پیکر رضا صفاییپور (بازیگر معروف به طوفان) با حضور جمعی از همکاران و دوستانش به سمت خانه ابدی در حالی بدرقه شد که اصغر همت بازیگر در سخنانی صریح گفت: اینجا میگویم که «پارکینسون» کسی را نمیکشد، این بی توجهیها و توقع هنرمند است که جواب نمیگیرد و او را میکشد.
به گزارش ایسنا، صبح سهشنبه ۲۸ آذرماه خانه سینما برای چندمین بار در ماههای گذشته میزبان مراسم وداع با یکی دیگر از اهالی سینما شد و این بار قرعه به نام یکی از بازیگران مطرح در دهههای ۶۰ و ۷۰ خورده بود که در دوران کاریاش به «بدمن» سینما شهرت داشت.
رضا صفاییپور معروف به رضا طوفان از آخرین نسل بازیگران ژانر اکشن سینمای ایران بود که دو روز قبل پس از مدتی که به بیماری پارکینسون مبتلا شده بود از دنیا رفت.
در مراسم تشییع این هنرمند که با حضور خانواده و جمعی از سینماگران برگزار شد، ابوالفضل پورعرب، علی دهکردی (مدیر عامل خانه سینما)، پژمان بازغی، منوچهر شاهسواری، اصغر همت، محمد شیری، فرید سجاد حسینی، حسن رضائی، مهوش وقاری، سعید خانی از جمله حاضران بودند.
کامران ملکی که پس از مدتها اجرای مراسمی این چنینی را برعهده گرفت، گفت: من سالها برای مراسم وداع هنرمندان اینجا بودم و رضا طوفان از اولین کسانی بود که میآمد. خیلیها بخاطر آلودگی هوا نتوانستند بیایند بخصوص آنکه سن همکاران طوفان سنی نیست که در این آلودگی هوا حضور داشته باشند، ولی در رسانهها دیدید که چطور از رضا طوفان یاد کردند.
پس از او اصغر همت در جایگاه حاضر شد و در سخنانی اعتراضی نسبت به حاضر نشدن سینماگران در مراسم و بهانه آلودگی بیان کرد: یک زمان برای برخی مسائل آدم به جهنم هم باید برود.
وی ادامه داد: گاهی فکر میکنی نباید انتقادی کنی، ولی اگر آنهایی که رضا به گردنشان حق داشت و باید میبودند الان حضور داشتند که جای این بحثها باز نمیشد. شنیدم که جوانی در این جا گفت یک بار رضا صفایی پور را دیده و الان از بوکان برای مراسم آمده است. یک زمان در جشنوارههای تئاتر بیانیه هیات داوری مینوشتیم و شاید من یکی از کسانی بودم که جلوی بیاینه نوشتن را گرفتم، چون دیدم چرا باید اینقدر تکرار کنیم وقتی فایده ندارد.
اصغر همت سپس متنی را که پس از شنیدن خبر درگذشت رضا صفاییپور نوشته بود قرائت کرد و در آن اشاره کرد که رضا صفاییپور نمونه آن دست هنرمندانی بود که نه ارج دیدند و نه برصدر نشستند.
همت گفت: رضا صفاییپور مثل خیلیهای دیگر قدر ندید در حالی که جایزه بینالمللی هم گرفت. من همانطور که میدانید (همسرش افسر اسدی درگیر بیماری پارکینسون است) با بیماری پارکینسون درگیر هستم و اینجا میگویم که پارکینسون کسی را نمیکشد، این بی توجهی است که میکشد و توقع هنرمند که جواب نمیگیرد.
سپس سید عباس عظیمی مدیرعامل موسسه هنرمندان پیشکسوت گفت: با استاد صفاییپور مدام در تماس بودیم. بزرگانی که در سینما هستند بدانند خودشان هم یک روز پیر میشوند و اگر به ایشان نقشی داده میشد، شاید در ۸۴ سالکی این اتفاق میافتاد نه در ۷۴ سالگی.ای کاش پیامها و تماسهای این مدت تا قبل از آسمانی شدن ایشان بود.
عادل تبریزی کارگردان «گیج گاه» نیز با بیان اینکه «عجیب و تلخ است که آخرین حضورشان در فیلم من بود» در سخنانی انتقادی گفت: همیشه از هنرمندانی که ممنوعالکار میشوند حرف زده میشود، ولی از هنرمندانی که از ظرفیتشان استفاده نشد چه کسی باید حرف میزد؟ در زمانی گفتند دوره بعضی فیلمها تمام شده و خدا نگذرد از کسانی که این جمله را گفتند و با بیانش ظرفیت بالای هنرمندانی همچون رضا صفاییپور را از بین بردند.
پژمان بازغی رییس انجمن بازیگران سینما نیز پس از تسلیت گفت:گلایه من از جوانترها است که فراموش کردند اگر امروز کار میکنند این سینما روی دوش چه کسانی بوده که به اینجا رسیده است. او افزود:متاسفانه شرایط انجمن اجازه نداد ما خدمت ایشان برسیم، ولی نیاز است که در بخش صنفی کنار یکدیگر باشیم تا تشکلهایی به وجود آید برای رسیدن به پیشکسوتان و پیگیری امور دیگر. ما امروز بیش از آنکه یک هنرمند را از دست داده باشیم یک انسان را از دست دادیم.
در ادامه ابوالفضل پورعرب بازیگر بیان کرد: متاسفم خیلی از کسانی را که باید اینجا حضور میداشتند نمیبینم. ایرادی ندارد شاید نتوانستند.
او گفت: آقای طوفان واقعا آقای طوفان بود و ما در زمان کار با هم کیف میکردیم. او از یک چیز رنج میبرد و آن احوال نپرسیدن بود که الان میبینم حق داشت. نسل ما که کار میکرد، همیشه نگران بود و الان میبینیم که خوب است به هم احترام بگذاریم تا شاید در روابط اجتماعی موفق باشیم.
او همچنین اضافه کرد: از خانه سینما هم (اگرچه من عضو آن نیستم) برای برپایی مراسم تشکر میکنم.
آخرین سخنران این مراسم علی دهکردی مدیرعامل خانه سینما بود که بیشتر سخنش رو به مسئولانی بود که برای سینما تصمیم میگیرند، اما در این اتفاقها حضوری ندارند.
او ابتدا گفت: رضا عاشق سینما بود و شاید عاشقترین به سینما بود. بازیگری شاید یکی از حسرت برانگیزترین حرفههای دنیا باشد که آتش به بیرون میاندازد، ولی از درون بازیگر را میسوزاند. بیماری پارکینسون عشق واقعی رضا را از او گرفت و این برای او که همیشه قهرمان بود خیلی سختتر بود. من از طرف خودم و نیز خانه سینما به خانواده ایشان تسلیت میگویم و امیدوارم آن تصمیمگیرندگان برای سینما که باید امروز میآمدند، این حرفها را بشنوند، چون خانه سینما باید بتواند به هنرمندان رسیدگی کند و ما میخواهیم که با دستهای پُر از آنها حمایت کنیم نه با شرمندگی!
او با اشاره به اینکه شرایط برخی از هنرمندان یه جایی میرسد که هنگام مرگ میگویند راحت شد، گفت: چرا باید شرایط طوری باشد که بگوییم راحت شد؟ از چه راحت شد؟ همه میدانیم و لازم به گفتنش نیست.
هنگامه صفاییپور آخر مراسم دل نوشتهای را برای پدرش با اشاره به اینکه مردم او را «بدمن» سینما میشناختند، ولی مورد علاقه آنها بود، خواند و بعد یادآور شد که در سالهای گذشته پدرش حاضر به بازی در هر نقشی نشده بود.
او افزود: پدرش میگفت برای ارتزاق نباید هنر را فروخت و به همین دلیل حاضر نبود در هر نقشی بازی کند و اگرچه گزیدهکاری تصمیم خودش بود، اما در این چند سال دیدم که چیزی در پدرم فروریخت.
او از عباس علایی دوست پدرش و نیز عباس عظیمی و علی دهکردی تشکر ویژه کرد.
پایان بخش مراسم خواندن نماز میت بود و سپس پیکر رضا صفاییپور به قطعه هنرمندان بهشت زهرا تشییع شد.