یک استاد دانشگاه میگوید: «با توجه به اینکه بیماری غذا دهی به حیوانات ولگرد و مهاجم در جامعه شهری به یک اپیدمی تبدیل شده است و در همه لایهها از پول دار و کم پول، با سواد و بی سواد دیده میشود، تنها تفسیر من این است که جامعهای که به بن بست رسیده است، جامعهای که نومید است، جامعهای که حتی از داشتن یک شادی ساده محروم است، این نوعی پناه آوردن به چند جانور سهل و الوصول ممکن است به او حس وابستگی بدهد. مهاجرت، تورم، طلاق و گرانی بسیاری از خانوادهها را از هم پاشیده است.»
به گزارش عصرایران، مدتهاست که بحث غذا دادن به حیوانات و پرندگان بدون صاحب به چالش و بحث در شبکههای اجتماعی و مردم کوچه و بازار تبدیل شده است، این چالش و اختلاف نظر، اما فقط یک سر درست دارد: «غذا دادن به حیوانات و پرندگان کاری غلط و ضد محیط زیست است.»
شاید در نگاه شهروندان عادی غذارسانی به حیوانات و پرندگان کاری خیرخواهانه و انسانی به نظر برسد، اما در چشم کسانی که سالها در این حوزهها کار و مطالعه کردهاند موضوع به این سادگی نیست.
یکی از این افراد دکتر حسین آخانی، استاد دانشگاه تهران است. او که اخیرا سفری به فرانسه هم داشته، میگوید: «همین هفته پیش من در فرانسه بودم و جریمه ۶۰ یورویی برای ریختن زباله غذایی تعیین کرده بودند و در سراسر شهر با تابلوهای ممنوع بودن غذا دادن به حیوانات مردم را منع میکردند. در اسپانیا تا ۵۰۰ یورو جریمه دارد.»
او با بیان اینکه بعد از رواج پدیده سگ و گربه پروری، کبوتر بازی هم در شهر تهران شایع شده است، ادامه میدهد: «کفتر چاهی حکم موش در محیط شهری دارد و در غرب به آنها موش پرنده میگویند. برای نمونه ۸۰ کبوتر در سال یک تن یعنی ۱۰۰۰ کیلو فضولات تولید میکند. علاوه بر آن دهها بیماری خطرناک توسط آنها منتقل و براحتی ممکن است جان و سلامت مردم و بخصوص کودکان را تهدید کنند.»
این استاد دانشگاه با بیان اینکه بهتآور است که خود شهرداری در ابتدای گیشا با ساخت نمادی بستر کفتر بازی را فراهم کرده است، میگوید: «در محله ما در ابتدا تعداد این کبوترها چند ده عدد بود، ولی الان به صدها رسیدهاند و فضولات آنها درست در جایی که پر مغازه اغذیه و میوه فروشی و نانوایی است، وارد مواد غذایی و زندگی مردمی میشود که در آن اطراف زندگی میکنند. من نمیتوانم درک کنم که چگونه مدیریت شهری خودش را به خواب زده است.»
آخانی ادامه میدهد: «من نمیتوانم درک کنم نظامی که مرتب بر طبل تهدید نسلی و افزایش جمعیت میکوبد چرا نمیتواند بساط گربه بازی را جمع کند که یکی از کمترین خطرات انگل آن نازایی و سقط جنین است.»
او اظهار میکند: «با توجه به اینکه بیماری غذا دهی به حیوانات ولگرد و مهاجم در جامعه شهری به یک اپیدمی تبدیل شده است و در همه لایهها از پول دار و کم پول، با سواد و بی سواد، موافق و مخالف رژیم دیده میشود، تنها تفسیر من این است که جامعهای که به بن بست رسیده است، جامعهای که نومید است، جامعهای که حتی از داشتن یک شادی ساده محروم است، این نوعی پناه آوردن به چند جانور سهل و الوصول ممکن است به او حس وابستگی بدهد. مهاجرت، تورم، طلاق و گرانی بسیاری از خانوادهها را از هم پاشیده است.»
برخی تصور میکنند که غذارسانی به حیوانات و پرندگان کار خیر و ثواب است، در حالی که این تصور کاملا اشتباه است. عباس محمدی، کنشگر محیطزیست دراینباره میگوید: «دوستدار واقعی حیوانات به سگ و گربه غذارسانی نمیکنند، چون این غذارسانی سببساز تکثیر آنها شده و بعد این حیوانات قرار است در سرما و گرما رها و سرگردان شوند، کسی که دوستدار حیوانات است میتواند سرپرستی یک سگ یا گربه را قبول کند، شاید من این روش را هم دوست نداشته باشم، چون معتقدم این روش هم به نوعی آزار حیوان است و با آن یک تجارت راه افتاده است، اما این اقدام بهتر از غذارسانی است.»
آخانی هم معتقد است: «برخی از افراد گویا در زندگی خود احساس بیهودگی میکنند و از این طریق میخواهند کار مثبتی انجام دهند و برخی آن را ثواب میدانند. غذا دادن به حیوان ولگرد که مسئولیت نگهداری در خانه ندارد، آسانترین راه برای پر کردن حجم بالای کمبودها و یا ایجاد رضایت درونی و یا حتی ثواب به حساب میآید. با توجه به رفتار مردم و تجربه بسیاری از دوستان، تردیدی ندارم که غذا دادن به حیوانات براحتی آدمها را معتاد میکند و فرد معتاد اصلا متوجه نتیجه رفتارش نیست.»
او ادامه میدهد: «با بسیاری از این افراد حتی نمیتوان گفتگو کرد. در خیابان با آقایی آشنا شدم که به من میگفت مادربزرگش در گیشا گرفتار این بیماری غذا دهی به گربههاست. ایشان که فردی باسواد بود میگفت اصلا نتوانسته مادر بزرگ و خالهها و دختر خالههایش را راضی کند که دست از این کار بردارند. تعریف میکرد یکی از دختر خالههایش شکست عشقی خورده و بعد از بد شانسی افتاده است دنبال غذا دادن به گربهها. دوست دیگری میگفت که به خاطر مخالفتش با غذا دادن به سگها خواهرش با او قطع رابطه کرده است.»
محمدی نیز افزایش جمعیت گونههای مختلف از جمله سگها را غذارسانی توسط انسانها میداند و ادامه میدهد: «حمایت انسان از سگها به صورت غذا رسانی کمک زیادی به تکثیر آنها میکند. در گذشته سگهایی در طبیعت وجود داشتند، اما چون غذارسانی برای آنها صورت نمیگرفت خود طبیعت جمعیت آنها را کنترل میکرد، یعنی اگر غذا پیدا نمیکردند مانند سایر حیوانات یا تولههایشان میمردند یا براساس قانون طبیعت یعنی همان قانونی که قویترها بقا پیدا میکنند خودشان خودشان را کنترل میکنند.»
او ادامه میدهد: «غذارسانی به سگهای ولگرد سبب تکثیر آنها شده است، من سالها است که به کوهستان میروم، طی ۳۰ سال گذشته اصلاً به یاد ندارم که در کوه مانند این سالها سگ وجود داشته باشد، امروز شما هر کوهستانی که میروید تعداد زیادی سگ ولگرد میبینید، درحالی که در گذشته این تعداد سگ وجود نداشت.»
عباس محمدی میگوید: «روزانه صدها مرغ، گوسفند و گاو در ایران برای تغذیه کشته میشوند، اما درباره سگها تعصب خاصی ایجاد شده است، درحالیکه اگر مردم تصاویر کشتارگاههای گاو، گوسفند و مرغ را ببینند هم، همینقدر احساساتشان جریحهدار میشود و شاید دیگر نتوانند لب به گوشت بزنند، من خودم سالهاست مقدار بسیار کمی گوشت مصرف میکنم چراکه به تعبیری آن را ظلم به حیوانات میدانم، اما این فیلمها درباره کشتارگاههایی که گفتم بخش نمیشود چراکه مربوط به تغذیه است.»