شاید آن لحظه که اواخر مسابقه ایران و قرقیزستان، مهدی طارمی خودش را لب خط رساند و سر امیر قلعهنویی را بوسید تا بهخاطر شعارهای اعتراضی ورزشگاه به نوعی از او دلجویی کرده باشد، نماد و سمبل نوع رابطه این بازیکن با سرمربی فعلی تیم ملی به شمار بیاید. از زمان حضور قلعهنویی روی نیمکت تیم ملی، طارمی بیشترین حمایتها را از او داشته و در نشستهای خبری هم ذکر امیرخان، امیرخان از زبانش نمیافتاده است. خب این شاید در شرایط عادی موضوع چندان عجیبی نباشد. بالاخره اعتقاد و علاقه یک بازیکن به سرمربیاش است که شاید فقط کمی اسیر اغراق و زیادهروی شده باشد. داستان طارمی، اما جایی به مشکل میخورد که او چنین رابطهای را با سرمربی پیشین تیم ملی نداشت؛ با دراگان اسکوچیچ.
موضوع آنقدر کهنه نشده که نیازی به بازگویی داشته باشد. سرمربی کروات تیم ملی در انتخابی جامجهانی پیدرپی همه را میبرد، اما بهشکلی غیرمنصفانه تحت فشار و حملات رسانهای قرار داشت. او در آن زمان هزار برابر بیشتر از امروز قلعهنویی نیاز به حمایت بازیکنانش داشت، اما طارمی و دوستان نزدیکش نهتنها چنین نکردند، بلکه مسیری کاملا متفاوت را پیمودند. آش بهقدری شور بود که حتی وقتی چند بازیکن مثل سردار آزمون و... هم یک استوری حمایتی ناقابل از اسکوچیچ میگذاشتند، طارمی و دوستان بلافاصله اعلام برائت میکردند که «ما با اینها نیستیم!» شخص طارمی، اما برای سرنگونکردن اسکو سنگ تمام گذاشت. او علیه سرمربی وقت تیم ملی توییت تند و انتقادی زد، از لیست خط خورد و ۲بازی محروم شد، وقتی هم برگشت، در یک مصاحبه بلند تصویری، آخرین ضربهها را به میز و صندلی اسکو زد؛ آن هم درست پیش از مرحله نهایی جامجهانی که حضور در آن، حق دراگان بود. اگر آن مدل رفتار طارمی با اسکوچیچ را ندیده بودیم، گمان میکردیم او یک بازیکن مطیع و وفادار به مربیان است، اما افسوس که یک بام و دو هوای استاد بدجوری توی ذوق میزند!
منبع: روزنامه همشهری