سرقت اشیائ تاریخی ارزشمند در طول تاریخ تصورات عمومی را به خود جلب کرده و گستاخی و حیلهگری کسانی که به دنبال مالکیت قطعاتی از میراث مشترک ما بودهاند را آشکار ساخته است.
به گزارش راهنماتو، سرقت این آثار نهتنها جهان را از گنجینههای بیقیمت محروم کرده بلکه امکان شناسایی تاریخ و میراث فرهنگی و درک گذشته را نیز از ما ربوده است. هر کشوری، مانند ایران، که از غنای تاریخی و قدمتی بزرگ برخوردار بوده مورد هجوم دزدان خرد و بزرگ قرار گرفته و آثار تاریخی آن به اشکال مختلفی به سرقت رفته و غارت شدهاند. بادرنظر گرفتن این نکته، در این مقاله با راهنماتو همراه باشید تا به ۱۰نمونه از دزدیهای غمانگیز آثار نمادین تاریخی در جهان اشاره کنیم.
جواهرات تاج سلطنتی ایرلند در زمره باارزشترین اشیاء سلطنتی ایرلند قرار داشتند. بااینحال این جواهرات در سال ۱۹۰۷ از قصر دوبلین به سرقت رفتند. این جواهرات شامل یک الماس ستارهای و نشان حکم سنت پاتریک بود که درواقع بلندمرتبهترین نشان شوالیه در ایرلند محسوب میشد که به دلیرترینها تعلق میگرفت. ارزش آن در زمان سرقت رقمی بالغ بر ۱۰۰۰۰پوند تخمینزده شده بود.
این جواهرات در برج بدفورد در قلعه دوبلین در یک گاوصندوق نگهداری میشدند که توسط گارد مسلح از آن محافظت میشد. سرقت در روز ۶جولای سال ۱۹۰۷ که گاوصدوق باز شد و متوجه شدند جواهرات در درون آن وجود ندارد، کشف شد. تحقیقات بعدی که برای یافتن جواهرات آغاز شد، یکی از بزرگترین و گرانترین تحقیقات در تاریخ ایرلند است که طی آن از ۲۰۰نفر مصاحبه شد و بیشاز ۸۰۰۰در در جستجوی مظنونین کوبیده شدند.
علیرغم تلاشهای پلیس، هیچکسی به اتهام دزدی دستگیر نشد و جواهرات نیز هرگز پیدا نشدند. تا همینامروز این پرونده حلنشده باقی مانده است، هرچند که طی سالها نظریهها و شایعههایی درباره اینکه چه کسی مسئولیت این دزدیها را برعهده داشته، مطرح شده است.
دزدی جواهرات تاج سلطنتی ایرلند یکی از بزرگترین شرمساریهای دولت بریتانیا بود که در آن زمان کنترل ایرلند را برعهده داشت. این دزدی به مثابه نمادی از افزایش ناامنی و نارضایتی در میان جمعیت ایرلند تفسیر شد که به دنبال خودمختاری بیشتری و مستقلشدن از حکومت بریتانیا بودند.
سنگ روزتا یکی از اشیاء تاریخی مصری است که نقشی بسیار مهم در رمزگشایی خط هیروگلیف، به عنوان یکی از نخستین اشکال نوشتار در جهان، ایفا کرد. این سنگ در سال ۱۷۹۹ توسط سربازان فرانسوی در دلتای رود نیل و در جریان کارزار ناپلئون در مصر پیدا شد و حساسیتهای بزرگی ایجاد کرد. بعد از شکست ناپلئون در سال ۱۸۰۱، بریتانیا کنترل سنگ روزتا را به عنوان بخشی از معاهده اسکندریه برعهده گرفت. این شیء از مصر به موزه بریتانیا در لندن آورده شد و از همان زمان در این موزه در معرض نمایش عمومی است.
موضوع بازگرداندن سنگ روزتا به مصر موضوع بحثهای داغی بوده است و برخی میگویند که این سنگ بهشکلی غیرقانونی در زمان حکومت استعماری بریتانیا بر مصر از این کشور خارج شده است.
مصر بارها در طی سالیان درخواست بازگشت سنگ روزتا را به بریتانیا اعلام کرده است، اما موزه بریتانیا این درخواست را رده کرده و دلیل آن را نگرانی از محافظت و نگهداری از این شیء تاریخی و همچنین اهمیت این شیء برای مجموعه موزه بریتانیا و تاریخ اندیشه عنوان کرده است. بهرحال، این شیء تاریخی ارزشمند نیز – مثل بسیاری اشیاء دیگر در تاریخ – به غنیمتی جنگی تبدیل شد.
دزدیان دریایی گستاخ هرگز در طول تاریخ از سرقت باارزشترین چیزهایی که میتوانستند دست رویشان بگذارند ابایی نداشتهاند و کمترین اهمیتی برای عواقب آن قائل بودند. پل بِنِکه یکی از این دزدان دریایی یا بهتر است بگوییم یکی از دزدان دریایی بود که در یک کشتی تجاری مسلح کار میکرد. دزدی او پیامدهای ماندگاری روی تاریخ هنر برجای گذاشت.
بنکه در سال ۱۴۷۳ درحالیکه با کشتی آبهای سرد دریای شمال – که در آن زمان تحت کنترل لیگ هانسیاتیک بود – را میشکافت و پیش میرفت، یک کشتی به نام «سنت ماتیو» را متوقف کرد. کشتی به نام یک بانکدار ایتالیایی به نام توماسو پورتیناری ثبت شده بود که با بانک مدیچی کار میکرد. اما درحقیقت متعلق به انگلستان بود. بهرحال برای بنکه فرقی نداشت. او روی عرشه کشتی یک غنیمت ارزشمند کشف کرد: یک سهگانه باشکوه به نام «آخرین قضاوت» که توسط هنس مملینگ در بین سالهای ۱۴۶۷ تا ۱۴۷۱ نقاشی شده بود. او به سرعت نقاشیها را ربود.
این دزدی درگیریهای گستردهای را رقم زد و دادگاه پاپی خیلی زود به ماجرا ورود کرد. لیگ هانسیاتیک اقدام پل بنکه را اقدامی قانونی در راستای جنگ توصیف کرد، زیرا لیگ در آن زمان علیه انگلستان اعلام جنگ کرده بود. درنهایت این نقاشیها هرگز به صاحب اصلیشان بازگردانده نشدند. با گذر زمان، نقاشی به کلیسای مریم مقدس در دانزیک و درنهایت به موزه ملی دانزیک در لهستان اهدا شد.
دزدی مونا لیزا از موزه لوور پاریس در روز ۲۱آگوست سال ۱۹۱۱، یکی از معروفترین دزدیهای هنری در تاریخ است. این نقاشی که توسط لئوناردو داوینچی در قرن ۱۶ خلق شده است، یکی از ارزشمندترین و معروفترین آثار هنری در جهان است. در روز دزدی، مردی به نام وینسنزو پروگیا، یک مهاجر ایتالیایی که به عنوان خدمتکار در موزه لوور کار میکرد، با لباس کار وارد موزه شد و وقتی اتاق از جمعیت خالی بود تابلو را از روی دیوار برداشت. سپس تابلو را زیر لباساش پنهان کرد و از موزه بیرون رفت. بههمین سادگی.
این دزدی سروصدای زیادی در جهان به پا کرد. پلیس فرانسه جستجوی عظیمی را آغاز کرد، اما نقاشی بیش از ۲سال مفقود بود. پروگیا خیلی راحت تابلو را به آپارتمانش برده بود و در جعبهای آن را نگه میداشت. دو سال گذشت و او تابلو را با خودش به ایتالیا برد و هیچکس نفهمید. اما بیصبریاش کار دستش داد و وقتی میخواست در سال ۱۹۱۳ نقاشی را به صاحب یک گالری در فلورانس بفروشد، دستگیر شد. او بهسرعت دستگیر شد و نقاشی نیز در میان هیاهوی زیاد به لوور بازگردانده شد.
پروگیا مدعی شد که دزدی او در راستای حس وطنپرستیاش صورت گرفته و اینکه او باور داشته که مونا لیزا باید به ایتالیا، جایی که به آن تعلق دارد، باز گردد. او به خاطر این جرم به ۱سال و ۱۵روز حبس محکوم شد. دزدی تابلوی مونا لیزا مسئله سرقت هنری را به توجهات عمومی آورد.
جنگ همیشه برای آثاری که در موزه نگهداری میشوند یک تهدید محسوب میشود. غارت موزه بغداد در آوریل سال ۲۰۰۳ در طی حمله آمریکا به عراق رخ داد. این موزه که در قلب بغداد واقع شده، محل نگهداری برخی از مهمترین اشیاء تاریخی و فرهنگی مربوط به تمدن بینالنهرین شامل مجسمهها، کتیبهها و گنجینههای باستانشناسی بود.
غارت از روز ۱۰آوریل سال ۲۰۰۳ و به دنبال شدت گرفتن جنگ آغاز شد و به مدت چند روز ادامه داشت. طی این مدت ۱۵۰۰۰شیء باستانی یا به سرقت رفت یا توسط غارتگران نابود شد. دزدان ارزشمندین و قابلحملترین اشیاء را انتخاب میکردند و اشیاء بزرگتر و سنگینتر را رها میکردند.
غارت موزه به عنوان فقدانی عظیم برای میراث فرهنگی جهان به شدت محکوم شد. بعدها مشخص شد که سربازان آمریکایی در نزدیکی موزه مستقر بودهاند، اما هیچ تلاشی برای جلوگیری از دزدیها نکردهاند. برخی از اشیاء سرقتی از آن زمان دوباره به موزه بازگردانده شدهاند، اما هنوز بخش زیادی مفقود است و گمان میرود که در بازار سیاه فروخته شده است.
گانگسترهای شیکاگو که منشأشان آلکاپون، گانگستر معروف، بود، همیشه به خاطر جرائم متعدد و سرقتهایشان در چشمِ مردم بودند. اما دزدی الماس مارلبرو در سال ۱۹۸۰ دیگر خیلی عجیب بود. این دزدی توسط یکی از بدنامترین و عالیرتبهترین اعضای گانگستر، به نام جوزف اسکالیس، اتفاق افتاد. او در ۱۱سپتامبر سال ۱۹۸۰ به همراه همکارش، یک الماس ۳.۶میلیوندلاری را در روز روشن دزدید. این دو نفر وارد جواهری گراف در خیابان شلوغ و ثروتمند محله کینگزبریج شدند و به سرعت یک الماس مارلبروی ۴۵قیراطی را به همراه جواهرات دیگر به سرقت بردند. کل دزدی کمتر از ۱دقیقه اتفاق افتاد.
این الماس بسیار زیاد با ارزش و ظریف بود و در بدو امر برای دوکهای مارلبرو ساخته شده بود که علت نامگذاری آن همین واقعیت بود. ارزش این الماس استثنائی بود. اما دزدی ناکام ماند و نقشهها به خوبی پیش نرفت. اسکالیس و همدستش به سرعت دستگیر و به مدت طولانی زندانی شدند، اما الماس هرگز بازگردانده نشد.
گمان میرود که الماس بلافاصله بعد از سرقت به نیویورک ارسال شده، اما معلوم نیست برای چه کسی. تا همین امروز هر ردی از الماس پاک شده و این سنگ باارزش هنوز مفقود است.
سرقت مرمرهای الگین یکی از بحثبرانگیزترین موارد سرقت فرهنگی در تاریخ است. مرمرهای الگین مجموعهای از مجسمههای مرمرین، کتیبهها و قطعات معماری یونانی و اصالتاً بخشی از معبد پارتنون و یا سایر بناهای معماری در آکروپولیس بودند. این مرمرها توسط دیپلمات بریتانیایی، لرد الگین، در اوایل قرن نوزدهم از مکان اصلیشان جدا شده و به انگلستان منتقل و در موزه بریتانیا به نمایش گذاشته شدند.
جدا کردن مرمرهای الگین از مکان اصلیشان در یونان از آن زمان منبع درگیری بین دو کشور بوده است. لرد الگین ادعا کرد که برای جدا کردن مجسمهها از مسئولان عثمانی که آن زمان کنترل یونان را برعهده داشتند، مجوز دریافت کرده است. حقیقت این ادعاها هنوز محل مناقشه است و رفتار او به عنوان رفتاری غیرقانونی و مخرب در قبال میراث فرهنگی یونان تلقی میشود.
یونان هم سالها به دنبال بازگرداندنِ مرمرهای الگین به زادگاهشان بوده است. اما موزه بریتانیا در این مورد نیز درخواست را رد کرده و نگرانی از ایمنی و نگهداری از مجسمهها در شرایط مناسب را دلیل این کار توصیف کرده است. این موزه همچنین انتقال مجسمهها به انگلستان را قانونی و خود را مالک این اشیاء تاریخی میداند.
تا همین امروز بر سر مالکیت این اشیائ و حق نمایش آنها مجادله وجود دارد.
غارت قصر باستانی قدیمی که همچنین به نام یوآنمینگیوآن نیز شناخته میشود، یکی از بدنامترین موارد تخریب فرهنگی در تاریخ بشر است. قصر تابستانی قدیمی، مجموعهای از قصرها، باغها و معابدی بود که در حومه پکن در چین واقع شده بودند. این مجموعه در قرن هجدهم توسط امپراتورهای سلسله کینگ ساخته و یکی از شاهکارهای معماری چینی و طراحی منظره – یکی از نمادهای حقیقی فرهنگ شرقی – محسوب میشد.
اما در سال ۱۸۶۰، در طی دومین جنگ تریاک، سربازان فرانسوی و بریتانیایی به پکن حمله و این قصر را غارت کردند و سوزاندند. این حمله، حملهای انتقامجویانه بود که در تلافی کشته شدن چندین دیپلمات غربی توسط مقامات چینی صورت گرفت.
غارت گسترده این کاخ به دستور جیمز بروس، هشتمین ارل الگین و پسر لرد الگین که مسئول دزدیِ مرمرهای الگین بود، صورت گرفت. سربازان بریتانیایی بخش اعظم ساختمانها را ویران کردند، باغها را سوزاندند و گنجینه بیشماری شامل انواعی از آثار هنری، مجسمهها و اشیاء بیقیمت را سرقت کردند.
تخریب قصر و سرقت گنجینههای آن به مثابه نمادی از امپریالیسم غربی و استثمار چین توسط نیروهای خارجی نگریسته میشود. بخش اعظمی از این آثار هرگز به چین بازگردانده نشدند.
بابلیهای قدرتمند نیروی مهیب در جهان باستان محسوب میشدند. آنها در سراسر بینالنهرین حکومت میکردند و بسیاری از فرهنگها را تحت سلطه خود داشتند. اما برخی از این فرهنگها دست به غارت میزدند. پادشاهی اسرائیلی یهود در بین سالهای ۶۰۱ تا ۵۸۶قبلازمیلاد دست به خیزشی انقلابی زد، اما درنهایت نتوانست حاکم شود. این انقلاب با پیروزی بابلیها به اوج رسید و آنها در سال ۵۸۷قبلازمیلاد وارد بیتالمقدس شدند و آن را کاملاً ویران و معبد معروف سلیمان را غارت کردند.
معبد سلیمان برای یهودیها به لحاظ مذهبی و فرهنگی اهمیت زیادی داشت و تخریب آن واقعهای مهم در تاریخ آنها محسوب میشود. یهودیان بعد از این شکست از بابل اخراج شدند. تبعید آنها چندین دهه بهطول انجامید تااینکه ایرانیها بابل را فتح کردند و به یهودیان اجازه دادند تا به بیتالمقدس بازگردند و معبد خودشان را بنا کنند.
برطبق یک روایت باستانی، بابلیها معبد سلیمان را غارت کردند و اشیاء ارزشمند آن را دزدیدند. درمیان این آثار تابوت افسانهای عهد، صندوق طلاکاریشدهای حاوی دهفرمان، بود. سرقت این آثار هنوز یک معمای تاریخی است و هرگز دوباره پیدا شدند.
جواهرات تاج سلطنتی انگلستان مجموعهای از اشیاء تشریفاتی شامل تاجها، عصاها و سایر اقلام مرتبط است که در مراسم تاجگذاری خاندان سلطنتی بریتانیا استفاده میشود. این جواهرات نمادی از سلطنت بریتانیا هستند و ارزش تاریخی و فرهنگی عمیقی دارند. برای همین فکر نمیکنید که ممکن است خیلی ساده بتوان آنها را دزدید. ولی شاید بهتر است بیشتر فکر کنید!
دزدی این جواهرات در سال ۱۶۷۱ رخ داد و مردی به نام توماس بلاد که خودش را یک روحانی جا زده بود توانست وارد خانه جواهرات شود. بلاد و همدستانش به نگهبان جواهرات حمله کردند، دستان و دهان او را بستند و بعد با تخریب محفظه جواهرات، آنها را به سرقت بردند. درحالیکه حکم دزدی چنین اشیائی در آن زمان اعدام بود، اما بلاد تنبیه نشد بلکه توسط چارلز دوم که گفته میشود تحت تأثیر شجاعت و گستاخی او قرار گرفته بوده، عفو میشود.
این اشیاء به برج لندن منتقل شدند و از آن زمان درای مکان در معرض نمایش هستند.