فروردین ماه سال جاری پیش از آنکه عرصه سیاست داخلی با انتخابات زودهنگام سال ۱۴۰۳ روبهرو شود، بیلبوردهای شهری در خیابانها دیده شد که سخنانی از چهرههای روحانی و مذهبی با مضامین مذهبی و عرفانی بر آن درج شده بود. مناسبت نصب این بیلبوردها روزهای پایانی ماه رمضان بود و اقدام در زمره رفتارهای عادی شهرداری تهران بعد از روی کار آمدن علیرضا زاکانی اما آنچه در میان این بیلبوردها در میان اسامی همچون محسن قرائتی، حسین انصاریان و… جلبتوجه میکرد یک نام غیرآشنا برای عموم مردم بود؛ سیدمحمدمهدی میرباقری.
به گزارش اعتماد، کمتر از سه ماه بعد وقتی انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری ۱۴۰۳ خود را در تقویم سیاسی جا داد، دوباره نام میرباقری بر سر زبانها افتاد؛ حامی پروپاقرص سعید جلیلی.
وقتی هنور ترکیب کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری نهایی نشده بود، موجی در شبکههای اجتماعی به راه افتاد که حاوی این پیام بود: «درخواست طرفداران محمدمهدی میرباقری برای نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری.» دفترش اما در چهارم خردادماه در بیانیهای اعلام کرد از ادامه این دعوتها «پرهیز» شود و از نخبگان جوان و انقلابی خواست با تکیه بر «رویکرد انقلابی و اخلاقی شهید رییسی» به دنبال نامزدهای «مومن و انقلابی» و تشکیل یک «دولت انقلابی» باشند.
انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۳ که گذشت دوباره توییتی از محمدمهاجری به نام میرباقری را بر سر زبانها انداخت. وقتی این فعال سیاسی اصولگرا مدعی شد: «به همان اندازه که آقای سعید جلیلی در توهم رییسجمهورشدن، سالها زنبیل گذاشته، آقای محمدمهدی میرباقری برای رهبر شدن در خواب، رویا دیده است.»
در همان روزها انتشار دو تصویر دوباره میرباقری را در اذهان عمومی آشناتر کرد و نامش را در صدر اخبار قرار داد. هر دو تصویر هم حاوی پیامهایی از دیدگاههای فکری و تبارشناسی سیاسی او بود؛ یک عکس از دیدار او با حسن عباسی چهره پرحاشیه اصولگرا و دوم بازنشر تصاویری از دیدار میرباقری با «آلکساندر دوگین»، بزرگترین نظریهپرداز و متفکر اوراسیاگرایی در اسفندماه سال ۱۳۹۴.
در روزهای اخیر اما حضور او در برنامه جریان مرز صحبت از او را از دفعات قبل درنوردید، به خصوص که در این شرایط منطقه و کشور میرباقری به نوعی از مساله جنگ صحبت کرده برخی از آن تعبیر دفاع از جنگ کردند، اما میرباقری چه گفته است که واکنشهای زیادی را به دنبال داشته است؟
میرباقری در دو هفته - شانزدهم و بیست و سوم مهرماه- در برنامه تلویزیونی جریان- شبکه یک سیما- با موضوع «بلا و ابتلا؛ سرنوشت جبهه حق» حاضر شده تا «طرح بزرگ خدا» یا به روایت او «جنگ مومنان با کافران» را تشریح کند.
او در بخش نخست این برنامه در میان صحبتهایش تاکید میکند که «خدا یک طرح بزرگ برای مردم جهان دارد و آن عبارت از جنگ میان کافران و مومنان است که از آغاز خلقت تا پایان جهان ادامه دارد و پیروزی نهایی در این جنگ برای مومنان است و این پیروزی هم قطعی است.»
نکته قابل توجه در بخش دیگری از سخنان او تاکیدش بر عبارت خالصسازی است که میگوید: «جنگ میان کافران و مومنان برای خالصسازی است تا صف مومنان از کافران جدا شود. مقصد این جنگ قرب خداست.»
بخشی از سخنان میرباقری در دومین برنامه اما با واکنش رسانهها و فضای مجازی رو به رو شده است. وقتی تاکید کرد که «برای رسیدن به مقصد قرب الهی حتی اگر نصف مردم جهان کشته شوند، میارزد؛ لذا کشته شدن ۴۲ هزار نفر از مردم غزه در قبال آن مقصد بزرگ اهمیت ندارد البته کشته شدن شکست نیست؛ بلکه احدی الحسنیین است و در هر حال، پیروزی است. به ویژه آنکه کسانی که کشته شوند، نمیمیرند؛ بلکه زندهاند. ما میخواهیم با تشکیل جبهه متحد پیروان ادیان الهی و مسلمانان نظم جهانی جدیدی را در منطقه خاورمیانه پدید بیاوریم و آن محوریت داشته باشد. کما اینکه این منطقه در گذشته هم محور جهان بوده است. در اینجا انبیاء ظهور کردند و ظهور آخرالزمانی در این منطقه رخ میدهد.»
این نخستینبار نیست که اظهارات میرباقری حول محور مفاهیم آخرالزمانی میچرخد. او در دهه اول محرم سال ۱۳۹۶ در هیات ثارالله قم (مدرسه فیضیه قم) نیز گفته است که «ما قائل به صلح هستیم ولی صلح پایدار که بعد از یک جنگ و جهاد پایدار است و تا این جهاد پایدار را پشتسر نگذارید و جبهه باطل را حذف نکنید، صلح پایدار در عالم برقرار نمیشود.»
همین دیدگاهها و تاکیدات میرباقری بر مساله و محور موضوعات «اخرالزمانی» باعث شده است تا دیدگاههای او را به محمدتقی مصباحیزدی نسبت دهند و صفت بنیادگرایی را برای اندیشههایش به کار ببرند. فارغ از اینکه این ادعا چقدر درست است، باید در محمدمهدی میرباقری نکات دیگری را نیز بدانیم، به خصوص اندیشههایش که بیش از آنکه بتواند در یک دستهبندی سطحی ذیل دیدگاههای مصباحیزدی یا حتی انجمن حجتیه قرار بگیرد به مکتب فکری و نام دیگری میرسد؛ به منیرالدین شیرازی.
میرباقری متولد سال ۱۳۴۰ در قم است. ۱۴ساله بود که برای تحصیل علوم دینی راهی حوزه علمیه شد. از سال ۱۳۶۰ نزد اساتیدی از جمله حضرات آیات موسی شبیری زنجانی، کاظم حائری و حسین وحیدخراسانی، میرزا جواد تبریزی، محمد تقی بهجت، حسن حسنزاده آملی و عبدالله جوادی آملی تحصیل کرد. او همزمان با تحصیل، در سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۹ دروس مقدمات و سطح حوزه را نیز تدریس میکرد و از ۱۳۷۲ تدریس دروس خارج اصول و خارج فقه را در حوزه علمیه آغاز کرد و همچنان ادامه میدهد. او هماکنون از چهرههای شاخص در حوزه تدریس «درس خارج فقه» نیز محسوب میشود.
او به مدت دو سال در برنامه تلویزیونی «سمت خدا» در شبکه سوم حضور مستمر داشت و در معرفی او در این برنامه عنوان «یکی از نخبگان تبلیغی کشور» استفاده میشد که «در دوران نوجوانی در حکومت پهلوی فعالیت سیاسی میکرد و در دوران جوانی نیز در جنگ ایران و عراق شرکت کرده است.»
تاثیرپذیری میرباقری عموما به دو استاد نسبت داده میشود؛ محمدتقی مصباحیزدی که میرباقری دروس فلسفه و منطق را نزد او خوانده و منیرالدین حسینیالهاشمی (منیرالدین حسینی یا همان شیرازی) که میرباقری دروس بسیاری از جمله «کاربردی شدن فلسفه»، «روششناسی علم دین و فلسفه» و «اصول فقه حکومتی» را نزد او تحصیل کرده و به نظر میرسد بنمایههای فکری میرباقری بیش از آنکه از اندیشهها و آموزههای مصباحیزدی شکل گرفته باشد متاثر از منیرالدین شیرازی است.
حزب برادران، از تشکلهای سیاسی-مذهبی تاسیس شده در دهه ۱۰ شمسی توسط سید نورالدین حسینی الهاشمی (شیرازی) است. طرح اولیه این حزب در سال ۱۳۱۳، زمانی که طبق گفته خودشان «هیچکس قدرت تشکیل مجمع و حزب» را نداشت، توسط سید نورالدین ریخته شد و هدف از تاسیس آن «تبدیل اسلام هیاتی و سنتی به اسلام زنده و سیاسی» طرح شده است. گفته شده این طرح به صورت محرمانه در همان دوره رضاخان توسعه یافت و پس از ۱۳۲۰ فعالیت آن گسترش و نمود زیادتری پیدا کرد و پس از ۱۳۲۴ آشکارا به فعالیت پرداخت. یکی از شروط عضویت در حزب برادران مثبت بودن استخاره به قرآن بود.
در راس تشکیلات این حزب در آن زمان، نورالدین شیرازی، از مراجع شیعه شیراز قرار داشت که فرزندی به نام منیرالدین هاشمی داشت که از روحانیون انقلابی سال ۱۳۵۷ بود. سید نورالدین شیرازی پدر سید منیرالدین در سال ۱۳۳۵ در حالی که سید منیرالدین تنها ۱۲ سال داشت، درگذشت. بعد از آن بود که مردم شیراز سیدمنیرالدین نوجوان را ملبس به لباس روحانیت کردند و شورای مرکزی حزب در اقدامی تشریفاتی او را به عنوان جانشین سید نورالدین شیرازی و رهبر حزب سیاسی مذهبی برادران معرفی کردند.
منیرالدین چند سال بعد به قم هجرت کرد و به تحصیل علوم دینی پرداخت. با جدی شدن مبارزات علیه نظام شاهنشاهی او به شیراز بازگشت. سال ۱۳۴۶ از سفر حج، به عراق رفت و مقیم نجف شد و تا سال ۱۳۴۹ در نجف ماند. با بازگشت به ایران، تا سال ۱۳۵۲ مبارزات خود را پی گرفت. در نهایت در ۱۳۵۲ به قم آمد و برای ترتیب دادن یک اندیشه مناسب برای پاسخگویی به نیازهای انقلاب دست به کار شد؛ تلاشهایی که به تاسیس فرهنگستان علوم اسلامی قم منجر شد.
منیرالدین از چهرههایی است که در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی هم نقش داشت و تا پایان زمان حیات ریاست این فرهنگستان را نیز برعهده داشت. سمتی که پس از فوت او، به میرباقری رسید. میرباقری عموما نام اساتید زیادی را در رزومه علمی خود آورده است اما بیش از هر کس از سلف خود یعنی بنیانگذار فرهنگستان علوم اسلامی قم یعنی منیرالدین شیرازی تاثیرپذیرفته است.
میرباقری و موسسه تحت ریاستش از پشتوانههای اصلی فکر «اسلامیکردن دانشگاه» و همچنین اسلامی کردن علوم هستند. سال ۱۳۸۷ در مقالهای که نشریه «برداشت اول» وابسته با مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری آن را منتشر کرد، نوشت که همه علوم باید «ریشه در تفقه دینی داشته باشند». شاید به این دلیل او را تئوریسن اسلامیکردن دانشگاهها نیز میخوانند.
میرباقری صاحب آثار مختلفی در قالب مقاله و کتاب درباره «علم و دین»، «دین و تکنولوژی»، «دین و توسعه» و «چگونگی اسلامیسازی علوم» است. علاوه بر این از آنجایی که در دیدگاههای او دین اسلام یک دین اجتماعی و تمدنی است، برای ساخت تمدن نیز باید دستگاه علمی داشت که از آن طرح حمایت کند و آن ویژگیها را به ساختار و روابط تبدیل کند.
او همچنین از منتقدان «عرفانهای مبتنی بر معرفت نفس» است. رییس فرهنگستان علوم اسلامی قم در یکی از سخنرانیهای خود که در شب چهارم محرم و دهم محرم سال ۸۸ داشت با نقد عرفان مولوی گفته است: «من این را دارم در حوزه علمیه قم میگویم: با عرفان مولوی نمیشود جهان را اداره کرد!
این چه عرفانی است که میگوید: «چون که بیرنگی اسیر رنگ شد/ موسیای با موسیای در جنگ شد» …کتابهای اینها را هم مقدس میدانیم و در کنار قرآن میگذاریم؟ کجا کنار قرآن است مثنوی؟ خوب، خجالت بکشیم دیگر! میگوید: عارفانه حرف زده! خوب، علیه امیرالمومنین هم در آن حرف فراوان است؛ درست کنید آخر این کتاب را! یا کتاب را درست کنید یا تعریف نکنید. چه معنا دارد برخی از بزرگان حوزه از این کتاب تعریف کنند؟ کتابی که علیه امیرالمومنین صریح مطلب دارد! پدر امیرالمومنین را مشرک میداند این آدم! آخر این عیب حوزه است. غلط است کسی علیه امیرالمومنین حرف بزند، این ناسالم است؛ خوب، بگویید این دروغ است یا آن دروغ است! میگوید: حرف خوشگل زده! شیطان پدرجد این حرفها را میزند…»
میرباقری روز بیست و سوم تیر امسال در اختتامیه سلسله نشستهای «ملت ابراهیم» که در دفتر فرهنگی آستان قدس رضوی در قم برگزار شد، گفته بود: «چه کسی است که نداند مردم عزیز ما در سختی هستند و گرانی و کمبود بر طبقه مستضعف فشار میآورد، ولی هیچ کس هم نیست که نداند پشت کردن به فرهنگ دول دنیای امروز و پایهریزی فرهنگی جدید برمبنای اسلام در جهان و برخورد قاطع اسلامی با امریکا و شوروی، فشار و سختی و شهادت و گرسنگی را به دنبال دارد و مردم ما این راه را خود انتخاب کردهاند و بهای آن را هم خواهند پرداخت و بر این امر هم افتخار میکنند.» این اظهارات با واکنش عباس عبدی مواجه شد و نوشت که «اگر ذرهای گرسنگی در این چهره دیدید، مردم را خبر کنید، همین سخنان هم از روی سیری و آسایش است، چون انسان گرسنه و در حال سختی به این حرفها فکر هم نمیکند.»
از مهمترین آثار معرفیکننده دیدگاههای او کتاب «در شناخت غرب: تحولخواهی مذهبی در میانه اسلام و تجدد، تحقیق، تقریر و تالیف حسین مهدیزاده؛ تقریری آزاد از نظریه غربشناسی سید محمدمهدی میرباقری» است که به خوبی دیدگاه و تفکرات وی را بیان کرده است.
میرباقری بعد از تصدی ریاست فرهنگستان علوم اسلامی قم تلاش کرد تا الگوی مصباحیزدی در موسسه امامخمینی را با قرائت و برداشت ویژه خود از دیدگاههای منیرالدین هاشمی دنبال کند. با این وجود به نظر میرسد او هرگز نتوانست مانند مصباحیزدی بازویی سیاسی از طریق حامیانش برای خود تدارک ببیند. برخی از روحانیون نزدیک او هم میگویند مسالهعدم توان میرباقری نبوده و او نخواسته تا با تربیت نیروهای سیاسی و تربیت پیاده نظام برای عرصه سیاسی وجهه ایدئولوژیک و فکری فرهنگستان را زیر سوال ببرد و کمرنگ کند.
او بارها تاکید کرده که هر آنچه رگ و ریشه غیراسلامی دارد، باید نسخه بومیسازی شدهاش را ساخت: «ما حتما باید در جهاد علمی این اهداف را پیگیری کنیم؛ در قدم اول بومیسازی علم و استفاده بهینه از دانشها؛ رسیدن به قلههای علم و پیشرو شدن در مسیر تولید علم و رسیدن به خودکفایی و استقلال علمی.»
با این وجود او با ادبیاتی ویژه خود باب تازهای از مفاهیم فکری و سیاسی را در هم آمیخت و سعی در تبیین آن کرد، به خصوص که آنتن صداوسیما هم در اکثر این سالها به میزان مختلف در اختیارش بود و با مرور اظهاراتش در دو دهه گذشته میبینیم که رویکردها و دیدگاههایی که از منیرالدین شیرازی کسب کرده محدود به عرصه فکری و اندیشه نشده و او سعی کرده تا در عرصه سیاسی آنها را پیاده کند. همین مساله باعث همپوشانی او در ادبیات و موضعگیریهایش با جریان پایداری و حلقه مصباح شد؛ موضوعاتی ازقبیل موضعگیریها درباره احمدینژاد، حوادث بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸، گفتوگوی تمدنها و تقابل با چهرههایی همچون هاشمیرفسنجانی، علی لاریجانی، حسن روحانی و سید محمد خاتمی.
نقد جدی ایده گفتوگوی تمدنها، مقابله سرسختانه با سند ۲۰۳۰ و البته دفاع از طرح صیانت مجلس همه و همه به نوع برداشت و قرائت او از شیوه حکومتداری بازمیگردد؛ شاگرد ممتاز مکتب منیرالدین شیرازی و البته ادامهدهنده راه محمدتقی مصباحیزدی.
میرباقری در دهه ۸۰ از مدافعان محمود احمدینژاد بود. او در یادداشتی که سال ۱۳۸۹ برای هفتهنامه «پنجره» منتشر شده، رای به دولتهای نهم و دهم را رای به گفتمان اصیل انقلاب اسلامی خواند.
در همان زمان که بخشی از اصولگرایان و حامیان احمدینژاد در آن زمان از حضور و اصرار احمدینژاد به معاون اولی اسفندیار رحیم مشایی انتقاد داشتند. با این وجود او در همین مطلب در جواب کسانی که رفتارهای دولت دهم را «غیرعقلانی، غیرکارشناسی و غیرعلمی» میخواندند، تاکید کرد که «این رفتار بدون محاسبه و کارشناسی نیست، منتها با کارشناسی مدرن فاصله دارد و میخواهد بر بنیادهای دیگری تکیه کند.»
در دومین دور ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ نیز میرباقری مدافع سرسخت احمدینژاد باقی ماند. بعد از انتخابات و همزمان با رخدادها و حوادث بعد از انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ میرباقری نیز از این دوران و اتفاقات با صفت «فتنه» یاد کرد و آن را «پالایشی در درون انقلاب اسلامی» و «لازمه عبور از آن مرحله» معرفی کرد و در همان زمان گفت: «برخی ارکان قانون اساسی را قبول دارند و درخواست تغییرات بنیادین در اعتقادات اسلامی را ندارند، هر چند گرایشات غربی دارند، اما اگر تنشها و چالشهای اجتماعی به حدی قوی شود که احساس کنند اسلام در خطر است به اسلام بازمیگردند و نظام تا حد ممکن باید از رو در رویی با اینها پرهیز کند و سعی کند، آنها را داخل نظام جای دهد.»
میرباقری مثل بسیاری از نیروهای فکری نزدیک به مصباحیزدی اگرچه در دل حامی احمدینژاد بود و ماند اما حلقه اطرافیان احمدینژاد و داستان بهاری شدن رییس دولت نهم و دهم او را آزرد.
در انتخابات سال ۱۳۹۲ از ریاستجمهوری سعید جلیلی و در انتخابات سال ۱۳۹۶ از ریاستجمهوری سید ابراهیم رییسی حمایت کرد. در انتخابات ۱۴۰۳ هم از سعید جلیلی حمایت کرد.
او در سال ۱۳۹۴ از حوزه انتخابیه البرز و در اسفندماه سال ۱۴۰۲ نیز از حوزه انتخابیه سمنان وارد مجلس خبرگان رهبری شد.
میرباقری مخالف هر موضوعی است که رنگ و بویی از دنیای مدرن داشته باشد. در همان دیدار که تصاویرش در حوالی انتخابات امسال بازنشر داده شد گفتههایش با آلکساندر دوگین به خوبی گویای این امر است.
براساس گزارش منتشرشده در مشرق نیوز در این دیدار دوگین به تفصیل و با شدت مدرنیسم را نقد کرده و گفته است که اوایل دهه ۱۹۸۰ و پیش از فروپاشی شوروی، شباهت ایدهآلهای روسیه با انقلاب اسلامی را مشاهده کرده و از ۳۰ سال پیش، این نظریه را داشته که روسیه و ایران بالاخره با هم علیه غرب متحد خواهند شد.
دوگین همچنین تاکید کرده که «میتوان برای مدرنیته یک مکان را متصور بود و آن غرب است. زمان پیدایش این ایدئولوژی هم در عصر «روشنگری» بود. مدرنیته سپس مانند یک گردباد، به تمام دنیا منتشر شد و توانست دنیا را بگیرد. کشور خود من را هم تحت تاثیر قرار داد. به عقیده من، نور و ظلمت یعنی سنت و مدرنیته. این چارچوب فکری من است و من ایران را به خاطر دفاع از سنت و جنگ با مدرنیته تحسین میکنم. »
محمدمهدی میرباقری نیز در این دیدار با تایید تمامی دیدگاههای دوگین گفته است که «من تشکر میکنم از صحبتهایی که شما کردید. همانطور که گفتید، نقاط مشترک زیادی وجود دارد. ما به همین نکته هم باید دقت کنیم: محور برنامهریزیهای ما باید اتحاد متافیزیکی ما باشد. اگر هم در مسائل ژئوپلیتیک با هم همکاری میکنیم، محور این همکاری باید همان اتحاد متافیزیکی باشد، بنابراین بیش از آنکه تاکید کنیم چه چیزهایی را نمیخواهیم و دشمن مشترک ما چیست.»
او همچنین بهشدت با اینترنت و فضای مجازی زاویه دارد و معتقد به کنترل سخت این فضا است. مرداد ماه سال ۱۳۹۲ بود که میرباقری اینترنت را «بساط شیطان» خواند و گفت که ما به هیچوجه، حکمران مجازی نخواهیم بود چون این مساله مبتنی بر ایدئولوژی غربی است: «اینکه گمان کنیم حضرت (امام دوازدهم شیعیان) میآیند از موبایل و ماهواره و اینترنت استفاده میکنند، اوهام است. اینها بساط شیطان است، وقتی بساط نور میخواهد در عالم پهن بشود این بساط جمع میشود.»
«ارتباط منفعلانه» با جهان غرب نیز مساله دیگری است که میرباقری همواره با آن مخالف کرده است و حتی یکی از مسوولیتهایی را که بر دوش نمایندگان خبرگان رهبری میداند این است که «آیا باید به سمت سازشکاری با غرب حرکت کنیم یا استقامتی را که در طول سی و چند سال داشتهایم و گردنههای بزرگ را با آن پشت سر گذاشتیم حفظ کنیم؟»
او همچنین در این باره گفته است که «ما اگر بخواهیم ساختار مجلس خبرگان را فعالتر کنیم، به جای اینکه بر طبل «نظارت» بکوبیم، باید بر طبل «حمایت» بکوبیم؛ مجلس خبرگان رهبری باید حامی ولی فقیه در گفتمانسازی نسبت به مطالباتشان و پیگیر تبدیل آن مطالبات به مطالبات عمومی از دستگاهها و حاکمیت باشد و برای تحقق آن مطالبات، نظارت کند. »
او میگوید که «انقلاب اسلامی ایران، آغاز احیای مجدد اسلام از لحاظ اجتماعی و بازگشت آن به عرصه تمدنی است و برای این کار به یک انقلاب فرهنگی و علمی نیازمند هستیم نه مبارزات سیاسی و نظامی.» با همین ادبیات بود که در انتخابات اخیر همچون سال ۱۳۹۲ از سعید جلیلی حمایت کرد و از مردم خواست که «به جریانی رای دهند که توسعهگرا نباشد، بلکه طرفدار استقلال و پیشرفت اسلامی-ایرانی و طرفدار نظم جدید جهانی بر مدار قطبهای جدید قدرت (نه بر مدار قدرتهای غربی)، باشد.»
به نظر میرسد دیدگاههای میرباقری در میان طیفی از نیروهای انقلابی جوان چندان کم طرفدار نباشد. شاید در ایام انتخابات از او تنها به عنوان حامی سعید جلیلی نام برده شود اما میرباقری فراتر از جایگاه حامی جلیلی قابل تعریف است، حتی فراتر از دیدگاههای مصباحیزدی و حلقه پایداریها. او قرائت جدیدی از تکلیف و حکومتداری را بیان میکند. قرائتی برخاسته از ایدئولوژیهای ذهنی و آموخته او طی ۵ دهه تحصیل علوم دینی. قرائتی که شاید مخالفان جدی داشته باشد اما حامیانی سرسخت هم دارد.