاقو را به او وارد نموده است و گفته وقتی لاله چاقو را که چسبیده بود ول کرد نمیدانم چند ضربه به او زدم یا اینکه روی سینه اش نشسته بودم نمیدانم چند ضربه زدم این طبیعی است، چون خانم جاهد به هنگام ضربه زدن تعداد آنها را شمارش نمیکرده است تا در هنگام اقرار و بازسازی صحنه قتل دقیقا به تعداد آنها اشاره نماید که ۳۷ ضربه چاقو به لاله وارد نموده است علی ایحال با توجه به شرح مرقوم که به اختصار به روند رسیدگی اشاره شده است مجموع محتویات پرونده قرائن و امارات موجود که بخشی از آنها عبارتند از اظهارات گواهان تعرفه شده در پرونده مبنی بر ابراز تنفر و حسادت شدید در خانم جاهد نسبت به مقتوله ثبت خاطرات روزانه متهمه که نشانگر تعقیب کردن مقتوله به دفعات بوده و خانم لاله را به عنوان دشمن و پیرزن و بی شعور و ... ثبت کرده به طور مثال گفته دشمن در ساعت فلان با پسرانش علی و عرفان کجا رفته است یا دشمن با خواهرش به شیراز رفت و ... تهدید تلفنی مقتوله که در ساعتهای مختلف و در نیمههای شب و تا ساعت ۴ بامداد صورت میگرفته و به طور مثال در یک شب در ساعتهای مختلف و مکرر با تلفن منزل یا همراه مقتوله تماس داشته است قرار دادن اشیا از قبیل گلسر و شانه سر و ... در غیاب لاله در منزل آنها که در جهت ایجاد اختلاف بین لاله و ناصر بوده است ورود خانم جاهد در غیاب لاله و ناصر و بچه هایش در منزل که به جزییات کارهای ناصر اشاره میکرده و مدعی بوده آنها را در خواب دیده است اظهارات خانم شهلا که در نزد آقای محسن وحــ ن - ط گفته است دوست دارد از گیسوان لاله گرفته و او را به زمین بزند و او را تکه تکه کند و قرائن و امارات دیگر موجود در پرونده که موجب علم دادگاه نیز اقاریر صریح و مقرون به صحت متهمه که با بیان تمامی جزییات به شرح فوق اعلام داشته مرتکب قتل مرحومه لاله سحرخیزان شده و به تنهایی او را به قتل رسانده است و تنها شیطان همراه او بوده است و بازسازی صحنه قتل پس از دستگیری که عملکرد واقعی متهم در جریان قتل توسط خود وی کاملا تشریح گردیده است لذا ارتکاب قتل عمدى خانم فاطمه سحرخیزان در تاریخ ۸۱/۷/۱۷ توسط خانم خدیجه جاهد برای این دادگاه محرز و مسلم است و با توجه به درخواست اولیای دم مقتوله مبنی بر قصاص نفس متهمه مستندا به آیهی شریفهی لکم فى القصاص حیاه یا اولی الالباب و مواد ۱۰۵، ۲۰۵، ۲۰۶، ۲۰۷، ۲۱۹، ۲۳۱، ۲۳۲، ۲۳۳ از قانون مجازات اسلامی رای به محکومیت متهمهی موصوف یعنی خانم خدیجه جاهد به یک بار قصاص نفس باجری تشریفات قانونی صادر و اعلام میگردد و در خصوص اتهام سرقت اموال مقتوله توسط خانم جاهد با توجه به اقاریر صریح ایشان و مجموع محتویات پرونده با احراز بزهکاری مشارالیه از این حیث نیز مستندا به مواد ۶۵۶ و ۶۶۷ از قانون مارالذکر به تحمل ۳ سال حبس تعزیری با احتساب ایام بازداشت قبلی در اجرای مادهی ۱۸ قانون یاد شده و تحمل ۷۴ ضربه شلاق تعزیری و رد اموال مسروقه در حق شکات محکوم میگردد و در خصوص اتهام خرید تریاک به میزان جمعا یکصد گرم توسط متهمه با توجه به محتویات پرونده و اقاریر صریح و مقرون به صحت ایشان ضمن احراز بزهکاری وی مستندا به بند ۲ از ماده ۵ از قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر و الحاق موادی به آن مصلحت نظام به تحمل ۷۴ ضربه شلاق تعزیری و پرداخت مبلغ پنج میلیون ریال جزای نقدی محکوم میگردد ابلاغ) شماره ۱۹۰۸۵ - ۱۰۸۱/۲۲ ریاست معظم قوهی قضاییه برای اینجانب جهت رسیدگی به جرایم در صلاحیت دادگاههای انقلاب اسلامی ص (۶۴۷ و در خصوص اتهامات رابطهی نامشروع و زنای غیر محصنه و سقط جنین با توجه به اینکه مشارالیها در تحقیقات به عمل آمده مدعی جاری شدن صیغهی شرعی شدهاند و ادعای سقط جنین وی نیز صرف نظر از صحت و سقم آن، چون در قوانین جاری برای آن برای) مادر مجازاتی تعیین نشده و دربارهی دیهی آن نیز ادعایی در پرونده نشده است به لحاظ فقد دلیل شرعی و قانونی رای برائت مشارالیها از این جهات صادر و اعلام میگردد در خصوص اتهام علی، امیریان زنی به نام زهرا دایر بر مداخله در قتل خانم فاطمه سحرخیزان به نحوی که ذکر شده و اقاریر صریح خانم جاهد به قتل به جهت عدم کفایت دلایل شرعی و قانونی قرار منع تعقیب نامبردگان صادر و اعلام میگردد و، اما در خصوص اتهام معاونت در قتل عمدی به ناصر با عنایت به اینکه در پرونده دلیل شرعی و قانونی بر توجه اتهامات یاد شده علیه نامبرده وجود ندارد و مشارالیه نیز در کلیهی مراحل تحقیق دادرسی شدیداً منکر علم و اطلاع از قتل همسرش توسط خانم جاهد بوده و خانم جاهد نیز در اقاریر خود اعلام نموده ناصر هیچگونه نقش و علم و اطلاعی نداشته و تا زمان اعتراف وی یعنی تا تاریخ ٧/١٢/۸۲ نمیدانسته وی مرتکب قتل شده است لذا از این جهت اتهام یاد شده بر علیه وی محرز نبوده و مستندا به اصل ۳۷ قانون اساسی تبرئه می. شود در خصوص اتهام خانم زهرا مبنی بر نگهداری مشروبات الکلی و تجهیزات دریافت از ماهواره و استفاده از آن با توجه به محتویات پرونده و اظهارات و اقاریر صریح ایشان و کشف آنها از منزل متهمه بزه انتسابی به مشارالیها محرز و مسلم و مستندا به مادهی ۷۰۲ از قانون مجازات اسلامی و با رعایت ماده ۲۲ از همان قانون به لحاظ جوانی و سابقه وی به پرداخت مبلغ یک میلیون ریال جزای نقدی بدل از حبس از حیث نگهداری مشروبات الکلی و پرداخت مبلغ یک میلیون ریال جزای نقدی دیگر و ضبط تجهیزات دریافت از ماهوارهی مکشوفه از ایشان مستندا به مواد ۴ و ۹ از قانون ممنوعیت بکارگیری تجهیزات دریافت از ماهواره مصوب ۱۳۷۳ از حیث نگهداری و استفاده از تجهیزات یاد شده محکوم می. گردد رای صادره ظرف بیست روز از ابلاغ قابل تجدید نظر در دیوان عالی کشور میباشد.
رئیس شعبه ۱۱۵۴ دادگاه عمومی جزایی تهران - جعفر زاده
منبع: رکنا