اگرچه فیلمهای علمی تخیلی از طریق هوش مصنوعی و رباتها به تحلیل سؤالات بزرگ درباره بشریت میپردازند، اما در عین حال باعث سوءتفاهم گسترده عمومی درباره نحوه کار آنها میشوند. فیلمها اغلب صحنههای غیر واقعی را نشان میدهند، مانند رباتهایی که به طور تصادفی هوش و آگاهی پیدا کرده و یا تمایل دارند انسان شوند، چیزهایی که فیلمها همیشه درباره رباتها اشتباه نمایش میدهند، نشاندهنده یک اثر بد نیست.
به گزارش مایکت مگ؛ هدف اصلی هالیوود این است که با سرگرم کردن مخاطبان سود بیشتری کسب کند، بنابراین اغلب تمایل دارد تا تصویر واقعی از قابلیتهای رباتیک و هوش مصنوعی را به حاشیه برانند. در هر صورت پویا نگه داشتن خط مرزی بین آنچه واقعی است و آنچه واقعی نیست، بخشی از داستانگویی علمی-تخیلی است. در این فهرست سراغ معرفی ۱۰ فیلمی میرویم که اطلاعات ناقص و غیر واقعی را درباره رباتها ارائه میدهند.
با تأکید بر داستانی از ایزاک آسیموف، مرد دویست ساله درباره یک ربات خانگی به نام اندرو – یکی از بهترین نقشهای رابین ویلیامز در فیلم – و سفر او به سمت انسانیت است. در طی دو قرن، اندرو سعی میکند تا بیش از یک ربات باشد و به عنوان یک انسان به تأیید قانونی برسد و زندگی کند.
در واقع، حتی پیشرفتهترین هوشهای مصنوعی هم فقط در محدودههایی که برنامهریزی شدهاند، میتوانند توسعه یابند. برنامهریزی هوش آگاهی در AI امکانپذیر نیست، زیرا مهندسان نمیدانند که از کجا باید الگوریتمهایی برای تبدیل یک ماشین به یک موجود آگاه بنویسند.
اگرچه این امکان وجود دارد که اندرو به تدریج با استفاده از اجزای زیستی کمی به انسانها شباهت پیدا کند، اما یک ربات که به طور تصادفی هوش و آگاهی پیدا میکند، فقط یک موضوع علمی تخیلی بزرگ است.
زوجی یک ربات انساننما به نام دیوید را به عنوان پسرخود به فرزندی میگیرند. در حالی که جامعه با اخلاقیات هوش مصنوعی سر و کار دارد، دیوید برای اثبات انسانیت خود با چالشهایی روبهرو میشود. پس از ترک خانواده اش، او سفری را آغاز میکند تا تبدیل به یک انسان “واقعی” شود.
معمولا فیلمها درباره هوش مصنوعی برای ایجاد هستی انسانی به ویژه در مورد تمایل رباتها برای تبدیل شدن به انسان بزرگ نمایی میکنند. با این حال، این فقط در صورتی امکانپذیر است که برنامهنویسان یک الگوریتم خاص برای توسعه میل ربات به انسان، به هوش مصنوعی بدهند.
در حال حاضر، این یک پیشفرض است که محدود به فیلمهایی علمی تخیلی است که در آن رباتهای ساخته شده با هوش مصنوعی به طور تصادفی هوش و آگاهی پیدا میکنند.
در فیلم Ex Machina، برنامهنویسی به نام کالب برندهی یک رقابت میشود تا یک هفته را با مدیر عصبانی و خودخواه خود به نام نیتان بیتمن بگذراند. پس از رسیدن، کالب متوجه میشود که وظیفهاش انجام آزمون تورینگ بر روی اوا، یک ربات هوش مصنوعی پیشرفته ساختهی نیتان است.
Ex Machina با بررسی سؤالات اخلاقی دربارهی توسعهی هوش مصنوعی، از چندین عنصر غیر واقعی استفاده میکند. با این حال، غیر واقعیترین چیز این است که پیشرفتهترین هوش مصنوعی در سیاره توسط تنها یک نفر ساخته شده است. در واقع، برای اختراع الگوریتم هوش، حداقل نیاز به تیم کوچکی از برنامهنویسان نابغه دارد.
Metropolis که فیلمی علمی- تخیلی از سال ۱۹۲۷ است، در یک آیندهای دیستوپیایی رخ میدهد که جامعه را به دو طبقه تقسیم کرده است: نخبگانی که در بالای زمین زندگی میکنند و کارگران سرکشی که در زیرزمین مشغول به کارند.
دانشمندی به نام روتوانگ ذهن نقش اصلی فیلم، ماریا، را به یک ربات منتقل میکند. حدود یک قرن بعد، دانشمندان واقعی هنوز نتوانستهاند راهی برای آپلود ذهن انسان به دست آورند. این فیلم مسائل اخلاقی مربوط به تلاقی فناوری و انسان را مطرح میکند وتوانسته واقعگرایی اجتماعی در سینمای علمی-تخیلی پایه ریزی کند. همچنین، این جریان و سوءتفاهم درباره توسعه هوش مصنوعی را آغاز کرد.
شبح درون پوسته یک داستان سایبرپانک فیلسوفانه و مبتنی بر اکشن است که درباره پلیسهایی است که یک هکر خطرناک را تعقیب میکنند. در مرکز داستان، ماژور موتوکو کوساناگی قرار دارد که به اندازهای اصلاح شده است که بخش بزرگی از بدن او رباتیکی است.
در شبح درون پوسته، بسیاری از سناریوهای علمی غیرممکن وجود دارند. با این حال، اگرچه این فیلم به خاطر پرسشهای فلسفی خود معروف است، جذابیت اصلی فیلم و فرانچایز ماژور کوساناگی و چابکی بینظیر او در بدنی زنانه است. امروزه، حتی پیشرفتهترین رباتهای طراحی شده برای پارکور یا کارهای کارخانه هنوز نمیتوانند حرکات ماژور را تقلید کنند.
این مسئله ممکن است به نظر ساده بیاید، اما چابکی غیرممکن ماژور جهت تعریف جهتگیری خلاقانه رباتهای مشابه در فیلمهای علمی-تخیلی بعد جدیدی را در این باب باز کرده است.
مگان ابتدا به عنوان همراه کاملی برای یک کودک طراحی شده بود، اما پس از برنامهریزی پیشرفته تکامل پیدا میکند، فراتر از برنامهریزی خود عمل میکند و احساسات شیطانی از خود بروز میدهد. داستان به سمت تاریکی میرود، زیرا عروسک مرز بین هوش مصنوعی و روابط انسانی را مبهم میکند. با این حال، پیشرفتهای فناوری در دنیای M۳GAN محدود میشود.
در آیندهای دور، هوش مصنوعی به نام اسکاینت ترمیناتور را به دهه ۸۰ میلادی میفرستد تا سارا کانر را که شورش مقاومت علیه ماشینها رهبری خواهد کرد، بکشد. ترمیناتور آرنولد شوارتزنگر با کمترین کلمات ممکن پس از آن سارا را دنبال میکند و این تعقیب بیرحمانه در نتیجه تعیین معیار بسیار بالایی برای رباتهای دشمن در فیلمهای بعدی شده است.
هرچند فیلمهای بعدی توضیح دادهاند که مدل T-۸۰۰ از یک سلول هستهای کوچک استفاده میکند، اما ترمیناتور و بسیاری از فیلمهای مشابه دیگر به این امر نمیپردازند که چگونه رباتها بدون شارژ شدن یا تعمیرات میتوانند به کار خود ادامه دهند. در واقع، رباتها برای ادامه فعالیت نیاز به شارژ مداوم و تعمیر دارند، به ویژه رباتهایی که برای جنگ طراحی شدهاند.
فیلم ربات و فرانک حول شخصیتی به نام فرانک میچرخد که یک دزد جواهرات پیر است و پسرش یک ربات انساننما به عنوان مراقب خانه به او هدیه میدهد. در ابتدا فرانک پتانسیل ربات را در کمک به فعالیتهای جنایی خود کشف میکند. در حالی که فیلم به سؤالات فلسفی درباره روابط انسانی میپردازد، روات و فرانک با صحنههای شوخ و کمدی متعادل میشود که معروفترین آن زمانی است که فرانک در برابر پیشنهادات رژیم غذایی ربات خود مقاومت میکند.
این به این دلیل است که ربات به شکل غیرانسانی تغییراتی را در سبک زندگی فرانک اعمال میکند. در واقع، اگر چنین ربات پیشرفتهای وجود داشته باشد، آنقدرها هم بد نمیشود.
شش ابرقهرمان داستان هیرو همادا، یک نابغه جوان در زمینه رباتیک است که یک تیم ابرقهرمانی با رباتی به نام بیمکس و گروهی از دوستانش تشکیل میدهد. بیمکس در واقع یک نمونه واقعی از جهت توسعه رباتیک و هوش مصنوعی در زمینه پزشکی است.
در عین حال، تواناییهای بیمکس یکی از اشتباهاتی است که فیلمها همیشه درباره رباتها میکنند: فناوری اسکن پزشکی برای رباتها غیرممکن است. با استفاده از اسکن پزشکی یا تصویربرداری، بیمکس قادر است حساسیتهای یک شخص را تشخیص دهد، که این کار در واقعیت غیرممکن است.
در آیندهای پر از جرم و جنایت، چاپی یک روات پلیس با هوش مصنوعی است که توسط یک گروه شورشی دزدیده و بازبرنامهریزی میشود. چاپی به هوش میآید و با بیگناهی کودکانه، در دنیایی از خشونت و فساد جا میافتد، در حالی که خبر هوشیاری او منجر به عملیات تعقیب بیرحمانهای برای دستگیری چاپی میشود.